۶ نکته جالب در اولین اپیزود فصل جدید «بازی تاج و تخت»
فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) با صحنه ای سرد و خشن آغاز شد که در عین غیرمنتظره بودن بدون شک دل بسیاری از طرفداران خانواده ی استارک را خنک کرد.
فصل هفتم سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) با صحنه ای سرد و خشن آغاز شد که در عین غیرمنتظره بودن بدون شک دل بسیاری از طرفداران خانواده ی استارک را خنک کرد. علاوه بر قتل عام خانواده ی والدر فری توسط آریا استارک و تکرار اتفاقات عروسی سرخ در جهت عکس، ورود دینریس به دراگون استون و نگاه های معنادار تورمند و بریَن به هم، چندین نکته ی جالب دیگر نیز در اپیزود اول فصل هفتم وجود داشت که ممکن است متوجه آن ها نشده باشید. می خواهیم به مهم ترین نکات این اپیزود از فصل هفتم نگاهی بیندازیم. با ما همراه باشید.
۱- خنجری ساخته شده از فولاد والرینی که در فصل اول سریال برای قتل ناموفق برن استارک به کار رفت در یکی از کتاب هایی که سم از کتابخانه ی سیتادل دزدیده بود دیده می شود
سم پنهانی چندین کتاب را از بخش ممنوعه ی کتابخانه ی سیتادل خارج می کند و هنگامی که او در حال ورق زدن یکی از این کتاب هاست در یک لحظه نمایی از یک سلاح بسیار مهم را می بینیم. این همان خنجری است که اغلب از نام «catspaw blade» برای آن استفاده شده و در فصل اول سریال برای کشتن برن استارک به کار گرفته شد. ما می دانیم که تیغه ی این خنجر از فولاد والرینی و دسته ی آن نیز از استخوان اژدها ساخته شده اما تاکنون مشخص نشده که این خنجر چه گذشته ای داشته است. بر اساس کتابی که سم در دست دارد به نظر می رسد که این خنجر یک سلاح تارگرینی بسیار قدیمی است.
الان خنجر والرینی در دست کیست؟
در کتاب ها نوشته شده که لیتل فینگر در هنگام خیانتش به ند استارک این خنجر را از او می گیرد اما در داستان فیلم این موضوع در هاله ای از ابهام قرار دارد. با این وجود احتمال این که این خنجر در مالکیت لیتل فینگر و یا آریا استارک باشد بیشتر است. خنجر والرینی باری آخرین بار روی میز ند استارک و در فصل اول دیده شد.
۲- صحنه ی قبر کندن سندور کلیگین نیز داستان های زیادی با خود دارد
هم در کتاب و هم در سریال، سندور «هوند کلیگین در حالت نیمه جان رها می شود تا بمیرد. در کتاب چنین آمده که برین اهل تارث در یک صومعه با پیر آن جا ملاقات کرده و او ادعا می کند که کلیگین را پیدا کرده و او را به خاک سپرده است اما برین ناگهان مرد غول پیکری را می بیند که در حال کندن قبر بوده و اسب کلیگین را نیز می بیند که در اصطبل نگهداری می شود. اما داستان های سریال در بسیاری از موارد با آن چه که در کتاب آمده متفاوت است.
در همان قسمتی که کلیگین به حال خود رها می شود بسیاری از تماشاگران فکر می کردند که وی می میرد اما بار دیگر در نقش یک قبرکن به داستان باز می گردد. به همین دلیل بسیاری بر این باور بودند که کلیگین تنها تغییر قیافه داده و خود را به عنوان یک قبرکن در صومعه جا می زند. اما صحنه ای که در قسمت اول فصل هفتم کلیگین را در حال قبر کندن نشان می دهد داستان هایی خواهد داشت که تنها در ادامه اپیزودهای بعدی مشخص خواهد شد.
۳- پادشاه شب با خود طوفان می آورد
در انتهای فصل شش، جان اسنو در جمع لردهای شمالی که می خواهند زمستان را در قلعه هایشان مانده و تا پایان زمستان همانجا بمانند صحبت می کند و می گوید:" دشمن واقعی برای پایان یافتن طوفان صبر نمی کند بلکه طوفان را همراه خود می آورد". با تماشای قسمت اول فصل هفتم مشخص می شود که منظور جان اسنو چه بوده زیرا پادشاه شب جلوتر از یک طوفان و کولاک سخت حرکت می کند در حالی که هزاران مرده ی متحرک به دنبال او هستند. تماشاگران در تعجب بودند که آیا وایت واکرها با هوای سرد سازگار بوده و هنگامی که هوا سرد باشد خود را نشان می دهند یا خود سرمای سخت را با خودشان می آورند که در این صحنه جواب خود را می گیرند.
۴-با توجه به آنچه که از تریلر اپیزود سوم می دانیم، هدیه ی یورون توسط سرسی رد می شود
وقتی که سرسی پیشنهاد گستاخانه ازدواج یورون را رد می کند او می گوید:" شما برای حسن نیت من یک مدرک می خواهید. بر اساس تجربیات من، مطمئن ترین راه برای بدست آوردن قلب یک زن هدیه است، یک هدیه ی بسیار ارزشمند. من تا این هدیه ی باارزش را برای شما فراهم نکنم به کینگز لندینگ باز نخواهم گشت".
شبکه ی اچ بی او نکاتی در مورد اپیزود سوم این فصل را از پیش منتشر کرده است. در مورد این اپیزود که «عدالت ملکه» (The Queen's Justice) نام دارد گفت شده که «سرسی هدیه را باز می گرداند». به نظر می رسد که منظور از این عبارت همان هدیه ای که یورون به وی خواهد داد اما این هدیه چه می تواند باشد؟ متحدی دیگر؟ سر یکی از دشمنان؟ برای مشخص شدن این موضوع باید تا اپیزود دوم صبر داشته باشیم.
۵-در ابتدای اپیزود و در قسمت معرفی عوامل سریال شهر تازه ای به نمایش درآمده است که سیتادل اولدتاون است
در قسمت معرفی عوامل سریال در ابتدای اپیزودها نشان خانواده ی بولتون برای دو فصل تمام بر روی قلعه ی وینترفل قرار داشت اما در اپیزود نهایی فصل ششم بار دیگر نشان گرگ خاندان استارک بر بالای این ساختمان قرار گرفت. در اپیزود اول فصل هفتم نیز اولدتاون به لیست شهرهایی که در اول اپیزود به نمایش درمی آیند اضافه شده است که بدون شک برای خود داستانی خواهد داشت که در آینده مشخص خواهد شد.
۶- حضور کوتاه اد شیران در یکی از صحنه های اپیزود اول فصل هفتم تنها به یک آهنگ دوست داشتنی ختم نمی شود زیرا این آهنگ در سری کتاب های «ترانه یخ و آتش» نقش بسیار مهمی ایفا می کند
در کتاب چنین آمده که تیریون، معشوقش (شَی) را در خانه ای در کینگز لندینگ و نه به عنوان خدمتکار سانسا در رد کیپ نگه می دارد. این بدین معنا بود که تیریون باید برای دیدن او از رد کیپ به این خانه می رفت. در این حین خواننده ای به نام سیمون سیلور تانگ با شی دوست شده و سعی می کند از تیریون اخاذی کند و از او می خواهد که کاری کند که بتواند در عروسی شاهانه (عروسی جافری) آواز بخواند. در غیر این صورت در مورد تیریون و شَی ترانه ای خواهد سرود که تمام دنیا از رابطه ی این دو باخبر شوند. شعری که وی می سراید بدین شرح است:
از بین خیابان های شهر گذشت
از تپه ها بالا رفت
از بین خانه ها گذشت و از روی پله ها و سنگفرش ها رد شد
به سمت زنی می رفت که حسرت می کشید
زیرا او گنج پنهانش بود
مایه ی خجالتی و سعادتش
زنجیر و مانع چیزی نبودند
در مقابل زیبایی یک زن
دست های طلایی همیشه سردند
اما دست های یک زن همیشه گرم است
عبارت «دست های طلایی» به زنجیری اشاره دارد که تیریون به عنوان دست راست پادشاه به گردن می آویخت و در کتاب، شی را با همان زنجیر خفه می کند. در کتاب، تیریون و هر کسی که دست راست پادشاه باشد زنجیری طلایی را به گردن می آویزد که به شکل دست های متصل شده به هم ساخته شده است. زمانی که او شی را با این زنجیر خفه می کند می گوید:" دست های طلایی همیشه سرد هستند". در فیلم از زنجیر دیگری برای کشتن شی استفاده می شود و آهنگ سایمون سیلور تانگ وجود ندارد اما در اپیزود اول فصل هفتم در صحنه ای که آریا استارک به سمت کینگز لندینگ می رود، اِد شیران در حضور کوتاه خود این آهنگ را می خواند که برای کسانی که کتاب را خوانده اند بسیار خاطره انگیز است.
ارسال نظر