صداپیشه فامیل دور، نمایش «بیست و یک» و غمِ تنهایی
بهادر مالکی اصلا اهل مصاحبه نیست و سخت ترین کار برایش حرف زدن از خودش است ولی علاقه اش به ما و اجرای نمایش «بیست و یک» بهانه خوبی شد تا بعد از اجرا سراغش برویم و درباره ویژگی های کاری و شخصیتی اش صحبت کنیم.
با این که مالکی در فیلم ها و سریال هایی نظیر «کلاه قرمزی و بچه ننه»، «طبقه حساس»، «ابله» و «امکان مینا» بازی کرده ولی برای نمایش «بیست و یک» باز هم از عروسک کمک گرفته و ترکیبی از بازیگری و نمایش عروسکی را روی صحنه برده. بیست و یک داستان پدری تنها در میان دریاست که یک جوجه خروس در کنارش به دنیا می آید و ماجرای ازدواجش دستمایه نمایش می شود.
کار «بیست و یک» چطور شکل گرفت؟ ایده اولیه کار از کجا آمد؟
- این کار اولین بار ۱۰ سال پیش اجرا شد. شاکله اصلی این نمایش پایان نامه عملی دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد من بود ولی طی این سال ها خیلی تغییر کرده و تفاوتش مثل سیر و سیر ترشی است، آن قدر مانده ه جا افتاده.
فضای کار هم غریب است هم آشنا. من تصورم این بود که همه داستان در یک وان حمام اتفاق می افتد و مرد از سر تنهایی با اردک درون وانش بازی می کند.
- چقدر خوب است که این تصور در ذهن تان است. ایده و امید من این است که بیشتر تصاویر این کار در ذهن مخاطب شکل بگیرد. تصاویری که در ذهن مخاطب شکل می گیرد، خستگی را از تنم بیرون می کند.
خودت برای اجرای اولیه این نمایش چه ایده ای داشتی؟
- برای من مهم بود که اجرای یک کار تک نفره را تجربه کنم که هنوز هم بعد از ۱۰ سال در حال تجربه کردن هستم. می خواستم ببینم می توانم به تنهایی مخاطب را جذب کنم یا نه؟ به این فکر کردم که داستان چطور باشد؟ چه عروسک هایی باشند و ... نیت اولیه ام این بود و بعدتر به این نتیجه رسیدم که در رابطه با تنهایی کار کنم. تنهایی غم همه آدم هاست.
خیلی کار سختی است که یک نفر بخواهد به تنهایی صحنه گردانی کند، مخصوصا در کار عروسکی نیاز به هماهنگی بدن و بیان بالایی دارد.
- هماهنگی بدن من را هم که می بینید (می خندد)، کار سختی است و نیاز به تمرین زیادی دارد و هماهنگی بدن با دیسک کمر و این شکم هم سخت ترش می کند.
حفظ لحظه و بزنگاه در تئاتر نکته خیلی مهمی است. مسلما در کار عروسکی تک پرسوناژ که لحظات طنازانه ای هم دارد، برای پیدا کردن و حفظ این لحظه ها در تمام شب های اجرا چه کار می کنی؟
- من به «آنچه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند» معتقدم. اگر خودت در آن لحظه با عشق و علاقه کار کنی، کسی که تماشایت می کند هم این حس را دریافت می کند. جمع کردن تمرکز قبل از ورود به صحنه کار سختی است ولی تمام سعی ام را می کنم که این اتفاق بیفتد.
در اجراهای مختلفی که از تو دیده ایم، به شدت مسلط هستی و هوش هیجانی بالایی داری که باعث می شود نبض مخاطب را در دست داشته باشی. این آمادگی ذهنی از کجا می آید؟
- لطف داری. به همه چیز بستگی دارد ولی عامل مهمی که وجود دارد این است که من به خاطره ام خیلی اعتماد دارم. وقتی چیزی یادم می رود در لحظه ناراحت می شوم که یادم نمی آید ولی بعدتر فکر می کنم که حتما مهم نبوده که یادم نمانده. در عین حال من با دیدن چیزها، به یاد چیزهای مختلف می افتم و مدام بهشان فکر می کنم و اجازه می دهم ذهنم هر جایی دلش می خواهد برود. این اتفاق خیلی برایم لذت بخش است.
در ابتدای نمایش این حس به من دست داد که از آن کارهای تکراری است که باید یک ساعت به بازیگر خیره شویم و آخر سر هم با بی حوصلگی سالن را ترک کنیم ولی از دقیقه پنج به بعد، نشان دادی که این کار فکر شده است. برای قلاب انداختن به ذهن مخاطب، مهندسی خاصی کردی؟
- من اصلا به این فکر نکردم که قلاب بیندازم و مخاطب را گیر بیندازم. به این فکر می کردم که موضوعی را انتخاب کنم که دغدغه تماشاگر است. این طوری قلابش از قبل گیر کرده و دغدغه اش است.
تنها نقدی که به کار وارد می دانم این است که صدا بخش مهمی از کار است ولی یکدستی لازم را ندارد.
- شب های اول اجراست و ما هنوز نتوانسته ایم از امکانات صوتی سالن طوری استفاده کنیم تا من هم مثل مخاطب صدا را بشنوم. برای همین به صورت دستی از اتاق فرمان صدا را کم و زیاد می کنند. شما حس کردید که صدا بالا و پایین می شود؟
نه، فارغ از این ماجراها صداها یکدست نیستند. انگار به صورت مداوم ضبط نشده تا صداها با یک توناژ متعادل پخش شوند.
- نقدتان را قبول دارم و تسلیم. باید درست شود.
برعکس بیشتر هنرمندان، چندان اهل غر زدن نیستی.
- من از غر زدن متنفرم و به جمله «الخیر فی ما وقع» خیلی اعتقاد دارم. از نظر من غر زدن شکایت کردن بدون حرکت است و تنها انرژی منفی منتشر می کند ولی وقتی این شکایت کردن با حرکت کردن همراه باشد باعث می شود انرژی مثبت بگیری و به سمت بهتر شدن حرکت کنی.
این روزها «راموس تایم» خیلی سر زبان هاست و تو هم انگار از این دست آدم ها هستی که دقایق پایانی برگ برنده ات را رو می کنیم.
- هنوز در مسیر کشف خودم هستم. معمولا اتفاق های خوب در همان وقت اضافه شکل می گیرند. برای من زیاد اتفاق افتاده است که در دقایق پایانی پازل به هم ریخته ای را سریع حل کنم. در دوره ابتدایی یک روانشناس به مدرسه ما آمده بود که تست هوش می گرفت. به ما گفتند یک نقاشی بکشید.
بعد از این همه سال هنوز عشق و علاقه ات به کار عروسکی است؟
- کار عروسکی و بعضی کارهای دیگر هستند که خیلی دوست شان دارم، چون گذشت زمان را احساس نمی کنم.
پرداختن به جزییات زندگی پرندگان سوژه بامزه ای است که لااقل بین تئاتری ها کمتر مورد توجه قرار گرفته. پای علاقه در میان است یا ایده را دوست داشتی و ادامه دادی؟
- من عاشق طبیعتم و همیشه مستندهای راز بقا می بینم. بعضی وقت ها بچه ها از من می پرسند که این فیلم و سریال را دیده ای؟ من معمولا می گویم نه، ندیده ام. یک بار با خودم فکر کردم که علاقه ام چیست؟ دیدم تنها برنامه ای که در هر شرایطی دوست دارم ببینم راز بقاست. برای من محترم ترین قانون دنیا، قانون طبیعت است.
نمایش حال و هوای دهه شصتی دارد.
- من یک پسر چهار و نیم ساله دارم. یکی از تفریحات من این است که کنار پسرم به کودکی برگردم. یک سال است که به این موضوع فکر می کنم که دهه ها تکرار می شوند و شاید در موردش مقاله ای بنویسم. به نظر من با گذشت هر ۳۰ سال روحیات و خلقیات آدم ها شبیه هم می شود. مثلا دهه چهلی ها خصوصیات خاصی دارند که در دهه هفتادی ها هم دیده می شود و همین طور قرابت زیادی بین آدم های دهه ۳۰، ۶۰ و احتمالا ۹۰ وجود دارد.
پسرت با فضای کاری ات ارتباط برقرار می کند؟
- بابد شخصیت جدی دارد. هر وقت که جدی صحبت می کنیم، خیلی جدی می گیرد و کار می کند ولی هر وقت با شوخی و مسخره بازی کاری را پیش می بریم، دل به کار نمی دهد. هر شب می آید کار را می بیند و نظرش را می گوید. کار عروسکی را دوست دارد و خیلی هم دوست دارد در این کار کمکم کند.
موافقی وارد کار عروسکی بشود؟
- هر کاری را که دوست داشته باشد، حمایتش می کنم. من «بن سای» که می بینم دلم می گیرد. دلم می خواهد کمک کنیم که دیگران رشد کنند نه این که ریشه ها را طوری بزنیم که شبیه چیزی بشود که ما دوست داریم.
در کاراکترهایی که خلق می کنید، نگاه طنازانه و ظریفی نسبت به عشق وجود دارد. این نگاه عاشقانه از کجا نشأت می گیرد؟
- همه اینها در طبیعت وجود دارد. فارغ از مسائلی که انسان ها برای خودشان ایجاد می کنند، در باقی موارد همه چیز در طبیعت هست و فقط باید خوب نگاه کرد.
هنرمندان معمولا در تنهایی های شان آثارشان را خلق می کنند. عادات نویسندگی و طراحی نمایش های تان به چه شکلی است؟
- کارهایی که من را آرام می کند هم بی ربط هستند. من خیلی به تغییر دکوراسیون علاقه دارم. خانمم دیگر عادت کرده که هفته ای یک بار دکور خانه را تغییر دهیم. این تغییر باعث آرامشم می شود. فارغ از این، شب ها قبل از خواب خیلی فکر می کنم و افکارم به شکل افسار گسیخته ای حرکت می کنند.
از کارهای دیگر چه خبر؟
- بیست و یک اولین کاری است که خودم به تنهایی شروع کرده ام و دوست دارم این مسیر را ادامه بدهم. این روزها می نویسم و فکر می کنم موقعش است که خودم مستقلا نویسندگی و کارگردانی کنم.
در سریال نمایش خانگی «ابله» ساخته کمال تبریزی هم بازی کردی. چرا با وجود پتانسیل بالا، کار موفقی از آب در نیامد؟
- «ابله» هم مثل بعضی کارهای دیگر دچار مشکلات مالی شد و یک کار بیست و شش قسمتی، در ۱۳ قسمت تمام شد. بررسی این سریال نیاز به یک جلسه نقد و بررسی دارد ولی در کار پتانسیل بالایی وجود داشت که متاسفانه دچار مشکلات مرسوم شد.
ملاکی از ویژگی های صداپیشگی شخصیت «فامیل دور» می گوید
دلم برای فامیل تنگ شده است
بدون شک «فامیل دور» شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در مجموعه «کلاه قرمزی» است و بخش زیادی از حلاوت این شخصیت حاصل تلاش بهادر مالکی برای جان بخشیدن به عروسک است. با بهادر در مورد نحوه شکل گیری این عروسک، شباهتش با خود بهادر و سرانجام پخش سری جدید کلاه قرمزی صحبت کردیم.
خواه ناخواه فامیل دور ماندگارترین شخصیتی است که به آن جان بخشیدی. شکل گیری این شخصیت چقدر بداهه بود و چقدرش زاییده ذهن طهماسب - جبلی است؟
- آقای طهماسب گفتند فامیل دور آدمی است که یک لباس نگهبانی تنش است؛ یعنی مراقب درهاست. کم کم در تمرینات و بداهه پردازی هایی که می کردم این شخصیت شکل گرفت و پخته شد. بیشتر چیزها بداهه آمدند. بر اساس موقعیت هایی که آقای جبلی و طهماسب می گفتند، بداهه کار می کردیم تا به یک کلیت برسیم. در همین تمرینات بود که شکل خنده و گریه شخصیت و تمامی خصوصیات او در آمد.
من تا مدت ها فکر می کردم که مثل دوستان صداسازی می کنی ولی بعدتر فهمیدم که صدای خودت است. برای رسیدن به این صدای خش دار جذاب، تمرین خاصی کردی؟
- نه، صدای خودم است. زمانی که برای صداپیشگی فامیل دور تست می دادیم، به درخواست آقای طهماسب صداسازی نکردم. ایشان معتقدند که تا می توانید با صدای خودتان صحبت کنید تا بتوانید تمام لحظات و احساسات را در بیاورید.
چهره ات هم شبیه فامیل دور است.
- به قول خانم محبوب، مثل زن و شوهرهایی هستیم که بعد از چند سال زندگی شبیه هم می شوند. البته فامیل ادعا دارد که شبیه آقای مجری است و ممکن است ناراحت شود که گفتید شبیه من است. (می خندد)
نگران این نیستی که همیشه زیر سایه فامیل دور بمانی و همیشه با این کاراکتر شناخته بشوی؟
- فکر می کنم زمان این مسئله را حل می کند و به نظرم تا جایی که احساس نکنی حقه بازی اتفاق می افتد مشکلی ندارد؛ مثلا در بعضی مراسم می نویسند با حضور فامیل دور ولی من را دعوت کرده اند. به نظرم اتفاق هایی از این دست حقه بازی است.
از این که این کاراکتر آن قدر شاخص شده راضی هستی؟
- بله، خیلی خوشحالم که مردم دوستش دارند و تمام سعی ما هم همین بوده ولی خالق فامیل دور فقط من نیستم. خانم محبوب عروسکش را ساخته، آقای لقمانیان عروسک گردانی می کند، من صداپیشه اش هستم و پر است از ایده های آقایان طهماسب و جبلی. این عروسک یک مجموعه است که با صدای من شنیده شده است.
دلمان برای فامیل و دیگر شخصیت ها تنگ شده، چه خبر از پخش سری جدید کلاه قرمزی؟
- دل خود ما هم برایش تنگ شده ولی اطلاعاتم اندازه شماست و اخبار را پیگیری می کنم. اصلا نمی دانم قرار است چه کار کنند. مخصوصا الان که درگیر این اجرا شده ام، خبر چندانی ندارم.
ارسال نظر