موفق ترین فیلم های ژاپنی، این چشم بادامیهای همه فن حریف
در میان كشورهای شرق آسیا – و حتی شاید در جهان- ژاپن نخستین كشوری است كه از همان نخستین سالهای پیدایش سینما فیلمسازی را تجربه كردهاست.بنابراین ژاپن را میتوان یكی از قدیمیترین كشورهای صاحب سبك در صنعت سینما دانست.
همشهری شش و هفت - محمد صادق شایسته: در میان كشورهای شرق آسیا - و حتی شاید در جهان- ژاپن نخستین كشوری است كه از همان نخستین سالهای پیدایش سینما فیلمسازی را تجربه كردهاست.بنابراین ژاپن را میتوان یكی از قدیمیترین كشورهای صاحب سبك در صنعت سینما دانست. در طول تاریخ سینما و در دورههای مختلف جریانهای تأثیرگذار مختلفی در این سینما پدید آمده و آثار بسیار مهمی ساختهاند كه برخی از آنها جزو مهمترین آثار تاریخ سینماست. ژاپنیها تقریبا در هر ژانری فیلم ماندگار و جریان ساز دارند، از فیلمهای اكشن و مبارزهای گرفته تا درامهای جنگی و خانوادگی نفس گیر و انیمیشن. در هر دورهای برخی از كارگردانان ژاپنی با آثاری كه ساختهاند توانستهاند تأثیرات شگفت انگیزی بر سینما و سینماگران جهان بگذارند.
چهرههای سرشناسی چون یاسوجیرو اوزو، آكیرا كوروساوا، شوهی ایمامورا، كنجی میزوگوچی، ماساكی كوبایاشی، هایائو میازاكی، تاكشی كیتانو، هیركازو كورئیدا و تاكشی میكه از مهمترین كارگردانانی هستند كه در دورههای زمانی مختلف توانستهاند در ژانرهای گوناگون فیلمهای ماندگاری بسازند. البته از آغاز قرن بیستم با جهش شگفت انگیز سینمای كره و چین و حتی برخی كشورهای كوچكتر و تازه نفستر در شرق آسیا گاهی سینمای ژاپن در بین مخاطبان سینمای جهان به حاشیه رفته و این موضوع در سالهای اخیر نمود بیشتری هم پیدا كردهاست، اما هنوز هم فیلمهایی در این كشور ساخته میشود كه مخاطبان سراسر جهان را هیجان زده كند.
اعترافات
كانایی میناتو یكی از سرشناسترین و مهمترین رمان نویسان معاصر ژاپن. او بهعنوان یكی از معدود نویسندگان زن این كشور رمانهای ترسناك و روانشناسی پرفروشی مینویسد. نخستین رمانی كه میناتو نوشت نهتنها با تحسین و تمجید فراوانی مواجه شد و فروش بسیار بالایی كرد؛ بلكه تنها دو سال پس از انتشار، یك نسخه سینمایی هم از آن ساخته شد. رمانی دلهره آور به نام «اعترافات» كه میناتو در سال 2008نوشت و تتسویا ناكاشیما با یك تغییر مسیر ناگهانی در كارنامه سینماییاش، آن را در سال 2010ساخت. ناكاشیما پیش از این فیلمهای خوب و جذابی ساخته بود، اما «اعترافات» نقطه عطفی در كارنامه این كارگردان خوش ذوق است.
او خوش ذوق است؛ چرا كه احاطه كاملی به مقوله رنگ دارد و با استفاده از رنگ بندی مناسب در كارهایش میتواند به خوبی اتمسفر فضای مورد نظرش را به مخاطب نشان دهد. این توانایی در ایجاد حس و حال مناسب فیلم «اعترافات» به او كمك زیادی كرده است. فیلم داستان معلمی است به نام یوكو موریكوچی(تاكاكو ماتسو) كه به تازگی دختر كوچكش را از دست داده و تصمیم دارد دیگر به مدرسه نیاید. با این حال در آخرین روز كلاس، او كه مطمئن است دخترش تصادفی نمرده و بهدست دو نفر به قتل رسیده، بازی موش و گربه عجیبی را با شاگردانش آغاز میكند. موریكوچی میداند دو نفری كه دخترش را به قتل رساندهاند در كلاسش حضور دارند، اما نام آنها را نمیداند و این بازی برای شناختن آنهاست.
فیلم در چند پرده روایت میشود و آدمهای مختلف به بیان یك اتفاق مشترك از زوایه نگاه خودشان میپردازند. در این اعترافات هر كسی بخشهایی تیره و تار از شخصیت خودش را بروز میدهد و این مسئله موریكوچی را به كشف حقیقت نزدیك میكند. فیلم پر از فلاش بك، غافلگیری و صحنههای نفس گیر است و به خوبی میتواند تا پایان تماشاگر را میخكوب كند. این فیلم نگاه ۱۰۰درصد به معصومیت كودكان را با توجه به بزرگ شدن در شرایط متفاوت خانوادگی و اجتماعی رد میكند.
سه گانه خشونت
مگر میشود از سینمای ژاپن حرف زد و سراغ فیلمهای «یاكوزا»یی را نگرفت؟ درست مثل این است كه از سینمای ایتالیا بگوییم و توجهی به فیلمهای مافیاییاش نداشته باشیم. در سالهای گذشته فیلمهای زیادی با موضوع یاكوزا در ژاپن ساختهشده اما یكی از آنها بیش از همه مورد توجه قرار گرفته است. كمتر كسی است كه علاقه به فیلمهای اكشن و جنایی شرق آسیا داشتهباشد و تاكشی كیتانو را نشناسند. كارگردان و بازیگر سرشناسی كه فیلمهای اكشن و جنایی او طرفداران زیادی هم در كشورش و هم در سراسر دنیا دارد.
هر چند تعداد مخالفان فیلمهای او نیز كم نیست. با این حال جدیترین منتقدان و علاقهمندان به سینمای كیتانو همیشه در مورد اثر جدیدش كنجكاو هستند؛ بهویژه اگر درباره موضوعی چون یاكوزا باشد.كیتانو را كه سینما دوستان جهان بیشتر با فیلمهایی چون «برادر»، «زاتویچی»، «عروسك ها» و «پلیس خشن» میشناسند، در سال 2010تصمیم گرفت اكشنی جنایی درباره یاكوزا بسازد كه نتیجهاش شد فیلم «خشونت». البته او در این فیلم به سراغ داستان متفاوتی از جماعت یاكوزا رفت و به جای آنكه مثل همیشه سراغ درگیری پلیس و یاكوزا برود، فیلمنامهاش را بر مبنای یك جنگ داخلی بین دو گروه شرقی و غربی این باند مخوف مافیایی نوشته است. جایی كه شخصیتها برای رسیدن به قدرت بیشتر به جان هم میافتند و در این راه با توجه به جنایتكار بودنشان از هیچ خیانت و تسویه حسابی دریغ نمیكنند.
شخصیت اصلی فیلم اوتومو نام دارد كه خود كیتانو نقش او را بازی میكند. اوتومو یكی از بهترین و تواناترین مأموران یاكوزایی است كه در شروع این جنگ داخلی یكی از نقاط مركزی داستان هم به شمار میرود. او در این جنگ تصمیم میگیرد هم جان خودش را نجات دهد و هم انتقام دوستان كشته شدهاش را بگیرد. پس، وارد بازی خطرناكی میشود.این فیلم نخستین بار در جشنواره كن به نمایش درآمد و واكنشهای متفاوتی را برانگیخت. با این حال همه بر این نظر بودند كه «خشونت» فیلم تكاندهنده و متفاوتی است. پس از آن كیتانو در سال 2012قسمت دوم داستان زندگی اوتومو را ساخت و در جشنواره ونیز از آن رونمایی كرد. با استقبال خوبی كه از «آن سوی خشونت» شد، كیتانو تصمیم گرفت قسمت سوم را هم بسازد و همه منتظرند ببینند در پاییز 2017این كارگردان سرشناس چگونه سه گانه خود را درباره یاكوزا به پایان میبرد.
باد بر میخیزد
هر چند مدتی است خبرهای امیدواركنندهای شنیده میشود كه احتمال دارد هایائو میازاكی، نابغه انیمیشنسازی تاریخ سینما به سینما برگردد و فیلم جدیدی را كارگردانی كند، اما تا آن زمان «باد برمیخیزد» آخرین فیلم كارنامه اوست.این فیلم كه در سال 2013ساختهشد، مثل باقی كارهای میازاكی یكی از بهترینهاست. كمتر كارگردانی در دنیای سینما پیدا میشود كه هر چه ساخته قابل دیدن و دوست داشتنی باشد و بدون شك میازاكی یكی از آنهاست. در آخرین فیلم میازاكی تا امروز، برخلاف دفعات قبل همهچیز در واقعیترین شكل خود اتفاق میافتد و خبری از فانتزیهای كودكانه نیست. «باد بر میخیزد» برداشتی آزاد از داستان زندگی جیرو هوریكوشی است. او یكی از مهمترین طراحان جنگندههای ژاپن در طول جنگ جهانی دوم بود كه محصولاتش تأثیرات مهمی در صنعت هواپیماسازی گذاشت، اما میازاكی در فیلمش چندان توجهی به واقعیات زندگی او ندارد.
میازاكی در فیلم خود به روایت زندگی پسربچهای به نام جیرو میپردازد كه آرزوی خلبان شدن دارد، اما بهدلیل ضعیف بودن چشمانش و عطشی كه برای پرواز و پریدن دارد به سمت طراحی هواپیما سوق داده میشود. جیرو سالها با رنج و سختی زندگی میكند و دست آخر به آرزویش میرسد و هواپیماهای بینظیری را طراحی كند، اما استفاده از جنگندههای او در جنگ جهانی دوم جیرو را به این فكر وا میدارد كه آیا واقعا قرار بودرؤیای بچگیاش به این فاجعه ختم شود؟! انیمیشن «باد برمیخیزد» بهدلیل داشتن یك سری سكانسهای تلخ و تكاندهنده و استفاده از دیالوگهایی خاص و كمتر شنیده شده در آثار میازاكی اثری است كه انگار مخاطبش كودكان نیستند. درحالیكه این روزها جهان انیمیشن در تسخیر انیمیشنهای كامپیوتری هالیوودی است، دیدن انیمیشنی با نقاشیهای دو بعدی كه از نظر رنگ آمیزی و جزئیات، استادانه طراحی و روح بزرگی در آن دمیده شده بهنظر غنیمت بزرگی میرسد. «باد بر میخیزد» كه همچون دیگر آثار میازاكی محصول استودیو جیبلی است نامزد جایزه اسكار بهترین انیمیشن سال شد و با صرف بودجهای ۳۰میلیون دلاری ۱۳۰میلیون در جهان فروخت.
خواهر كوچك ما
یكی از ویژگیهای مهم سینمای ژاپن از ابتدا تاكنون تمركز خاص و منحصر به فرد فیلمهای برخی از كارگردانان سرشناس این كشور به جزئیات شیوه ارتباط با افراد با یكدیگر است. اصلی مهم كه گاهی اوقات تصور میشود جزئیات آن اهمیت چندانی ندارد. از میان تجربههای جدید سینمای ژاپن در این زمینه فیلم «خواهر كوچك ما» به كارگردانی هیركازو كورئیدا از بهترینهاست؛ فیلمی كه این كارگردان سرشناس در سال 2015ساخت و یكی از فیلمهای بخش مسابقه جشنواره كن بود. هر چند «خواهر كوچك ما» در آن جشنواره جایزهای بهدست نیاورد، اما با تحسین بیشماری مواجه شد. كورئیدا فیلمنامه این فیلم را بر مبنای كتاب پرفروش «خاطرات اوماماچی» نوشته نویسنده سرشناس ژاپنی آكیمی یوشیدا به نگارش درآورده است. داستان درباره سه خواهر است كه با هم زندگی میكنند.
آنها یك روز خبردار میشوند پدرشان كه پیش از این با زن دیگری غیراز مادر آنها ازدواج كرده بود، درگذشتهاست. این سه خواهر زمانی كه به مراسم خاكسپاری پدرشان میروند با خواهر ناتنی نوجوان خود مواجه میشوند. آنها از او میخواهند اگر تمایل دارد برای زندگی پیش آنها برود و خواهر كوچك هم قبول میكند. به این ترتیب ماجرای فیلم وارد رابطه جالب و غافلگیركننده سه خواهر با خواهر ناتنیشان میشود.برای هر یك از این خواهرها كه شخصیت متفاوتی دارند، اتفاقات تلخ و شیرینی میافتد و در همه لحظات فیلم، آنها بدون كمترین تعلیق آزاردهندهای در كنار هم زندگی میكنند. فیلمی كه كورئیدا ساخته سادگی و صمیمیت عجیبی دارد و این مهمترین نقطه قوت آن است. او بر جزئیترین روابط انسانی بین این چهار خواهر تأكید دارد، البته بدون تمركز بر داستانی خاص یا اتفاقی بزرگ. در حقیقت كورئیدا تصمیم گرفته بخش از زندگی را بدون هیچگونه دخل و تصرف اغراقآوری برش بزند و جلوی دوربین به نمایش بگذارد. احتمالا حال بسیاری از مخاطبان فیلم قبل و بعد از دیدن فیلم كاملا متفاوت خواهد بود.
پسر كو ندارد نشان از پدر
هیركازو كورئیدا از مهمترین كارگردانان معاصر ژاپنی است كه بهدلیل ساخت درامهای خانوادگی تأثیرگذار از شهرتی جهانی برخوردار است. این كارگردان سرشناس در سال 2013فیلم تحسین شده «پسر كو ندارد نشان از پدر» را به نویسندگی و كارگردانی خودش جلوی دوربین برد. فیلم توانست در جشنواره كن جایزه ویژه هیأت داوران را بهدست آورد. دو خانواده نونومیا و سایكی در دو نقطه مختلف ژاپن در حال گذراندن زندگی آرامی هستند. خانواده نونومیا یك پسر 6ساله به نام كیتا دارند كه تنها فرزندشان است؛ چرا كه میدوری، مادر خانواده دیگر قادر به بچه دار شدن نیست.
خانواده سایكی هم یك پسر بچه شش ساله به نام ریوسی دارند كه سومین فرزند آنهاست. همهچیز برای این دو خانواده به شكلی عادی میگذرد و آنها از وجود هم بیاطلاع هستند تا اینكه از طرف بیمارستان با آنها تماس میگیرند و متوجه میشوند كه در لحظه تولد، پسرهایشان با هم عوض شدهاند. خبری كه ضربهای مهلك به آرامش هر دو خانواده میزند. ریوتا بهعنوان یك مهندس موفق ساكن توكیو وقتی میفهمد پدر واقعی كیتا نیست با وجود مخالفت همسرش میدوری تصمیم سختی میگیرد. او معتقد است پسرها باید به خانوادههای خودشان برگرداندهشوند و پس از آن، دو خانواده همدیگر را نبینند؛ چون به اعتقاد او این ندیدن باعث میشود هر دو خانواده پس از مدتی به اتفاقی كه افتاده عادت كنند و همهچیز به حالت قبل بازمیگردد. ریوتا بالاخره موفق میشود همسرش و اعضای خانواده سایكی را به انجام چنین كاری راضی كند و آنها بدون اینكه به كیتا و ریوسی چیزی بگویند و نظر آنها را جویا شوند، این كار را انجام میدهند. برخلاف تصور ریوتا این تصمیم آغاز یك بحران بزرگ روحی برای اعضای هر دو خانواده است و جالب اینجاست كه این بحران از خود او شروع میشود.
یكی از بزرگترین ویژگیهای فیلم این است كه كارگردان قصد ندارد تصمیم ریوتا را قضاوت كند؛ بلكه با دقیق شدن در جزئیات، نتیجه چنین تصمیمی را از منظری كاملا انسانی به تصویر میكشد. فیلم لحظات احساسی فراوانی دارد و اگر جاهایی بغضتان شكست و گریه كردید خیلی تعجب نكنید؛ چرا كه فیلم دست روی نقاط حساس و احساسی انسانی زیادی میگذارد. ماساهارو فوكویاما، ماچیكو اونو، یوكو ماكی، جون كونیمورا و ماچیكو اونو بازیگران اصلی فیلم هستند.
مثل یك عاشق
تعجب نكنید؛ یكی از تحسین شدهترین فیلمهای چند سال اخیر سینمای ژاپن به كارگردانی یكی از بزرگترین كارگردانان تاریخ سینمای ایران ساخته شده است. زنده یاد عباس كیارستمی در سال 2012فیلم «مثل یك عاشق» را در ژاپن میسازد كه به نوعی آخرین فیلم بلند رسمی كارنامه كاری اوست. فیلمی با مدل داستان گویی «كپی برابر اصل» كه چندان شباهتی با آثار مطرح كیارستمی در گذشته ندارد و شاید به همین دلیل باز هم بسیاری از منتقدان با دیدن آن غافلگیر شدند و نظرهای متناقضی در مورد آن بیان كردند. كیارستمی همیشه از علاقهاش به سینمای ژاپن صحبت كرده بود و حتی در دهه 90میلادی دیدار صمیمانهای هم با آكیرا كوروساوا در خانه او داشت كه در آن ملاقات كارگردان سرشناس ژاپنی به تحسین دنیای فیلمسازی كیارستمی پرداخته بود.
به همین دلیل شاید بتوان «مثل یك عاشق» را ادای دین این كارگردان سرشناس ایرانی به سینمای مورد علاقهاش دانست. این فیلم داستان دختر جوانی است به نام آكیكو (رین تاكاناشی) كه علاوه بر درس خواندن بهكار در یك كافه مشغول است. یك شب او با استاد دانشگاه پیر و 80 سالهای به نام تاكاشی(تاداشی اوكونو) آشنا میشود.با گذشت زمان آكیكو مثل دختر نداشته تاكاشی میشود. این دختر جوان نامزد خشن و بدقلقی به نام نوریاكی دارد كه با او بدرفتاری میكند. نوریاكی كه تاكاشی را نمیشناسد در نخستین برخورد فكر میكند او پدربزرگ آكیكو است و او را به شكل رسمی از تاكاشی خواستگاری میكند، اما تاكاشی كه براساس تجربهاش حدس میزند نوریاكی همسر مناسبی برای آكیكو نیست، مخالفت میكند و كلا رأی دختر را میزند. این اتفاق باعث بروز اختلاف شدیدی بین نوریاكی و آكیكو میشود. بالاخره یك شب دختر طی یك تماس تلفنی مضطربانه از تاكاشی درخواست كمك میكند و این باعث بروز اتفاقی تلخ میشود.
بهنظر منتقدان كیارستمی آن قدر در جزئیات زندگی مدرن ژاپنیها دقیق بوده كه بدون دیدن نام كارگردان اثر شاید كسی متوجه نشود كارگردان «مثل یك عاشق» غیرژاپنی است. طراحی داخلی محل كار آكیكو و خانه پیرمرد بینقص و درجه یك است. به گفته یكی از منتقدان سرشناس صحنههای شبانه خیابانی فیلم یادآور «راننده تاكسی» مارتین اسكورسیزی است. كیارستمی در آخرین فیلم خود بار دیگر عادت همیشگی خود؛ یعنی اصل پایان بندی غافلگیركننده را رعایت كرده و درست آنجایی كه مخاطب منتظر است ببیند بقیه داستان چه میشود فیلم را تمام میكند و مخاطب با كلی دغدغه و سؤال كه خودش باید پاسخ آنها را پیدا كند تنها میماند.
سیزده آدمكش(جنگجو)
سالها بود در ژاپن فیلم درست و حسابی درباره ساموراییها ساخته نمیشد و این مبارزان عدالت خواه و قدیمی جایگاه خود را در میان آثار سینمای این كشور از دست داده بودند. تا اینكه در سال 2010تاكشی میكه یكی از پركارترین كارگردانان سینمای ژاپن با ساخت «13آدمكش» این ژانر را احیا كرد و نفس تازهای به آن بخشید. داستان این فیلم كه رگههای تاریخی واقعی هم در آن وجود دارد در میانههای قرن نوزدهم میلادی میگذرد. ناریتسوگو ماتسودا حاكمی ظالم و خونخوار است كه بدون هیچ رحمی در حال قتل عام و آزار اذیت مردمان زیر دست خود است.
ناریتسوگو در آرزوی تبدیل شدن به یك «شوگان» است و قصد دارد هر طور است به آن برسد حتی با گذشت از برادرش كه هماكنون یك شوگان سرشناس است. شوگان در سنت امپراتوری قدیم ژاپن به بالاترین درجه نظامی حاكم میگفتند. معمولا آدمهایی كه به این درجه میرسیدند تبدیل به دیكتاتورهایی غیرقابل كنترل میشدند. نزدیك شدن ناریتسوگو به مقام «شوگان» هم میتوانست اتفاق هولناكی برای زیردستان و رعیت باشد. در این شرایط یك سامورایی عدالت طلب به نام شینزائمون ماموریت پیدا میكند قبل از آنكه ناریتسوگو همه موانع لازم را برای شوگان شدن از سر راه بردارد، او را به قتل برساند. او در این راه ۱۱سامورایی دیگر را فرا میخواند تا به جنگ ناریتسوگو برود. در میانه راه و پس از آنكه شینزائمون مجبور میشود بهدلیل خیانت یك نفر مسیر كوهستان را برای رسیدن به محل زندگی ناریتسوگو انتخاب كند یك سامورایی دیگر هم كه در ابتدا حكم راه بلد آنهاست به جمع این ۱۲نفر اضافه میشود.اینگونه است كه این ۱۳نفر مبارزه خود را برای از میان برداشتن ناریتسوگو آغاز میكنند.
گورو ایناكاگی، كوجی یاكوشو، میكیجیرو هیرا و هیروكی ماتسوراكا بازیگران اصلی فیلم هستند. فیلم سه بخش دارد كه پرداخت و كارگردانی آنها تماشایی است. بخش اول به معرفی ناریتسوگو و ظلمهایی كه به مردم روا داشته اختصاص دارد. در بخش دوم مراحل جمع شدن 13سامورایی به تصویر كشیده میشود و فصل سوم هم مبارزه نهایی ساموراییها با لشگر ناریتسوگو است. جنگ پایانی این فیلم یكی از باشكوهترین و تأثیرگذارترین مبارزات جمعی فیلمهای قرن بیستم است. تاكشی میكه بدون افتادن در دام احساسات و با تأثیرپذیری از بزرگانی چون كوروساوا و كوبایاشی فیلمی حماسی و ماندگار خلق كرده است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر