۵۵۵۳۱
۵۰۱۰
۵۰۱۰
پ

موضوع سینمای مهرجویی چیست؟

«چه خوبه برگشتی» آخرین اثر مهرجویی در سینماها اکران شده و فروش خوبی هم داشته ولی منتقدان نظرات متناقضی نسبت به آن ارائه کرده اند. در اینجا نگاهی می اندازیم به کارنامه مهرجویی از ابتدا تا به امروز و اینکه در هر دوره چقدر هوادار و مخالف داشته است.

موضوع سینمای مهرجویی چیست؟

روزنامه هفت صبح: «چه خوبه برگشتی» آخرین اثر مهرجویی در سینماها اکران شده و فروش خوبی هم داشته ولی منتقدان نظرات متناقضی نسبت به آن ارائه کرده اند. در اینجا نگاهی می اندازیم به کارنامه مهرجویی از ابتدا تا به امروز و اینکه در هر دوره چقدر هوادار و مخالف داشته است.

هر چه باشد سینمای مهرجویی با بیش از 45 سال حضور در سینمای ایران همواره متناقض ترین و متضادترین نظرات را در افکار عمومی بازتاب داده است.

موضوع سینمای مهرجویی چیست؟

پرواز برفراز همه قید و بندها

نگاه اول: مهرجویی پیش از دهه ۸۰

داریوش مهرجویی زمانی متخصص ساختن آثاری در باره افرادی بود که به دلیلی از پذیرفتن قوانین اطرافشان امتناع می کردند. تلاش آدم ها برای نه گفتن به دیگران، یکی از مؤلفه های آشنای سینمای او بود. در فیلم های اولیه مهرجویی، این سرپیچی و یکدنگی اکثرا حالتی نمادین پیدا می کرد و به همین دلیل است که آثار اولیه مهرجویی به رغم ستایشی که هنوز نثارشان می شود، نسبت به فیلم های مهم دهه های ۶۰ و ۷۰ سینمای او، ساده تر و قابل فهم تر هستند.

شاید بخشی از علت محبوب باقی ماندن فیلم هایی چون «گاو» و «آقای هالو» - البته جدا از توانایی های غیرقابل انکار داریوش مهرجویی به عنوان فیلمنامه نویس و کارگردان - همین باشد که حتی یک هوش متوسط هم با کمی دقت قادر به رمزگشایی این فیلم ها است و مثلا می توان متوجه شود که رفتار مشد حسن در «گاو» چگونه می تواند به «از خود بیگانگی» (یا مثلا «غرب زدگی») ملت ایران تعبیر شود یا به عنوان مثال کشورهای غربی که به دنبال غارت نفت ایران بودند، چگونه در قالب آدم هایی که مدام تصویرشان را به صورتی تهدیدآمیز و ضد نور روی تپه ها می بینیم، نشان داده می شوند.

با این وجود، گذر زمان و پخته تر شدن مهرجویی باعث کاهش این جنبه های نمادین در آثار او شدند. «دایره مینا» به این دلیل فیلم پیچیده تری از «گاو» است که به رغم شباهت های تماتیک، بیش از هر چیز داستان یک شخص است و به همین دلیل تماشاگر بیش از هر چیز به حال معصومیت از دست رفته یک جوان دل می سوزاند و نه معصومیت از دست رفته یک نسل یا یک جامعه. همانطور که دلیل نفرات تماشاگر از شخصیت تبهکار فیلم در درجه اول این نیست که مثلا او نماد حکومتی است که دارد خون جوانان ایرانی را می مکد!

بهترین فیلم های مهرجویی، می توانستند به عنوان «روایت» و «شرح حالی» از زندگجی یک گروه یا نسل مورد بررسی قرار گیرند و نه «نمادی» از زندگی آنان. هر چند مهرجویی اینقدر باهوش بود که فیلم هایش را طوری بسازد که ذهن نماد پرست ایرانی بتواند برداشت های ساده و سمبلیک خودش را از این آثار داشته باشد. اینگونه بود که برخی از آثار برجسته مهرجویی، لحنی دوگانه و کیفیتی کنایی پیدا کردند.

موضوع سینمای مهرجویی چیست؟

«اجاره نشین ها» جان می دهد برای یک تفسیر اجتماعی معمول. از آن تأویل هایی که همه عناصر یک فیلم را به صورت یک نشانه بیرونی - و نه یک عنصر مستقل در جهان فیلم - می بینند اما آدم های فیلم پیش از هر چیز، چند شخصیت بامزه و البته غیرعادی هستند.

نقطه اوج فیلم هم سکانس خراب شدن خانه است. سکانسی که می توان در مورد جنبه های فرامتنی آن و ارتباطش با مناسبات اجتماعی ایران دهه ۶۰ فراوان حرف زد اما لحن شوخ و شنگ و بامزه این سکانس به طرز پارادوکسیکالی گویا نمایانگر این است که همه این حرف ها بهانه و فرصتی برای خندیدن و لذت بردن است.

از سوی دیگر در طول این سال ها بارها ماندگار شدن فیلمی مثل «هامون» و شخصیت اصلی اش به واسطه این که حمید هامون و آشفتگی اش حدیث نفس یک نسل پا در هوا بود، مورد بررسی قرار گرفته اما عجیب است که کمتر به این پرداخته شود که پیچیدگی شخصیت حمید هامون و تضادهایی که در او به عنوان یک کاراکتر - و نه نماد - وجود دارد، چه تاثیری در ماندگاری فیلم داشته اند.

تم اصلی فیلم های مهرجویی البته در طول همه این سال ها حفظ شد: داستان آدم هایی که به محیط اطراف نه می گفتند و البته همگی ناچار بودند. تاوان این لجبازی را پرداخت کنند. از این نظر تفاوت چندانی میان شخصیت های اصلی «هامون»، «بانو»، «سارا» و حتی «میکس» وجود نداشت.

مهرجویی سال ها اینگونه با همه بازی کرد و به همه این فرصت را داد که بتوانند برداشت شخصی خود را ازت آثار او داشته باشند و نظرات دیگر را زیر سوال ببردند. همه این حرف و حدیث ها زمانی به پایان خود نزدیک شدند که داریوش مهرجویی خود افشاگری بزرگش، «دختر دایی گمشده» را جلوی دوربین برد. «دختر دایی گمشده» از این جهت برای مهرجویی اثری خوافشاگرانه محسوب می شد که با وضوحی بیش از همیشه دارای کیفیتی ضد نمادین بود.

موضوع سینمای مهرجویی چیست؟

این بار مهرجویی آشکارا منطق و عقلانیت کارگردان فیلمش را - که سعی می کرد نور خورشید را در چشمان بازیگرش منعکس کند - زیر سوال می برد تا نشان دهد بازیگر فیلم چگونه فارغ از دغدغه های زمینی، به همراه دختر دایی گمشده اش در حال پرواز است. پای همه عوامل فیلم روی زمین بود و بازیگر از آسمان به همه این دغدغه های حقیرانه می خندید.

آن آدم های پا در بند روی زمین مانده چه می فهمیدند. پرواز بر فراز همه قید و بندهای دست و پاگیر منطقی و خط کشی شده چه حالی دارد؟ با «دختر دایی گمشده» بود که مهرجویی سرانجام خودش را به تماشاگران آثارش نشان داد. «خود»ی که در فیلم های دهه ۸۰ مهرجویی هم با وضوحی مشابه نمایان شدند.


باید برون کشید از این ورطه، رخت خویش

نگاه دوم: مهرجویی دهه 80

با «مهمان مامان» دوره جدید سینمای مهرجویی تثبیت شد. اگر قرار باشد مهرجویی دوران جدید را در یک جمله توصیف کنیم، شاید بتوانیم اینگونه بگوییم که مهرجویی در این دوران بیش از همیشه از کارگردان اینگونه «دختردایی گمشده» فاصله گرفت و به شخصیت بازیگر این فیلم نزدیک شد. حالا دیگر خبر چندانی از عقل حسابگر فیلم های قبلی مهرجویی نبود.

به نظر می رسید داریوش مهرجویی بیش از همیشه به یک کارگردان غریزی تبدیل شده است. حالا دیگر قرار نبود همه چیز در خدمت پیشرفت داستان یا حتی پیچیده تر شدن شخصیت ها قرار گیرند. بلکه بیشتر قرار بود توصیفی باشند از حس و حال آدم ها در شرایط مختلف ضمن اینکه از نظر مضمونی هم مهرجویی برخلاف اکثر فیلم های شاخص قبلی اش که نمایانگر زندگی آدم هایی جدا از محیط اطراف بودند، به آدم هایی می پرداخت که اتفاقا به هر شکلی که شده با محیط اطراف به تعاملی اساسی و پایدار دست می یابند.

موضوع سینمای مهرجویی چیست؟

همه فیلم های مهرجویی از «مهمان مامان» تا «نارنجی پوش» بدون استثنا زندگی چنین انسان هایی را بررسی می کنند. از همسایگان «مهمان مامان» که خودشان را به آب و آتش می زنند تا جلوی بی آبرویی همسایه شان را بگیرند تا دایی بابای «طهران: روزهای آشنایی» که همه دغدغه اش این است که سرخوشی آدم های اطرافش را ببیند، دکتر فیلم «آسمان محبوب» که با حضور در آن روستای عجیب و غریب به درکی جدید از زندگی می رسد و شخصیت اصلی «نارنجی پوش» که راه خوشبختی را با جارو کشیدن روی زمین پیدا می کند، همه در این دسته قرار می گیرند.

در فیلم های جدید مهرجویی، آدم هایی از گروه ها و دسته های مختلف با یکدیگر ارتباط برقرار و به هم کمک می کردند. تنها کافی بود کسی تصمیم به نزدیک شدن به آدم های پیرامونش بگیرد تا موفق به انجام این کار شود. اینگونه بود که نمایش «قدرت اراده آدم ها» به یکی از محورهای کلیدی سینمای سال های اخیر مهرجویی تبدیل شد. در این میان جسورانه ترین و پیچیده ترین نگاه را در «سنتوری» شاهدیم.

جایی که علی سنتوری که از پدر و مادر و همسرش خیری ندیده، سرانجام راه خوشبختی را در کنار معتادهایی پیدا می کند که حاضرند همه دار و ندار فقیرانه شان را با یکدیگر تقسیم کنند اما نکته نگران کننده این بود که به نظر می رسید تلاش برای نمایش آدم هایی که از قید و بندها فرار می کنند، کم کم باعث ایجاد نوعی بی قیدی در سبک کاری مهرجویی نیز شده است. نشانه های این بی قیدی را می توان از زمان «سنتوری» جستجو کرد.

وقتی برخی از سکانس ها آنقدر درخشان بودند که اجرای آنها فقط از یک کارگردان کاربلد در حد و اندازه مهرجویی برمی آمد و از آن طرف مثلا سکانس های کنسرت به قدری دم دستی اجرا شده بودند که باعث ایجاد این سوال می شد که آیا واقعا این سکانس ها را همان کارگردانی ساخته که سکانس خوشگذرانی علی و معتادها را چنین تاثیرگذار از آب درآورده است؟ اوضاع به مرور زمان بدتر شد.

موضوع سینمای مهرجویی چیست؟

«طهران: روزهای آشنایی» فیلمی سرخوشانه با نگاهی دوست داشتنی بود که سفارشی بودنش تنها در چند سکانس ضعیف فیلم خودش را به رخ می کشید اما در «آسمان محبوب» - و تا حدی کمتر «نارنجی پوش» که نسبت به «آسمان محبوب» فیلم بهتری بود - ناچار بودیم دلمان را صرفا به چند تک سکانس طلایی - مثل رقص آدم ها با آهنگ «بابا تو دیگه کی هستی» در «آسمان محبوب» و اولین لحظه کشف لذت جارو کشیدن در خیابان ها در «نارنجی پوش» - خوش کنیم. هنوز هم نکات قابل تحصین و منحصر به فردی در فیلم های مهرجویی به چشم می خوردند.

از جمله تلاش ستایش برانگیز مهرجویی برای به روز ماندن و نگاه بی عقده و بسیار دوست داشتنی او به آدم های فیلم هایش که نمونه اش را - حتی - در تاریخ سینمای ایران هم کمتر به یاد می آوریم اما نتیجه ای که به خصوص «آسمان محبوب» و «نارنجی پوش» به بار آوردند، بیشتر افسوسی از این بابت بود که ایده های اساسی و مهمی مثل جهان های موازی - د ر «آسمان محبوب» - و تاثیری که پاکیزگی اطراف بر پاکسازی درون می گذارد - در «نارنجی پوش» - نتوانستند به نتیجه مورد نظر برسند و تاثیر چندانی بر مخاطب بگذارند.

موضوع سینمای مهرجویی چیست؟


نگاه سوم: مهرجویی «چه خوبه که برگشتی»

«چه خوبه که برگشتی» حتی در کارنامه سال های اخیر مهرجویی هم فیلم عجیب و غریبی به شمار می آید. این بار به نظر می رسد مهرجویی همه حرف ها و ایده های مهم و اساسی فیلم های قبلی اش را فراموش کرده و به ورطه بی معنایی افتاده است. نتیجه فیلمی است که انگار هیچ ربطی به جهان اطرافش ندارد. قرار است صرفا شاهد رفتارهای دیوانه وار چند آدم عجیب و غریب باشیم.

موضوع سینمای مهرجویی چیست؟


حتی معدود جملاتی که قرار است کنایه آمیز جلوه کنند - از جمله دیالوگ درخشانی که رضا عطاران درباره شطرنج بازی کردن «در هند» و نتیجه آن برای کشور بیان می کند - هم برای ایجاد همدلی کافتی نیست. این اتفاق از یک نظر می تواند نسبت به تجربه «آسمان محبوب» و «نارنجی پوش» بهتر باشد.

این بار برخلاف دو فیلم قبلی، قرار نیست ایده های تامل برانگیز و تاثیرگذار به باد روند. چون این مرتبه دیگر از ابتدا هیچ ایده ای در کار نیست که قرار باشد با اجرایی سطحی از بین برود! همه چیز در دعوای لوس و مسخره دو خانواده خلاصه شده که برق خانه یکدیگر را قطع و به سمت هم میوه پرت می کنند. نتیجه یکی از بدترین فیلم های کارنامه مهرجویی است که فقط باعث می شود تماشاگر مدت دو ساعت فرصت حضور در دنیایی پر از جنون و رفتارهای غیرعادی را پیدا کند.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج