«آسایشگاه»، زاینده خطوط دلهره
بیشتر بهعنوان یک کمدین میشناسندش، ولی متنی از هارولد پینتر را برای اجرا در نظر گرفته. نویسندهای که برخی از آثارش امکان اجرا را در فضای تئاتر ایران پیدا نمیکنند و متاسفانه نامش در فهرست نانوشتهای قرار دارد که رفتن به سمت آثارش به کارگردانان توصیه نمیشود.
شما بهعنوان یک چهره طنزپرداز شناخته میشوید. وقتی این امکان برای شما وجود داشته که میتوانستید نمایش طنز به صحنه ببرید، چرا به سمت یک اثر نمایش جدی مثل آثار پینتر رفتهاید؟
فکر میکنم کلا اشتباهی در فضای کمدی بر خوردهام. علاقه اصلی من در اصل تراژدیهای یونان باستان و نمایشهای شکسپیر است و شاید خیلی اتفاقی به سمت کمدی آمدهام. البته به این نکته اشاره میکنم که هم در نمایش «آسایشگاه» هم در نمایشهای قبلی هم رگههایی از طنز داشتهام، نه اینکه این طنز را به اثر اضافه کنم، بلکه از داخل متن آن چیزی را که طنز به نظرم میرسید، کمی بزرگنمایی کردم، اما در حد چاشنی که تماشاگر خسته نشود و تا آخر همراه ما باشد.
کاراکتر استاد کهنمایی و ایده آن چگونه شکل گرفت؟
هر زمان که برنامه خندوانه و رامبد جوان بخواهند، من متن و سوژهای را در نظر میگیرم و متناسب با آن طراحی میکنم. استاد کهنمایی کولاژهایی از شخصیتهایی است که در زندگی و شرایط مختلف میبینیم. اصولا بعد از نوشتن متن و تمرین با خودم، در استودیو هم تعاملی با تماشاگران صورت میگیرد و بداههگوییهایی دارم. استاد کهنمایی اساسا چیزهایی میگوید که در نگاه اول فرد احمقی به نظر میرسد، اما او دو خصوصیت دارد؛ او زیرکی همراه با رندی دارد و شبیه آدمهایی است که میخواهند با زرنگی پول درآورند. کاراکتر اصلا تکبعدی نیست و شبیه به شخصیتهایی مثل بهلول است و حرفهایی میزند که برخلاف ظاهر غیرمهمش، اهداف مهمی دارد.
در مورد علت انتخاب نمایشنامه «آسایشگاه» بگویید که اجرای این اثر در فضای امروز تئاتر ایران چه ضرورتی دارد؟
من برای پایاننامهام روی این متن کار میکردم و بهطور کلی مبحث سایکوفیزیک را که نوعی بازی شخصی - روانی است، مدنظر داشتم و به بررسی اتفاقات روانی که برای بازیگر و تماشاگر رخ میدهد، میپرداختم. برای رسیدن به همین هدف دنبال متنی بودم که این موضوع درخور آن باشد. بهطور کلی هارولد پینتر را دوست دارم و با خواندن آثار او فهمیدم که نوشتههایش به آن چیزی که میخواهم، نزدیک است.
امروز چقدر مخاطبان ایرانی تئاتر را آماده و آموزشدیده برای تماشای تئاترهایی که اهداف روانشناختی دارند، میدانید؟
نمیتوانم جواب قطعی بدهم. فکر میکنم لازم است یک بررسی آسیبشناسانه روی این موضوع انجام شود. از نظر من مخاطب امروزی ما بدعادت شده است و به دنبال چهرهها یا سلبریتیهایی است که در تئاترها میتواند با آنها از نزدیک مواجه شود و تئاتر راهی برای دیدن افراد مشهوری شده است که مردم آنها را از تلویزیون یا سینما دیدهاند، درحالیکه واقعا رسالت تئاتر این نیست! تئاتر رویکرد انتقادی دارد و تماشاگر باید دنبال نمایشهایی باشد که بتواند این رسالت را انجام دهد. من اصلا نمیگویم پیام خیلی والایی وجود داشته باشد، اما حداقل آن چیزی که سالها از تئاتر آموختیم و میشناسیم، با آن فضایی که ما به آن تئاتر آزاد میگوییم، فرق میکند.
چرا مدتها بود که از هارولد پینتر نمایشنامهای اجرا نمیشد؟
نمیدانم چرا، ولی مدتی نمیتوانستیم از پینتر متنی را کار کنیم و حالا خوشحالم که چنین محدودیتی وجود ندارد.
از دیدگاه شما پینتر و نوشتههای او چه ویژگیهای منحصربهفردی دارد؟
تمام متون پینتر ریشههای مشترکی با هم دارد و وقتی همه آثارش را با هم بررسی میکنیم، میبینیم کاراکتری که در یکی از متنهای او میبینیم، در نمایشنامه دیگرش هم بهنوعی وجود دارد. در آثار او یک فضای کلاسروپوویک وجود دارد و ترس از فضای بسته دیده میشود و انگار همیشه تهدیدی پشت فضایی که نمایش در حال اتفاق افتادن است، حس میشود و آن تهدید ناشناخته است و همین ناشناختگی آن را ترسناک میکند و آدمهایی که در آن مجموعه هستند، چون نمیدانند تهدیدی که بیرون حس میشود چیست، مدام آن تهدید برایشان عمیقتر میشود. پینتر با نشانههایی این تهدید پنهان را یادآور میشود. در مصاحبههایی که با پینتر شده، گفته است که دوست نداشته این ابهام و ناشناختگی که در متنهایش وجود دارد، از بین رود.
در نمایش «آسایشگاه» از بازیگرانی استفاده کردید که چهرههای شناختهشدهای نیستند، اما در تئاتر فعال بودهاند و سابقه خوبی دارند. در مورد این انتخاب بگویید.
من تا امروز مبارزه کردهام و نمیدانم بعد از این چه میشود. همیشه دوست داشتم افرادی که واقعا تئاتر کار میکنند در آثارم بازی کنند. شاید مثل نمایشنامه «کرگدن» یونسکو من هم یک روزی برخلاف میلم و آن چیزی که تصور میکنم، مجبور شوم به هر دلیلی از چهرههای شناختهشده در نمایشم استفاده کنم. من یک بازه زمانی زیادی در برابر داشتن اینستاگرام مقابله کردم و فکر میکردم چنین فضایی سودی برایم ندارد و فقط وقتم را میگیرد، اما کمکم متوجه شدم در این شرایط برای تبلیغات تئاترهایی که به صحنه میبریم، اینستاگرام فضای تبلیغاتی بسیار خوبی است و من هم به این جریان تن دادم. شاید روزی من هم بازیگر چهرهای آوردم، اما این اتفاق برخلاف میلم است، چراکه وقتی با بازیگر تئاتری کار میکنم، مدت زیادی برای تمرین میگذاریم و این در مورد کار با بازیگر چهره که مدام سر فیلمبرداری است و… ممکن نیست و آنها آفیش کاری دارند که اجازه نمیدهد سر تمرینات حاضر شوند.
آسایشگاه در لغت به معنای مکانی است که افراد مدت نامشخصی در آن محل زندگی میکنند. جایگاه آسایشگاهها را در یک جامعه چطور میبینید؟
اسم اصلی متن گرمخانه است که هم به معنای گرمخانههایی است که شهرداریها احداث میکنند، هم گرمخانه به معنای همان تهدید پنهان است. در متن معناهای مختلف را از این گرمخانه میتوان استنباط کرد؛ هم فضای آسایشگاه روانی، هم اقامت معتادان و بیخانمانها و… برای اجرای این متن به بیمارستان روانی رازی رفتم. در آن بیمارستان هم بخشهای مختلفی وجود دارد و لزوما همه کسانی که به آنجا آورده میشوند، قرار نیست تا ابد در بیمارستان بمانند. هر کسی ممکن است در اثر یک اتفاق ناگوار و فشار روانی مدتی هرچند کوتاه برای به دست آوردن آرامش در بیمارستان بستری شود. هرکسی ممکن است روزی احتیاج به ماندن در آسایشگاه داشته باشد. فضای نمایش «آسایشگاه» هم همینطور است و بیمارانی وجود دارند که شاید دیده نشوند و به دلایل مختلفی در این محل اقامت دارند.
هیچوقت در شرایطی قرار گرفتهاید که دلتان بخواهد در آسایشگاه بستری شوید تا به آرامش برسید؟
فکر میکنم هر روز دلم میخواهد به آسایشگاهی بروم و در آنجا بستری شوم. شهری که ما در آن زندگی میکنیم، فشار و استرس زیادی به شهروندانش وارد میکند و اگر واقعا ممکن بود، دوست داشتم جایی بستری شوم تا آرام بگیرم. آسایشگاهی که در نمایشنامه میبینیم، جایی شبیه کره شمالی یا اردوگاه مجاهدین خلق است که حال نظامی و توتالیتر دارند و انسانها با مرام مشابه زندگی میکنند و لزوما زندگی در این آسایشگاه همراه با آرامش نیست. شاید بهظاهر اینطور به نظر برسد، اما افراد عمیقا احساس آرامش ندارند.
دلتان میخواهد نمایش «آسایشگاه» چه بازخوردی در مخاطبانش داشته باشد؟
مثل هر نمایش دیگری، ما هم دوست داریم تماشاگران به دیدن نمایش «آسایشگاه» بیایند و بدون واسطه با آن مواجه شوند. اثر اگر با مخاطبش مواجه نشود، معنایی شکل نمیگیرد. خیلی دوست دارم قشر فرهیخته یا تئاتر آموخته یا آنهایی که با مقوله ترجمه و زبان سروکار دارند و روانشناسان و روانپزشکان نمایش را ببینند. سر ریتم نگهداشتن نمایش و وفاداری به متن دشوار است و باید بتوانیم همه چیز را بهدرستی نمایش دهیم و دوست دارم مخاطب به ما بگوید که چه نظری دارد، البته خودم فکر میکنم نمایش از استاندارد کافی برخوردار است.
ارسال نظر