«حسن معجونی» با سه نمایش در تئاتر حضور دارد
خرداد پرحادثهی «حسن معجونی»
حسن معجونی روزهای شلوغی را می گذراند. روزهایی که البته شلوغی شان کاملا تصادفی است اما به هر حال باعث شده خرداد پرحادثه ای برای این هنرمند تئاتر رقم بخورد.
او هر شب با بازی در نمایش «در میان ابرها» کار امیررضا کوهستانی. در تئاتر مستقل روی صحنه می رود و در فاصله ای نه چندان زیاد، دو نمایش خودش «سه خواهر»، و «ماجرای متران پاژ» در سالن تازه تاسیس «پالیز» اجرا می شوند. از سوی دیگر در مسابقه خنداننده برتر برنامه «خندوانه» نیز به عنوان مربی حضور دارد.
این همزمانی اما داستانی دارد؛ ماجرا از این قرار است که قرار بود نمایش «سه خواهر» سال گذشته روی صحنه برود و اصلا این نمایش جزو تولیدات گروه تئاتر «لیو» در سال ۹۵ است که قرار بود همزمان با دیگر نمایش این گروه، «آشپزخانه» در سالن پالیز به صحنه برود اما ساعتی که برای اجرای این نمایش از سوی تماشاخانه درنظر گرفته شده بود، از دیدگاه کارگردان مورد نظر ما ساعتی نامناسب بود و او از خیر اجرای این نمایش در سال ۹۵ گذشت و ترجیح داد نمایش اش را بعد از عید در زمانی بهتر و ساعتی مناسب تر به صحنه ببرد.
او دوست داشت بار دیگر نمایش «آشپزخانه» را هم اجرا کند و چشم اندازش این بود که با استفاده از روزهای بلند بهاری، برنامه سال گذشته اش را در سال ۹۶ اجرایی کند و هر دو نمایش مورد نظرش «سه خواهر» و «آشپزخانه» را به عنوان دو نمایش از آثار گروه تئاتر «لیو» به صحنه بیاورد. ولی برای همه ما پیش آمده که گاه جریان زندگی با برنامه ریزی های ما متفاوت باشد و باز هم اجرای این دو نمایش برای آقای کارگردان میسر نشد: «برای اجرای دوباره «آشپزخانه» کمی دچار مشکل بودم و نتوانستم آن را جمع و جور کنم؛ در این وضعیت ناچار شدم کار دیگری را جایگزین کنم.»
حسن معجونی دوستدار چخوف است؛ این را تمام کسانی که پیگیر تئاتر و تماشاگر حرفه ای این هنر هستند، می دانند. تماشاگرانی که از سال های قبل تر نمایش های روی صحنه را دنبال کرده اند، خاطراتی خوش از اجرای شیرین نمایش هایی مانند «در مضار توتون» و «خرس و خواستگاری» دارند. او بعدا نمایش های «مرغ دریایی» و «دایی وانیا» را هم از چخوف اجرا کرد و بعدتر نمایش «به خاطر یک مشت روبل» را با متنی از نیل سایمون به صحنه برد که سایمون متن این نمایش را براساس داستان های کوتاهی از چخوف و با همان حال و هوا نوشته بود.
معجونی هرچند خودش نمایش «ایوانف» را اجرا نکرد، اما در اجرایی که امیررضا کوهستانی از این نمایشنامه داشت، نقش اصلی- ایوانف- را بازی کرد و بعدتر نیز نمایش «باغ آلبالو» را به صحنه برد؛ حالا هم سراغ دیگر متن مشهور چخوف رفته است؛ «سه خواهر» که کنار آن نمایشنامه دیگری از یکی دیگر از نویسندگان روس را به صحنه برده است؛ «ماجرای مرتان پاژ» که در ایران با نام «قضیه متران پاژ» هم شناخته شده است. متنی که نوشته الکساندر وامپیلوف است و با ترجمه کیوان سررشته اجرا می شود، کسی که معجونی پیش تر به عنوان نمایشنامه نویس با او همکاری کرده است.
جالب اینجاست که همزمان، امیررضا کوهستانی هم برای اجرای نمایش «در میان ابرها» در تئاتر مستقل به توافق رسید، نمایشی که دوازده سال پیش با بازی معجونی و باران کوثری در تئاتر شهر به صحنه رفته بود و تماشاگران را خیره کرده بود و حالا بعد از چند سال که در بسیاری از کشورها اجرا شده است، بار دیگر در تهران روی صحنه رفت اما جالب اینجاست که همه اینها اتفاقی، همزمان شد تا روزهای شلوغ و پرتب و تابی را برای معجونی رقم بزند؛ هنرمندی که اهل شلوغ کاری نیست و ترجیح می دهد سرش به کار خودش باشد.
حسن معجونی شاید حدود ده سال پیش مانند بسیاری از همکارانش در آرزوی شکل گیری تئاتر خصوصی بود تا ناچار نباشد برای اجرای هر یک از تولیدات گروهش دستکم یک سال پشت در سالن های دولتی تئاتر منتظر بماند. او هم رویای کارکردن در تئاتر خصوصی را داشت و زمانی که تماشاخانه ایرانشهر راه اندازی شد، گروه تئاتر «لیو» یکی از گروه هایی بود که خیلی زود خرج خود را از تئاتر دولتی جدا و از تنها پتانسیل موجود در تئاتر خصوصی استفاده کرد و عطای سالن های دولتی را به لقایشان بخشید.
به هر حال او از بهمن ماه پارسال تمرین نمایش اش را آغاز کرده بود و نمی توانست بیش از این نمایش اش را نگه دارد تا از طراوت و تازگی بیفتد. اکنون مدتی است که نمایش هایش در سالن های خصوصی روی صحنه هستند و خودش هم در این سالن ها به عنوان بازیگر روی صحنه می رود. حالا که به روند طی شده می نگرد، دغدغه تازه ای برایش ایجاد شده است؛ دغدغه ای درباره وضعیت تماشاگر تئاتر.
روزگاری بود که یک تئاتر شهر بود و دو، سه سالن دیگر مثل «سنگلج» و «هنر» و و «مولوی» که از این میان، «سنگلج» برای نمایش های آیینی سنتی تعریف شده بود و «هنر» برای نمایش های کودک و مولوی هم پایگاه تئاتر دانشگاهی بود.
معجونی اما دنبال فروش بیشتر در تئاتر نیست، علاقه ای ندارد تا در خبرها نام نمایش اش به عنوان پرفروش ترین اثر سال عنوان شود. او به دنبال زندگی گروهی در تئاتر است؛ چیزی که یک گروه را ماه ها کنار هم نگه می دارد تا با یکدیگر دست به خلق و آفرینش اثری تازه بزنند.
چون در جریان جذب تماشاگر افتاده است و این دست خود او هم نیست ولی می بینیم که در این جریان هر کارگردانی که می خواهد سالنش را پر کند، سراغ او می آید و من نمی خواهم این اتفاق برای من و نمایش های من هم بیفتد چون همچنان اعتقاد دارم که مبنای تئاتر می تواند یک چیز دیگر باشد و می تواند به خاطر چیز دیگری تماشاگر را به سالن بکشاند اما متاسفانه این روزها حس می کنم که چقدر همه چیز در حال خطرناک شدن است یعنی همه چیز...»
اما چه چیزهایی در حال خطرناک شدن است: «تماشاگر ما به سختی به سالن تئاتر می آید این نشان می دهد که تماشاگر تئاتر در حال کم شدن است و درواقع یکسری آدم دیگر به تئاتر می آیند که با تئاتر کاری ندارند و به نظرم این اتفاق خوشایندی نیست که برای تئاتر می افتد. همه چیز خیلی راحت و دم دستی شده است.
نظر کاربران
جالب بود ممنون مي بينم چقدر تاتر زياد شده و دليلش رو نمي دونستم حالا متوجه شدم هيچي ديگه حالا نوبت تاتر شد تا اينم خراب كنن بره
تا شما باشين ديگه هي از عدم توجه به تاتر ننالين! البته باز قديما كيفيت بود ولي الان فقط كميت...
تو مسابقه خننداننده شو گروه اقای معجونی خیلی عالی بودن و فکر میکنم به خاطر همین تمرکز و دقت گروهش از همه بهتره
وقتي يه عده ميان تو يه نمايش پراز پيام و كنايه مثل مترانپاژ قهقه سرميدن انگار كه دارن اجراي شومن ميبينن بايد فهميد كه فضاي خاص تأتر خيلي عام شده و خارج از درك و تحليل شده متأسفانه