خلیل، قهرمان «زیر پای مادر» است
در گذشته به پسر پر هیجان سینما معروف بود، اما در این دو سه سال اخیر و بعد از بازی در سریال «میکائیل»، جنس دیگری از بازی خود را به نمایش گذاشت و با حضور در «پشت بام تهران» این حضور را در قاب تصویر تلویزیون پررنگتر کرد.
برای سومین بار متوالی سریالی را به نویسندگی سعید نعمتا... و برای دومین بار متوالی سریالی را به کارگردانی بهرنگ توفیقی بازی کردید. قطعا این اتفاق تصادفی نبوده است و نگرشی پشت آن قرار داشته است.
قطعا این اتفاق همانطور که گفتید تصادفی نبوده است و نویسنده و کارگردان مدتها به آن فکر کرده بودند. اگر شما به عنوان بازیگر حتی یک جای کارتان هم بلنگد قطعا نمیتوانید راه را ادامه دهید و به راحتی گُل کنید و این گروه است که شما را تا پایان راه یاری میکنند تا بتوانید در سه سریال متوالی به خوبی بدرخشید.
شخصیت خلیل نیز مثل «میکائیل» و «غیاث»، تنهاییهایی دارد. به نظر شما جنس و نوع این تنهاییها با هم یکسان است؟
جواب قطعی برای سوالتان ندارم چراکه در «زیر پای مادر» خلیل در کنار تنهاییهایش پسری به نام اشکان دارد که اغلب با او همراه است. اما تنهاییِ خلیل با غیاث و میکائیل تفاوت بسیاری دارد. میکائیل آدمهای بسیاری کنارش بودند مثل دایی، پسر دایی و خواهرش، اما اصولا آدم تنهایی بود. غیاث هم خواهر ناتنی و پدرش در کنارش بودند، اما او هم تنهاییهایی داشت. در «زیر پای مادر» هم به همین منوال است و با اینکه خلیل افراد زیادی در کنارش هستند، اما تنهاییهای خودش را دارد. اما در هر صورت همیشه کاراکترهای سعید نعمتا... یک تنهایی درونی دارند و من نیز این تنهایی را دوست دارم که آنها را بازی میکنم. در این سریال نیز جنس تنهایی فرق دارد.
برای حضور در این سریال کدامیک برایتان اولویت داشت؟ نقش، کارگردانی و یا متن سریال؟
هر سه اینها برایم مهم بود. منتهی به هر حال وقتی شما با یک گروه و نویسندهای دو همکاری مشترک دارید ناخودآگاه شناختی متقابل بینتان ایجاد میشود و مطمئن هستید که وقتی نویسنده به شما پیشنهاد حضور در نقشی را میدهد قطعا به جای شما مدتها فکر کرده است و زندگیتان را میداند و میداند که چه نوع نقشی را دوست دارید و تمامی ابعاد شخصیتی تو را در قالب شخصیت داستانش در نظر گرفته است. طبق گفته خود سعید، او در این سه سریال (میکائیل، پشت بام تهران، زیر پای مادر) هر سه نقشهای میکائیل، غیاث و خلیل را بر اساس نوع توانایی بازی من و سلیقه مشترکمان نوشته است.
به نظرتان الان وقت آن رسیده که حتی با چشم بسته نیز پیشنهادهای نعمتا... را قبول کنید؟
بله، هردوی ما چشم بسته میدانیم که از یکدیگر چه میخواهیم و اگر نعمتا... بعد از پایان پخش «زیر پای مادر»، نقشی را به من پیشنهاد دهد، قبول میکنم چراکه مطمئنم به جای من تمام ابعاد نقش را در نظر گرفته و میداند که من به آن نقش میخورم یا نه. از طرفی در تمام این سالها متنهای نعمتا... را جور دیگری دوست دارم به این دلیل که قصههای دلنشینتری دارند.
کدامیک از این سه نقش را بیشتر از همه دوست دارید؟
نه این سه نقش بلکه از میان کل نقشهایی که تا به حال در تلویزیون، سینما و تئاتر ایفا کردم، همه آنها به نوعی و در جایگاه خود برایم قابل احترام و عزیز هستند و مطمئنم که اگر هر کدامشان را دوست نداشتم بازی نمیکردم و اجباری در میان نبود. اما قطعا زمانیکه نقش خلیل را بازی میکردم فقط و فقط به او فکر میکردم چراکه برایم تازگی داشت و درگیر شخصیتش بوده و با او زندگی میکردم.
با توجه به اینکه از لحاظ سنی و موقعیتی از نقش خلیل دور هستید، چه طور با او ارتباط گرفتید؟
خلیل از لحاظ سنی حدود ۱۰ سال از من بزرگتر است. همانطور که میدانید او پسری بیستساله دارد که دانشجو است و نیاز، دختر واقعی من ۴ سال دارد بنابراین درک کاملی از فضای واقعی خلیل نداشتم. خلیل از نظر فیزیکی از من فاصله داشت و همین باعث شد تا این نقش جذابیت دو چندانی برایم داشته باشد تا برای رسیدن به او تلاش مضاعفی داشته باشم و به آنچه مد نظر نویسنده است نزدیک شوم. درست است که نعمتا... خلیل را بر اساس شناختی که از من دارد، نوشته است، اما باید بگویم که خلیل از من خیلی دور است، آن هم از لحاظ سنی و شخصیتی و نوع زندگی. برای مثال به عنوان یک بازیگر به راحتی میتوانستم خودم را در قالب نقش سرگرد میکائیل موحد بگذارم، اما نمیتوانم خودم را به جای خلیل بگذارم چراکه تفاوتهای بسیاری با او دارم.
فاصلهای که از آن صحبت میکنید در ایفای نقشتان نتیجه منفی نداشته است؟
تمام تلاشم را به کار بستم تا نقش را به بهترین نحو ممکن اجرا کنم، اما خب توفیقی و نعمتا... به خوبی مرا هدایت کردند و اگر من هم اشتباه رفتم آنها نگذاشتند چراکه نتیجه کار برایشان مهم بود. برای نزدیک شدن به این فاصله، از رفتارهای پدرم وام گرفتم، نوع راه رفتن، لحن صدا و... خلیل تا حدود زیادی شبیه به پدرم است.
میتوان خلیل را قهرمان داستان «زیر پای مادر» دانست؟
قصه ما از زاویه دید خلیل شروع میشود و از نگاه او پیش میرود. شاید بتوان لقب قهرمان را از نوع و زاویهای دیگر و از حیث فداکاری برای پسرش به او اطلاق کرد.
قرار گرفتن در موقعیت خلیل چقدر برایتان جذابیت داشت؟
نقش خلیل و در کل قصه این سریال با تمام کارهایی که تا به حال بازی کردم، تفاوت بسیاری داشت. بزرگترین جذابیت این کار برای من حضور سعید نعمتا... به عنوان نویسنده است و مطمئنم که نسخه بدی برای من نمیپیچد. مخاطب در تماشای «زیر پای مادر» هر چه جلوتر میرود با قصهای جذابتر مواجه میشود و اتفاقات دراماتیک از همان لحظه و سکانس اول مخاطب را با خود همراه میکند. مطمئنم اگر تبلیغ خوبی برای این سریال شود، مخاطب از قسمت اول به تماشای آن مینشیند، چراکه قصهای مخاطبپسند و جذاب دارد که روایتی از تنیده شدن اتفاقاتی بین چند خانواده است.
بازی کردن در چه نوع نقشهایی انگیزی بیشتری در شما ایجاد میکند؟
همیشه تفاوت بسیاری که خودم با نقشم دارم باعث میشود انگیزهام دوچندان شود و برای رسیدن به آن تلاشهای بسیاری را به کار ببندم. مزیتی که بازیگری به سایر مشاغل دارد نیز همین است که میتوانی در طول عمرت در قالب تعدادی از آدمهای دیگر قرار بگیری و زندگی را از دریچه آنها تماشا کنی که بسیار جذاب خواهد بود.
در این مدت اخیر بیشتر در تلویزیون دیده شدید تا سینما. سینما برایتان جذابتر است یا تلویزیون؟
هیچگاه خطکشی نداشتم و همیشه اولویتم با قصه جذاب است و در دو سه سال گذشته آنقدر قصههای نعمتا... جذاب بوده که اجازه فکر کردن به قصههای دیگر را نداشتم. از طرفی ۴ سال است که سینمای ما قهرمانپرداز و قهرمانپرور نیست و اگر دقت کرده باشید برخی فیلمها ۱۵ کاراکتر اصلی و ۱۵ بازیگر چهره دارند که هر کدام دو سکانس بازی کرده و پازل قصه را چیدهاند. در کنار این موضوع ایدهآل و سلیقه من به سمت قصههای قهرمان محور است که در این سالها در تلویزیون بیشتر نظیر آن را دیدیم.
زمانیکه در «پشت بام تهران» بازی میکردید، در گفتوگویی گفتید که در تلویزیون فقط نقش اصلی بازی میکنم. هنوز هم بر این عقیده استوارید؟
بله،تا جایی که بتوانم روی حرفم هستم. همیشه معتقدم بازیگری تا جایی برایم امکانپذیر است که مخاطب، فقط و فقط تلویزیون خانهاش را روی شما روشن کند و بهخاطر شما بلیت فیلم سینمایی را بخرد و به سینما برود. زمانیکه مخاطب، سریال شما را نبیند و به راحتی کانال تلویزیون را عوض کند و به خاطرتان بلیت سینما نخرد، روز مرگ بازیگریتان خواهد بود و بازیگر باید با فنونی که میشناسد خود را دوباره به روز کند و برگردد.
مدتها پیش آموزشگاه بازیگری تاسیس کردید که ابتدا در رشت بود و آن را به تهران انتقال دادید و با تدریس سیاوش طهمورث پیش رفتید، اما مدتی است که این آموزشگاه در حالت تعلیق است، قصد راهاندازی مجدد آن را ندارید؟
از زمانی که مشغول بازی در سریال «میکائیل» شدم وضعیت آموزشگاه بازیگریام به حالت تعلیق درآمد به این دلیل که نتوانستم فردی را به عنوان جایگزین خود انتخاب کنم. مسئولیتی از سمت وزارت ارشاد بر دوشم بود و وظیفه داشتم تا بالای سر کار حضور داشته باشم و زمانیکه دیدم نمیتوانم به صورت فیزیکی در آنجا حضور داشته و این احتمال وجود دارد تا خدای نکرده وقت جوانها تلف شود، آموزشگاه را دست فرد دیگری نسپردم. انشاءا... در اولین فرصتی که بتوانم چند ماه فراغ بال داشته باشم دوباره آموزشگاه را راهاندازی میکنم و یا اینکه فردی را پیدا میکنم که دلش برای آموزش بازیگری بتپد.
ارسال نظر