فیلم «بی عشق»؛ روایت خاکسترهای سوخته یک زندگی
ظاهرا به نظر میآید بیعشق -عنوان فیلم جدید جذاب و رعبانگیز فیلمساز روسی آندره زویاگینتسف (لویاتان و النا)- اشاره به وضعیت رابطه میان دو شخصیت اصلی فیلم دارد: یک زوج ساکن مسکو که در آستانه جدایی اند
زندگی مشترک آنها، یا هرچه از ویرانه آن باقی مانده، به یک نقطه زهرآلود بیبازگشت رسیده است. هیچکس این موضوع را بهتر از آلیوشا (متوی نویکوف) پسر دوازده ساله رنگ پریده و منفعل آنها درک نمیکند که کار چندانی جز خیره شدن به کامپیوترش میان استرسها ندارد. وقتی آلیوشا بی هیچ ردی ناپدید میشود، والدین به لحاظ عاطفی غریبه از هم باید باهم به جستوجوی او بپردازند.
همیشه جوامع سرکوبگری هستند که فیلمسازی را محدود میکنند و اما فقط فضای بسندهای برای ابراز نظر به یک هنرمند شاعرانه و زیرک میدهند تا حرفش را بزند. این در جامعه کمونیستی چاوشسکوی سال های ۱۹۷۰ وجود داشت.
بوریس و ژانیا هر دو وارد روابط دیگری می شوند که علاقه بیشتری از رابطه پیشین هم در آن هست. بنابراین در ظاهر این نشانه امید است. پس از طلاق یک شروع جدید پیش می آید. بوریس با ماشای جوان و پابه ماه(با نقش آفرینی مارینا واسیلوا که به میشل ویلیامز اروپای شرقی می ماند) و ژانیا میان رفت و آمد به سالن و رابطه ی مصرف گرایانه که با تلفن هوشمند خود دارد مردی را پیدا می کند که پاسخی به رویاهای او یا دستکم نیازهای اوست: مرد میانسال ثروتمند و جذاب و مهربان آنتون(آندریس کیشاس). به نظر میرسد عشق نزدیک است. اما چه جور عشقی؟
زویاگینتسف بر رواننژندی رومانتیک کل جامعه تمرکز میکند و این تمرکز را با جزییات و کامل است. بوریس طلاق خود را از محل کارش که شرکت فروش است پنهان میکند چون رییساش یک مسیحی اصولگراست. (اگر بوریس متاهل و دارای فرزند نبود. از کارش برکنار میشد) از سوی دیگر عاشق ژانیا او را وارد جامعه یک درصدی ثروتمندان روسیه میکند…
اما همه اینها چه باید برای یک بچه گمشده انجام بدهند؟ مشخص میشود هر چیزی. فیلم به سبک عامدانه هیچکاکی جامعهگرایانه/واقع گرایانه و قدرتمند ساخته شده که تداعیکننده ستایششدهترین فیلمهای موج نوی رومانی (۴ ماه، ۳ هفته و ۲ روز و مرگ آقای لازارسیکو) میشود.
پلیس مسکو بر این عقیده است که آلیوشا گریخته و نمیتواند کار زیادی انجام بدهد (اگر فرضیه پلیس درست باشد بنا بر آمارها او باز می گردد و پلیس نمی خواهد به حجم کار خود اضافه کند) و گروهی محلی حمایت بیشتری میکنند. آنها با جلیقه نارنجی و خستگی منطقه را جست وجو میکنند و وجب به وجب میگردند. زمانی که این جریان ها ادامه پیدا میکند، واژه "بیعشق" نیز معنی گستردهتری به خود میگیرد.
زیباییشناختی دراماتیک فیلمی مانند «بیعشق»-که استعارهای است- آن را به یک فیلم آرام ِ آمرانه تبدیل میکند، اما این موضوع روشن نیست. دست کم در آمریکا که برای فیلمهای هنری از این جنس مخاطبان زیادی دارد.
ارسال نظر