رگ خواب مخاطب در دستان «سیروس مقدم»
جوان علاقهمند به سینما که بهواسطه ارتباط فامیلی با ناصر تقوایی توانست نخستین قدمهایش را در دنیای تصویر با حضور در کنار این کارگردان در «داییجان ناپلئون»، «آرامش در حضور دیگران» و... آغاز کند، به مرور با دستیاری برخی از کارگردانان سینما و تلویزیون مسیرش را ادامه داد و بهعنوان یکی از کارگردانهای پرکار تلویزیون مطرح شد،
مجموعه «علیالبدل» تفاوتهایی با کارهای پیشین شما داشت و قطعا یکی از نقاط قوت گروه شما پرهیز از تکرار تجربههای گذشته است، اما درعینحال از زمان پخش سریال این نقد زیاد شنیده میشود که «علیالبدل» بیش از هر چیز از فیلمنامه آسیب دیده است. کمی درباره زمان نگارش فیلمنامه تا ساخت صحبت کنیم، زمان مانع از پرداخت بهتر فیلمنامه شد یا اساسا با این نقد موافق نیستید؟
ما همانقدر که وقت برای ساخت سریال داشتیم برای نگارش فیلمنامه هم زمان صرف شد. «علیالبدل» سوژهای نبود که ناگهان به آن برسیم و به جریان بیفتد. طرح اولیه این سریال شاید حدود دوسالونیم پیش مطرح و نوشته شد. با همین مضمون ارائه شد و سیناپسی از آن برای نگارش فیلمنامه نوشته شد و حتی در یک مرحله، هفت قسمت از آن را آقای احمد رفیعزاده نوشت و مجددا وقتی به جریان افتاد و جریان ساختش جدی شد، با تیم جدید نویسنده نگارش شد.
البته بیشتر نقدها روی چگونگی دیالوگنویسی و پرداخت شخصیتهاست... .
این فیلمنامه در شتابی نوشته نشد که چیزی را از دست بدهیم. «علیالبدل» مدل خودش را در نگارش فیلمنامه داشت؛ مثلا در سریالهای «پایتخت» یا دیگر مجموعهها همیشه با یک شوک یا اتفاق مهم قصه شروع میشد و بعد کمکم وارد ماجراها میشدیم. ما در «علیالبدل» این سبک را تغییر دادیم، همانطور که فضای کار را عوض کردیم. برایناساس قصه را با ریتم کندتری آغاز کردیم تا شخصیتهایی که معرفی میشوند، در ذهن مخاطب رسوخ کنند و به این دلیل که شخصیتها برای مخاطب آشنا نبودند و در یک فضای جدید قصه روایت میشد، شکل قصهگویی ما نیز تغییر کرد.
البته تصور میکنم درنظرگرفتن این آبادی بهعنوان لوکیشن اصلی مجموعه و درنظرنگرفتن لهجه باعث شد تا مشکلات مجموعههای قبل و انتقادهایی که از چرایی استفاده از لهجه داشتید، وجود نداشته باشد... .
در پاسخ سؤال شما باید بگویم بخشی از این ماجرا درست است و بخشی دیگر نه؛ مثلا ما در دورخوانی یا تمرین با لهجه تمرین میکردیم منتها بعد از چند جلسه به این نتیجه رسیدیم که لهجه را از روی کار برداریم، چراکه آنقدر موضوع دارای ویژگیها و حساسیتهایی بود که نمیخواستیم حساسیتهای دیگری به آن اضافه شود و اصل مسئله از بین برود و قصه تحتالشعاع مسائلی دیگر قرار بگیرد. بههمینخاطر از ابتدا تصمیم گرفتیم یک روستا و آبادی ذهنی خلق کنیم. در لباس و پوشش دقت کردیم؛ مثلا فرم کلاهها متعلق به هیچ خطهای نیست و بحثی در خصوص قومی خاص پیش نيايد، بلکه به اصل سریال توجه شود یا برای پیداکردن روستا رفتیم سراغ روستایی که حتما بافت سنگی داشته باشد و از هرچیزی که از قومیت خاصی صحبت کند پرهیز کردیم.
همانطور که دیدید، این قصه در هرجایی میتواند روایت شود؛ چراکه هر منطقهای، ثروتی خدادادی دارد و عدهای قدرش را نمیدانند و نمیتوانند آنجا را اداره کنند، همین باعث میشود روزبهروز فقیرتر شوند و حتی زمانی که قرار است، شخصی برای کمک به آنها بیاید، به جان هم میافتند. این حرف کلی ما در این قصه بود و همانطور که میبینید، این قصه در هرجایی میتواند روایت شود. حتی در موسیقی سعی کردیم باز هم از همان اصل استفاده کنیم که موسیقی متعلق به هیچ شهری نباشد، با اینکه ترکیبی از موسیقی نواحی مختلف را در این کار میشنوید، اما اساسا متعلق به هیچجا نیست.
پیش از ساخت مجموعه با تمام مختصاتی که درباره آن صحبت کردیم، تصوری از واکنش مخاطب به قصهای که روایت میکنید داشتید؟
من و همکارانم، در این سالها خودمان عادتها را به وجود آوردیم و بهنوعی بدعت گذاشتیم و سبکها را به وجود آوردیم. مدیوم سینما یا تلویزیون خیلی تفاوتی ندارد، در هر دو حوزه قرار نیست درجا بزنیم و خودمان را تکرار کنیم. اساسا ذات هنر این است که رو به جلو حرکت کنیم و به ورطه تکرار نیفتیم. ما میدانستیم که از یک فضای رئال و معمولی و روزمره مثل «پایتخت» قرار است وارد فضای فانتزی و ناکجاآبادی شویم که با ذائقهای که خود من مخاطب را تربیت کردم و عادت دادم سازگار نیست.
امسال علاوه بر سریال «پایتخت»، مجموعهای دیگر با عنوان «هنگام بیداری» را با مؤسسه اوج کار میکنید. از این همکاری در ابتدای شروع مسیر «پایتخت» صحبت کنید... .
درواقع شاید بتوانم ماجرای ساخت سریال «پایتخت» را اینطور مختصر تعریف کنم که تلویزیون درخواست ساخت این سریال را داشت و همانطور که میدانید بههرحال سریال کمهزینهای نیست، بهخصوص اینکه بخش عمدهای از «پایتخت ٥» در خارج از کشور روایت میشود. با توجه به شرایط مالی سازمان صداوسیما، ساخت این مجموعه تقریبا امری نشدنی بود. بنابراین یا باید ساخته نمیشد یا راهی برای تأمین هزینههایش پیدا میکردیم. برهمیناساس با مؤسسه اوج وارد مذاکره شدیم و قرار شد تا این مؤسسه بهعنوان حامی مالی در ساخت این مجموعه، مشارکت داشته باشد. خب، طبیعی است هر نهادی به محض مشارکت و حمایت مالی، توقعات خودش را دارد و خوشبختانه در مورد «پایتخت ٥» این اتفاق نیفتاد، چراکه قصه فصل جدید «پایتخت» بهگونهای است که اساسا نمیتوان سفارشی درباره روایت قصه داشت.
قصه از ایران شروع میشود، بعد از چند قسمت کشیده میشود به خارج از کشور و مجددا به تهران برمیگردد.
جایی از شما خواندم اگر قرار باشد سریالی تاریخی کارگردانی کنید، با شیوه کلاسیک پیش خواهید رفت. سریال «هنگام بیداری» با همین ویژگی ساخته خواهد شد؟
مجموعه «هنگام بیداری» نیز با مشارکت مؤسسه اوج ساخته خواهد شد. نویسنده سریال، آقای طالبآبادی است و قصه درواقع درباره اشغال بوشهر در جنگ جهانی اول است و روایتگر دوران چهارساله جنگ جهانی اول و تأثیراتش در منطقه و مقاومت مردم بوشهر، تنگستانیها و دشتستانیها در مقابل اشغال و تجاوز انگلیسیهاست. طبعا سریال سروشکلش را مشخص میکند که با شیوه کلاسیکتری کارگردانی کنم. منتها از آنجایی که یک تاریخ را با تفکرات امروز روایت میکنیم، نمیتوان نگاه امروز را در شکل روایت کار وارد نکرد، در غیراینصورت به کتاب تاریخ مصور تبدیل میشویم. در صورتی که وقتی اکثر سریالهای تاریخی موفق دنیا را نگاه کنید، اگر سراغ تاریخ میروند با دیدگاههای امروز روایت میشود که با حالوهوای مردم و روزگار امروز سازگار باشد، اما درعینحال چارچوب تاریخیاش را حفظ ميکند.
ارسال نظر