معرفی ۹ آلبوم از موسیقی ایران در سال ۹۵
مخاطب بدنه در موسیقی ایران، همیشه خود را مرکز ثقل جهان می داند و فکر می کند همان چیزی که دوست دارد بهترین و باکیفیت ترین موسیقی تولید شده است؛ البته فراموش نکنیم که هر چیزی که دوست ندارد را هم بی ارزش می خواند.
سیامک قلی زاده:
۱ . مخاطب بدنه در موسیقی ایران، همیشه خود را مرکز ثقل جهان می داند و فکر می کند همان چیزی که دوست دارد بهترین و باکیفیت ترین موسیقی تولید شده است؛ البته فراموش نکنیم که هر چیزی که دوست ندارد را هم بی ارزش می خواند. همین مخاطبان هستند که می توانند باعث درجا زدن و حتی پسرفت کردن هنرمند محبوبشان شوند.
آنها با حمایت ها و برخوردهای متحجرانه، توهمی بزرگ برای خواننده یا موزیسین ها می سازند و باعث می شوند یک هنرمند به شهرت، بسنده کند. این هنرمندان هستند که به اشتباه سطح سلیقه مخاطب را معیاری صحیح و کافی برای ارزیابی ارزش هنری، در نظر می گیرند. شاید بتوان گفت هنرمندی که چنین دیدگاهی دارد خودش هم سطح مخاطبش است و دقیقا در چنین موقعیتی است که با خواننده هایی پرطرفدار و از خودراضی و البته با آثاری به غایت سخیف رو به رو می شویم.
از طرف دیگر کارشناسان به ندرت نظری صریح در رابطه با اثر هنری می دهند و اگر هم نظری می دهند در جهت تعارف و تعریف و تمجید است. اگر هم نظری منفی بدهند به حسودی و هزار عیب دیگر متهم می شود پس سعی می کنند در حاشیه امن بمانند. اما تا زمانی که کارشناسان و منتقدان دست به کار نشوند باید هر روز منتظر ستاره شدنِ بی سوادهای موج سوار باشیم.
2 . کاوه یغمایی نمادی برای یک نسل است؛ نماد جریان موسقی راک پس از انقلاب. دهه شصتی ها که اولین نسل پس از انقلاب بودند جریان موسیقی نوگرا را با امثال کاوه یغمایی، آرش مینویی، شهرام شعرباف و فرشاد رمضانی شناختند. مواجه شدن با گیتار الکتریک (یا شاید با ادبیات همان دوران گیتار برقی) و موسیقی راک در کنسرت های اواخر دهه هفتاد و اوایل هشتاد تجربه ای تازه و شگفت انگیز بود که باعث علاقه مند شدن بسیاری به این سبک و استایل شد.
کاوه یغمایی حتی اگر خودش هم موسیقی خود را راک نداند برای آن نسل نماد شده و این درواقع کبوتر اقبالی بوده که روی شانه اش نشسته است؛ چرا که توانسته نماد جریان متفاوتی باشد و مخاطب عام را هم جذب کند. همین موضوع است که کاوه یغمایی را در موسیقی پاپ «و» راک ایران، موزیسین مهمی می کند.
۳ . با تمام حواشی و مشکلاتی که در ۱۰ سال گذشته پشت سر گذاشت، حالا در آستانه پنجاه سالگی سومین آلبومش یعنی «منشور» را منتشر کرده؛ آلبومی که براساس گفته خودش حداقل چهار سال پیش مسترِ نهایی شده است. منشور در مقایسه با «سکوت سرد» تغییرات زیادی دارد و حتی به «مترسک» هم آنچنان نزدیکی ندارد.
سوژه اصلی این بار نه ترانه و نه ملودی، بلکه ساز گیتار است. اگر در مترسک گیتار آکوستیک یا ویلنسل نقش های کوتاه اما موثری را داشتند یا اهمیت ملودی بر دیگر المان ها مقدم بود حالا گیتارنوازی از هر چیز دیگری مهم تر است. به نظر می رسد پس از فعالیت بیست و چند ساله، کاوه یغمایی نیاز به گیتارنوازی و برجسته کردن توانایی های تکنیکال خود را مهم تر از هر چیزی حس کرده است. البته با این کار روندی معکوس را هم طی می کند چرا که اصولا موزیسین ها با گذشت زمان آرام تر می شوند و مجموعه ای از عوامل را همگام با هم در ساخته هایشان پیش می برند. فراموش نکنیم اینکه آلبومی تکنیک محور باشد به خودی خود به هیچ وجه نه مثبت است و نه منفی.
4 . ملودی هاث اصلی در منشور که یا تسوط خواننده روایت می شود یا گیتار، جدا از هرگونه بحث فنی در خاطر شنونده نمی ماند. اگر ملودی آهنگ «فریب» یا «مترسک» و حتی «بکش» را با یک بار گوش دادن، می توان زمزمه کرد در این آلبوم تقریبا هیچ آهنگی این ویژگی را ندارد. شاید بسیاری از آثار مهم در دنیا چنین ویژگی را نداشته باشند، اما در چارچوب موسیقی پاپیولار این موضوع اهمیت دارد و مهم تر از پیچیده بود یا حتی منحصر به فرد بودن ملودی است. به نظر می رسد همین موضوع باعث شده آلبوم منشور قطعه «هیت» نداشته باشد.
5 . نکته ای که این آلبوم را به کلی از دو آلبم دیگر یغمایی جدا می کند ترانه ها هستند. ترانه های نزدیکی زیادی با جریان رایج موسیقی پاپ دارد. شاید در این میان نکات متفاوتی نسبت به آنها هم وجود داشته باشد. اما باعث نمی شود که این آلبوم در چارچوب دیگری بررسی شود. اگر ترانه «کوچه» را کنار بگذاریم هیچ کدام از ترانه ها نه اعتراضی دارند و نه حتی نگاهی اجتماعی.
اصولا این آلبوم عاشقانه است و از این بابت شاید با مترسک نزدیکی داد اما بستری که این عاشقانه ها روایت می شوند به کلی متفاوت است؛ در میان آثاری که همزمان با مترسک تولید شدند بسیار کم بودند آنهایی که نگرشی شبیه به مترسک را داشته باشند اما ترانه های این آلبوم تفاوت چندانی با آثار همزمانش ندارد.
6 . در نهایت ضبط و صدابرداری این آلبوم در بالاترین سطح صورت گرفته و همچنین از نظر فنی و تکنیکی در ایران کم نظیر است. صدای درامز (حتی اگر درامیر نکل بک آن را نمی نواخت) بسیار تر و تمیز و بی نقص صدابرداری شده و منشور در این زمینه از سطح ایران بالاتر است. اگر هم تا حدی قدیمی صدا می دهد خودخواسته به نظر می رسد، چرا که قطعات دقیقا با استایل راک دهه هفتاد تنظیم شده است.
7 . در مجموع آلبوم جدید کاوه یغمایی یک پله بالاتر از تمام هم قطارانش در موسیقی پاپ ایستاده است، اما به نوعی درحال فاصله گرفتن از رفقای قدیم و استایل آنها است. با این وجود کوبش درامز و سولو گیتارهای تکنیکی می تواند طیف اصلی مخاطب پیشین خود را هم راضی کند. کاوه حالا هم مخاطبی دارد که پس از 9 سال او را فراموش نکرده، هم نظر مثبت بسیاری از کارشناسان را جلب کرده است.
با تمام کاستی هایی که در آلبوم آخرش وجوددارد، اگر او بخواهد از بهترین گزینه ها برای ارتقاء سطح سلیقه مخاطبان بدنه است. همه چیز به آلبوم بدی یغمایی بستگی دارد تا مشخص شود راهی میانه را در پیش می گیرد و با برچسب دهان پرکنِ این روزها یعنی «پاپ- راک» سعی می کند همه را راضی کند یا با نگاه رادیکال تری به یکی از این دو جریان نزدیک تر می شود؛ خودش را کامل می بیند یا سعی می کند باز هم رشد کند و مخاطبش را هم بالا بکشد.
بهترین نه؛ قابل احترام
مهدی فیضی صفت: دهه 50 را می توان دوران طلایی موسیقی پاپ در ایران دانست؛ سال هایی که آهنگسازان، ترانه سرایان و البته خوانندگانی پای به عرصه ظهور گذاشتند که به سرعت توانستند جای خود را میان قلب مردم باز کرده و سلیقه مخاطبان موسیقی را با خود همسو کنند. نکته ای که در این بین خودنمای می کرد، تشکیل مثلث هایی طلایی بود که به خلق آثار جاودانه ای در موسیقی پاپ این سرزمین منجر شد.
در اوایل دهه ۹۰ خواننده ای که توانسته بود موسیقی پاپ را با تحریرهای سنتی پیوند بزند و با صدایی منحصر به فرد طرفداران فراوانی برای خود دست و پا کند، آلبومی روانه بازار کرد که حضور دو ضلع شاخص دیگر در نقش ترانه سرا و آهنگساز، مخاطبان و البته اهالی موسیقی را به ظهور مثلث طلایی دیگری در موسیقی پاپ ایران امیدوار کرد.
احسان خواجه امیری، فرزند حسین خواجه امیری معروف به ایرج پس از انتشار چهار آلبوم که هر یک به توفیقاتی دست یافته بودند، در سال ۱۳۹۱ آلبومی به نام «عاشقانه ها» منتشر کرد که با استقبال بی نظیر مردم رو به رو شد. تمامی ترانه های این آلبوم را روزبه بمانی سروده بود و آهنگسازی هفت قطعه از ۱۰ قطعه آلبوم را علیرضا افکاری بر عهده داشت.
موفقیت آلبوم «عاشقانه ها» به همکاری مثلث خواجه امیری، بمانی و افکاری در دو البوم دیگر انجامید که خلق آثار ماندگار دیگری را به دنبال داشت. در روزهای ابتدایی سال 1395 بود که آخرین اثر مشترک این مثلث به انتشار رسید. این آلبوم یازده قطعه ای که از سوی احسان خواجه امیری به همسر و فرزندش تقدیمش شده بود، سه تک آهنگ را هم در خود داشت که پیش از انتشار آلبوم پخش شده بود و یکی از آنها تیتراژ سریال «پریا» محسوب می شد. همچنین، موزیک ویدیویی رسمی از آلبوم «سی سالگی» منتشر شد که با بیش از یک میلیون دانلود توانست رکورد بزند.
روزبه بمانی با ۶ ترانه در این اثر حضور پررنگی داشت و علیرضا افکاری با آهنگسازی ۸ قطعه امضای خود را پای آخرین اثر خواجه امیری زده بود. البت ترانه سرایان دیگری چون افشین یداللهی، زهرا عاملی، پویان بوترابی و عاطفه حبیبی نیز در این آلبوم با خواجه امیری همکاری داشتند. مانند آلبوم های اخیر احسان خواجه امیری، تنظیم قطعات بر عهده هومن نامداری بود؛ رهبری ارکستر این خواننده با استفاده از نوازندگان سرشناسی مانند فرشید ادهمی، میثم مروستی و احسان نی زن سعی کرد تنظیمی مدرن و به روز روی ملودی ها انجام دهد. البته برخی از منتقدان و حتی هواداران این خواننده پاپ- سنتی اعتقاد داشتند «سی سالگی» به قدرت «عاشقانه ها» و «پاییز تنهایی» نیست اما اثر ضعیفی به شمار نمی رود.
دل خوش به ندیدن ها
رضا نامجو: از روزی که پیمان سلطانی تصمیم گرفت کاری جدی، تحقیقی و در خور توجه درباره شاعران کهن ایران انجام دهد، خیام خوانی اولین اثری بود که آهنگساز و محقق کشورمان تصمیم به انتشار آن گرفت. دست روزگار، تقدیر، نبودن پشتوانه های مستحکم برای قدر دانستن تلاش محققان یا هر عامل دیگری که بخواهید به جای آنچه آمد جایگزین کنید کاری کرد که آن اولین آخر از دو کار گرفت و شیند (نظامی خوانی) و سعدی خوانی روانه بازار موسیقی ایران شود.
درواقع پیش بینی های مصنف براساس روند آماده سازی آثار کاملا برعکس جواب داد و گفت و شنید به عنوان آخرین کاری که آماده شده بود، اولین آلبوم موسیقایی سری «شاعران کهن» بود که با آهنگسازی و آفرینش پیمان سلطانی به بازار آمد.
در ادامه سعدی خوانی منتشر شد و آخر از همه نوبت به انتشار خیام خوانی رسید. قرار بود خیام خوانی در قالب یک مجموعه شامل دو سی دی و یک کتاب نفیس به بازار بیاید. با به وجود مشکلاتی که لزومی به یادآوری شان نیست و اهل هنر و تحقیق در این ملک سال هاست با آن دست به گریبانند، در سال ۹۵ از انتشار آن مجموعه کامل صرف نظر شد و اهل هنر و مخاطبان کارهای سلطانی به انتشار آلبوم موسیقایی «خیام خوانی» در روزهای پایانی اسفند ۹۵ بسنده کردند.
کتاب نفیسی که علاقه مندان به خیام فعلا از مطالعه و دیدارش محروم اند شامل تحقیق، پژوهش، مقابله و تصحیح پیمان سلطانی از رباعیات خیام بود. سلطانی برای تهیه کتاب مذکور 15 نسخه معتبر رباعیات خیام را با یکدیگرمقابله کرده و در ادامه دست به کار انتخاب و تصحیح آنها زده است.
وجود ممتاز موجود در مجموعه کارهای «شاعران کهن» قابلیت بازگوشدن در یادداشتی کوتاه را ندارند.
در این مجال به نحوی گذرا به آلبوم موسیقی «خیام خوانی» پرداخته می شود. این اثر به احتمال راوان، تنها آلبوم موسیقایی ایرانی به حساب می آید که تا این حد دارای تنوع رنگ صدایی است. 34 خواننده مطرح و گمنام آواز ایرانی در آن رباعیات خیام را با آواز ارائه داده اند.
علاوه بر خواندن رباعیات خیام توسط ۳۴ خواننده ای که به نام برخی از آنها اشاره شد، در آلبوم مذکور مخاطب با دو قطعه دیگر هم مواجه می شود. اولی اثری است سمفونیک تحت عنوان «خیام هست و نیست» که سلطانی سعی کرده براساس تصوری که چهره خیام فیلسوف در ذهن خود داشته آن را بسازد. این اثر با نوازندگی نوازندگان ارکستر فیلارمونیک ارمنستان ضبط شده و در ادامه سازهای ملی موجود در اثر در ایران به مرحله ضبط رسیده اند.
یک سمفونی زیر لیفتراک رفته
سهند آدم عارف: یکم) از انتها شروع می کنیم، از تجربه یک باله و به عادت مالوف چند ده سال اخیر که باله را، موسیقی باله را شنیده ایم و بقیه اش را در ذهنمان، در تخیلمان ادامه داده ایم، «بوف کور» از آنهاست که کار ما ایرانی ها را راحت کرده است، سهل الوصول با شنیدنش دیگر چه مرادی به دنگ و فنگ های هزار جور مجوز گرفتن و سالن رودکی اجاره کردن و باله ساختن و بالرین پرورش دادن و الخ... سی دی را می گذاری درون دستگاه و چشم می بندی عالم ماخولیا- عالم خیال، پیش چشمت گشوده می شود، چندان که پاها و سکوت ها، بدن ها و ثبوت ها چنان تصویر حاضر آماده ای دارند که بیا و ببین، آهنگساز صرفا با کنش نامگذاری خود موسیقی معاصر را، معاصریت در موسیقی را چنان جانمایی می کند برایت که مجبوری «مطلقا مدرن باشی»، یعنی چاره ای ندارد جز اینکه مطلقا مدرن باشی. نه اینکه رمبو شوی و رمبووار همه چیز را سمبولیزه کنی، قرار است مدرن باشی آن هم با خلوصی از جنس علیرضای مشاخی؛ چشم، مردن می شویم با هدایت مشایخی و روایت مشایخی از هدایت مدرن می شویم. باید ۳۱ دقیقه و ۱۲ ثانیه مطلقا مدرن بود و نهراسید!
دوم) دائمی برای ۱۵ ساز زهی؛ صدا موسیقی را از واژه می رماند و در این تجربه ۱۲ دقیقه ای سکنای مدام گریزنده از مرکز را برای ۱۵ ساز زهی؛ دائمی برای ۱۵ ساز زهی. دائمی برای ۱۵ ساز زهی، دائمی برای ۱۵ ساز زهی، دائمی برای ۱۵ ساز زهی، دائمی برای ۱۵ ساز زهی، دائمی برای ۱۵ ساز زهی، دائمی برای ۱۵ ساز زهی، دائمی برای ۱۵ ساز زهی، دائمی برای ۱۵ ساز زهی، دائمی برای ۱۵ ساز زهی، دائمی برای ۱۵ ساز زهی، دائمی برای ۱۵ ساز زهی، دائمی برای ۱۵ ساز زهی، اپس ۳۳، اپوس ۳۳، اپوس ۳۳.
سوم) سمفونی شماره 3، اپوس 73 موومان سوم؛ می گوید از مد افتاده برای کامپیوتر ولی پرواضح است دارد با ما شوخی می کند؛ مثل هدایت با ما شوخی می کند! شوخی ترسناکی هم می کند؛ کدام مُد؟ تصور کن با یک دستگاه کامپیوتر قدیمی مثل اسپکتروم یا آمیگا 500 نشسته ای و در محیط basic یک برنامه نوشته ای با کلی دستور و بند و بساط تا بالاخره بارگذاری شود و صدایی از جایی دربیاید و تو خوشحال شوی اما دو مگ RAM بیشتر نداری و همه چیز گیر می کند، و می روی به 25 سال بعد تا موسیقی اش را بشنوی. موومان سوم؛ می شنوی و همه چیز برایت شروع می شود؛ از کدام مُد افتاده؟ از مُد افتاده یعنی خیلی مدولاسیون کرده؛ مُد گردی کرده؛ رفته برای خودش همه جا گشته در زمان و مکان و دنیای شگرف داده ها. بله از مُد افتاده بالاخر؛ بی که اصلا یک روز مُد شده باشد از مُد افتاده؛ پذیرفتیم.
چهار) موومان دوم؛ برنج را با ظرف های برنجی به باد داده اند؛ جایی در اطراف کارخانه شالیکوبی، آنجا که لیفتراک ها بارها را بر می دارند، لحظه برخورد باد با پرده صماخ را لمس می کنید از در دیگر کارخانه شالیکوبی، جایی که هیچ وقت از آنجا نمی توانید بفهمید مرکز این موسیقی کجاست، جزییات تغییرات اندک هر جمله با جمله قبلی را با همان پرده نازک، تنظیفی که روی باد و برنج های آبکش کشیده اند، حس می کنید. موومان دوم باد و برنج را استثمار می کند برای آن پرده نازک و شفاف.
پنج) صدا قطع می شود؛ صدا وصل می شود، صدا لمس می شود، صدا به مسد نمی رسد؛ صدا از مُد می افتد، مزارع برنج پرآب پرآبند اما صفرها و یک ها را باکی نیست. لپ تاپ را خاموش می کند، آن را می بندد و افق را از همیشه بیشتر شبیه افق می بیند. افقی که احتمالا این بار عمودی نیست. از ابتدا معلوم بود زه کردن این کمان دشوار بوده است. ما منتظریم سمفونی برود زیر لیفتراک تا آماده شویم برای پنج هزار ساز ناشناس؛ اپوس 76!
اندیشه دلربای وطن
سامان آسمانی:احتمالا شما هم مردمانی را دیده اید که اهل خاطره بازی هستند و موسیقی مرسوم در دوران صدرنشینی رادیو را دوست می دارند. در یک دهه اخیر «سالار عقیلی» با وجود آنکه فرزند زمانه خویش است، به خوبی از پس ارائه کارهایی برای این بخش از مردمان سرزمینش برآمده است.
در جایی یکی از خوانندگان هم دوره او گفته بود وقتی حماسه ای نمی بینید، از کدام حماسه می خوانید. عقیلی هیچ وقت به این سخنان که به نظر نمی رسد به دور از غرض باشند، واکنشی نشان نداد. اما مروری بر کارنامه کاری اش قبل و بعد از آن اظهارنظر می تواند پاسخی متین و از سر شناخت به حساب بیاید. عقیلی هم مثل بسیاری از مردم سختی ها و رنج هایی که آنها از سر می گذارنند را با چشم هایش می بیند، با گوشش می شنود و با تمام وجودش حس می کند.
«از تنهایی گریه مکن» که اتفاقا به عنوان آلبوم برگزیده منتقدان و هنرمندان در نظرسنجی آلبوم سال ماهنامه تجربه انتخاب شد، نمونه ای است از مجموعه کارهایی که او در این مسیر منتشر کرده است.
از همان قطعه اول می شود این نگاه را دید. آهنگساز اثر آقای ابوالفضل صادقی نژاد، مجموعه ای از بهترین ملودی هایش را در اختیار عقیلی قرار داده تا در کنار هم آلبومی شنیدنی ارائه دهند. ترانه های آلبوم به غایت عاشقانه اند، از فخامت درخوری برخوردارند و از سوی دیگر عقیلی که در اوج، یکی از خوانندگان سرآمد روزگار ماست، توانسته با کارهای آقای صادقی نژاد توانایی صوتی اش را در گام های پایین تر هم نشان دهد. او به خوبی و با آمادگی کامل کار را خوانده، سر ضرب می خواند و حتی با وجود آنکه در بسیاری از موارد یک پد صدایی ساده او را همراهی می کند، ریزه کاری های صوتی لازم، تحریرهای زینتی و نوانس های صوتی را به شیوه ای منحصر به فرد ارائه می دهد.
عقیلی اصلا پرفشار نمی خواند، اختیار صدایش دست خود اوست و حس و حال و هواها را خوب می فهمد. او گوش منحصر به فردی دارد و به همین دلیل هم هست که روان و راحت حق مطلب را ادا می کند. از تحریرهای بی مورد پرهیز می کند و در عین حال تجربه هاش دندانه دارند و مختص خود او. صادقی نژاد در این آلبوم ترسیم خط محوری کارها را بر ساز پیانو استوار کرده و سعی در ارائه کاری رمانتیک و عاشقانه داشته. شنیدن قطعات، انگشت تاکید بر موفقیت او خواهدگذاشت.
«از تنهایی گریه مکن» و «مرا رها کن» دو قطعه عاشقانه هستند که دومی رنگ و بوی عارفانه و مناجات گونه هم دارد. در قطعه سوم اما «اندیشه وطن» صادقی نژاد که از توانایی بالای عقیلی در ارائه کارهای ملی- میهنی آگاه بوده، این بار به نحو دیگری که دل رباست از توانایی او استفاده کرده است.
شعر قطعه بسیار زیبا است و عقیلی در بخشی از تصنیف در گامی بسیار بالا تحریری زیبا ارائه می دهد و از نت میانی به نت بالا می رود. قطعه سوای حس حماسی، پر است از نوعی حس عاشقانه با المان های تصویری منحصر به فرد که عقلیلی برای هر بخش آن تحریری متفاوت را در نظر گرفته است.
پلی میان سنت و مدرنیته
یاسر شیخی یگانه: اگر به دنبال موسیقی برای شنیدن در ماشین تان هستید، اگر می خواهید از موسیقی پخش شده در ماشین تان لذت ببرید. اگر م یخواهی به آشنایتان آلبومی را پیشنهاد دهید. اگر می خواهید موسیقی تان بیشترین تعداد مخاطبان را راضی کند. اگر برای گوشی تان دنبال موسیقی هسیتد که با هندزفری در کوچه و خیابان بشنوید. اگر می خواهید موسیقی انتخابی تان سطح فرهنگی و ادبی خودتان یا شنوندگان احتمالی را تنزل ندهد. اگر می خواهید خدمتی به ادبیات کهن ایران کرده باشید؛ هرچند کوچک. اگر طرفدار موسیقی پاپ هستید که صدایش گیرا باشد. اگر می خواهید به خیلی از «اگر»های دیگر هم برسید؛ توصیه من به شما شنیدن «امیر بی گزند» است.
آلبومی که با صدای اذان موذن زاده اردبیلی آغاز می شود. فضا از همان ابتدا جدی است و شما را در انتظار می گذارد. موسیقی ریتم می گیرد و آواز با کلام مولوی آغاز می شود.
آهنگسا و خواننده چندانس عی در تغییر موسیقی که مولوی در دل این شعر ساخته نکرده اند و با موسیقی جاری در شعر همراه شده اند. نام آلبوم هم براساس یکی از بیت های همین قطع نخست انتخاب شده است.
ادامه آلبوم قطعه «دل من» با شعری دیگر از مولوی. محسن چاووشی. خواننده آلبوم «امیر بی گزند» از نخستین کسانی است که در موسیقی پاپ به سراغ شعرهای کلاسیک رفت و به حق هم بخش بزرگی از موفقیتش را از این شعرها گرفته است.
البته در «دل من» چاووشی برخی از کلمه ها را به درستی تلفظ نمی کند.
در زبانفارسی برخی از «ه»های آخر کلمه های نوشته می شوند اما در تلفظ شان باید آنها به صورت کسره تلفظ کرد.
در بیت: مرده و زنده دل من گریه و خنده دل من/ خواجه و بنده دل من از تو چو دریا دل من
وقتی چاووشی این بیت را می خواند «زنده»، «خنده» و «بنده» را با «ه»ی پایانی تلفظ می کند. درحالی که باید این کلمه ها را با حذف «ه» و با همان کسره بخواند. پرداختن به غزل های ناب مولوی تنها کاری نیست که چاووشی در این آلبوم کرده است. «چنگیز» از مهم ترین قطعه های این آلبوم است که چاووشی آن را با شعری از علی اکبر یاغی تبار اجرا کرده تا نشان دهد با شعرهای معاصر هم می تواند آثاری جدی و ماندگار بخواند.
چاووشی در آلبوم «امیر بی گزند» در قطعه های «جنگ زده»، «شاه مقصود»، «شرمساری» و «آخرین اتوبوس» باز هم به سراغ شاعران معاصر می رود. از این میان «جنگ زده» به راستی شاهکاری ماندگار است. «پریشان» نام قطعه دیگری است که این بار هم شاعراش از بزرگان ادبیات کهن ایران است. شعری که از سروده های استاد سخن سعدی است. دیگر قطعه های این آلبوم جملگی براسا سروده های مولوی ساخته شده اند و به راستی که شنیدنشان همان سرمستی مولوی وار را برای مخاطب به ارمغان می آورد.
در نگاهی کلی به آلبوم «امیر بی گزند» باید گفت که این اثر توانسته پلی میان سنتو مدرنیته ایجاد کند. در اینجا سنت همان ادبیات کهن ایران و مدرنتیه موسیقی پاپ است.
بی مرز در بیست سالگی
امیرحسین ناظم زاده: گروه بازار بلو در ایران گروه شناخته شده است. این گروه در سال 1383 در مجموع کنسرت هایی که توسط هرمس در کاخ نیاوران تهران برگزار شد حضور داشت و از آنها آلبومی تحت عنوان گمشده نیز منتشر شده است اما امسال آلبوم بیست در سالگرد بیست ساله شدن گروه توسط نشر هرمس منتشر شد که این نوعی دومین فعالیت بین المللی هرمس بعد از همکاری در انتشار آلبوم دوئت نقش به شمار می رفت.
یوهان هدین (نیکل هارپا)، بیورن مه یر (گیتار باس، باس ماندولا) و فردیک ژیل (پرکاشن) اعضای گروه «بازار بلو» را تشکیل می دهند؛ گروهی که هر چند عمیقا وامدار سنت های قدیمی اسکاندیناوی است اما تلاش دارد تا بیانی امروزی از مقام ها، ریتم ها و الگوهای موسیقایی موطنشان را ارائه دهد.
در آلبوم بیست، بافت مانند آلبوم گمشده است و با الهام از موسیقی سوئدی و اسکاندیناوی ساخته شده که شامل مقام ها و پولسکاهای مختلف می شود. البته این آلبوم نگاه امروزی تری دارد و بیورن مه یر با پیشینه جز و پرکاشنیست گروه با پیشینه لاتین سبک های تازه ای را وارد آلبوم می کنند. محور ملودیک آثار بازار بلو بر عهده نیکل هارپا است که نوعی ساز زهی مشابه ویلن است که دارای کلیدهای متعدد (جهت تغییر نت) است و از قرون وسطی در سنت موسیقایی شمال اروپا به جای مانده است. سازهای کوبه ای نیز بافت ریتمیک آثار را حفظ می کنند (که عموما لنگ و بسیار پیچیده هستند). اما رنگ آمیزی حاصل از حضور ساز باس در امروزی تر جلوه دادن فضای شنیداری بازار بلو نقشی بسیار برجسته دارد.
این گروه در آلبوم بیست بیش از گذشته ثابت کرد که موسیقیش مرز نمی شناسد و هر چند با تمرکز بر موسیقی فولک اسکاندیناوی آثار گروه شکل گرفته اما چنان که اعضای آن معتقد هستند؛ سبک بازار بلو Trip folk است و علاوه بر موسیقی محلی سوئدی، در اجراهای مختلف آنها می توان رگه هایی از المان های موسیقی سایر ملل نیز یافت. برداشت مدرن این گروه از موسیقی فولک آنها را با هر گروه دیگری در سبک خود متمایز کرده و پیشینه هر یک از اعضای گروه باعث شده تا محصول بازار بلو بدیع ترین موسیقی در سبک خودش باشد.
آلبوم بیست نتیجه سال ها رفاقت اعضای گروه با یکدیگر است و همین مسئله باعث شده تا این سه نوازنده وقتی در بازار بلو قرار می گیرند بی پروا موسیقی خاص خودشان را تجربه کنند. درواقع بازار بلو فرصتی را برای آنها رقم می زند تا بتوانند در آن تجربیاتی کمیاب را سر و شکل دهند و بی آنکه مرزی را در موسیقی حس کنند به تجربه کردن میان موسیقی ملل مختلف بپردازند و در این میان آنچه به اعضای گروه کمک می کند تا در کار خود موفق باشند؛ سابقه و پیشینه فعالیت آنهاست. به طور کلی آلبوم بیست بازار بلو در ادامه فعالیت های گذشته این گروه قرار دارد و این بار پس از گذشت بیست سال از فعالیت های گروه اثری منسجم شکل گرفته است.
بگذارید در آغوش بگیرمتان
بمرانی گروهی است که نمی شود دوستش نداشت یا دست کم دوست نداشتنش دشوار است. طرفدار موسیقی جدی باشی یا نه، از موسیقی پاپ خوشت بیاید یا کلاسیک، سنتی یا مقامی خیلی تفاوت نمی کند؛ از این بچه ها خوشت می آید حتی اگر یکی دو قطعه بیشتر از آنان نشنیده باشی.
در میان قطعات یک آلبوم می بینی پنج تا شش قطعه ریتمش والس است؛ یعنی ریتمی که از آن جواب گرفته اند ولی حتی به ذهنت هم خطور نمی کند که موسیقی شان تکراری است. دامنه و طنینی صدای بهزاد عمرانی دامنه و طنینی محدودی است و برای افزایش یا کاهش آن هیچ ریسکی هم نمی کند اما هیچ کس از او نخواسته است تغییری در جای خواندنش بدهد یا بیشتر با صدایش بازی کند. همه آنها را با همین چیزی که هست پذیرفته اند و خودشان هم با این موضوع حال می کنند و واهمه ای ندارند بگویند خوشحالیم.
کمتر پیش آمده در میان خوانندگان یا گروه های موسیقی ایرانی، پیدا شوند گروه ها یا خوانندگانی که این حجم از حدیث نفس در آثارشان باشد اما تا این حد این حدیث نفس ها به اقشار مختلفی از مخاطبانشان تعمیم پذیر بوده باشد. این موضوع درخصوص آلبوم اخیرشان که دی ماه در بحبوحه جنجال های جشنواره موسیقی و تئاتر و سینما منتشر شد نمود خیلی بیشتری هم دارد.
بمرانی در این آلبوم به پختگی در بازیگوشی هایشان رسیده اند. پختگی در بازیگوشی، این دیگر چه مزخرفی است؟ (مثلا پرسش یکی از خوانندگان این یادداشت بود) مزخرف است یا نه ولی هست و باید با واقعیتش رو به رو شد. مثلا همین آهنگ «گذشتن و رفتن پیوسته» را در نظر بگیرید که نام آلبوم را هم از همین قطعه گرفته اند. سال هاست یعنی نزدیک به سه دهه است که شاعران معاصر فارسی عرصه های زبانی و اصطلاحا «ور روی» (ور رفتن) با زبان را تجربه کرده اند و البته یکی دو خواننده نان نبردنی هم این تجربه ها را در موسیقی محک زده اند اما تاکنون هیچ کدامشان تا این حد راحت و خودمان با زبان ور نرفته بود که در این قطعه می شنوید.
لغتنامه را باز کرده اند و با معنای لغتنامه ای شوخی هولناکی کرده اند؛ یعنی از شدت هولناکی همه ریسه می رویم. ریتم هم که والس است و یا علی مدد! به ظاهر کارهای سهل الوصولی است اما از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان اصلا راحت نیست؛ راحتی نیست این همه جسور باشی و خودت را اینگونه به معرض و عرصه قضاوت عموم بگذاری تا چه بسا برای عده ای التیامی باشی بر دردهای مشترک؛ گیریم که دردهای مشترک یکی دو نسل؛ جدا جسارت می خواهد. ولی از «مامان» می گویند احساس نمیکنی سانتی مانتال و مامانی است، حدیث نفسی است که معمیم پذیر شده و با خلوص تحویلت دادهاندش. یا «سرمست» که تقدیمش کرده اند به سردار سرمست و تنها قطعه تقدیم نامچه دار آلبوم است.
توریست هایی بازیگوش
برای افرادی که در حوزه موسیقی فعالیت می کنند، لفظ «دومین آلبوم» همانند لبه تیغ عمل می کند؛ یا آنها را به قهقرا می برد و تلاش هایی را که برای شناساندن خود انجام داده اند از بین می برد، یا برای مدتی نام آنها را در راس اخبار حفظ می کند و کنسرت هاشان را همچنان پرمخاطب نگه می دارد. بمرانی یکی از گروه هایی است که با انتشار دومین آلبوم خود یعنی «گذشتن و رفتن پیوسته» که دی ماه سال جاری به بازار آمد، در دسته دوم جای گرفت و توانست بر مخاطبان خود بیفزاید. این گروه در این سال ها تلاش زیادی کرد تا حضور موثری در عرصه موسیقی داشته باشد و در هشت سال گذشته، مسیرش را آهسته و پیوسته پیمود و تازه سال 94 توانست از اولین آلبوم رسمی خود یعنی «مخرج مشترک» رونمایی کند. آنها در تجربه تازه شان (آلبوم گذشتن و رفتن پیوسته) مسیر متفاوتی را در پیش گرفتند که اتفاقا هم از سوی مخاطبان و هم از سمت منتقدان، مورد اقبال گسترده ای واقع شد.
می توان گفت «گذشتن و رفتن پیوسته» یک آلبوم درون گرا با درون مایه اجتماعی است که در آن اعضای گروه سعی کرده اند سراغ مفاهم ساده ای بروند که در مورد همه آدم ها با هر طبقه اجتماعی صدق می کند، نتیجه هم این شد که نظر طیف وسیعی از افراد با سلیقه های مختلف موسیقایی به سوی این آلبوم جلب شد.
بمرانی ها خصوصیاتی مخصوص به خود دارند که آنها را از دیگر گروه ها متمایز می کند؛ یکی از این خصوصیات ترانه های آنها است که بازیانی بدیع با مخاطب خود همراه می شوند و در این آلبوم هم همچنان توانسته اند این خصایت را حفظ کنند و با زبان طنز، کنایه آمیز و گاه عاشقانه با مخاطب صحبت کنند؛ چه آن زمان که در انتقادی ترین قطعه خود یعنی «مردمی»، به زبانی طنز با جملاتی چون «آدما نیکن، یونیکن، شیک و رمانتیک، پاک، ساده، سر به زیر و افتاده» به آدم ها و رفتارهایشان غُر می زنند و ه آن زمان که با ترکیب ترانه شان با شعری عاشقانه از سعدی (با مطلع همه عمر برندارم سر از این خمار مستی) با معشوق خود سخن می گویند.
بمرانی ها در وام گرفتن از سبک های مختلف موسیقی در آثار پیشین شان بیشتر به توریست های بازیگوشی شبیه بودند که می خواستند سرخوشانه دور دنیا را در یک آلبوم بگردند. اما حالا که با تجربه تر شده اند، به عاقله مردانی شبیه شده اند که ترجیح داده اند کم تر و گزیده تر سفر کنند. ولی موضوع اینجا است که آنها در آلبوم جدید به لحاظ موسیقیایی اتفاق خاصی را رقم زنده اند و فقط همان تجربیات گذشته خود را این بار به شکلی پخته و منسجم تر تکرار کرده اند. درواقع بار ماجرا بیشر بر دوش ترانه هایشان بوده و کانسپتی را در ترانه ها پیش برده اند که می توان گفت در موسیقی شاهد اتفاقی شبیه آن نیستیم.
آنها مفاهیم مدنظرشان را به راحتی در ترانه ها انتقال داده اند اما لحن موسیقی در راستای آنها نیست و انگار موسیقی فقط پس زمینه ای است که به بهتر شنیده شدن مفهوم ترانه ها کمک می کند.
یکی دیگر از خصوصیات آلبوم «گذشتن و رفتن پیوسته» این است که قطعاتش برخلاف اغلب آثار این گروه، صرفا برای کنسرت ساخته نشده و افراد می تواند آن را در ماشین یا خلوت خودشان هم گوش کنند و احتمالا همین موضوع یکی از دلایلی است که افراد بیشتری توانستند با این آلبوم ارتباط برقرار کنند.
«نقشِ» بی انتها
امیرحسین ناظم زاده: آلبوم «نقش» اثری از دوئت نقش است که اردبیهشت امسال به عنوان محصول مشترک کمپانی ECM و هرمس منتشر شد. این آلبوم 9 قطعه ای سال گذشته نیز توسط مونا مطبوع ریاحی و گلفام خیام اجرا شده بود و در قالب سه اپیزود سعی در ساخت فضاها ورنگ های مختلف با بهره گیری از موسیقی اقوام ایرانی داشت.
آلبوم نقش را می توان یکی از مهم ترین آلبوم هایی که در سال ۹۵ منتشر شده اند دانست؛ اثری که خالق های آن در کنار مهارت های خیره کننده شان در نوازندگی، امکانات و دو ساز کلارینت و گیتار را طوری گسترش دادند که به واسطه آن امکان ساخت فضاهای بکر و بی نظیری در گستره موسیقی اقوام ایران پدید آمد. دوئت نقش، ساز کلارینت و گیتار کلاسک را محدود به خصلت های همیشگی شان نمی بیند بلکه در جست و جوی رنگ ها، جلوه های صوتی و نقش های خیالی گوناگونی است.
بدون شک بهره گیری از موسیقی نواحی ایران و همراه کردن آن با موسیقی معاصر و ایجاد امکانی روی سازهای غربی کلارینت و گیتار کلاسیک نقش را به اثری منحصر به فرد تبدیل می کند که در تصویرسازی بسیار موفق است و در کنار آن به واسطه تجربیات نوازندگان در اجرای زنده نیز پخته تر شده است. در این اثر مونا ریاحی و گلفام خیام با عبور از تکنیک های موسیقی غربی به درون موسیقی نواحی ایران رسیدند و پیچیده ترین تکنیک های سازهای موسیقی نواحی ایران را روی کلارینت و گیتار پیاده کردند. این تجربه زمانی بی نظیرتر می شود که بخشی از آن به واسطه بداهه نوازی شکل گرفته و می تواند هر بار در اجرای زنده تصاویر بدیعی بسازد.
اما نکته دیگری که آلبوم نقش را در میان آلبوم های منتشرشده امسال متمایز می کند؛ افتخار همکاری نشر هرمس و دو هنرمند ایرانی با کمپانی ECM است که یکی از معتبرترین و مهم ترین کمپانی های موسیقی دنیاست. این همکاری نه تنها باعث جهانی شدن فعالیت های این دوئت شده بلکه امکانی بی نظیر برای ضبط آلبوم را در اختیار آنها گذاشته که قطعا تاثیر خیره کننده ای در کیفیت اثر گذاشته است. ضبط آلبوم در استودیو رادیو سوییس به همراه یک مهندس صدای حرفه ای باعث شده تا ضبط این اثر به صورت استودیویی که بسیار هم کار دشواریست به بهترین شکل انجام شود و درواقع همه چیز دست به دست هم داده تا آلبوم دوئت نقش تبدیل به اتفاقی مهم در موسیقی ایران شود.
نظر کاربران
شادمهر عقيلي،البوم تجربه كن
همایون شجریان چی شد پس