اختلاف قدیمی حامد بهداد و آزیتا حاجیان

اختلاف بين من و حامد بهداد، يك اختلاف جزئي بود كه به چند سال پيش برمي‌گردد. زماني قرار بود در تئاتر «دايره گچي» به كارگرداني حميد سمندريان بازي كنم.

آقاي سمندريان آن سال قصد داشت نقش‌هاي متفرقه كار را به هنرجويان آموزشگاه بازيگري خودشان بسپارند و براي نقش پارتنرمن هم، ۲ نفر از هنرجويان جوان خودشان را معرفي كردند و ما حدود ۲ ماه با هم تمرين كرديم و قرار بود يكي از اين ۲ نفر به‌عنوان پارتنرمن روي صحنه بيايد. آن موقع ‌واقعا درگير بودم و اصلا حواسم نبود اسم بچه‌ها چيست و فقط ذهنم روي تمرين خودم متمركز بود. يكي از اين ۲ جوان كه با هم تمرين مي‌كرديم، حامد بهداد بود كه البته هنوز به شهرت نرسيده بود. خلاصه بعد از ۲ ماه استاد سمندريان از من خواست بگويم كدام‌يك براي بازي در اين نقش مناسب‌تر است كه در جواب گفتم بايد اين ۲ را با هم مخلوط كنيد تا بتوانيم به بازي خوبي برسيم!

به هر حال بعد از اين همه تمرين، در نهايت آقاي حسن پورشيرازي اين نقش را بازي كردند. اين مسئله گذشت تا اين‌كه براي فيلم «به نام پدر» آقاي حاتمي‌كيا، ما براي انتخاب نقشي كه در نهايت نصيب كامبيز ديرباز شد، از خيلي‌ها تست گرفتيم. تست ما به اين صورت بود كه بچه‌ها مي‌آمدند و روي يك صندلي مشخص مي‌نشستند و ما از آن‌ها فيلم و عكس مي‌گرفتيم.يكي از كساني كه براي اين نقش به دفتر ما آمد، حامد بهداد بود. حامد از زماني كه وارد دفتر ما شد، فكر مي‌كرد من هنوز آن تئاتر در خاطرم هست و شايد توقع داشت بين او و ديگران فرق بگذارم! به هرحال از او خواستيم روي صندلي‌اي كه همه نشستند و تست دادند، بنشيند تا عكس و فيلم‌هاي مدنظر آقاي حاتمي‌كيا را بگيريم. اما او خواست روي صندلي ديگري بنشيند كه با مخالفت من روبه‌رو شد و آن روز برخورد تندي با حامد بهداد داشتم و اين موضوع باعث شد از من دلگير شود. اما واقعيت اين بود كه آن روز به‌عنوان امانتدار آقاي حاتمي‌كيا در آن دفتر حضور داشتم و بايد امانتداري را به‌خوبي انجام مي‌دادم.

بالاخره سر تئاتر «سگ سكوت» براي تماشاي نمايش دعوت شدم، البته توسط فردي غير از حامد! بعد از اجرا به پشت‌صحنه رفتم و به حامد خسته نباشيد گفتم و در نهايت هم با هم آشتي كرديم.