کتاب هایی برای «ایرانی های پرسشگر»
در طول سال کتاب های فراوانی چاپ می شوند که البته تعداد اندکی از آنها، درخشان و درجه یک هستند. انتخاب بهترین ها از میان همان تعداد اندک نیز کاری به غایت دشوار است.
«نوشتار و تفاوت» اثر ژاک دریدا
ترجمه عبدالکریم رشیدیان/ نشر نی
ژاک دریدا از جمله مهم ترین فلاسفه قرن بیستم بود که نظریه او موسوم به «deconstruction» موتور محرکه اندیشه روزی شکاکانه و نقد فلسفی دامنه دارش بر سنت فلسفه غرب بوده است. این اصطلاح که انواع و اقسام ترجمه های فارسی اعم از واسازی، شالوده شکنی، ساختارزدایی، ساخت گشایی و... را نیز به خود دیده است مبنایی برای نقد دریدا بر متافیزیک غربی شد و دریدا در ادامه نقد هایدگر، تاریخ تمدن غرب را به دوره استیلای متافیزیک و تمامیت متافیزیک تقسیم کرد. از همین منظر برخی دریدا را فرزند خلف مکتب تشکیک فلسفی (skepticism) فرانسوی می دانند.
فراتر از فلسفه و نقش دریدا در آنچه به جنبش پست مدرن در فلسفه موسوم است، نظریات دریدا بر حوزه نقد ادبی نیز تاثیر گسترده ای بر جای گذاشت و به نزدیکی مرزهای ادبیات و فلسفه کمک کرد. کتاب «نوشتار و تفاوت» که در سال ۱۹۶۷ میلادی نوشته شد، امسال و پس از نیم قرن به همت دکتر عبدالکریم رشیدیان ترجمه شد. این کتاب از مهم ترین آثار دریدا و مجموعه ای از مقالات وی درباره متفکرانی چون ژان روسه، میشل فوکو، ژرژباتای، امانوئل لویناس، ادموند هوسرل، زیگموند فروید، کلود لوی استروس و... است و در آن دریدا به تامل درباره نظریه ساختارگرایی پرداخته است.
به نظر دریدا، برخلاف آن دیدگاهی که در پی حقیقت و معنای اصیل است و همین فهم را پیش زمینه تحقیق قرار می دهد، معنا به واسطه بازی آزاد نشانه ها دچار عدم تعیین است و بنابراین همواره میان دال و مدلول فاصله ای پرنشدنی وجود دارد، زیرا هر دالی نه به یک مدلول معین که به دالی دیگر اشاره دارد و همین «تعویق» و «تفاوت» بیانگر آن است که ما هیچگاه نمی توانیم به معانی و مقاصدی معین و مشخص در متن دست بیابیم. این مقدمه ای است بر طرح این دیدگاه نیچه ای که زبان خصلتی استعاری دارد و بنابراین اگر فلسفه نیز چون ادبیات آکنده از مجاز و استعاره است، پس نمی تواند مدعی باشد «سخنگوی حقیقت» است.
«در آستانه تجدد» اثر داوود فیرحی/ نشر نی
انقلاب مشروطه، رهبران مذهبی ایران ره به دو دسته تقسیم کرد: دسته ای چون شیخ فضل الله نوری، حامی «سلطنت مشروعه» بودند و گروهی چون آیت الله نایینی از «سلطنت مشروطه» دفاع می کردند.
فیرحی که پیش از این با انتشار مجموعه دوجلدی «فقه و سیاست در ایران معاصر» نظرات بدیع خود را در رابطه با نسبت فقه با ارزش های دموکراتیک مورد پسند دنیای مدرن به تفصیل بیان کرده است، اینک در ادامه طرح فکری خود، در کتاب «در آستانه تجدد؛ در شرح تنبیه الامه و تنزیه المله» کوشیده است ریشه ها و بنیادهای نگرش مدرن و دموکراتیک به سیاست و نهادها و ایده های مدرن آن نظیر دولت و قانون در فقه شیعی را با استناد به نظارت آیت الله نایینی که به حق می توان او را آغازگر این طرح دانست، بسط و شرح دهد و همین خوانش نوین، جهد او را امری فراتر ار شرح نویسی نشان می دهد.
رساله نایینی جدا از اهمیت نظری آن و اگرچه به ظاهر به زبان فارسی نوشته شده است، اما برای فارسی زبانان امروزی راحت خوان نیست و همین خود می تواند محرکی اولیه برای شرح نویسی بر آن باشد. این، اما تمام قصه نیست. بسیاری از رسایل دشوارخوان عصر مشروطه، محققان را به شرح نویسی ترغیب نمی کنند، زیرا ایده ها و محتوای آن کتاب ها، بکر و بدیع نیست. اهمیت نایینی و رساله ممتازش آن است که او بر نقش مهم بنیادهای دینی و لزوم تبیدل فقه به قانون برای گذار از شکل سنتی سلطنت اسبتدادی به قالب مدرن سلطنت مشروطه واقف است و از این منظر «در آستانه تجدد» ایستاده است: «متجدد از درون سنت و سنتی از درون تجدد.»
«هابرماس و روشنفکران ایرانی»
اثر محمدامین قانعی راد و علی پایا/ نشر طرح نقد
یوگن هابرماس از مهم ترین فلاسفه قرن بیستم است که آثارش علاوه بر آنکه در میان دانشوران حوزه های مختلف علوم انسانی طرفدارانی فراوان دارد، در کشورهای در حال توسعه و از جمله ایران، نیز طنینی ویژه داشته است و در سه دهه اخیر، بسیاری از متفکران ایرانی، کم و بیش و با نیات و مقاصدی متفاوت از آثار وی برای پرورش مباحث فلسفی، فرهنگی، سیاسی و دینی خود سود جسته اند.
دکتر قانعی راد و دکتر پایا با چنین پیش فرضی به سراغ شانزده روشنفکر ایرانی رفته اند و از آنان چگونگی آشنایی و چرایی بهره وری از آرای هابرماس را مورد پرسش قرار داده اند. این متفکران شامل و طیفی از تئوریسین های اصلاح طلب، روشنفکران دینی و سکولار و استادان دانشگاهی است؛ افرادی که هر یک از منظری خاص به برخی وجوه آرای هابرماس توجه نشان داده اند.
برای برخی از آنان تئوری «کنش ارتباطی» هابرماس جذابیت داشته است، دیگران با استفاده از اندیشه او، اندیشه های شریعتی و آل احمد را به روز کرده اند یا رابطه عقل و وحی را دگرگونه نگریسته اند، دسته ای مباحث او درباره جامعه مدنی و حوزه عمومی را برای جامعه ایرانی نیکو دانسته اند و گروهی در نوشته های او روزنی برای نقد سرمایه داری یافته اند.
اوج ظهور و بروز هابرماس در ایران، در دهه های هفتاد و هشتاد خورشیدی بوده است؛ هر چند بسیاری از آثار وی هنوز به فارسی ترجمه نشده بودند. اثر مصاحبه شوندگان این کتاب نیز به برخورد موردی و واسطه مند از آرای هابرماس معترف اند و برخی حتی خوانش دیگر روشنفکران از هابرماس را نادرست و عجیب و غریب می پندارند.
هابرماس، خود در سال ۱۳۸۱ به ایران سفر کرد و با دغدغه های مخاطبان ایرانی خود آشنا شد؛ اگرچه بعدها در مصاحبه ای بیان کرد که در ایران به یک «شومن» بدل شده بوده است! شاید کمترین حسن خواندن این کتاب نیز بررسی نحوه فهم و خواش روشنفکران ایرانی از هابرماس و بعضا بدل کردن او به یک شومن باشد؛ امری که البته عمومیت ندارد و نباید از خوانش های معطوف به متن و زمینه برخی از متفکران ایرانی هم غافل بود.
«چگونه درباره کتاب هایی که نخوانده ایم حرف بزنیم؟»
اثر پی یر بایار/ نشر ترجمان علوم انسانی
امروزه تقریبا اکثر دلسوزان به حال فرهنگ، از پایین بودن سرانه مطالعه کتاب در ایران و تبعات آن نظیر بحران در اقتصاد کتاب و شمارگان های پایین و... شکایت می کنند. این امر برآمده از این پیش فرض است که کتاب خوانی فضیلتی بی اما و اگر است و باید زمانی هرچه بیشتر را به خواندن کتاب هایی هرچه بهتر اختصاص داد. در چنین جوی، احتمالا انتخاب کتاب «چگونه درباره کتاب هایی که نخوانده ایم حرف بزنیم؟» و توصیه خواندن آن به علاقه مندان کتاب، نوعی نقض غرض می کند.
با این همه، نبا به دلایلی این گونه نیست. «پی یر بایار» نویسنده این کتاب، استاد دانشگاه «پاریس ۸» است و مخالف کتابخوانی و موافق تبلیغ شوهای متظاهرانه فرهنگی نیست، بلکه در پی «روایتی پست مدرن از کتابخوانی» است. طبق این روایت، این فرض مندرج در سنت متافیزیک غربی که گمان می کند سنخ اعلای کتاب خوانی مترادف با مطالعه کامل و دقیق و کلمه به کلمه اثر و فهم نیت و مقصود نویسنده است و باید به نوعی به اجماع نظر نهایی میان مولف و مخاطب منجر شود، فرضی واهی، نادرست و ناممکن است.
بنا به ایده «مرگ مولف» رولان بارت، هر مولقی پس از نگارش اثر می میرد و این مخاطب است که بنا به تجربه های ذهنی و احوالات شخصی خود، اثر را از آن خود می کند و به آن جان و معنا می بخشد؛ معنایی ولو متفاوت و ولو ناپایدار و متزلزل.
«پی یر بایار» از چنین منظری منتقد نگرش هایی هست که تعهداتی منبی بر کتابخوانی و کامل خوانی را ترویج می دهند و معتقد است گاه نمی توان مرزی مشخص میان «خواندن» و «نخواندن» ترسیم کرد؛ ضمن اینکه «گاه برای آنکه حق مطلب درباره یک کتاب ادا شود، بهتر است آن را کامل نخوانده باشیم یا حتی باز نکرده باشیم.» این تعبیری است که اسکار وایلد نیز درباره آن اندیشیده است: «کتابی را که باید داوری کنم، هرگز نمی خوانم، چون خواندنش موجب پیشداوری می شود.»
بایار فراتر از این نکات، از خطرات خواندن نیز سخن به میان می آورد زیرا او نگران آن است که تابوهای فعلی درباره اهمیت کتابخوانی کامل، افراد را از آفرینش و خلاقیت دور نگه دارد و آنان را به خوانندگانی منفعل بدل کند. شاید بتوان گفت بایار از اینکه مخاطب، خوانشی فعال و مشارکتی برابر با نویسنده در خلق متن نداشته باشد، واهمه دارد و می کوشد در این کتاب، به پرورش مخاطبانی جسور و خلاق کمک کند؛ کسانی که با خواندن یک کتاب، در آن و ایده های نویسنده اش، غرق نمی شوند و می توانند خود نیز سخنی ابداع کنند. وایلد معتقد بود کتابخوانی با خلاقیت رابطه ای معکوس دارد. بایار نگران همین رابطه است. این کتاب به قلم محمد معماریان و مینا مزرعه فراهانی جامعه پارسی یافته است.
«هویت ایرانی» اثر احمد اشرف
ترجمه حمید احمدی/ نشر نی
به نظر می رسد که مساله «ملیت» و «هویت ایرانی» در حال احیای گفتمانی است و اینک پس از چهار دهه از وقوع انقلابی که طی آن گفتمان اسلام سیاسی بر گفتمان ناسیونالیسم پهلوی غلبه کرده بود، امروزه شاهد این هستیم که ناسیونالیسم ایرانی در شکلی معتدل تر و به دور از شعارهای رادیکال و باستانی عصر پهلوی، در حال ارائه تصویری متناسب با نگرش های مذهبی و تاریخی جامعه ایران است. در عین حال، آرام گرفتن نسبی امواج توفنده «جهانی شدن» نیز که در دهه های اخیر محرک گسترش تمایلات «قوم گرایانه» در جهان و ایران بوده است، به این بازگشت یاری رسانده است.
در ایران در سالی که گذشت، صدای حامیان نگرش های ناسیونالیستی چون دکتر سید جواد طباطبایی رساتر و واضح تر به گوش همگان رسید و در نقد تند او بر نگرش های مصطفی ملیکان درباره ناسیونالیسم ایرانی منعکس شد.
در آغاز سال ۹۵ و اما قبل از این ماجرا، انتشار کتابی از دکتر احمد اشرف، استاد مبرز علوم اجتماعی، به همت دکتر حمید احمدی که نزدیک به سه دهه است سنگربان مفهوم «ایرانیت» در آکادمی است، اتفاقی مهم بود.
پس اگرچه «هویت ملی ایرانی» امری نوین و برآمده از تجربه یک قرن اخیر است، اما «هویت فرهنگی ایرانی» امری تاریخی است که از اعصار پیش از اسلام تا به امروز (از ساسانیان تا دوران اسلامی، از صفویه تا عصر جدید) در اشکال متنوع بازسازی و بازآفرینی شده است.
«امر روزمره در جامعه پساانقلابی» اثر عباس کاظمی
نشر فرهنگ جاوید
«مطالعات فرهنگی» در جهان نیز رشته جوانی است، چه برسد به ایران که بیش از یک دهه نیست که به طور جدی به آن پرداخته شده است. بدون شک یکی از بانیان و از تاثیرگذارترین چهره های این رشته، دکتر عباس کاظمی است که در مقالات و کتاب های خود از این رهیافت برای بررسی جامعه ایران استفاده کرده است.
در ضمیمه پایانی نیز تحلیلی درخشان و قابل تامل از «نشانه شناسی بیلبورد گاج» در ساختمان واقع در ضلع شمال غربی میدان انقلاب تهران، همان میدان معروفی که مردم در بهمن 57 پیکره اسکلت لخت فلزی آن را با حضور خود پوشانده اند- ارائه می دهد: «تصویر موسسه گاج که بر پیشانی میدان انقلاب داغ شده است، صرفا تابلوی تبلیغاتی نیست بلکه نشانه پیروزی الگوی تکراری کنکور بر خلاقیت های آموزشی و الگوهای ایدئولوژیک کشور است.»
ایده های بکر عباس کاظمی وقتی با نثر جذاب و ذهن علمی او تلفیق می شوند و روی زندگی واقعی مردم انگش می گذارند، خواننده علاقه مند را شیفته و شیدا می کنند. کاظمی به سبک مطالعه فرهنگی، دست از کلیشه های انتزاعی شسته تا بتواند به روایت انضمامی برسد؛ روایتی که آدمی، تجربه زیست خود را در لا به لای سطور متن آن، در می یابد و مود بازخوانی و بازبینی قرار می دهد.
«جا به جایی دو انقلاب» اثر مهدی نجف زاده
نشر تیسا
«انقلاب 1357» همچنان محل مباحثه است و تحلیل آن جذاب می کند. کتاب دکتر نجف زاده، البته تنها به تحلیل انقلاب 57 نمی پردازد، بلکه می خواهد به پرسسشی دیگر پاسخ دهد: چرا در جامعه سنتی عصر قاجار، انقلابی مدرن (مشروطه) رخ داد و در جامعه در حال مدرنیزه شدن دوره پهلوی، انقلاب مذهبی اتفاق افتاد؟ نجف زاده می پرسد آیا واقعا انقلاب 57، اتفاقی و ناگهانی بود و وقوع آن در ایران چهل سال پیش، باید محل تعجب باشد؟
پاسخ مولف به اکثر موارد سوال اخیر، البته مفنی است و برای مستدل کردن این امر و نیز یافتن جوابی برای پرسش نخست، معتقد است باید به دو امر توجه ویژه کرد: 1. رابطه دولت و جامعه در ایران و 2- ساخت مذهبی جامعه ایران. در موضوع نخست، نجف زاده نظریه «جامعه شبکه ای» ژول میگدال را مبنای تحلیل رابطه قرار می دهد و بنابرآ ن به این نتیجه می رسد که برخلاف نگرش های رایج که دولت استبدادی را جامع القوا و جامعه استبدادزده را منفعل در برابر اعمال قدرت می داند، از قضا دولت در ایران، از ایفای کارکردهای مدرن و گسترده خود عاجز است و قدرت آن به واسطه تکثر قدرت نزد طبقات و قشرهای مختلف اعم از ملاکین، اشراف، روحانیان و... تحلیل می رود.
درباره ساخت مذهبی جامعه ایران نیز نجف زاده با تحلیل رابطه متقابل دو نهاد سلطنت و دیانت از عصر صفویه به این سو بر این عقیده است که شیب صعودی قدرت یابی عملی و اجتماعی روحانیت، نتیجه خود را باید در انقلاب مشروطه منعکس می کرد؛ کمااینکه در آغاز نیز چنین بود، اما اجتهادهای متفاوت و تضاد منافع باعث شد روشنفکران سکولار، رانندگان ماشین انقلاب شوند.
نظر کاربران
ممنون. کتاب های خوبی معرفی شده بود