گرمایش جهانی و یخبندان نقره ای در هالیوود
می گویند بهترین داستان ها آنهایی هستند که نیروی شر و ضد قهرمان آن، هراسناک تر و واقع گرایانه تر باشند؛ آنهایی که ما را در برابر دشمنی نشان می دهند که می توانیم با آن همذات پنداری کنیم و بازتاب آن را در زندگی خود ببینیم، بتوانیم خود را در مقابل همان مشکلاتی ببینیم که قهرمانان داستان با آن مواجه شده اند و خود را در معرض همان خطری ببینیم که آنها سعی در غلبه بر آن دارند.
انسان در طول حضورش بر این سیاره خاکی شاید با هیچ مسئله و چالشی عظیم تر و تاثیرگذارتر از داستان گرمایش زمین و تغییرات اقلیم مواجه نبوده است. این داستانی است که همه ما در هر کجای این کره خاکی که زندگی می کنیم با آن دست به گریبانیم و آنچه امروز انجام می دهیم، نه تنها بر زندگی ما که بر آینده فرزندان و نسل های آینده هم تاثیر می گذارد.
با وجود این، داستان گرمایش زمین با همه تاثیرات و همه پیچیدگی ها و تعدد شخصیت ها و بازیگرانی که دارد و توان بسیار بالایی که این پیچیدگی ها برای داستان گویی می توانند به همراه داشته باشند، آنچنان که انتظار می رود بر پرده سینمای داستان گو حضور نداشته است. اگرچه تعداد بسیار زیادی فیلم مستند در این باره ساخته شده است اما تعداد فیلم های داستانی که مستقیم به این موضوع پرداخته اند، چندان زیاد نیست. در بیشتر اوقات این موضوع به صورت گذرا مورد اشاره قرار گرفته است یا اصلا به آن توجهی نشده است.
دلایل زیادی برای این موضوع وجود دارد که شاید یکی از مهم ترین آنها، داستان های سیاسی و اقتصادی است که در اطراف این موضوع وجود دارد. اختلاف های جدی سیاسی و مبارزه ای که شرکت های وابسته به صنایع نفتی در مقابل روش ها و حتی تبلیغات درباره مبارزه با گرمایش زمین در پیش گرفته اند، ممکن است برخی از تهیه کنندگان ارشد سینمایی را نگران بازگشت سرمایه خود در مواجهه با چنین داستانی کرده باشد. شاید هم هنوز این ایده تایید شده علمی آنچنان که باید راه خود را در فضای ذهنی داستان گویان سینما باز نکرده است.
بدین سان بسیاری از سینماگران برای روایت داستان تلخ و هشدار دهنده گرمایش زمین به سراغ مستندها رفته اند. در همین یکی دو سال اخیر، تعداد زیادی مستند خیره کننده و مهم ساخته شده اند که گاهی به پدیده های جهانی تبدیل شده اند. هنوز هم فیلم قدیمی و برنده اسکار «حقیقت ناخوشایند» که بر اساس زندگی و تلاش های «ال گور» معاون سابق ریاست جمهوری آمریکا، درباره گرم شدن زمین ساخته شد، یکی از تاثیرگذار ترین مستندهای مرتبط با گرمایش زمین است.
مستندی که به تهیه کنندگی «جیمز کامرون» و در چند قسمت به مرور جوانب مختلف گرمایش زمین می پرداخت، یکی دیگر از این نمونه هاست. این مجموعه که به نام «سال های زیستن خطرناک» از سوی شبکه «شوتایم» (Show Time) تهیه شده بود، هر بار یکی از چهره های هنری یا خبری را راوی داستان خود می کرد تا مخاطب را به مرزهایی ببرد که شاهد بروز عوارض ناشی از گرمایش زمین هستیم.
همین چند ماه پیش هم مستند درخشان دیگری به نام «قبل از توفان» به تهیه کنندگی و روایت «لئوناردو دی کاپریو» به اکران در آمد و توجه زیادی را به خود جلب کرد.
ماجرای گرمایش جهانی اما - دست کم به طور مستقیم - در روایت های داستانی سینما، کمرنگ تر از موضوعات دیگر است و نمونه های زیر برخی از مواردی هستند که به این موضوع پرداخته اند.
روز پس از فردا
وقتی زمین منجمد می شود
این فیلم (The day after tomorrow) را که محصول سال 2004 (1383) است، «رونالد امریخ» ساخته است؛ کارگردانی که شهرتی جهانی در به تصویر کشیدن فجایع و بلایای طبیعی یا غیر طبیعی دارد. این فیلم شاید یکی از معروف ترین فیلم هایی باشد که به طور مستقیم با تغییرات اقلیم و گرمایش زمین سروکار دارد. داستان فیلم، مجموعه رویدادهایی را دنبال می کند که در پی نادیده گرفتن هشدارهای دائمی دانشمندان تغییرات اقلیم رخ می دهند. مجموعه ای از رویدادها که در اثر فرایند تغییرات اقلیم فعال شده اند، به بروز یک دوره عصر یخبندان سریع و کوتاه منتهی می شوند.
ایده وقوع یک دوره یخبندان بر اثر گرم شدن زمین و تغییرات اقلیم، یکی از پیش بینی ها در خصوص اثرات این رویداد است. در حقیقت با ادامه این روند و افزایش روند آب شدن یخ های قطبی، دمای میانگین آب های اقیانوسی تغییر می کند و این باعث می شود تا بازه زمانی و مکانی شکل گیری هاریکین ها (توفان های دریایی عظیم) افزایش پیدا کند و بر قدرت آنها افزوده شود.
به این ترتیب، نواحی شمالی و جنوبی تر در معرض چنین توفان هایی قرار خواهد گرفت. از سوی دیگر این اتفاق باعث تغییر در چرخه های انتقال دمای سیاره می شود. یکی از بارزترین این موارد متوقف شدن چرخه آبی «گلف استریم» (جریان خلیج) است.
فیلم «روز پس از فردا» به این موضوع می پردازد و در عین حال سعی می کند نقدی سیاسی را در دل داستان خود به همراه داشته باشد. امریخ تاکید کرده بود که در به تصویر کشیدن رییس جمهوری ضعیف و معاون اولی که منکر گرمایش زمین است، به طور واضحی سعی کرده است تصویری از «دیک چنی» معاون رییس جمهور وقت آمریکا (جورج بوش پسر) را ارائه کند و فیلم در یک سطح نقدی درباره سیاست های محیط زیستی دولت بوش است.
ساخت و اکران این فیلم از یک سو با استقبال جامعه علمی مواجه شد. دلیل خرسندی آنها این بود که فیلمی با بودجه زیاد به مسئله تغییرات اقلیم پرداخته است اما بنیان علمی فیلم درست و دقیق نیست. اگرچه زمین در پی رویدادهای مرتبط با تغییرات اقلیم ممکن است در دورهای با عصر یخبندان مواجه شود اما روند شکل گیری و بازه زمانی آن به هیچ وجه مشابه چیزی نخواهد بود که در فیلم نمایش داده شده است.
این فیلم شاید بیش از آن که فیلمی آگاهی بخش و دقیق و علمی درباره دلایل رخ دادن و آثار دقیق گرمایش زمین باشد، هشداری درباره عوارض بی توجهی به این داستان است و البته که گاهی اغراق در روند جلوه های ویژه که یکی از امضاها و مشخصه های فیلم های امریخ است، از باورپذیری داستان کاسته است.
۲۰۱۲
روز پس از فردا، تنها باری نبود که امریخ به سراغ داستان اثرات تغییرات اقلیم رفت. در فیلم دیگری به نام «2012» که سال 2009 (1388) ساخته و اکران شد، امریخ بار دیگر به این داستان برگشت و این بار حتی به اندازه دهه پیش هم به اصول علمی وفادار نماند. داستان این فیلم بر مبنای تغییرات سریع اقلیم در اثر وقایعی است که به دنبال توفانی خورشیدی در مرکز زمین به راه می افتد و با تغییر سریع قطبین مغناطیسی همراه می شود.
فیلم روایت توفان و سیل عظیمی است که نمونه مدرن توفان نوح است. سیاستمداران که با خطر انقراض نوع بشر مواجه اند به همان راه حل ساخت کشتی های عظیم بر می گردند که بتوانند تعدادی از مردم و جمعیت جهان را بعد از توفان زنده نگاه دارد و آنها بتوانند نسل بشر را ادامه دهند.
طبیعی است که ضعف علمی و غیر واقعی بودن رویدادها اگرچه فیلمی پر از صحنه های عظیم و اکشن ایجاد کرده اما چندان نقشی در افزایش آگاهی درباره تغییرات اقلیم بازی نکرده است.
برخی دیگر از فیلم هایی که درباره تغییرات اقلیم ساخته شده اند هم، همین روند را در پیش گرفتند. از جمله فیلم «صفر مطلق» که رویدادی آسمانی را دلیل تغییرات اقلیم بیان کرده است و به اثرات آن پرداخته و طبیعتا ریشه چندانی در دنیای علم ندارد.
مردان پادشاه، پلیس مخفی
کشتار برای نجات زمین
این فیلم (Kingsman: The Secret Service) که سال 2015 (1394) بر پرده سینماها به نمایش در آمد، هیجان زیادی به وجود آورد. داستانی جاسوسی و مملو از صحنه های اکشن فراوان که با حضور بازیگران برجسته ای چون «کالین فرت»، «ساموئل ال جکسون»، «ماکیل کین»، «مارک همیل»، «مارک استرانگ» و «سوفیا بتولا» توانست نظر نسبتا مساعد منتقدان را به خود جلب کند. این فیلم را «متیو ووگان» کارگردانی کرده بود و داستان آن الهام گرفته از یک کتاب مصور یا کمیک معروف به همین نام نوشته «مدیو گیبسون» و «مارک میلر» است.
اگرچه فیلم در اصل فیلمی ماجراجویی و جاسوسی است اما شخصیت منفی این فیلم با بازی «ساموئل ال جکسون» داستان را با موضوع گرمایش زمین گره می زند. او، کارآفرین حوزه فناوری است که به بهانه دسترسی آزاد به شبکه تلفن همره، سیم کارت هایی رایگان در اختیار مردم قرار می د هد. این سیم کارت ها در دل خود برنامه ای را پنهان دارند که می توانند استفاده کنندگان از آن را به خشونت بکشانند و به این ترتیب، ضد قهرمان داستان قصد نابودی بخش عمده ای از جمعیت زمین را دارد. طرح او مورد حمایت سیاستمداران برجسته جهان قرار دارد که قرار است در صورت همکاری با او، ایمن باقی بمانند.
اما دلیل او برای اقدام به این قتل عام به گرمایش زمین باز می گردد. او معتقد است تلاش های سیاسی برای مهار گرمایش و نجات سیاره به جایی نخواهد رسید و مردم هم روز به روز به استفاده بیشتر و تولید گازهای گلخانه ای خواهند پرداخت و تنها راه پایان دادن به این مسئله، کاهش یکباره جمعیت است. (این موضوع به نحو دیگری در دل داستان و فیلم «دوزخ» نوشته «دن براون» و به کارگردانی «ران هاوارد» هم به چشم می خورد.)
به این ترتیب، این فیلم مسئله گرمایش را دستمایه خود قرار داده است اما این بار ضد قهرمان داستان است که نگران زمین و اثرات گرمایش آن است و راه حل نجات سیاره را از بین بردن مردم می داند. چنین داستانی را شاید نتوان چندان در قالب افزایش توجه به اهمیت تلاش های مقابله با گرمایش زمین طبقه بندی کرد.
وال - ای
امیدوار به نجات زمین
انیمیشن «Wall-E» که در سال 2008 (1387) به اکران در آمد به پدیده بی نظیری تبدیل شد. وال - ای که انیمیشنی رایانه ای بر اساس داستان رباتی تنها در زمین است، نه تنها استقبال مخاطبان را به همراه داشت که منتقدان را هم به تحسین واداشت و موفق شد جایزه اسکار بهترین انیمیشن را در هشتاد و یکمین دوره جوایز اسکار از آن خود کند.
این روایت دیدنی و چشم نواز نه تنها داستانی عاشقانه بر مبنای شخصیت یک ربات را روایت می کرد که در دل داستان به ظاهر ساده خود، موضوعات مهمی چون مصرف گرایی، حمایت شرکت های عظیم، بازیافت و مهار زباله ها و اثرات زیستی سبک زندگی انسان بر خود او و محیط زیستش را مورد توجه قرار داد.
اگرچه بسیاری از اوقات مجموعه انیمیشن های عصر یخبندان را یکی از شاخص ترین فیلم هایی می دانند که به این موضوع پرداخته است اما در عمل هشدارهای پنهان وال - ایف شاید آن را به بهترین داستان دیدنی و جذاب و آموزنده ای تبدیل کرده است که روایت دلنشین اما هشدار دهنده ای از آینده را در دل خود دارد.
آواتار
نبرد برای طبیعت
ماجراجویی جاه طلبانه «جیمز کامرون»، کارگردان کانادایی هالیوود در حماسه آواتار به اوج رسید. جیمز کامرون در نهایت با این فیلم بود که توانست به مدد پیشرفت های خیره کننده فناوری و توسعه مرزهای صنعت سینما، رویای خود را در ساخت دنیایی آینده نگر، علمی و حماسی جامه عمل بپوشاند.
آواتار در حالی که دنیایی آینده نگرانه را به تصویر می کشد اما به دلیل وسواس ذهنی کامرون، یکی از دقیق ترین فیلم های علمی - تخیلی سال های اخیر بوده است. از زوایای مختلفی می توان به داستان این فیلم نگریست؛ از دید سفر قهرمان یا توسعه فرهنگ شرکت های میلیارد دلاری و تکرار تاریخ مستعمره سازی. اما در قلب این روایت چند لایه، یک موضوع قرار دارد: محیط زیست و ضرورت محافظت از آن.
داستان آواتار در دنیایی رخ می دهد که آن گونه که «جیک سالی» شخصیت اصلی داستان بیان می کند: «در زمین دیگر سبزینه ای باقی نمانده است. ما مادر خود را کشته ایم و اینجا به اینجا - پاندورا - آمدیم تا همان کار را تکرار کنیم.»
زمین دنیای آواتار، زمینی پیشرفته و فناورانه است اما نه سبزینه ای باقی مانده است و نه هوای سالمی. آب و خاک آلوده است و زمین، خسته از زخم هایی است که توسعه جمعیت، آزاد کردن گازهای گلخانه ای و تغییرات اقلیمی ناشی از فرآیند صنعتی سازی بر بدن آن وارد کرده اند. مین از مرز بازیابی گذشته است و انسان ناچار است به دنبال منابع به نقاط دیگر منظومه خود و حتی ستاره های دیگر چشم داشته باشد. در این راه وقتی به پاندورای سبز می رسد، بار دیگر چنگال های بهره برداری لجام گسیخته را آشکار می کند و به تخریب سبزینه دنیای جدید می پردازد.
از کامرون، قرار دادن این موضوع در دل داستانش عجیب نیست. او به هر حال یکی از پیشگامان و چهره های شناخته شده فعال برای مبارزه با گرمایش زمین است. او اندکی بعد از این فیلم بود که به همراه گروه بازیگرانش به برزیل رفت تا به ساخته شدن سد بزرگی روی رودخانه آمازون اعتراض کند. آواتار، یکی از هشدار دهنده ترین داستان های تاریخ معاصر سینما را در دل سفری میان ستاره ای روایت کرده است.
دنیای آبی
زندگی پس از سیلاب
فیلم «دنیای آبی» (Water World) را که محصول سال 1995 (1374) است. «کوین رینولدز» کارگردانی کرده و تهیه کنندگی و ایفای نقش اول آ« را «کوین کاستنر» بر عهده داشته است. این فیلم مستقیما به مسئله تغییرات اقلیم نمی پردازد، بلکه دنیایی را توصیف می کند که در آن گرمایش زمین و تغییرات اقلیم به طور افراطی رخ داده است و مردم باید در جهانی پساآخرزمانی و دنیایی آسیب دیده از این فر آیند به زیستن ادامه دهند.
این داستان در آینده ای دور رخ می دهد، زمانی که کل کلاهک های قطبی آب شده و سطح آب دریاها ۷۶۰۰ متر افزایش پیدا کرده اند. در این دنیای جدید خشکی چندانی باقی نمانده است و بازماندگان نسل بشر باید در دنیایی آبی که از ما به ارث برده اند، زندگی کنند و برای بقا، توانایی ها و مهارت های تازه ای را بیاموزند.
این فیلم نمونه دیگری از مواجهه ما با جهانی تغییر یافته و زندگی در دورانی است که بدترین اتفاق ممکن رخ داده و باعث شده تا زندگی به طور بنیادی دستخوش تغییر شود.
اینتر استلار
وقتی زمین می میرد
«اینتر استلار» (Interstellar به معنی میان ستاره ای) که سفر و ماجراجویی میان ستاره و میان ابعادی «کریستوفر نولان» است، یکی دیگر از دقیق ترین فیلم های علمی سال های اخیر است.
در قلب این داستان هم بحرانی زیست محیطی قرار دارد. آفتی عظیم و مقاوم، تمام محصولات کشاورزی را با تهدید روبرو کرده و زمین با بحران غذایی مواجه است. این روند به همراه تغییرات اقلیمی منجر به تغییر شکل زمین شده است و به شکل گیری خشکسالی عظیمی منجر شده است که توفان های عظیم گرد و خاک را به وجود می آورد و توان باروری زمین را آنقدر کاهش می دهد که انسان برای بقا باید به دنبال خانه ای نو در آن سوی کرم چاله ای مرموز و در مداری به دور سیاهچاله ای عظیم بگردد.
فیلم اینتراستلار اگرچه بخش عمده ای از توجه عمومی و اعتبارش را مدیون حضور کیهان شناس برجسته ای چون «کیپ ثورن» و روایت بصری امواج گرانشی، کرم چاله ها و سیاهچاله هاست اما داستان در دل خود هم اشاره به آینده خطرناکی دارد که در صورت ادامه روندهای فعلی ممکن است برای زمین ما به وجود آید.
ارسال نظر