سهراب پورناظری از «رگ خواب» و حواشی اش می گوید
«رگ خواب» در سیوپنجمین جشنواره موسیقی فجر در حالی به اکران در آمد که موسیقی متن آن با استقبال مخاطبان همراه شد. موسیقی این فیلم با آهنگسازی «سهراب پورناظری» و آواز «همایون شجریان» چنان مورد توجه قرار گرفت که تنها ساعتی بعد از نمایش فیلم، نسخه بیکیفیت آن، در فضای مجازی دست به دست میشد.
این ششمین همکاری آهنگساز اثر با «حمید نعمتالله» (کارگردان) است که بار دیگر اجرای آواز آن به «همایون شجریان» سپرده شد. پورناظری پیش از این موسیقی سریال «وضعیت سفیدِ» این کارگردان را با آواز علیرضا قربانی ساخته بود و پر سر و صداترین همکاری این تیم، «آرایش غلیظ» با صدای همایون بود.
برخلاف همه انتظارات، کاندیدا نشدن موسیقی متن این فیلم برای دریافت سیمرغ جشنواره، تعجب و حیرت بسیاری را برانگیخت که البته منجر به اعتراض رسمی آهنگساز نشد. اما استفاده از قطعه «آهای خبردار» از این فیلم با موسیقی سهراب و آواز همایون در تیزر مراسم اختتامیه جشنواره، اعتراض سهراب پورناظری را به دنبال داشت. ما به همین بهانهها با این آهنگساز و نوازنده به گفتوگو نشسته است.
امسال داوریهای جشنواره فیلم فجر با واکنشهای بسیاری روبهرو شد و بسیاری به آن معترض بودند. گویا در همین راستا، اتفاق عجیبی هم برای موسیقی فیلم «رگ خواب» افتاد و با وجود آنکه از بخشی از موسیقی این فیلم در اختتامیه جشنواره فجر استفاده شد، حتی نامزد دریافت این جایزه هم نشد که واکنش شما در برنامه «هفت» را به دنبال داشت.
توضیح این ماجرا همان چیزی است که در برنامه «هفت» و صفحه شخصیام در اینستاگرام دادهام. نکته مهمی که باید در این میان مورد بحث قرار بگیرد، این روندی است که هیچگونه قاعده و چارچوبی ندارد و زمانی که هنرمندی اجازه قضاوت برای اثرش را به گروهی میدهد، باید تابع هرآنگونه قضاوتی باشد. اما این دلایل که دوستان هیأت داوران برای بررسی موضوع «رگ خواب» آوردهاند، با هیچ عقل و منطقی جور در نمیآید.
از این ماجرا اگر بگذریم، این ششمین تجربه شما در همکاری با آقای نعمتالله در ساخت موسیقی فیلم است. این همکاری مداوم چگونه شکل گرفته است؟ هیچ تصمیم گرفتهاید که این تجربه را با کارگردانان دیگر نیز ادامه دهید؟
تعصبی در کار نکردن با دیگر کارگردانان نبوده و صحبتهایی نیز در این زمینه شده است. اما تا حالا فرصتهای دیگر یا به سرانجام نرسیده یا پیشنهادی نبوده که مرا به کار ترغیب کند. به نظرم همکاری میان من و حمید نعمتالله، تاکنون نتیجه خوبی داشته و به اصطلاح جواب داده است. ضمن آنکه خروجیاش برای هر دوی ما قابل قبول بوده است.
در موسیقی «رگ خواب» چه اتفاقی رخ داده است؟
از آنجا که موسیقی فیلم تابعی از اتفاقاتی است که در آن رخ میدهد، تلاش من در این اثر، این بود تا تراژدیای که در حال وقوع است را با موسیقی به نمایش بگذارم. موسیقی باید به نمایش سقوط یک زن کمک میکرد. داستان درباره یک تراژدی است از زنی که به قهقرا میرود و متأسفانه زنان ایرانی در رابطههایشان این فضا و این جفا را بسیار تجربه میکنند.این جفا در این فیلم به خوبی نشان داده شده و به همین خاطر، فضایی احساسی بر آن غالب است. پس موسیقیای که برای آن نیاز بود، جنس متفاوتی از دیگر تجربههای من در زمینه آهنگسازی فیلم را رقم زد.
در «رگخواب» از موسیقی کلاسیک -البته موسیقی کلاسیک غربی با یک تِم شرقی- بهره زیادی برده شده و دو تصنیف (یکی در میانههای فیلم و دیگری در پایان آن) مورد استفاده قرار گرفته است. من در هیچکدام از آثارم در زمینه موسیقی فیلم، تا این اندازه از موسیقی کلاسیک استفاده نکرده بودم.
یعنی استفاده از موسیقی باکلام و تصنیف «آهای خبردار» در فیلم هم در این راستا بود؟
شاید. به هر حال «کلام» میتواند نقش مهمتری در انتقال احساسات و همراهی مخاطب ایجاد کند. این تصنیف فضای غمگین و آرام و موسیقی لایتتری دارد. شاید عدهای دلشان بخواهد که بگویند این تصنیف پاپ است. من مخالفتی با این ماجرا ندارم. در لحظاتی از موسیقی سنتی کمک گرفته شده؛ اما موسیقی سنتی به معنای کلاسیک آن نیست. خوانش بر اساس موسیقی ایرانی است، اما نه موسیقی ردیف.
این اولین بار است که از موسیقی باکلام در موسیقی فیلمتان استفاده میشود؟
در «وضعیت سفید» هم تصنیف وجود داشت؛ اما در فیلم سینمایی برای اولین بار اتفاق میافتد و این هم کاملاً در راستای هدف فیلم بود. به هر حال «رگ خواب» برای من تجربهای متفاوت بود.
اما به نظر میرسد تصنیف پایانی که بر اساس شعر «رو سر بنه به بالین» مولوی ساخته شده در همان فضای «آرایش غلیظ» است.
من درباره موزیک فیلم و تصنیف داخل اثر صحبت کردم و میگویم ربطی به کارهای قبلی ندارد؛ اما همانطور که شما اشاره کردید، تصنیف پایانی اثر مشابهتهایی با «آرایش غلیظ» دارد.
چرا آن تجربه تکرار شد؟
تکرار نشده، در ادامه همان تجربه است. اتفاقی که در «آرایش غلیظ» رخ داد، برای من تجربه خوشایندی بود که با آن یک قطعه تمام نشد. هنوز هم تمام نشده و شاید هیچوقت هم این اتفاق رخ ندهد و من صرفنظر از تمام اظهار نظرهایی که در این خصوص شد، هر زمان که احساس نیاز کنم، از آن استفاده خواهم کرد. میدانید موسیقی و اصلاً هنر، برای من چیزی بر اساس قاعدههای از پیش تعیینشده نیست. خاصیت هنر رهایی است و من از این اصل تبعیت میکنم. چون اصولاً این رهایی را دوست دارم.
بیشتر واکنشها به سبک موسیقی بود و این مسأله روشن نشد که ما تصنیف پایانی «آرایش غلیظ» را در چه سبکی میتوانیم ارزیابی کنیم.
مسأله درست همینجا است. من هیچوقت خودم را محدود به این اسمها و سبکها نمیکنم. هر زمان که لازم باشد، از اِلمانهای موسیقی در هر سبکی بهره خواهم گرفت. در «آرایش غلیظ» و حالا هم این تصنیف، اتفاقی در ترکیب موسیقی سنتی و موسیقی راک افتاده است. در موسیقی راک، ریتمی وجود دارد که مشابه ریتم موسیقی سنتی ایران است و به همین خاطر، میتوان در یک گام با یکدیگر حرکت کنند.
علیرغم تمام اظهار نظرهای منفیای که در تجربه قبلی انجام شد و بسیاری با آن مخالفت کردند؟
این سوال تکراری است و من دهها بار در این باره حرف زدهام و حالا دیگر فکر میکنم واقعاً کافی است. فکر میکنم هر کسی آزاد است که نظرش را بدهد.
یعنی این اظهار نظرها غمگینتان نمیکند؟
بههیچوجه. چیزی که غمگینکننده است، فضایی است که این روزها بر موسیقی ما حاکم شده. چرا باید وقتی اثری مورد استقبال قرار میگیرد، عدهای احساس مسئولیت کنند که آن را تخریب کنند؟ اصلاً فرض کنید که یک اثر «پاپ» است یا «راک» است یا «موسیقی ردیف» است، چه کسی گفته اینها به تنهایی یک اثر را سخیف میکند یا به آن تعالی میدهد؟ در «چرا رفتی» حتماً میتوان اِلمانهایی از موسیقی پاپ را شنید؛ اما مگر در «الهه ناز» یا «تنها ماندم» یا صدها تصنیف دیگر این مسأله وجود ندارد؟ آیا این از ارزشهای این آثار میکاهد؟ من با اینکه مدام با ذهنیتمان همهچیز را قضاوت کنیم، مسأله دارم. با اینکه عدهای دنبال سیاهنمایی باشند.
در این اثر از تیم آهنگساز نام برده شده است. این تجربهای جدید در ایران است. چه چیزی در اثر وجود داشت که شما را به استفاده از یک تیم در آهنگسازی ترغیب کرد؟
استفاده از تیم آهنگسازی در خارج از کشور، به خصوص در فیلمهای هالیوودی بسیار مرسوم است. اتفاقاً این تجربه برای من بسیار خوشایند بود و احتمالاً آن را در دیگر کارهایم ادامه خواهم داد. با توجه به اینکه بخشی از کار، سمفونیک بود، فکر کردم میتوانم از توانایی و تجربههای آهنگسازان دیگر برای رسیدن به فضایی که میخواهم، بهره بگیرم. برای مثال، «دیوید گارنر» در ارکستراسیون کار نقش داشت. تِم اصلی کار را خودم نوشتم و در بحثهایی که با آهنگسازان دیگر (دیوید گارنر و غلامرضا صادقی) داشتیم، آن تِم و همچنین فضایی که من طراحی کرده بودم، بسط و گسترش پیدا کرد و نتیجه کار، چیزی شد که در فیلم میشنوید.
وقتی اثری را مینویسم، «همایون» عزیز همیشه اولین گزینه من برای اجرای آن است. این مسأله هم بدونشک به خاطر تواناییهای ویژه و مثالزدنی او در آواز است و البته همکاری مداوم ما که باعث شده فضای ذهنیمان به هم نزدیک شود.
چیزی که این روزها زیاد شنیده میشود، این است که موسیقی یک اثر نباید بر متن غلبه کند. فکر میکنید موسیقی «آرایش غلیظ» این خصوصیت را داشت؟
یعنی بیرون زده بود؟
به هر حال نسبت به خود فیلم، جنجال بیشتری ایجاد کرد.
موسیقی آن اثر کاملاً در خدمت فیلم بود. اما اگر شما درباره تیتراژ اثر صحبت میکنید، من از این اتفاق خوشحالم و آن را نشانهای بر قوت کار همایون عزیز و خودم میدانم. همانطور که گفتم، اولین اصل در موسیقی فیلم، این است که منطبق بر تصویر باشد و اگر راهی جز این برویم، راه غلطی است. اما اینکه آیا موسیقی یک فیلم میتواند به عنوان یک اثر مستقل هم شنیده شود یا نه، مسأله دیگری است. فکر میکنم لحظاتی از «آرایش غلیظ» این خصوصیت را داشت.
«رگخواب» هم قرار است به صورت آلبوم منتشر شود؟
بله، آلبومی مستقل که قطعات باکلامی ( در قالب آواز و تصنیف) به آن افزوده خواهد شد.
ارسال نظر