درباره مرگ مردی که میساخت و نابود میکرد
به یاد مرگ منتقد مشهوری که ستاره بود... + فیلم
راجر ایبرت فیلمنامه نویس، نویسنده، مولف، منتقد سینما، خبرنگار و پایه گذار جوایز سالانه سینمایی ایبرت یکی از این چهره های پرسابقه ای بود که بخش عمده مخاطبانش او را با نقدهای سنگین و دارای نگاه تازه اش درباره فیلم ها و سریال های روز می شناختند
منتقدان نه در ایران که در اکثر کشورها آدم های فصلی هستند؛ کارشناسانی که مخاطب عادت ندارد سال های سال به حرف هایش گوش بسپارد و به تغییر چهره ها اقبال بیشتری نشان می دهد اما همیشه این قاعده ثابت نیست و برخی چهره های ذوالفنون در عرصه نقد و به خصوص نقد هنری نشان داده اند از چنان عمق دانشی برخوردارند که به همین سادگی تکراری نمی شوند و مخاطب از تصویر و گفتارشان با لحن خسته ای سخن نمی گوید.
راجر ایبرت فیلمنامه نویس، نویسنده، مولف، منتقد سینما، خبرنگار و پایه گذار جوایز سالانه سینمایی ایبرت یکی از این چهره های پرسابقه ای بود که بخش عمده مخاطبانش او را با نقدهای سنگین و دارای نگاه تازه اش درباره فیلم ها و سریال های روز می شناختند و او انچنان پرکار بود که تقریباً به رفرنسی درباره تمامی آثار روز سینمای جهان مبدل شده بود و در واقع درباره هر فیلمی می شد نسخه ای از نقد ایبرت را در کنار سایر نقدها مرور کرد و نکته های راه گشایی را دریافت که هیچ یک کپی و یا شبیه نقدهای پیشینش نبود.
او نخستین و جزو معدود منتقد فیلم است که جایزه پولیتزر را برده و البته این جایزه یکی از دلایل کوچکی بود که اسباب نقل یادداشت های این چهره سرشناس را در چندصد نشریه آمریکایی فراهم ساخته و تا همین انتها که ایبرت علی رغم تعطیلی برنامه های تلویزیونی اش، قلم را بر زمین نگذاشته بود، یکی از معیارهای ارزش گذاری فیلم ها، امتیاز ارائه شده توسط این منتقد سرشناس بود که از سال ۲۰۰۲ با سرطان دست و پنجه نرم می کرد. از مجموعه تالیفاتش، کتاب اسکورسیزی به روایت ایبرت در ایرتان ترجمه شده که یکی از بهترین روایت ها درباره نگاه این فیلمساز بزرگ است و به نظر می رسد برای شناخت بیشتر ایبرت این کتاب، یک پیشنهاد مهم باشد.
ایبرت که با ۴۵ سابقه سابقه مستمر نوشتن برای مجله شیکاگوسان تایمز از سوی فوربز در میان بزرگ ترین متفکرین قرن بیست و یکم قرار گرفت، پس از مرگش بیش از زمان حیاتش قدردانی شد و بسیاری از بزرگان سینمای جهان قلم و نگاهش را در دو روزی که از مرگش می گذرد، تحسین کردند.
باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا از جمله افرادی بود که با صدور اطلاعیهای درباره این منتقد دموکرات نوشت: «من و میشل از شنیدن خبر درگذشت راجر ایبرت غمگین شدیم. برای نسلی از آمریکایی ها- و به ویژه اهالی شیکاگو- راجر نماد فیلم بود.» و کریستوفر نولان نیز با تحسین ایبرت، برنامه های او را نخستین کلاس آموزشی تحلیل فیلم برای خود خواند.
خبر درگذشتش در صفحه هوادرانش در شبکه های اجتماعی بیش از بیست هزار لایک خورده و هزاران کامنت در تاسف از این اتفاق در همین مدت کوتاه گذاشته شده که برخی از آنها از سوی سینماگران و همکاران مشهورش بود که مرگش را یک شوک و ضایعه تعبیر کردند و حتی برخی منتقدان مخالفش نیز در روزهای اخیر در یادداشتی با اذعان به استادی او در حوزه نقد، از یادداشت هایش به عنوان نوشته هایی مهم که نیاز به بازخوانی مجدد همزمان با تماشای دوباره یک فیلم دارد، یاد کردند و در واقع بر اهمیت این یادداشت ها تاکید ورزیدند.
ایبرت در واقع نماد یک منتقد جدی است که در سطح نماند و با سال ها حضور و ثبات در این عرصه به یک ستاره مبدل شد؛ اتفاقی که به زعم برخی برای یک منتقد محال است و ایبرت نشان داد اینچنین نیست. در ایران نیز تا مدتی پیش تصور می شد مسعود فراستی می تواند با توجه به معلومات و همچنین کاراکترش می تواند یک ایبرت ایرانی باشد و چهره متفاوتی نسبت به منتقدان هنری کشور که عمدتاً چهره های دم دستی برای برنامه های فصلی تلویزیون و مجلات هستند، ارائه دهد اما انگار در ایران چنین جایگاهی دور از دسترس است.
جایگاهی که هنوز توسط هیچ شخصی در ایران به دست نیامده و البته جای خالی چنین منتقدان بانفوذی در ایران خالی است، می تواند یکی از مهم ترین آثار مثبت و شاید منفی را برای سینمای ایران در پی داشته باشد، کما اینکه بنابر اذعان سینماگران همین نقدهای یک طرفه فراستی به شدت در توجه عموم مردم به فیلم ها و فروش آثار کمک می کرد و در اواخر حضور جیرانی و دوران اوج گیری قدرت مسعود، برخی کارگردانان پشت صحنه از او التماس دعا داشتند تا آهسته تر بنوازندشان و این جنبه مثبتی است که یک منتقد می تواند بیافریند و بی شک جایگاه ایبرت و امثال او در بهبود سینمای آمریکا در دهه های اخیر بی تاثیر نبوده است.
ارسال نظر