دغدغههای دائمی این نسل شورشی
درباره رمان «در جاده» نوشته جک کِروآک گفتهاند این کتاب یکی از ۲۵ کتابی است که باید تا قبل از ۲۵ سالگی خواند. اگرچه این رمان با تاخیری ۶۰ ساله در ایران به چاپ رسید، اما جای خالی آن در بین کتابهای فارسی و علاقهمندان نسل بیت خالی بود.
از جک کروآک بهعنوان سلطان یا بنیانگذار نسل بیت یاد میکنند. با این وجود او در ایران به اندازه ریچارد براتیگان یا حتی باب دیلن مشهور نیست. چرا به این نویسنده مهم کملطفی شده است؟
«در جاده» در خود آمریکا هم مدتی مهجور ماند و تا هفت سال ناشری برای آن پیدا نشد، چراکه جک کرواک با قلمی بیپرده و فارغ از هرگونه قید و بند این رمان را نوشته است. رمان سرشار از تصاویر عریانی است که در آن موقع حتی با خود فرهنگ آمریکا هم سازگار نبود. همنسلان او مانند آلن گینزبرگ و ویلیام باروز هم از چنین قلمی برخوردار بودهاند. شعر «زوزه» آلن گینزبرگ که آن را بزرگترین شعر نسل بیت در نظر آوردهاند، دلیلی بر این ادعاست.
حتی در کنار کروآک، گینزبرگ و باروز که اصلیترین چهرههای این نسل بودند نیز مغفول ماندند. چرا؟
البته این اتفاق برای خیلی از آثار بزرگ جهان رخ داده است. بهعنوان مثال جیمز جویس بزرگ رمان «اولیس» را نوشت و آن را برای ویرجینیا وولف و چاپخانه معروفش فرستاد. اما وولف در ابتدا واکنشی بهشدت منفی نسبت به این رمان داشت و آن را چرند خواند. خیلیها نیز در آن روزگار جویس را نویسندهای منحرف به شمار آوردند. چندین دهه بعد بود که بسیاری از منتقدان به ارزش ادبی «اولیس» پی بردند و این رمان یکی از پایهگذاران مدرنیسم در ادبیات قرن بیستم شد. البته برخی از مترجمان نیز از همان موقعی که با جنبش ادبی اجتماعی بیت آشنا شدند، دوست داشتند آثار این نویسندگان را ترجمه کنند، اما به دلایلی که خود بهتر میدانید، فکر میکردند شاید ترجمههاشان مجوز چاپ و نشر پیدا نکند.
اصطلاح بیت را نخستین بار کِروآک ابداع کرد و آن را از واژه Beautitude به معنای رستگاری وام گرفت. بین این اصطلاح و این نسل شورشی چه رابطهای وجود دارد؟
در مقالهای که منتقدی به نام شان اوهاگان نوشته و من در انتهای این رمان آوردهام، گفته شده که اصطلاح بیت برای اولین بار از زبان یکی از رفقای همحلقه کروآک به نام جان کللون هولمز شنیده شد و سپس کروآک از آن برای نامگذاری جنبشی که او و دوستانش به راه انداخته بودند، استفاده کرد. بیت از نظر کروآک دارای دو معنا بود: اول اندیشهها و آرمانهایی که از نقطه نظر ارزشها و قواعد حاکم بر جامعه آرمانهایی پوچ و بهدردنخور و دربوداغان بودند، و دوم سعادت و رستگاری. درواقع آنها نسلی جسور و سرکش بودند که فرهنگ جوانی آمریکا را آنطور که خود میخواستند، تعریف کردند. تسلیم نشدن در برابر آنچه جامعه و تفکر سرمایهداری بر آنها دیکته کرده بود. قد علم کردن در برابر «رویای آمریکایی» و نقد آن. درونمایهای که بسیاری از نویسندگان قرن بیستم به طرقی دیگر در آثار خود به آن پرداختهاند. مثلا در «مرگ یک دستفروش» به قلم آرتور میلر.
در دهه 50 میلادی آمریکا فاتح جنگ جهانی بود و طبیعتا در دنیا دست بالا را داشت. چه میشود که در این دوره با این نسل شورشی و خشمگین مواجه هستیم؟
جنبش بیت درواقع واکنشی به احساس سعادت جامعه و فرهنگ آمریکا بود و با پیروزی در جنگ جهانی دوم و گسترش امپریالیسم به ارمغان آورده شد. بیتها بر این باور بودند که این احساس سعادت یک جور توهم است که گریبانگیر مردم آمریکا شده. یک جور دلخوشکنک. آنها فضای پس از جنگ را در آمریکا بهشدت رخوتآلود یافتند و با آثار خود صدای اعتراضشان را به گوش سردمداران آن روزگار رساندند. در بسیاری از بخشهای رمان «در جاده» شما با قلم طنزآلود کروآک در به نقد کشیدن این فضا مواجه میشوید. از ریشخند کردن زرقوبرقهای هالیوود گرفته تا دیگر نمادها و نشانهای آمریکایی.
نسل بیت عمر کمی داشت، اما با این وجود همچنان جذاب باقی مانده است. دلیل این ماندگاری چیست؟
آنها برخلاف بسیاری از نویسندگان قاعدهگرای پیش از خود از چهارچوبهای ادبی عدول کردهاند و نخواستهاند از قلمی فاخر و شسته رفته استفاده کنند. شاید از اینروست که برخی از منتقدان حتی در همین ایران آنها را با عنوانهایی چون شارلاتانهای ادبی ارزیابی کردهاند. آنها تنها و تنها به دنبال رهایی بودند. حتی رهایی در نوشتار. همان نوشتار اتوماتیک یا خودانگیختهای که کروآک در رمان «در جاده»اش استفاده کرده، پشت پا زدن به بسیاری از ساختارهای روایی و ادبی است. بیشک «در جاده» در عین دارا بودن ساختاری مناسب، رمانی بیساختار است. «در جاده» و دیگر آثار این نسل به نوعی مانیفست جوانان روشنفکر روزهای پس از جنگ است. آنها به روح، یا بهتر بگویم به ذات زندگی دست پیدا کرده بودند و زندگی را در لحظه میزیستند؛ آنچه که خیام نیز در چند صد سال قبل با نام دریاب دمی از آن یاد کرده بود.
آیا بعد از 60 سال خواندن این رمان برای مخاطب ایرانی جذاب است؟
مطمئنم بسیاری از جوانان و مخاطبان روشنفکر ایرانی، بهخصوص آنهایی که دوست دارند دست به قلم ببرند و بنویسند همیشه با چنین درونمایههایی ارتباطی تنگاتنگ داشتهاند و همواره از جریانهای فکری نو و سنتستیز استقبال کردهاند و به دنبال دغدغههای ناب بودهاند. به نظر من اگر به نسل بیت علاقه داشته باشید، میفهمید که این نسل و آثارش چیزی به نام تاریخ مصرف ندارند.
پانکها، هیپیها، مخالفان جنگ ویتنام و شورشیان می ۶۸ تحت تاثیر این جنبش بودهاند. چرا نسل بیت تا این اندازه تاثیرگذار شد؟
آزادیخواهی و برابریطلبی و نقد نظامهایی که ارزش انسانها را با پولها و سرمایههاشان میسنجند، همیشه دغدغه اصلی نویسندگان بیت بوده است و از این منظر آرمانهایی مانند آرمانهای روشنفکران چپ داشتهاند. آنها به موسیقی جز با آن فرمهای رها و بداههاش علاقهای خاص داشتند و آن را میپرستیدند. موسیقیای که به نوعی با سیاهپوستان شناخته میشود و تاثیری عمیق بر سبک ادبی آنها نیز نهاد. انگار سروکله جنبش بیت درست سر وقت پیدایش شد. در روزگاری که جرقه جنبشهای ضد نژادپرستی و ضد جنگ و دیگر جنبشهای آزادیخواهانه زده شده بود که به نظر من اوجش به ظهور هیپیها و بسیاری از گروههای راک در آن روزها میرسد. از گروه بنام بیتلز گرفته تا دیگر گروهها.
این رمان شرح ماجراجویانه و خانهبهدوشی است. چرا کتابی با این روحیه کولیوارش مانیفست این جریان شد؟
«در جاده» حرفهایی را زد که شاید تا آن موقع کسی به گوش جوانها نرسانده بود. این رمان متعلق به کسانی است که از همه چیز و همه کس عاصیاند و میخواهند دلشان را به دست جاده بسپارند و همینطور بروند و بروند. «در جاده» رمان هیچهایکرها است. رمان اتو استاپزنها و مفتسوارها. من بارها با هیچهایکرها و اتو استاپزنها مواجه شدهام که کولهپشتی بر دوش به دل جادههای ایران زدهاند و دوست داشتهاند به ذات زندگی دست پیدا کنند. رهایی محض. مواجه شدن با خطرها و نهراسیدن از آنها. البته تفکر شرقی و تعالیم بودا نیز این نویسندگان را تحت تاثیر خود قرار داده بود.
این رمان با وجود مخالفانی که آن را نمایش بیپروایی در مواد مخدر و جنسیت میدانستند، در زمان خود پرفروش شد. اما نویسندهاش تا مدتها نمیتوانست ناشری برای آن پیدا کند. چرا این همه تضاد در مورد رمان «در جاده» وجود دارد؟
مواد مخدر، جنسیت و مواردی از این دست همان چیزهایی هستند که در آن روزها با روح زمانه جامعه آمریکا سازگار بودند. بهخصوص مخدرهای توهمزایی همچون ماری جوآنا و بنز که کروآک بارها در این کتاب از آنها نام برده است. شاید اگر فیلمی به نام «ایزی رایدر» به کارگردانی دنیس هاپر را مشاهده کنید، بیشتر بتوانید با حسوحالی که بر جان جوانان آن دوره از تاریخ آمریکا افتاده بود، ارتباط برقرار کنید. مواردی اینچنینی قطعا هول و هراس بسیاری را به جان ناشران میانداخت و میترسیدند از بسیاری جهات بازخواست شوند. اگرچه باید اعتراف کرد که این تصاویر به اصطلاح ممنوعه در رمان و دیگر آثار بیتها در قیاس با تصاویر آشکاری که در برخی رمانهای این روزهای غرب میبینیم، تصاویری رام و اهلی هستند.
اتفاقا والتر سالس اقتباسی از روی رمان «در جاده» کرد که درنهایت شکست تجاری خورد. چقدر این فیلم به اصل رمان وفادار است؟
در مورد فیلم «در جاده» همان جملهای را میگویم که خود والتر سالس گفته بود. ساختن فیلمی براساس این رمان بسیار دشوار بود. خود من بعد از ترجمه رمان فیلم سالس را دوبار دیدم تا شاید هنگام بازبینی ترجمه ایدههای بهتری را در ذهنم تداعی کند. در خوشبینانهترین حالت ممکن میتوانم بگویم شاید فیلم توانسته تا حدودی در به تصویر کشیدن فضا و اتمسفر آن دوره موفق عمل کند. اما آنگونه که درخور نام این جنبش است، به آن پرداخته نشده است. خواندن رمان لذت بیشتری را نصیب خواننده کتاب میکند، یا شاید هم بهتر باشد پس از خواندن رمان فیلم را نبینید. اگرچه فکر کنم جک کروآک پس از انتشار رمانش از مارلون براندو خواسته بود که در صورت امکان در فیلمی به همین نام بازی کند که به دلایلی این فیلم در آن روزها ساخته نشد.
چقدر میشود با رمان «در جاده» به خود کروآک و همسفرش نیل کسیدی نزدیک شد؟ چقدر میشود آمریکا را با آن شناخت؟
از نظر من «در جاده» تنها یک رمان نیست، بلکه نقشهای از جغرافیای آمریکاست. به جرئت میتوان گفت که در هیچ رمانی به این اندازه از شهرها و شهرکها و مناطق مختلف آمریکا یاد نشده است. نیل کسیدی که در رمان با نام دین موریارتی ظاهر میشود، تجسم واقعی یک بیت بود. روحی ناب و رها. جوانی کلهشق و سرکش که نامههایش به کروآک و نیز شیوه گفتارش الهامبخش نثر پرشور و رها از بند کروآک شد. امکان ندارد با خود بگویید من به «در جاده» علاقه دارم، اما نمیتوانم با دین موریارتی ارتباط برقرار کنم. انگار دین موریارتی تجسم راستین دستیابی به رویاها و آرزوهای سرکوبشده همه ماست.
کروآک بهخاطر فیالبداههنویسیاش شهرت بسیاری یافته است و رمان «در جاده» را با سبک فیالبداهه گویی جاز نوشته است؟ اصلا چطور میشود در نوشتن بداههپردازی کرد و چطور میشود با این موضوع در ترجمه کلنجار رفت؟
جک کروآک در نگاشتن «در جاده» سبکی نفسگیر از نوشتار را با نام نوشتار اتوماتیک گسترش داد که شاید به نوعی ریشه در همان تکنیک جریان سیال ذهنی داشت که مدرنیستهایی چون جیمز جویس و ویرجینیا وولف ابداع کرده بودند. سبک جز نیز از فرمهای رها و بداههای برخوردار است که علاقه این دسته از نویسندگان را به خود معطوف کرد. جک کروآک هنگام نوشتن «در جاده» در فکر چیزی به نام ساختار نبود. او فقط و فقط میخواست بنویسد و بدین طریق این رمان با سبکی نفسگیر و امپرسیونیستی نوشته شد و میبینیم که در پارهای موارد از چیزی به نام درستنویسی در آن خبری نیست. همین امر ترجمه این رمان را دشوار میکرد. آنطور که میدانم، حتی برخی از مخاطبان انگلیسی زبان آثار کروآک نیز در درک برخی از جملاتش مشکل داشتند.
درباره سختیهای ترجمه «در جاده» توضیح دهید. ترجمه چقدر طول کشید؟
یکی از مشکلاتی که مترجمان آثار نسل بیت با آن مواجه بودهاند، این است که این نویسندگان بسیاری از آثار خود را در خلسهای برخاسته از مخدرهای توهمزا مینگاشتند و در پارهای موارد اصطلاحات و عباراتی خودساخته را به بافت روایت تزریق میکردند که درک آنها بسیار دشوار بود، چه برسد به ترجمهشان. من نیز از این قاعده مستثنا نبودهام. گاهی اوقات مجبور شدم چند مقاله را به زبان اصلی بخوانم تا ببینم برداشت منتقدان از این تعابیر چه بوده است. سپس به دنبال معادل مناسب میگشتم و در پارهای اوقات، یافتن معادل مناسب یک اصطلاح یا یک جمله، یک هفته طول میکشید. ترجمه و دستوپنجه نرمکردن با این رمان بیش از ۱۶ ماه از وقت من را گرفت. تمام تلاش خود را کردهام تا ترجمهای دقیق و روان و وفادار را از «در جاده» ارائه دهم، زیرا معتقدم این حق مخاطب گرانقدر فارسیزبان است که با ترجمهای قرص و محکم سروکار داشته باشد. امیدوارم از پس این کار برآمده باشم. اگرچه قضاوت نهایی در اینباره به رأی و نظر مخاطبان و میزان استقبال آنها از این رمان بستگی دارد.
طبیعتا ترجمه چنین متنی با ممیزیهای زیادی مواجه میشود. به کتاب تا چه اندازه اصلاحیه خورد؟
خوشحالم که توانستهام متن کامل این رمان را ترجمه کنم. این رمان به همینگونه و بدون حذفیات نیز چاپ شد. آرزو میکنم دیگر آثار این نسل توسط مترجمان خوب این مرز و بوم در ایران معرفی شوند تا شاید در این روزها که فرهنگ کتابخوانی روزهای تاسفباری را میگذراند، علاقهمندان بیش از پیش با کتابها و کتابخانهها آشتی کنند.
ارسال نظر