گروه بمرانی؛ «گذشتن» از زیرزمین و «رفتن پیوسته»
برای آنها که کارهای تازه موسیقی را دنبال میکنند، روزشماری برای انتشار یک آلبوم جدید اتفاق عجیبی نیست، بهخصوص اگر این آلبوم، کار تازه یک گروه جوان و شناخته شده مثل «بمرانی» باشد.
اولین سوال من از شما در مورد سازبندیتان است؛ چطور شد به این سازبندی رسیدید و آکاردئون یک پای ثابت سازبندیتان شد؟ چون تاکنون اغلب آکاردئون یا بهعنوان تکساز استفاده شده، یا کلا حذف میشد. اما در موسیقی شما به اندازه دیگر سازها اهمیت دارد و صدایش شنیده میشود. دلیل این انتخاب چیست؟
مانی مزکی، نوازنده زنبورک، ساز دهنی و ترومبون : ما معمولا موسیقیمان را بر اساس حافظه شنیداری یا چیزی که میشنویم و دوست داریم، میسازیم. بهتازگی به موسیقی اروپای شرقی و موزیک بالکان خیلی علاقهمند شدیم و در این نوع موسیقی دو ساز رکن اصلی آن به حساب میآید؛ آکاردئون و سازهای بادی برنجی و چون موزیکهای آنها را میزنیم و سعی میکنیم تنظیمهایمان شبیه موزیکهای اروپای شرقی باشد،
جهانیار قربانی، نوازنده گیتار (الکتریک و آکوستیک)، ماندولین و یوکوله له : البته آرش دوست داشته آکاردئون بنوازد و به مرور یاد گرفته و از آن استفاده کرده است.
کیارش عمرانی، نوازنده گیتارباس و بانجو: نکته دیگری که وجود دارد، این است که در روند ساخت قطعهها، برای رنگ دادن به یک قطعه دنبال چیز تازهای میگردیم و ممکن است آن چیز تازه صدای آکاردئون باشد، یا یک ساز دیگر.
بازخوردی که تاکنون از مخاطب در مورد تغییر سازبندی گرفتید، چطور بوده؟ آیا امکان دارد باز هم در آلبومهای بعدی تغییر سازبندی داشته باشید؟
جهانیار: بازخورد به شکل مستقیم از مخاطب نگرفتهایم…
بهزاد عمرانی، خواننده و گیتاریست گروه: تغییر سازبندی ما به مرور اتفاق افتاده و شاید آنقدر برای مخاطب قابل لمس نبوده باشد. از «بمرانی» زیرزمینی تا الان تغییر سازبندی داشتهایم، اما هیچگاه نشنیدهایم که بگویند چرا دیگر فلان ساز را نمیزنید…
مانی: البته اطرافیان گفتهاند که چرا فلان ساز را دیگر نمیزنید، اما از مخاطب به شکل گسترده چنین بازخوردی نگرفتهایم و شاید به همان دلیلی باشد که بهزاد اشاره کرد. خیلی برای شنونده ملموس نبوده است. این را هم بگویم که تغییر سازبندی برای بهتر شدن کارمان است، مثلا اگر آکاردئون در موسیقی بالکان اضافه میشود، مثل این نیست که سهتار به موسیقی متال اضافه شده باشد. ساز وارد سبک خودش میشود و مورد استفاده قرار میگیرد و اتفاقا بهتر هم میشود، چون در برخی از قطعههایی که من سازدهنی میزدم و آرش پیانو، بعد که جایشان را با آکاردئون و ترومبون عوض کردیم، دیدیم چقدر شبیه به آن چیزی شده که دوست داشتیم.
جهانیار: در مورد آن تغییر باید بگویم که زمانی کیارش دوست داشت بانجو بنوازد و بانجو را خرید و قطعههایی نواخت، چون جای خالیاش احساس میشد. اما اگر جایی برایش نبود، هر کاری هم میکردیم، قطعه دوستداشتنی نمیشد.
کیارش: دقیقا همان حرف مانی است؛ ساز در سبک و جای خودش مورد استفاده قرار میگیرد و مثلا اگر بخواهیم بانجو را بهزور وارد یک قطعه کنیم، نمیشود، چون نباید به زور باشد. اگر فضایش وجود داشته باشد، قطعا به قطعه اضافه میشود. در همین آلبوم قطعهها را با سازهای بیشتری ساختیم، اما اغلب سازها حذف شد، به دلیل اینکه جای ساز مناسب نبوده. ساز باید در جای خودش نواخته و شنیده شود.
طبیعی است چنین اتفاقی بیفتد، چون اگر از همه سازها استفاده کنید، جذابیت شنیداری را از بین بردهاید…
مانی : کاملا درست است. در روند تنظیم و انتخاب سازهای این آلبوم و حتی میتوانم بگویم در تعدد ملودیهایش وسواس بیشتری داشتیم و سازها و ملودیهایی را حذف کردیم. چون در برخی جاها خودمان را به جای مخاطب قرار دادیدم تا ببینیم آیا این جذابیت فقط برای ماست یا مخاطب! در اصل آن هیجان اولیهای که در آغاز کارمان داشتیم، در تولید این آلبوم کمتر بود، چون به خواستههایمان نزدیکتر شدهایم و دقیقا میدانیم چه میخواهیم.
به رشد سنی و تغییر نگرش هم باید توجه داشت؛ انسان در حال رشد، تکامل و یادگیری است. منطقی باید باشد اگر در هر آلبوم شاهد رشد و پختگیتان باشیم.
بهزاد: نظر لطف شماست و شنیدن این حرفها به ما دلگرمی میدهد.
زمان قطعههایتان خیلی کوتاه است؛ درحالیکه موسیقی همچنان هیجان دارد و میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. چرا اینقدر زمان قطعهها را کوتاه در نظر گرفتید؛ با وجود داشتن پتانسیل، به یک نوع مختصر و مفید بودن اکتفا کردید؟
آرش عمرانی، نوازنده پیانو، آکاردئون،کیبورد و هاموند: اینها تبعات روش زندگی جدید است. اصولا همه چیز سریع شده و کسی خیلی حوصله برای تمرکز ندارد. من بیشترین زمانی که میتوانم به سوژهای متمرکز شوم، سه دقیقه است. در اصل با این اوضاع ترافیک و زندگیهای ماشینی و فضای مجازی، مردم به دنبال کوتاهترینها میگردند تا حالشان را تغییر دهند. این در مورد کتاب خواندن هم صدق میکند؛ داستانهای کوتاه بیشتر مورد استقبال برای خواندن قرار میگیرند تا داستانهای بلند.
کیارش: ما هم دوست داشتیم زمان قطعهها را بیشتر کنیم، اما ترجیح دادیم در آلبوم زمان قطعهها کوتاه باشد و به جای آن در کنسرتها زمان را بیشتر کنیم.
بهزاد جان شما امشب شما خیلی ساکت هستید؛ قهرید؟
بهزاد (میخندد): اصلا اینطور نیست. آخر سوالهای تخصصی نمیپرسید که من جواب بدهم.
(همه بلند میخندند)
قطعهای داشتید با نام «مامان» که کمی حالوهوای قطعه «ماما سِید» متالیکا را داشت؛ آیا این تشابه عامدانه بوده و…
بهزاد: اصلا تا الان به این موضوع فکر نکرده بودم. شما اولین نفری هستید که این حرف را میزنید.
حسوحالی بود که در من به وجود آورد؛ چون نوجوانی من با گروه متالیکا بود و با شنیدن قطعه احساس کردم که شاید در زمان خلق آن، عمد تشابه وجود داشته…
جهانیار (میخندد): تنها تشابه این دو قطعه خواندن برای «مادر» است و…
بهزاد : در اصل این قطعه زمانی نوشته شد که مادرم حالشان خوب نبود و من به کمک کیارش ترانهاش را نوشتم.
پس این یک تجربه کاملا شخصی شماست؟
بهزاد : درست است و البته آن حسی هم که در شما به وجود آمد، کاملا شخصی است. «مامان» شخصیترین قطعه آلبوممان است.
از گروه یا گروههای خاصی تاثیر گرفتهاید؟
بهزاد: زیاد.
چقدر خوب است که صادقانه جواب میدهید.
مانی: باید گفت، مگر میشود تاثیر نگرفت. ما حتی یک لیستی از تمامی کسانی که در ساخت موسیقیمان تاثیر داشتهاند، تهیه کردهایم و هشتک آن را ساختهایم که اگر آن هشتک را بزنید، صفحهای برایتان باز میشود که نام تمامی آن افراد نوشته شده است. در اولین آلبوم که کانتری و بلوز بود، بهزاد جانی کش و باب دیلن را دوست داشت، من جونیور ولز و ویلی دیکسون را دوست داشتم و جهان کمی راکتر دوست داشت. تایگر لیلیز، تام وِیس، کریس کورنر، گوگول بُردِلو و خیلی افراد دیگری که…
بهزاد: بیان اشعار دلکش هم برای ما اثرگذار بوده است.
خیلی عالی است…
جهانیار : میتوانیم کمی در مورد تفاوت تاثیرپذیری با کپی کردن صحبت کنیم؟
البته؛ اتفاقا به نکته درستی اشاره کردید! نکتهای که برای مردم معانی متفاوتی دارد و صحبتهای ما میتواند کمی ذهنیتها را به سمت معنای درست هدایت کند.
جهانیار: در دنیای هنر همه چیز از همه چیز تاثیر گرفته است؛ از اولین خطی که کشیده شده تا ابداع سبکهای مختلف هنری، همه از هم تاثیر گرفتهاند. در موسیقی هم همینطور است؛ قطعهای که میشنوید، از چیزی الهام گرفته است. چیزی برای تکمیل دیگری آمده است.
براساس این نظریه، قطعهای داشتهاید که احساس کنید شما کاملترش کردهاید؟ بهعنوان مثال یک قطعه را با اضافه یا حذف کردن سازی بهتر کرده باشید؟
کیارش : در این آلبوم قطعه «گیسو» که بر اساس یک قطعه قدیمی است، همین اتفاق برایش افتاده، البته نه به معنای اینکه ما آن را کاملتر کردهایم، بلکه یک جور کاور داشتیم.
جهانیار: اما منظور من چیز دیگری است؛ من میخواهم با این توضیح به کامنتهای مردم پاسخ دهم. خیلی تفاوت است میان کپی کردن تا الهام گرفتن.
مانی: این به دلیل کم شنیدن مردم است. مردم ما هم موسیقی کم گوش میدهند و هم موسیقیهای مختلف را نمیشنوند. تجربه شنیداری مخاطب ما خیلی کم است و درست به همین دلیل وقتی قطعهای را میخوانیم، میگویند شبیه فلان قطعه از فلان خواننده است.
بهزاد: بعضیها کمین کردهاند که سه نت مشابه قطعه تو را بهانهای کنند برای اینکه بگویند فلانی کپیکار است.
مانی : البته اگر این نگاه بار منفی نداشته باشد، نشان میدهد که ما از کجا خط گرفتهایم و اینکه مخاطب از خط اصلی اطلاع داشته است.
روند ضبط و تنظیم قطعهها به چه صورت بود؟
بهزاد: قطعهها چون در استودیوی خودمان تمرین و ضبط میشد، مشکل زمانی نداشتیم. اینکه زودتر قطعه را بزنیم. به همین دلیل این امکان وجود داشت که با وسواس بیشتری سازبندی و ضبط قطعهها انجام شود. برای همین است که این آلبوم را سوگلی میدانیم.
مانی : همه چیز روی نظم پیش رفت و راضیکننده بود.
از فروش آلبوم راضی بودید؟ بازخوردی که گرفتید، مثبت بوده یا منفی؟
بهزاد: فروش تا الان خیلی راضیکننده بوده و حتی عدهای آلبوم را به صورت قانونی دانلود کردند. یعنی با پرداخت هزینه آلبوم را به صورت دیجیتال خریداری کردهاند و این یعنی حمایت از هنر و هنرمند. در رونمایی از آلبوم هم با استقبال خیلی خوبی روبهرو شدیم.
کمی از فجر صحبت کنیم؛ از روند اجرای موسیقی فجر راضی بودید؟
مانی : امسال بخش مسابقه حذف شد و این لطمه بزرگی به جشنواره و انگیزه گروهها وارد کرد. وقتی فضای رقابتی وجود داشته باشد، کیفیت کارها بالاتر میرود و انگیزه میان گروهها ایجاد میکند. اما متاسفانه امسال به دلیل حذف بخش مسابقه، آن شور و هیجان سالهای گذشته وجود نداشت. بخش بینالملل هم خیلی کمرنگ شده بود و گروههایی که به جشنواره اعتبار بینالمللی میدادند، خیلی کم شده بود. سالهای پیش گروههایی که سرشان به تنشان میارزید، در جشنواره حضور داشتند و ورکشاپهایی برگزار میکردند که با استقبال بسیار خوبی روبهرو میشد. جشنواره امسال ضعفهای زیادی داشت.
بهزاد: قیمت بلیتهای جشنواره بهشدت بالا و متنوع بود و این یعنی گروهی که سالن کوچکتری دارد، باید جبران مالی کند در قیاس با گروهی که چهار سانس در یک سالن بزرگ اجرا دارد. فستیوال برای این است که کسی که به موسیقی علاقه دارد، بتواند 10 روز موسیقی بشنود، نه اینکه محدود شود.
جهانیار : برای رفع این مشکلات فقط باید روش مدیریت را تغییر داد. با جذب اسپانسر و تبلیغهای محیطی میتوانند مشکلات مالی جشنواره و دغدغه مالی گروهها را رفع کنند و به جشنواره کیفیت و اعتبار دهند.
حرف آخر…
مانی : ای کاش رسانهای باشد که به لحاظ تبلیغات ما را حمایت کند تا مردم همه نوع موسیقی را بشنوند. دوست دارم تشکر کنم از هفتهنامه چلچراغ که از زمانی که زیرزمینی بودیم تا الان کنارمان بوده است.
ارسال نظر