سحر زکریا و طعم خوش نوچوفسکو!
با سریال «پاورچین» اولین تجربه طنزش را پشت سر گذاشت؛ سریالی به کارگردانی مهران مدیری که در زمان خودش خیلی محبوب شود و در همان تجربه به عنوان بازیگر نقش مقابل مدیری جلوی دوربین رفت.
پاورچین الان چند هفته ای است که از شبکه پنج در حال پخش است، اگر اشتباه نکنم، اولین کار کمدی ات بود؟
یادم می آید پاورچین یکی از کارهایی بود که ساعت پخش اش خیابان ها کمترین ترافیک ممکن را داشت و همه از این کار به عنوان یک سریال خیابان خلوت کن نام می بردند. پاورچین آن موقع خیلی گرفته بود و حتی الان هم که برای چندمین بار پخش می شود، مخاطب دارد، همین الان هم که مردم من را در خیابان می بینند، می گویند ما پاورچین را نگاه می کنیم. این اتفاق در حالی می افتد که اگر اشتباه نکنم، پیش از این هم سریال از شبکه آی فیلم و شبکه نسیم نیز پخش شده بود.
جالب است عده ای به من می گویند ما سی دی های سریال را داریم و آن را نگاه می کنیم. به نظرم سال هاست سریال هایی از این دست دیگر در تلویزیون ساخته نمی شوند و جای خالی شان واقعا احساس می شود، البته من قبل از این که در این سریال بازی کنم، دوست نداشتم وارد کار کمدی شوم اما خوشحالم که این تجربه برایم بسیار خاطره انگیز باشد.
چرا دوست نداشتی کمدی کارکنی؟
دلیل زیاد داشت اما مهم ترینش این بود که در بیشتر کارهای کمدی خانم ها در حاشیه قرار دارند و دستشان برای کار کردن باز نیست، البته بعد از پاورچین و بیشتر در شبکه نمایش خانگی این محدودیت ها کمی کم رنگ تر شد اما آفت جدید این بود که همه می خواستند از فرمول های جواب پس داده استفاده کنند و همین بازیگرها و موضوعات را به سمت کلیشه شدن و تکرار برد. به هر حال تکرار یک چیز تا دو سه بار قشنگ است و بعد از آن دیگر خسته کننده می شود. خودم اگر قرار باشد حضورم در کار کمدی تداوم داشته باشد، باید راهکاری پیدا کنم که جذابیت کار حفظ شود تا بازی ام برای مردم تازگی و قشنگی داشته باشد.
تو در بیشتر کارهای مهران مدیری حضور داشتی و در خیلی از آن ها به عنوان پارتنر او در کنارش بازی می کردی. جدا از کارگردانی ویژگی او به عنوان بازیگر نقش مقابل چیست؟
پاورچین اولین کا رکمدی ام بود، البته قبل از آن «قطار ابدی» را هم کار کرده بودم اما آن سریال به دلیل اپیزودیک بودن و فضای فانتزی اش ویژگی های متفاوتی نسبت به پاورچین داشت. بارها گفتم که من خیلی اتفاقی وارد کار طنز شدم و هیچ وقت فکرنمی کردم بخواهم وارد این ژانر شوم، چون نه کار طنز را دوست داشتم و نه با روحیه ام سازگار بود.
یادم می آید همان موقع سر پاورچین چند بار به ایشان گفتم من فکر می کنم از عهده این کار بر نمی آیم و از آن جا که ایشان خودشان در این کار استاد هستند، همیشه به من دلگرمی می دادند و مصر بودند که می توانی و کار خوبی می شود، البته من نمی دانم تا چه اندازه موفق بودم اما اگر هم اتفاق خوبی افتاده، به خاطر اعتماد به نفس و دلگرمی هایی بود که خود آقای مدیری سر صحنه به من می دادند. آقای مدیری از آن دسته کارگردان هایی است که سر کار اجازه می دهد بازیگرانش نظرات و ایده هایشان را مطرح کنند.
اتفاقا فکر می کنم تصور عموم و کسانی که از بیرون کار را می بینید این است که مدیری کارگردان خودرایی است...
نه، واقعا این طور نیست. در پاورچین ایشان وقتی به عنوان بازیگر نقش مقابل در کنار من قرار می گرفتند، خیلی راهنمایی ام می کردند. من چیزی از کمدی نمی دانستم ولی ایشان خیلی کمک کردند و وقتی در کارهای بعدی مثل «قهوه تلخ» دوباره به من پیشنهاد بازی دادند با خیال راحت تر کار را قبول کردم.
برای بازیگران سریال های مهران مدیری، مخصوصا بازیگران نقش مقابل او در زمان پخش سریال اتفاق خوبی می افتد و آن ها تا مرز ستاره شدن در آن کار پیش می روند اما این اتفاق ادامه دار نیست و بعد از اتمام آن کار بازیگرها دیگر آن طور که باید مثل قبل دیده نمی شوند، به نظرتان دلیل این اتفاق چیست؟
دیگران نمی دانم اما تجربه خود من این است که چون ما در سینما و تلویزیونمان بعضا استانداردهای غلطی داریم که در هیچ جای دنیا هم پذیرفته شده نیست، این افتاق می افتد. شما بازیگرهای هالیوودی را می بینید که هم کار طنز و کمدی می کنند و هم جدی اما اتفاقی که در مملکت ما می افتد به این شکل نیست، البته در سال های اخیر چند بازیگر مرد توانستند هم در عرصه طنز کار کنند و هم جدی اما واقعا تاپیش از این شرایط این گونه نبود و بازیگرها به ژانری خاص محدود می شدند؛ یعنی بچه هایی که کار کمدی می کردند، مجبور بودند فقط در همین ژانر ادامه دهند اما سوال این جاست که مگر در طول سال چند کار کمدی خوب ساخته می شود که آن بازیگر بخواهد در آن بازی کند و اساسا چرا باید این گونه باشد؛ مثلا من خودم همیشه دوست داشتم اگر قرار است در کار طنز بازی کنم با مهران مدیری باشد و آبرویم نرود.
راستی یاسمنگولا از کجا آمد و کلا برای کدامیک از نویسنده ها بود؟
این شخصیت از ابتدادر فیلمنامه وجود نداشت، چون اساس در این سبک کارها فیلمنامه ای از قبل نوشته شده و متن همان موقع به دست بازیگران یم رسد. این شخصیت خیالی هم از ابتدا و جود نداشت و در طول کار کم کم به این نتیجه رسیدند که مهتاب به شعر علاقه مند باشد و شعرهایش هم شعرهایی پیش پا افتاده است. شخصیت خیالی ای که مهتاب برایش شعر می گوید هم اسمش شد یاسمنگولا و این قضیه دیگر به موضوعی ثابت در فیلمنامه و قصه تبدیل شد.
چطور به اسمش رسیدید؟
سریال پاورچین برای 12- 100 سال پیش است و همه چیز آن قدر پررنگ در ذهنم نمانده. فقط یادم می آید یاسمنگولا را خیلی جدی می گرفتیم و همین جدی بودنش بود که طنزش می کرد. درواقع شعرهایی به این هجوی و بیخودی به خاطر جدی بودن یاسمنگولا موقعیت کمدی ایجاد می کرد.
بله دقیقا، روزهای اول خیلی خنده دار بود و هر شعری هم سروده می شد، برایمان جالب بود اما باز م همه طنز بودن آن به خاطر جدی بودن مهتاب بود و این که این قدر یاسمنگولا برایش واقعی و مهم بود. بعضی وقت ها بچه ها می گفتند شعرهای یاسمنگولا را آنقدر جدی می خوانی که انگار اشعار حافظ است. این شخصیت و شاعر بودن مهتاب آن قدر برایش جدی بود که هیچ کس حق نداشت درباره اش حرف بزند و همین بار کمدی این شخصیت را به دوش می کشید. خیلی اوقات هم اتفاق هایی می افتاد که بچه ها واقعا نمی توانستند جلوی خنده شان را بگیرند.
اسم یاسمنگولا برای خود پیمان قاسم خانی نبود؟
راستش هیچ فکری از قبل پشت این اسم و شخصیت خیالی نبود. فکر کنم یک دفعه به ذهن بچه ها رسید و بعد هم ادامه اش دادند. گاهی اوقات بچه های نویسنده می گفتند سحر خودت یک شعر برای یاسمنگولا آماده کن و بگو و من خودم متنی را جور می کردم و تبدیل به شعر می شد ولی این که اسمش از کجا آمد، واقعا یادم نیست، چون همان طور که گفتم؛ چند سال از سریال گذشته.
دلت برای یاسمنگولا تنگ نمی شود؟
این سریال اولین کار جدی من در فضای طنز بود و همه چیزی برایم تازگی داشت. چندماه درگیر بازی در این سریال بودم و شاید به یاسمنگولا هم عادت کرده بودم. از طرف دیگر، فضای کار آن قدر برایم دوست داشتنی و شیرین بود که تا چندوقت خاطرات این سریال و حتی سامنگولا در ذهنم مانده بود. خیلی از مخاطبان هنوز هم بعداز چند سال شخصیت مهتاب را با یاسمنگولا به خاطر می آورند و این برایم جالب است.
بعد از چند قسمت چندین شخصیت جدید هم با پاورچین اضافه شدند که دوتایشان خانم بودند. اضافه شدن این شخصیت ها باعث شد شما در حاشیه قرار بگیرید یا حضورتان مثل قبل پررنگ بود؟
بله، چند کاراکتر به کار اضافه شد، من و آقای مدیری و محمدرضا هدایتی از ابتدا شخصیت های ثابت سریال بودیم اما به این نتیجه رسیدیم داستان آن طور که باید و شاید نمی چرخد و به همین خاطر تصمیم بر این شد که بازیگرهای جدید به کار اضافه شوند.
ارسال نظر