سروش صحت، کارگردان خوش اخلاق و مهربان
سروش صحت شخصیت ساده و در عین حال جذاب و تاثیرگذاری دارد. با آرامش و بدون هیچ نوع عصبانیت و خشونتی با گافهای بازیگران تازهکاری که برای اولین بار جلوی دوربین قرار میگیرند، کنار میآید و تحت هر شرایطی تسلط خود را در کارگردانی از دست نمیدهد.
گفتوگو با سروش صحت در یکی از لوکیشنهای محل فیلمبرداری سریال جدیدش شکل گرفت. او این روزها به غیر از لوکیشنهای سریالش، نه در فرهنگسرای ارسباران (پاتوق همیشگیاش) قرار میگذارد و نه به دفتر مجله میآید. گفتوگو در لوکیشن مخوف و پرپیچوخم درمانگاه منطقه ۲۲ واقع در پیکان شهر به دلیل همزمانی با فیلمبرداری سریالش، چند ساعتی زمان برد.
شما مدتی است که وارد دهه پنجم زندگیتان شدهاید. زندگی در ۵۱ سالگی چقدر با دهههای قبل تفاوت دارد؟
زیاد تفاوتی ندارد، ولی چون من عاشق زندگی هستم، سعی میکنم بیشتر از لحظهها استفاده کنم و بیشتر زندگی کنم. اصولا خیلی زندگی دوست هستم (خنده).
کاری بوده که تا الان بخواهید انجام بدهید و آن را انجام نداده باشید؟
من الان خیلی از زندگی و کارم راضی هستم. سعی میکنم همه کارهایی را که قبلا انجام میدادم، ادامه دهم و فقط قند، شکر، نمک و چربی کمتر بخورم.
قبل از اینکه گفتوگو را شروع کنیم، داشتم به ری اکشنها و حساسیتتان نسبت به برداشت پلانها دقت میکردم. همیشه به همین اندازه در کارهایتان وسواس دارید و پلانها به تعداد خیلی بالایی برداشت میشوند؟
اگر آن پلانی که مدنظرم است، دفعه اول دربیاید، یک بار برداشت میکنیم. اگر دفعه دوم دربیاید، دو بار میگیریم. اگر دفعه دهم دربیاید، 10 بار برداشت میکنیم. اینقدر برداشت میگیریم تا پلان دربیاد.
یکی از ویژگیهایی که اصولا اغلب نزدیکانتان شما را با آن میشناسند، سادگی و راحت برخورد کردن شما با مسائل است. این موضوع سر صحنه به ضررتان تمام نمیشود و بچهها از این رفتارتان سوءاستفاده نمیکنند؟
نه، اصلا. ما خیلی ارتباط خوبی با هم داریم. به نظرم این موضوع مشکلی ایجاد نمیکند. تازه خیلی هم به گروه کمک میکند.
زمان فیلمبرداری زندگیتان از ساعت چند شروع میشود و چقدر برنامهریزیهایتان تغییر میکند؟
زندگیام تحتالشعاع کار قرار میگیرد، چون روزی ۱۲ ساعت فیلمبرداری داریم، روزی پنج، شش ساعت هم میخوابم و بقیهاش صرف نوشتن و کار میشود.
الان چند قسمت از پخش جلو هستید؟
تقریبا ۱۴ قسمت.
طرح اصلی فیلمنامه «لیسانسهها» مال خودتان بود؟
بله. من و ایمان صفایی زیاد با هم حرف میزنیم. همیشه با هم هستیم و سالهاست که در کنار هم کار میکنیم. ایده سریال هم توسط خودمان مطرح شد. من یک دفتری دارم که در آن ایدههایم را به شکل دوخطی مینویسم. ایده اولیه این سریال هم به نظرمان جذاب آمد، طرحش را به آقای جودی (تهیهکننده سریال) دادیم و چند سال طول کشید تا به مرحله ساخت برسد.
آن دو خط و ایده اولیه چه بود؟
داستان سه جوان به نام حبیب، مسعود و مازیار که لیسانسشان را گرفتند و هر کدام یکسری مشکلات دارند. حبیب مشکل ازدواج دارد، پول دارد، ولی همسر دلخواهش را پیدا نمیکند. مسعود زن گرفته، ولی کار و مسکن ندارد. مازیار هم قصد مهاجرت دارد، اما بیماریاش باعث میشود مسیر زندگیاش تغییر کند.
ابتدا قرار بود که «لیسانسهها» در شبکه یک و دو سه ماه بعد از پایان سریال «شمعدونی» ساخته شود. این وقفه زمانی و جابهجایی شبکه به چه دلیل بود؟
تلویزیون بیپول شده بود، مدیرهای سازمان هم در حال تغییر بودند. بنابراین کمی وقفه زمانی در تولید این سریال ایجاد شد.
فیلمنامه سریال در این مدت تغییری هم پیدا کرد؟
ما در این یک سال قسمتهای ابتدایی را مدام بازنویسی میکردیم. چون بعد از «شمعدونی» نگرانی و استرسمان نسبت به ساخت کار طنز زیاد شده بود.
چرا؟
متاسفانه آستانه تحمل مردم روز به روز پایینتر آمده و شوخی کردن کار بسیار سختی شده است. ما در مرحله بازنویسی سعی کردیم شوخیها را به گونهای طراحی کنیم که چیزی به کسی بر نخورد. مردم حواسشان نیست شوخی را توهین تلقی نکنند. اما هیچ برنامهسازی دلش نمیخواهد به مردم کشور خودش توهین کند. اصولا هم آدم با دوستانش شوخی میکند. هیچوقت آدم با دشمنانش و کسی که دوستش ندارد، شوخی نمیکند! امیدوارم ظرفیتهایمان در مقابل شوخی بیشتر شود.
در همین راستا چند ایده در سریال مطرح کردید که بعد از شوخی با قشرهای مختلف جامعه (دکترها، معلمها، پلیسها و…)، از آنها درخواست میکنید لطفا بهشون بر نخوره! چه شد که این ایده به ذهنتان رسید؟
ما هر نوع شوخی میخواستیم مطرح کنیم، از قبل فکر میکردیم که نکند دوباره به کسی بر بخورد یا مشکل و سوءتفاهمی ایجاد شود! از بابت این موضوع خیلی نگران بودیم. این نگرانیها تا جایی پیش رفت که درنهایت تصمیم گرفتیم به جای این همه نگرانی، آن را وارد متن کنیم. خدا را شکر تا الان بازتاب این ایده خوب بوده و مردم آن را دوست داشتهاند.
با توجه به اینکه مردم در سالهای اخیر نسبت به تلویزیون بیاعتماد شدهاند، فکر میکنید هنوز هم میتوانند با سریالها و برنامههای تلویزیونی ارتباط برقرار کنند؟
من فکر میکنم مردم هر وقت از کاری خوششان آمده، آن را تماشا کردهاند. الان هم وقتی فکر میکنند یک کاری را دوست دارند، آن را برای اطرافیانشان تعریف میکنند و این تبلیغ دهان به دهان موجب میشود مخاطبان بیشتری به تماشای یک کار بنشینند.
اگر بخواهیم به بازخوردهای منفی سریالهای اخیرتان (شمعدونی و لیسانسهها) اشاره کنیم، موضع یکسری منتقدان نسبت به نحوه پرداخت شما در آثارتان بیشتر مطرح است. عدهای معتقدند بخشی از اتفاقات سریال شما در صحنه شکل میگیرد و انگار فیلمنامه این وسط هیچ نقشی ندارد! چقدر با این موضوع مخالف هستید؟
اتفاقا ما فیلمنامه را خیلی دقیق مینویسیم و واو به واو آن را اجرا میکنیم. شما امروز سر صحنه بودید و دیدید که هیچچیز در صحنه و لحظه شکل نگرفت. ما سکانس به سکانس این سریال را مثل همه کارهای قبلیمان طبق فیلمنامه پیش رفتیم و همانطور که قبلا هم گفتم، زمان طولانی صرف نوشتن و بازنویسی آن کردیم.
همیشه در سریالهایتان یک کاراکتر مهم و بامزهای وجود دارد که تقریبا بار اصلی طنز سریال را به دوش میکشد. حبیب در «لیسانسهها» (با بازی هوتن شکیبا) دقیقا طبق فرمول همیشگی سریالهای قبلیتان ساخته و پرداخته شده. شخصیتی دستوپاچلفتی، ساده و تنها که در توهمات خودش سیر میکند. این شخصیتها از کجا میآیند و اصلا چرا سادهلوح خلق میشوند؟
آدمها ابعاد مختلفی دارند. در مواجهه با بعضی از مسائل خیلی ساده هستند، ولی در مواجهه با برخی مسائل دیگر، باهوش و زرنگاند. شخصیتهای سریالهایم هم همینجوری هستند. هر کدام از شخصیتهای اصلی این سریال (حبیب، مسعود و مازیا) مثل همه ما، در پارهای از موارد ساده و دستوپاچلفتیاند. مثلا خودم اوایل فکر میکردم در یکسری چیزها ضریب هوشیام خیلی پایین است و در آدرس پیدا کردن خیلی خنگ هستم، اما بعدها فهمیدم تو مسائل دیگر اینقدر خنگ نیستم و خیلی راحت آنها را میفهمم.
چرا بیشتر شخصیتهای مرد سریالهایتان دچار این ویژگی میشوند تا شخصیتهای زن؟
اصراری نبوده که حتما برای شخصیتهای مرد چنین طراحی انجام شود. مثلا در «شمعدونی» شخصیتی که خانم میرعلمی بازی میکرد، هم آدم سادهای به نظر میرسید و هم پیچیدگیهای خودش را داشت.
چه شد که هوتن شکیبا را بهعنوان بازیگر نقش حبیب انتخاب کردید؟
همیشه دوست دارم در کارهایم ترکیبی از بازیگران قدیمی و شناختهشدهتر و بازیگران مستعد و توانایی که کمتر شناخته شدهاند و رنگوبو و حسوحال جدیدی به کار میدهند، داشته باشم. هوتن شکیبا را سالهای سال است که میشناسم و همیشه جزو طرفدارها و علاقهمندان به بازیگریاش بودم. در کارهای قبلیام هم همیشه دوست داشتم با او کار کنم، اما هر دفعه بنا به دلایلی این همکاری شکل نمیگرفت. اما در «لیسانسهها» خدا را شکر این اتفاق افتاد. مطمئنم هیچکس به خوبی هوتن نمیتوانست نقش حبیب را ایفا کند. با کاظم سیاحی هم سالهای سال است دوست هستم و خیلی خوشحالم که الان نقش رحیم را برای ما بازی میکند.
چرا خودتان در سریالهایتان بازی نمیکنید؟
چون دوست دارم همیشه کارگردان بالای سرم باشد. وقتی کارگردان نباشد، نمیدانم چهکار باید بکنم. من به کارگردان خیلی وابسته هستم و اگر خودم در کارهایم بازی کنم، نمیتوانم خوب خودم را هدایت کنم.
حرف و دغدغه اصلی شما در طنز چیست؟
در درجه اول سرگرمی است. ولی هر کارگردانی برای سرگرم شدن مخاطبش حتما باید یکسری حرف هم برای گفتن داشته باشی. وقتی آدم از یک مسئله اجتماعی حرف میزند، خودبهخود دغدغهها هم مطرح میشوند.
چرا با پیمان و مهراب قاسمخانی دیگر همکاری نمیکنید؟
من خیلی دوست دارم دوباره این اتفاق بیفتد. ما اینقدر با هم دوست هستیم و ارتباطمان خوب و نزدیک است که دائم از حال و کار هم خبر داریم. امیدوارم یک زمانی پیش بیاید دوباره با نوشته آنها کاری بسازم یا من در یکی از نوشتههای پیمان و مهراب بازی کنم یا کارگردان باشم.
اگر بخواهید کارهایتان را دستهبندی کنید، فکر میکنید کارهایی که بیشتر با برادران قاسمخانی انجام میدادید، موفقتر بودند یا کارهایی که مستقل از حضور آنها ساختید؟
من همه کارها را دوست دارم. اما بهترین خاطراتم به سریال «ساختمان پزشکان»، «پژمان» و «شمعدونی» برمیگردد.
نمیخواهید مثل پیمان قاسمخانی و رضا عطاران سینمایی هم بسازید؟
اتفاقا بعد از این سریال میخواهم یک کار سینمایی بسازم. ولی ساخت فیلم سینمایی به معنی قطع همکاری با تلویزیون نیست. این کار را با ایمان صفایی مینویسم و احتمالا محمد شایسته هم تهیهکنندهاش خواهد بود. این فیلم رگههایی از طنز دارد.
میخواهم در ادامه، به حضورتان در «دورهمی» یکی از برنامههای پرحاشیه امسال تلویزیون بپردازم. شما با حضور در این برنامه به گفته خودتون بعد از شش سال سبیلتان را زدید. آقای مدیری قبل از حضورتان در این برنامه گفته بود که چنین کاری میخواهد با شما انجام دهد یا همه چیز سر صحنه فیلمبرداری اتفاق افتاد؟
همه چیز همان جا اتفاق افتاد. مهران مدیری استاد من بوده و در واقع اولین کسی بود که باهاش کار کردم و این اتفاق به نظرم چیز مهمی نبود. چون سبیل بعد از مدتی دوباره رشد میکند و خیلی چیز مهمی نیست.
خودتان برنامه «دورهمی» را دنبال میکنید؟
بله، هر وقت بتوانم تماشا میکنم. من جزو طرفدارهای پر و پا قرص آقای مدیری هستم. به نظرم «دورهمی» و همچنین «خندوانه» برنامههای خیلی جذابی هستند و من هر دویشان را دوست دارم.
نظر کاربران
عالیه سریال خسته نباشید واقعا دغدغه چوان هاس بی پولی و بیکاری
سریال خوبیه
ایول سروش هر چقد شمعدونی بی نمک بود لیسانسه ها دو برابرشو جبران کرده
من علاقه به بازیگری دارم