«کاپیتان فنتاستیک»؛ تفکر، دیوانگی، آنارشیسم و کفر
کاپیتان فنتاستیک، مردی متصل به پاندولی هستیشناسانه که میان ایدئالیسم و نهیلیسم سرگردان است، میکوشد به بهای جنون همسرش تا حدی که ممکن است خانواده کوچکشان تبدیل به ارتشی بزرگ برای پیروزی در عملیاتهای ایدئولوژیستی شود، به تولید مثل ادامه دهد.
تفکر، دیوانگی، آنارشیسم، کفر؛ میخواهم هشدار بدهم هنوز این مقاله شروع نشده است، پس حتما میتوانید تصور کنید که «کاپیتان فنتاستیک» میتواند به هر چیزی که در ارتباط با آن است یک ورژن کثیف و خشن از ذات آشتیناپذیرش اضافه کند. یا حداقل با فریبندگی سوفسطایی، طعمهای از هر چیز زائد را با قلاب آغشته به تفاسیر ایدئولوژیکی شکار کند و گزارههای تاریخی و سیاسی را در وضعیتی خودنمایانه بپیچاند. حدستان درست است. این یک شگرد قدیمی آمریکایی است؛ هر چه خودنمایانهتر، بزرگتر. پس، بعد از یک آشوب اولیه که در سکوت بیرحمانه اجرا میشود، فلسفه جای خود را به گروتسک کنترل شده میدهد.
این مقاله حالا دیگر آماده است شروع شود؛ از جایی که خانواده پرجمعیت (یک شوخی گروتسک دیگر، فیلم یکسره فرهنگ را به سخره میگیرد) کاپیتان فانتاستیک با بازی ویگو مورتنسن که به حضور در فیلمهای با قالب هنری ضدجریان خو گرفته از صخره ای مشرف به دره ای کشنده آویزان اند. کودکانی که تقلا میکنند کاری در محدودهی توانایی بزرگسالان انجام دهند. مت راس با اصراری موذیانه میخواهد که صحنه را باور کنیم.
کاپیتان فنتاستیک، مردی متصل به پاندولی هستیشناسانه که میان ایدئالیسم و نهیلیسم سرگردان است، میکوشد به بهای جنون همسرش تا حدی که ممکن است خانواده کوچکشان تبدیل به ارتشی بزرگ برای پیروزی در عملیاتهای ایدئولوژیستی شود، به تولید مثل ادامه دهد. فارغ از ماهیت سادیستی چنین توافق زناشویی عجیب و کشندهای.
در پرسپکتیوی معنادار، «کاپیتان فنتاستیک» داستان مردی است که به خاطر سرخوردگی و شکست از تغییر وضعیت موجود به گرایشی افراطی از مدل زندگی منحرف میشود. در سطحی آشفتهتر شبیه به غنای داستانی فیلم تحسین شده چارلی کافمن؛ «نیویورک، از جز به کل». که در آن یک نویسنده تئاتر در ساختن یک نمایشنامه بزرگ تا سر حد مرگ افراط میکند. در یک سطح مشخص هر دو فیلم در مورد افراط و شکست نظریه میدهند و تا حدی در مورد ماهیت مادیشان تردیدآمیز به نظر میرسند. اما چه چیز میتواند به مدل روایی انقلابی و تهی کنندهی چارلی کافمن برسد؟! با مونتاژِ سریع و ریتم وهمناک به سوی تباهی.
اما «کاپیتان فنتاستیک»، بیویژگی دراماتیک منقلب کنندهی قابل بحثی با سرعت به سمت شوخی نهایی ابزورد قابل حدساش حرکت میکند. مت راس از یک مدل دراماتورژی کودکانه (با چند اشتباه هولناک در گرههای اصلی) استفاده میکند و در عوض روی تلاش متعهدانه خانواده فنتاستیک برای عملی کردن این شوخی پوچ تمرکز میکند. نتیجهی چنین تغییر سادهای، یک احساس نسبی از وضعیتی قهرمانانه-شکست خورده است که کمتر سانتیمانتال یا مضحک و خندهدار و بیشتر عالمانه و امید بخش است. هنر مت راس در غبارشویی از گروتسک به منزلهی امر کمتر خواستنی، به نتیجهای بیشتر گرایش پیدا کرده به لیبرالیسم منتهی شده تا مائوئیسم القایی پسر ارشد خانواده که در سکانس ابتدایی با خون یک گوزن وحشی تقدیس شده بود.
پس از گذراندن دوران طلایی ارسن ولزها و کوبریکها، هنر بصری مورد هجوم شبانه تکنولوژی قرار گرفت. حالا در دوران رنگ باختن تصویر در مدیوم دیجیتال باید انتظار داشته باشیم سروکلهی گروتسک نمایشی در وضعیتهای روایی خاص و جدید ظاهر شود. مثلا آنچه در «کاپیتان فنتاستیک» در حالتی انباشته شده از شوخیهایی که در افق تمسخر ایدئولوژیک و خودنمایی علمی طلوع میکند و نتیجهی حسیاش شبیه به کابوسی مداوم علیه فرهنگ عامه است که تا پیش از آن با خوشبینی و راحت طلبی ناشی از رشد مدرنیته عمل کرده.
تا قبل آنکه شوخی بامزهای را که سعی کردم با تکرارش وجهه ای گروتسک به آن بدهم دوباره تکرار کنم، مایلم به صحنهای اشاره کنم که قهرمانان فیلم برای اولین بار وارد کلیسایی میشوند که مراسم ختم مادر خانواده در آن برگزار میشود. آنها با لباسهایی براق، رنگارنگ و در حالتی خودنمایانه به سبک آنارشیستی همیشگی در راهروی کلیسا قدم برمیدارند.
«کاپیتان فنتاستیک» با خودآگاهی روی ایدهای مکث کرده که با سرعت به سمت رشد در حرکت است. ولی حرکت انقلابی مت راس درست جایی است که میگوید، بیایید فقط توقف نکنیم. بیایید درست به نقطهای عکس وضعیت موجود حرکت کنیم و المانهای رایج سبک عام زندگی را مقلوب سازیم.
نظر کاربران
براستی فیلم قشنگی رود و باید بدور از تعصب دید این فیلم را ببینید و لذت ببرید
بسیار بد ترجمه شده بود و بسیار جای کار داشت این فیلم اینقدر حرف برای گفتن داره که با چهار تا اصطلاح گروتسک و آنارشیستی نمیتونه مفهوم داستان رو بیان کنه