حال و روز بازیگران ایرانی در «جم»
هرمز سیرتی از دانش آموختگان اداره تئاتر فعلی و هنرهای دراماتیک پیش از انقلاب است. از تئاتری های قدیم که به خاطر چیزی که غم نان می گویندش، چند ماهی ترک دیار کرد و برای شبکه ای که این روزها خیلی سروصدا کرده، در یک پروژه ایفای نقش کرد. سیرتی حالا برگشته و می گوید رفتنش برای کار در این شبکه یک نمره صفر است که در کارنامه کاری اش قرار گرفته.
این روزها شبکه جم با جذب بازیگران ایرانی سروصداهای زیادی به پا کرده.
- در مملکت ما شرایطی به وجود آمده که ناکارها سر کار آمده اند و یکسری آدم ها بیکار شده اند. الان تنها حدود بیست و خرده ای نفر در هنر این مملکت فعال هستند در حالی که ما در اداره هنرهای دراماتیک صد و خرده ای نفر بودیم. آقای انتظامی، آقای نصیریان و ...
اینها هم دوره شما بودند؟
- خیر، استادهای من بودند و من هنوز هم خودم را شاگرد آنها می دانم. به هر حال با این شرایط که یک عده بیکار مانده اند و در این بیکاری یکباره آن طرف با کسانی طرفیم که خیلی زرنگ هستند. شماره ما را پیدا می کنند و تماس می گیرند...من الان به این نتیجه رسیده ام که اینجا هم عواملی دارند. روزی که من به دادسرا رفتم، هنوز به منزل نرسیده بودم که از جم با من تماس گرفتند که تو امروز به دادسرا رفته ای. معلوم است که عواملی دارند هم در آنجا، هم اینجا. شایعه است که خرج شان را از همین جا می دهند که البته برای من قابل قبول نیست.
برای این ادعا چه دلایلی دارند؟
- هیچی. من چون آنجا بودم معتقدم که دروغ می گویند و دروغ گفتن هم دلیل نمی خواهد.
چه کسی اولین بار برای کار با این شبکه با شما تماس گرفت؟
- کارگردان همین شهر قشنگ. نمی خواهم اسم ببرم.
آقای مظلوم را می گویید. ایشان همچنان ادعا دارد که سریال پرمخاطب می سازد و شبکه شان خیلی خوب است. این با حرف هایی که ما از شما شنیده ایم که برگشته اید یا از خانم اسکویی که آنجا زندگی می کنند ولی قطع همکاری کرده اند، متفاوت است.
- خانم اسکویی یک سال و نیم است که با جم همکاری ندارد.
ایشان به خاطر اینکه زن هستند، برگشت شان به کشور خیلی از شما سخت تر است.
- ایشان چراغ سبز خواسته و نداده اند. اصلا آرزویش است که برگردد. یکی دو نوبت با ایشان صحبت کردم. هنوز آنجا با روسری است. با هم نشستیم و صحبت کردیم. خیلی ناراحت و پشیمان بود و می گفت گول خوردیم. به هر حال این آقا با من صحبت کرد. من از او سیناپس خواستم، برایم فرستاد. دیدم خیلی خوب است. گفت حاضری بیایی؟ گفتم چرا که نه؟ همین چرا که نه، دامنگیرم شد و دیگر ولم نکردند.
چه وعده هایی به شما داده بودند که بعدا فهمیدید حباب است؟
- قرار بود تمام مخارجم با آنها باشد. کرایه خانه ام را بدهند و حتی قبض موبایل و شام و ناهار و ... را هم پرداخت کنند. هتل کرملین اسپانسر شبکه جم است. تمام صحنه های فیلم ما در این هتل بود. صبحانه و ناهار را آنجا بودیم، شام را که قرار بود بدهند گفتند پول نداریم. شاید حدود ۲۰ روز برایم غذا نیاوردند. من خودم پرهیز غذایی دارم. شب ها نان و پنیر و گوجه یا گردو می خریدم تا اینکه اینها پولدار شوند و پولم را برگرداند. یک آقایی آنجا مدیر تدارکات بود و می گفت واقعا پول ندارم. یکی از اولین چیزهایی که وقتی آنجا رفتم توی ذوقم خورد در مورد قراردادم بود. در تماس تلفنی به من گفتند بیا اینجا قرارداد می بندیم.
در نهایت برای سه ماه چقدر به شما دادند؟
- مبلغی که با هم قرار گذاشته بودیم را ندادند.
چند درصدش را دادند؟
- دقیق نمی دانم. البته این را بگویم که ورشکسته هستند و نمی توانند بدهند. من آقای کریمیان را ندیده ام و نمی دانم چطور آدمی است. فقط شنیده ام که گفته امسال می خواهم ۱۰۰ تا کار بسازم. برایش پیغام دادم که ۱۰ کار با کیفیت کن بهتر از صد کار آبکی است. متاسفانه مردم ما به این حرف ها گوش نمی کنند. مدیالوگ این سه کله پوک را گوش کنند ببینند چه دارد و چه می خواهد بگوید.
با خانواده رفتید؟
- نه. خیلی به من اصرار کردند با خانواده ام بروم ولی نرفتم. خانم افکاری با شوهرش آمده بود که الان هم نقش زن و شوهر را با هم دارند. اثاث خانه آورده بودند. آقای گرشاسبی که کارگردان است آمده بود و من تعجب کردم او را آنجا دیدم. آقای راوندی کارگردان است. آقای چارکچیان کارگردان همین شهرقشنگ است که خیلی بهتر از این آقایی است که مدعی است دارد شاهکار می کند چون بالاخره من سینما را می شناسم. آقای چارکچیان یک مسترشات می گرفت و بعد پلان به پلان آن را خُرد می کرد. این خیلی منطقی بود و آدم می توانست سهم خودش را ببیند ولی سر کار آن آقا این طور نبود. کار خطی تلویزیون انجام می داد.
قبل از این که بروید از سعید کریمیان شناختی نداشتید؟
- اصلا.
الان چطور؟
- چیز زیادی از ایشان نمی دانم.
اینکه می گویند پیشینه ایشان به سازمان های معاند بر می گردد...
- می گویند ولی به نظرم درست نیست. این سازمان هایی که شما می گویید گداتر از آن هستند که بتوانند این همه امکانات بدهند. اصلا یک آدم هنرمند هیچ وقت موقع کار گوشی دست نمی گیرد. بعد اینها کارگردان دارد می گوید سه، دو، یک هنوز گوشی از دست شان نیفتاده. اصلا من نمی توانستم با نقش های روبرویم ارتباط برقرار کنم. آنقدر که حواس شان پرت بود.
می گویید شما حرفه ای فکر می کردید و آنها آماتور؟
- بله. از بازیگرهای دیگر هم بپرسید. ما این طور عادت کرده ایم که حداقل یک ربع بیست دقیقه قبل از این که کار شروع شود، سر تمرین آماده هستیم. آقای نجفی و خانم افکاری و همسرشان که تئاتری هستند هول و ولای کار داشتند. بقیه خیلی آماتور بودند.
مدیر جم تی وی یک نامه منتشر کرد که دیگر حقوق ماهانه نمی دهیم و پروژه ای قرارداد می بندیم.
- من از همان اول پروژه ای رفتم.
بقیه چطور؟
- حقوق ماهانه داشتند. طرف موزیسین بود، مدرک موزیک داشت ولی راننده بود و من را می آورد و می برد. من خجالت می کشیدم ولی به خاطر پناهندگی مجبور بود رانندگی کند. در بین اینها آدم های شارلاتان، دزد و ... هم بودند.
آقای مظلومی می گویند، کسانی که کیفیت کارشان بالاست مانده اند و کار می کنند و دیگران رفته اند.
- یعنی کیفیت کار آقای بهمن مفید که از خانواده بیژن مفید است پایین است؟ می دانید خانواده مفید چگونه بوده اند؟ ششم ابتدایی وقتی می خواستند برای امتحانات نهایی بروند، باید شاهنامه را حفظ می کردند و به پدرشان امتحان می دادند والا نمی گذاشت امتحان بدهند. فردی از یک خانواده اینگونه که فردوسی را این طور می شناسد، این همه باسواد است، بازیگر ناتوانی است؟ آقای کارگردان شهرقصه ۱۰ دقیقه برای من در باغ آلبالو دست زدی که باعث شدی این نمایش جمع شود بعد ما بازیگر بد هستیم؟
داستانش چی بود؟
- آنجا نباید فیلمبرداری می کردند و ایشان بدون اجازه فیلم گرفت. اطلاعات تئاتر شهر فهمیدند و ایشان در رفت. ما سه کشور شرقی قرار بود این تئاتر را اجرا کنیم و کار ایشان باعث شد این مسئله کنسل شود.
این موضوع مربوط به چه سالی است؟
- سال ۷۳. من به غرور تمام می گویم یک آدم حرفه ای مثل من نباید این حرف را بزند ولی می گویم. تنها آدمی که در این سریال خوب بازی می کرد من بودم. تنها آدمی بودم که خودشان می گفتند چقدر خوب و راحت و سالم بازی می کنی. آن وقت آقای محترم، من یا بهمن مفید یا خانم اسکویی بد بازی کردیم؟ تو اصلا فرق بازی بد و خوب را می دانی؟
نکته دیگری که ایشان گفت این بود که یکی دو ماه دیر و زود شدن حقوق برای یک موسسه خصوصی عجیب نیست.
- بعضی از این بیچاره ها پنج شش ماه قوق نگرفته اند. مگر می شود یکی دو ماه؟ خودشان می گفتند بیشتر از هفده هجده روز طول نمی کشد الان چند ماه طلبکار هستند.
زمانی که آنجا بودید برای رفت و آمد به ایران که مشکل نداشتید؟
- نه.
قضیه دادسرا به کجا رسید؟
- یک بار اداره گذرنامه دفتر ریاست جمهوری با من مصاحبه کردند. یک بار هم در دادسرای ناحیه یک مصاحبه ای داشتم و الان دیگر خبری نیست. یک ماه گذشته. من کار خلافی نکرده ام و فکر نمی کنم به مشکل بخورم.
خانم ها قطعا به مشکل خواهند خورد.
- بله. یکی از کارهایی که آنها می کنند این است که مخصوصا برای خانم ها صحنه هایی می گذارند که بعدا مشکل داشته باشند ولی خانم افکاری خیلی مبارزه کرد و حتی روی لباس هایش حساس بود.
خانم اسکویی چه می کند؟
- می گوید یک بیزینس کوچک دارد. حتی خودم به او گفتم برای یک نقش بیاید قبول نکرد و گفت من یک بار گول خوردم؛ دیگر با جم همکاری نمی کنم.
بازیگرهای جوان تری که رفتند به نظرتان چه آینده ای دارند؟ کسانی مثل خانم چمن ماه و آقای کسرائیان.
- آنجا یک برنامه خاص دارند. مثلا من برای نقش اول روح افزا رفتم، بعد اگر بیکار بودم باید برای نقش فرعی یا یک سکانس چند دقیقه ای یک پروژه دیگر می رفتم. یکی دوتا از خانم ها گریه می کردند که من آنجا نقش اول بازی کرده ام و الان باید در فلان پروژه نقش فرعی داشته باشم. به من هم گفتند ولی قبول نکردم. گفتم من عادت ندارم. باید یک کارم تمام شود بعد بروم سراغ کار بعدی و بعد برای بازی در پروژه دیگری پول می گیرم. آقای کسرائیان خیلی با استعداد است. خانم چمن ماه هم دختر با استعدادی است. در اثر بیکاری به آنجا رفتند و آنجا گرفتار شدند.
آنها نمی خواهند پناهنده شوند؟
- شاید. من چیزی در این مورد نشنیده ام. آنجا خانم هایی بودند که روی بازوی شان خالکوبی کرده بودند و آستین کوتاه می پوشیدند و اینها را به این مسئله تشویق می کردند. من خودم صحنه هایی داشتم که زیر بار نرفتم و بازی نکردم.
مسائلی درباره فساد در این شبکه می گویند.
- برای این است که می خواهند بازیگرهایی که رفته اند را درگیر کنند که بمانند.
یعنی به نظر شما خبرسازی خودشان است؟
- بله. یکی از کسانی که زیر بار نرفت، خانم اسکویی بود. بهمن مفید هم همین طور. خیلی دل شان می خواست بهمن بماند که هنرپیشه سن و سال من و بهمن ندارند. در کار آقای راوندی، آقای عقیلی یک نقش بازی کرد که در تمام زندگی اش نظیر ندارد. با همه نقش های متفاوت بود. گرچه من معتقدم آقای عقیلی نباید می آمد. الان ببینید ایشان ۴۰ سال تجربه فیلمفارسی اش را قی کرده، جم دارد می خورد. شما دیالوگ ها را ببینید. مشخص می شود در مجموع هیچ محتوایی ندارد و پوچ است. من پیشنهاد کردم اسم کار را به جای سه کله پوک بگذارند چهار کله پوک و خانواده مشنگ! ماها همه مشنگ هستیم. چیزی نمی فهمیم، شما بی محتوا تحویل بدهید.
نظر کاربران
واقعا گناه دارن ، حداقل شخصی مثل آقای سیرتی که برای هنر مملکتش زحمت کشیده بود
انشالله سلامت باشن
برنامه تو توی جم دیدم،واقعا سرد و بی نفس بازی میکنی...رفیقاتم نفروش،کم پشت سرشون حرف بزن...تو مسلمون نیستی کریم