بازیگر «متولد ۶۵»: سوپراستارم کجا بود؟!
برای این که ریزه کاری های کاراکتر افشار در فیلم «متولد ۶۵» را دربیاوریم، گپ مفصلی با پدرام شریفی زدیم و با این بازیگر جوان در خصوص نکات ویژه این شخصیت رها و بلندپروازی های عجیب و غریبش و البته نزدیکی این کاراکتر به جوان های امروزی گفتگو کردیم؛ گفتگویی که در آن به نتایج جالب توجهی هم رسیدیم.
افشار و خاطره بدون هیچ قید و بندی هر کاری که دوست دارند می کنند. به قول قدیمی ها مثل ریگ دروغ می گویند و برای این که کارهای مورد علاقه شان را انجام بدهند، دست به هر کاری می زنند. در آخر هم در باتلاقی که خودشان به وجود آورده اند گیر می کنند و به مشکل بر می خورند. برای این که ریزه کاری های کاراکتر افشار را دربیاوریم، گپ مفصلی با پدرام شریفی زدیم و با این بازیگر جوان در خصوص نکات ویژه این شخصیت رها و بلندپروازی های عجیب و غریبش و البته نزدیکی این کاراکتر به جوان های امروزی گفتگو کردیم؛ گفتگویی که در آن به نتایج جالب توجهی هم رسیدیم.
چطور سر از فیلم مجید توکلی در آوردی؟
- خب سازندگان این فیلم هم مثل «بادیگارد» و «سیانور» بازی من را در «ماهی و گربه» دیدند اما «متولد ۶۵» برای من فیلم مهمی است چون اولین فیلم سینمایی بود که در آن نقش اصلی را بازی کردم.
این فیلم را چه زمانی ضبط کردید؟
- ما نزدیک جشنواره سال ۹۳ فیلمبرداری را شروع کردیم و می خواستیم کار را برای آن دوره آماده کنیم ولی تدوین آن تمام نشده بود. ای کاش همان دو سال پیش فیلم به جشنواره می آمد. اگر می شد اتفاقات بهتری را برای آن رخ می داد.
از چه نظر؟
- خب سال بعد که این فیلم آمد، دو فیلم اولی داشتیم که همه جایزه های جشنواره را بردند. «ابد و یک روز» و «ایستاده در غبار» آثار خوبی بودند که به خاطر آنها فیلم ما نتوانست بالا بیاید. شاید اگر این اتفاق می افتاد ما جایزه می گرفتیم.
بازخوردهای بعد از اکران چطور بود؟
- انصافا خیلی خوب بود. وقتی که من کامنت ها و فیدبک های «سیانور» را می بینم، ممکن است از ده نفری که نظر می گذراند، یکی دو نفر بگویند خوب نبود اما برای این فیلم تا به حال نشده کسی فیلم را دوست نداشته باشد. این خیلی برای من جذاب است.
خودت فکر می کنی دلیل این ماجرا چیست؟
- شاید باورپذیری کاراکتر باشد. آدم ها بعد از دیدن فیلم، طوری با من برخورد می کنند که انگار که با رفیق شان حرف می زنند. به نظرم کاراکتر افشار توانسته به مردم خیلی نزدیک شود.
به نظرت نباید ریزه کاری هایی به شخصیت ات اضافه می کردی؟
- راستش یک دوستی گفته بود، اگر فلانی بازی می کرد، شاید دوتا کله می زد و شیشه می شکست و از این مدل کارها می کرد اما افشار برای من فرق داشت.
چه جور فرقی؟
- من همیشه فکر می کنم ما همیشه از زندگی وام می گیریم اما قرار نیست شبیه زندگی باشیم. برای من بازی افشار دو وجهه متفاوت داشت. یکی این که افشار باید دوست داشتنی و سمپاد می بود. اگر تو یک آدم را دوست نداشته باشی و احساس خوبی به تو ندهد، اگر یک کار عجیب و غریبی بکند می گویی نکن بابا، این دیوانه بازی ها چیه؟ ولی وقتی دوستش داری، می گویی چه با حال بود، دمت گرم! وجهه دیگر هم بخش کمیک او بود که باید حفظ می شد.
این دو وجه را به خوبی نشان دادی؟
- به نظرم سختی بازی این کاراکتر این بود که باید در یک مرز حرکت می کرد؛ مرز بین کمدی و جدی. مردم باید به شوخی های این آدم بخندند و مثلا در دقیقه ۲۵ قهقهه هم بزنند ولی دقیقه ۶۰ فیلم وقتی اعتراف کردن او را می بیند، حرف هایش را گوش بدهند و با او همذات پنداری کنند.
«متولد ۶۵» دست روی مسائلی گذاشته که شاید خیلی از هم نسلان ما با آن درگیرند، از اختلاف طبقاتی گرفته تا دروغگویی و ... این مسائل چقدر برای خودت ملموس بود؟
- یک رویکرد انتقادی نسبت به طبقه های مختلف جامعه و وضعیت زندگی ا در فیلم هست. من این را درک کردم و برایم این حس را به وجود آورد که مثلا افشار برای رسیدن به آرزو و هدفش خیلی بلندپروازانه عمل می کند. پشت سر هم دروغ می گوید و اصلا متوجه وضعیتی که در آن گیر کرده نیست؛ مثلا از دختری خوشش آمده و پیش خودش گفته اگر سن واقعی ام را بگویم، با من نمی ماند، پس دروغ می گویم.
خب فکر می کنی دلیل این مدل دروغگویی ها که در نسل ما و نماینده آن در فیلم (افشار و خاطره) هست، چیست؟
- به نظرم این تربیت جامعه است که آنها را این طور کرده. در یک جامعه سالم، آدم ها باید یک مسیری را طی کنند تا به جایی برسند اما در اینجا و به خصوص در دهه اخیر افراد زیادی به پول بادآورده رسیده اند. کارهایی که افشار می کند، یک جور بازتاب جامعه ای است که در آن همه دنبال میانبر هستند. من خودم این تناقض ها را در تجربه جوانی خودم دیدم و همین ماجرا برایم موتور محرک خلق شخصیت افشار بود.
یعنی چون دیگران از طرق مختلف به جایی رسیدند ما هم باید راه های عجیب و غریب را با توسل به دروغ و ... طی کنیم؟
- خب تو وقتی می بینی عده ای آدم از میانبر رفتند و جواب داده، همان کار را می کنی. هر کسی ذاتا می خواهد کار آسان تر را انجام بدهد و پیش خودش می گوید شاید شد.
یک جاهایی از فیلم افشار برای این که کارهایی که دوست دارد را انجام دهد، بقیه را هم آزار و اذیت می کند؛ مثلا کارگران آن فروشگاه چه گناهی کردند که باید دو سبد پر از جنس را باز سر جای شان برگردانند؟
- به نظر من اینها بازیگوشی است و کار بد یا نامردی در حق بقیه نمی کنند. این کاراکترها از آن جنس شخصیت هایی نیستند که کمر به شکنجه و انتقام آدم های پولدار بسته باشند. به نظرم فقط بازی می کنند و به چیز دیگری فکر نمی کنند.
حالا خودت فکر می کنی جوان های این مدلی وجود دارند؟
- من تا به حال آدمی که این طور باشد، ندیدم اما همیشه خیلی این را می شنوم که اگر در فلان خانه زندگی کنی، پیر نمی شوی یا اگر با فلان ماشین بروی شمال، چه حالی می دهد. این فانتزی ها همیشه در جوان ها هست ولی این که یک نفر بخواهد این کار را بکند، واقعا جنون آمیز است.
یکی از نقدهایی که به «متولد ۶۵» می شود، مدل پایان بندی فیلم است. به نظرت نمی شد یک اتفاق هیجان انگیزتری رخ بدهد؟
- این مسئله بحث تخصصی و مربوط به فیلمنامه نویس است اما به نظرم پایان بندی در راستای فیلم است. حالا اگر سلیقه این باشد که از یک جایی به بعد بحران موجود در فیلم می توانست جدی تر باشد و اینها وارد یک مرحله دیگری شوند، بحثی است که آن را هم قبول دارم و فکر می کنم همیشه برای همه کارها انتخاب های جذاب تری وجود دارد اما الان پایان فیلم در راستای همان مسیری است که از ابتدا بود.
یک نقد دیگر هم این بود که کاراکترها دو بار از خانه بیرون می روند اما با پای خودشان به مخمصه بر می گردند، چرا وقتی بیرون اند فکری به حال خلاصی نمی کنند؟
- یک جنگی بین افشار و خاطره شروع شد که در دعواهای نامزدی به وجود می آید. وقتی شما در مظان اتهام خیانت قرار می گیرد، اوضاع فرق می کند. مثلا وقتی افشار از خانه بیرون می آمد، اگر می رفت دنبال کارت شناسایی و دو ساعت بعد بر می گشت، شاید خلاص می شدند ولی خاطره دیگر افشار را نگاه هم نمی کرد. او دو ساعت با خودش تنها می ماند و آن وقت نسخه افشار پیچیده شده بود.
با تمام این تفاسیر فکر می کنی آخر و عاقبت این فیلم در اکران چه خواهد شد؟
- من فیلم «متولد ۶۵» را دوست دارم. البته از این آدم ها نیستم که چون توی آن پروژه بودم، تعصب بیخودی داشته باشم. کارهایی هم بازی کردم که دوست شان ندارم. این فیلم اثر شریفی است و الان در وضعیت اکران هم مهجور است. ما تبلیغات تلویزیونی نداریم. بیل بوردی هم نداریم. همین مقدار که تا الان فروخته، تبلیغات خود مردم بوده و این حس خوبی به من می دهد که آدم ها کار را تبلیغ می کنند، فقط امیدوارم شرایط اکران بهتر شود و «متولد ۶۵» به حقش برسد.
تعبیر جالب شریفی از سوپراستار شدن در ایران
سوپراستارم کجا بود؟!
وقتی که اسم پدرام شریفی با سه فیلم در جشنواره فجر مطرح شد، خیلی از رسانه ها او را در کنار بازیگران جوان دیگری مثل امیر جدیدی، ساعد سهیلی و نوید محمدزاده، نسل جدید استارهای سینما دانستند اما او تعریف جالبی از ستاره شدن در سینما و نوع مردم ما با ستاره های سینما دارد.
1. نسل ما و نسل آنها
من جایی دیدم که گفته بودند. نسل جدیدی وارد شده و می خواهد نسل قبلی بازیگری را کنار بگذارد. این تعبیر درستی نیست. خود من که الان وارد این حرفه شدم، در زمان بچگی، فیلم های پرویز پرستویی را دیدم. بعد که به جوانی رسیدم هم سینما می رفتم و آثار بازیگرانی که الان مثلا چهل سال شان است را می دیدم و با بازی شان حال می کردم. دروغ است اگر بگویم من از همان ابتدا با بازی بعضی از بازیگران مشکل داشتم و دائم می گفتم اصلا به درد نمی خورند.
2. استار بی استار
استار شدن در سینمای ما اصلا وجود ندارد. سوپراستار در سینمای جهان یک تعریفی دارد. وقتی شما مثلا «جرد لتو» یا «برد پیت» باشی، برنامه سه سال آینده ات مشخص است و می دانی که چه کارهایی قرار است بکنی. این در حال حاضر در سینمای ایران و برای بازیگران مطرح ما وجود ندارد.
3. زیر ذره بین
ما واقعا بازیگران خوبی داریم. بازیگرانی که به حق، کارشان را درست انجام می دهند ولی ما نمی توانیم سوپ راستار داشته باشیم چون برنامه ریزی نداریم. مثلا زنگ می زنند به من و می گویند ما دو هفته دیگر می خواهیم فیلمبرداری را شروع کنیم و نقش یک قهرمان کشتی را باید بازی کنی. خب دو هفته ای من برای درآوردن نقش یک قهرمان کشتی چه کار کنم؟ اینها چیزهایی است که ما نداریم. به نظرم کسانی که دغدغه سوپراستار شدن دارند، انگار حواس شان به این نیست کجا و با چه شرایطی کار می کنیم. به نظرم در ایران از سوپراستار شدن فقط دردسرش را داریم، این که همه روی تو زوم می کنند تا یک کار اشتباه بکنی و مردم تماشاگرنما بیایند و یک حالی از تو بگیرند.
همراه با پدرام همه آثار مهمش را به صورت گذرا مرور کردیم
همه اَکت های من!
در جشنواره فجر پارسال خیلی از کسانی که از بیرون به لیست بازیگران آثار مختلف نگاه می کردند، این موضوع برای شان جالب بود که شریفی در سه فیلم جشنواره حضور دارد. این بازیگر جوان برای بسیاری از مخاطبان عمومی سینما، چهره مطرحی نبود و شاید خیلی ها فکر می کردند او هم با پول دادن به کارگردان های مختلف برای خودش نقش خریده است اما کسانی که تا حدودی اهل تئاتر و پیگیر این هنر جذاب بودند، بدون شک نام پدرام شریفی برای شان آشنا بود. در این جا نگاهی داریم به مهم ترین آثار هنری که شریفی در آنها حضور داشته، البته با روایت های خودش از تمام این آثار.
بازی نامه (1390)
این فیلم کوتاه داستان یک زوج بود که به سفر می روند. در آن مسافرت مرد به زن یک دروغ می گوید و بعد هم به عنوان این که شوخی کرده، استدلال می آورد که امروز روز جهانی دروغ است و نباید آن را جدی گرفت. بعد از این، شخصیت زن همین کار را انجام می دهد. این شوخی را با یک دروغ دیگر تلافی می کند. بعد همین طور شوخی شوخی، ماجرای این دو نفر به یک دعوای بزرگ تبدیل می شود. من برای بازی در این فیلم کوتاه، تندیس بهترین بازیگر جشنواره فیلم کوتاه نهال را گرفتم و البته یک شانس بزرگ آوردم و آن این بود که شهرام مکری هم جزو داوران این دوره از جشنواره بود و آشنایی ما از همان جا کلید خورد.
ماهی و گربه (۱۳۹۲)
من یکی از فن های آثار شهرام مکری بودم. بعد از اختتامیه جشنواره نهال، او از بازی من تعریف کرد و خواست که در پروژه جدیدش حضور داشته باشم. قرار بود دو هفته بعد از اختتامیه با او تماس بگیرم اما تا چند ماه هر بار که تماس گرفتم، او به تلفن هایم جوابی نداد. من هم کلا بی خیال شده بودم که بعد از هفت ماه از دیدار اول مان از موسسه ایران نوین به من زنگ زدند و گفتن برای بازی در کار مکری به آنجا بروم. نکته جالب اینجا بود. وقتی که به آنجا رفتم، مکری اصلا من را به یاد نمی آورد و بعد از کلی نشانی دادن، یادش آمد که چند ماه پیش قول حضور در این فیلم را به من داده بود!
متولد ۶۵ (۱۳۹۳)
در بین همه آثاری که بازی کردم، این فیلم، فیلم محبوب من است و به عنوان بازیگر، تمام قد پشت آن می ایستم و پاسخ همه منتقدانش را هم می دهم. «متولد ۶۵» برگرفته از جامعه ماست، جایی که خیلی ها در آن یک شبه به جایگاهی رسیدند که حق شان نیست و بعضی با سال ها تلاش به هیچ جایی نرسیده اند. به جز خود فیلم، شخصیت افشار هم برایم شخصیت جذابی است. کاراکتری که برای بیشتر مخاطبان فیلم ملموس است و مثل خیلی از جوان هایی است که دنیای فانتزی دارند. منتها او برای رسیدن به این فانتزی ها هر کاری می کند و انواع و اقسام دروغ ها را می گوید.
بادیگارد (۱۳۹۴)
ابراهیم حاتمی کیا
ابتدای سال گذشته در پروژه «بادیگارد» حضور داشتم. فیلمی که یکی از ویژه ترین آثار کارنامه من است. کار کردن با ابراهیم حاتمی کیا یکی از جدی ترین تجربیاتی است که در طول این سال ها داشتم. به این خاطر که فضای کار به شدت حرفه ای و جدی بود. همین موضوع مسئولیت بازیگر را به شدت بیشتر می کرد و به خودی خود فضای کار را سنگین تر و سخت تر از کارهای دیگر نشان می داد. همکاری با آقای حاتمی کیا و همین طور بازی در کنار آقای پرستویی خیلی چیزها برای من داشت. آن زمان هایی که با همدیگر تمرین می کردیم، بدون هیچ گونه اغراقی برای من یک جور کلاس درس بود؛ کلاس درسی که من را برای انتخاب های بعدی ام هم وسواسی کرد.
سیانور (۱۳۹۴)
بهروز شفیعی
سال گذشته بعد از «بادیگارد»، فیلم سینمایی «سیانور» را بازی کردم. در این فیلم نقش خیلی سختی داشتم و همه چیز متفاوت بود؛ مثلا اولین باری که گریم شدم و خودم را دیدم واقعا تعجب کردم چون گریم سنگینی بود و خیلی من را از خودم دور کرد. یکی دیگر از شانس های من هم در این فیلم این بود که با چهره های مطرحی همکاری داشتم. جدا از بهروز شعیبی که همکاری با او برایم خیلی مفید بود، همبازی شدن با بازیگرانی مثل مهدی هاشمی و آتیلا پسیانی هم برایم اتفاق خیلی مثبتی بود. خوشحالم که این فیلم ها را در کارنامه ام داشتم و از میان پیشنهادهای مختلفی که داشتم، از تله فیلم و سریال گرفته تا ملودرام های آبکی سینما، این آثار را برای بازی انتخاب کردم.
نظر کاربران
گریمش تو سیانور چقدر فرق داشتش