چرا باید رمان های چارلز دیکنز را خواند؟
چارلز دیکنز نویسنده اذهانی ست که در لایه های خود به نیستی دیگران می اندیشد یا انتقام نقایص جسمی یا روحی شان از جهان. چیزی شبیه به جهان داستایوفسکی. و دیکنز در این مسیر خواننده را با انبوهی لحن، زبان و رفتار متناقض تنها می گذارد که هر کدام شان وجهی از این ارواح پریشان را به او نشان می دهند.
نظریه ای مشهور وجود دارد که می گوید درک سه نویسنده تقریبا هم زمان در سه کشور صاحب ادبیات به خواننده کمک می کند که روح قرن نوزدهم را احضار کند. فلوبر فرانسوی، تالستوی روس و دیکنز بریتانیایی. هر چند در این لیست نام هایی دیگر چون بالزاک، تورگینف، جورج الیوت و... نیز آمده اند اما چیزی که قطعی ست این که دیکنز به فاصله ای زیاد نسبت به بسیاری از هم دوره ای های آنگلوساکسون اش توانسته وجوهی از جامعه و شخصیت های زمانه اش را به تصویر بکشد که کمتر کسی موفق به انجام آن شده است.
نکته مهم تر این که اکثر این شخصیت های مشهور در طول سال های طولانی که از مرگ نویسنده می گذرد دچار اضمحلال نشده اند و به زندگی درون متنی شان ادامه می دهند. دلیل عمده این اتفاق نیز روشن است؛ آن ها از دل خباثت ها، بلاهت ها، امیال و گاه شجاعت هایی بیرون آمده اند که عمرشان معادل تاریخ جهان مدرن است حداقل.
کار مهم دیکنز همین است، چه مثلا داستان رمان «مغازه عتیقه فروشی» بعد از یک بار خواندن کهنه می شود، «آلیور توییست» به سرانجام می رسد، «خانم هویشام» می سوزد و «اسکروج» خسیس متحول می شود. اما امری که دیکنز را برجسته می کند فارغ از جذابیت های قرن نوزدهمی اش و دغدغه هایی که در حوزه کشف لندن و طبیعت حاشیه ها دارد و بیشتر برای خوانندگان متخصص و منتقدان جذاب به نظر می رسد این است که او به تکه هایی از وجود انسان سرک می کشد که نه تنها از پیچیدگی شان کم نمی شود بلکه مدام عجیب تر فرایندشان را تکمیل می کنند.
لردهای مهربان، خرده فروش های منصف، مادران فداکار و امثالهم که به زعم من آن چند لایه گی شخصیت های پلشت، خبیث یا مستاصل او را ندارند. شاید هم دیکنز به خوبی دریافته بود که شر سازنده پیچیدگی ست نه خیر. برای همین این شر می تواند وجوهی مختلف داشته باشد.
در رمان کوتاه و خواندنی «سرود کریسمس» این شر از گناهان کبیره ای می آید که بیشتر با مفهوم مال اندوزی سر و کار دارند. فلاش بک های عجیب دیکنز و احضار ارواح به داستان که برگرفته است از داستان های فولکلور انگلیسی نشان می دهند که او عمیقا نگاهی اخلاقی به این رذیله اخلاقی دارد؛ رذیله ای که باعث سقوط انسان او شده است. اصولا اکثر شخصیت های سقوط کرده دیکنز ارتباط مستقیمی دارند با مال اندوزی و زندگی در فضاهای تیره و تنگ، در دکان های سرد، دفتر وکالتی که به زور روشن نگه داشته می شود یا خانه هایی که بوی نا و مرگ می دهند. میراثی که ادبیات گوتیک از یک سو و شکسپیر از سوی دیگر برای دیکنز به جا گذاشتند باعث شد این دو امر را درهم ترکیب کند. فضاهای سمبولیک ور فتارهای نمادین. اما شگرد او در این حجم از تکه نویسی های اخلاقی تکیه است بر رئالیسم و شهر و مکان.
او اگر در «آرزوهای بزرگ» فضایی یخ زده و روستایی می سازد در نیمه اول رمان تلاش می کند تا بار خوش بینی را از این طبیعت نفرین شده بگیرد. باتلاق های بویناک، جاده های گِلی، خانه های بویناک ییلاقی و... محلات لندنی که بیشترین فضای داستان او را به خود اختصاص می دهند نیز همین گونه است... فقدان نور و آسایش. لایه از غلیظ از دودو چربی و ماندگی همه چیز را پوشانده است انگار. جبری محیطی که در سرنوشت، زبان رویاهای آدم های او تاثیر دارد. شاید در آن زمان کمتر نویسنده ای چون دیکنز باشد که شخصیت های زنِ نابکار، بی احساس و موذی را وارد ادبیات کرده باشد.
جهان دیکنز پر است از کودکان گرسنه، خشن، بی والد و رهاشده که باید بار بزرگ شدن شان را تنها به دوش بکشند. این فرایند یعنی تمرکز نویسنده بر عناصر برآمدهاز هول، تنهایی و وحشت در دل رمان اضطرابی می سازد که همیشه با انسانِ او همراه است. هرچند در پایان اکثر آثار دیکنز نمادهای خیر پیروز می شوند و بدکاران نابود اما تاثیر ماندگارتر اعمال برآمده از شر است که از این رمان ها درک می شود. فاگین رباخوار به طرز دلخراشی می میرد اما انگار روح او بر بخشی از لندن جا گرفته و ناظر باقی می ماند.
انسان های شریف دیکنز بیشتر از آن که عاقل و خردگرا باشند، ساده لوح اند و خوش باور. آن ها به تنهایی قدرت مقابله با این حجم از شر پیچیده و متناقض را ندارند و برای همین است که اغلب قهرمان های اصلی ناچار می شوند با تکیه بر یک فرصت طلایی خود را از موقعیت نکبت باری که برای شان رقم خورده برهانند. دیکنز لایه هایی از وجود را در انسان خود کشف کرده بود که در تضاد کامل بودند با آموزه های مسیحی و در عین گناهکار بودن راضی. آن ها گاهی در هیبت شهروندانی متمکن ظاهر می شدند و خبثی را که به آن دچار هستند هنرمندانه پنهان می کنند. اینان وسوسه گرهای رمان های اویند. همان ها که شخصیت های منفعل و ضعیف تر را وادار می کنند به پیروی و تبعیت.
در عین این حرکت، تنها و خودرای هستند. شیاطینی که اکثرا در لندن رو به رشد زاده شده و پا گرفته اند. رفتارهای شان چندسویه است برعکس شخصیت های مثلا جورج الیوت یا برخی رمان های خواهران برونته، در کسوت و تاریکی حرکت می کنند می خزند. برای همین است که حتی بعد از نابودی شان در دل رمان یا تحول شان باز هم ردی از آن همه بدبودگی را باقی می گذارند در ذهن مخاطبان شان. جهانی دوزخی که در اعماق قرن نوزدهم زاده شده است و نشان می دهد انسان مدرن شهری چه طور آماده می شود با توسل به فردیت اش و بی هیچ بهانه ای شر بودن را ابداع کند. شاید فارغ از ارزش های بی شما سبک شناختی و روایی و تاریخی، این مهم ترین دلیلی باشد که ما را وا می دارد دیکنز را بیش از پیش و مدام درک کنیم.
او نویسنده اذهانی ست که در لایه های خود به نیستی دیگران می اندیشد یا انتقام نقایص جسمی یا روحی شان از جهان. چیزی شبیه به جهان داستایوفسکی. و دیکنز در این مسیر خواننده را با انبوهی لحن، زبان و رفتار متناقض تنها می گذارد که هر کدام شان وجهی از این ارواح پریشان را به او نشان می دهند. دوزخِ دانته است انگار و طبقات اش رمان های چارلز دیکنز. هرچند در نهایت بهشت حاکم می شود اما عظمت این دوزخ باقی می ماند بر ذهن و باعث می شود برای کشف این شر بودگی بارها و بارها رمان های او را بخوانیم.
نقدی بر دیدگاه «جرج ارول» درباره چارلز دیکنز
- قصه آرمان های یک شهر
- پرویز همتیان بروجنی
- مترجم آثار چارلز دیکنز
جرج ارول مقاله مفصلی دارد درباره داستان های چارلز دیکنز و همین طور خود دیکنز. آنچه در زیر می خوانید مقاله ای است انتقادی از پرویز همتیان بروجنی درباره دیدگاه های ارول. همتیان بروجنی برخی از آثار دیکنز را به فارسی برگردانده است. از جمله «یادداشت های پیک و یک» را.
جرج اُرول نویسنده و منتقد انگلیسی (۱۹۵۰- ۱۹۰۳) که با آثار شناخته شده اش در نقد رژیم های توتالیتر یعنی مزرعه حیوانات (در ایران، قطعه حیوانات) و ۱۹۸۴ درباره تغییر انقلابی مردمی به حکومتی توتالیتر شهرت بسیار دارد، در ابتدای مقاله خود به نظرات G. K. Chesterton، نویسنده کاتولیک انگلیسی _۱۹۳۶- ۱۸۷۴)، T. A. Jackson و Nadezhsa Krupskaya، از یاران نزدیک لنین اشاره کرده و با توجه به اظهارنظر فرد اخیر چارلز دیکنز را نظریه پردازی می داند که به بحث در مورد وضعیت طبقه متوسط در انگلستان می پردازد: «مارکسیست ها به نوعی دیکنز را یک مارکسیست، کاتولیک ها به گونه ای دیگر یک کاتولیک و هر دو وی را قهرمان پرولتاریا یا آن گونه که چسترتون عنوان می کنند، قهرمان تهیدستان می دانند.»
باید توجه داشت که دیکنز در دوران افول قدرت ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه به دنیا آمده و با تجربه تلخ استحاله انقلاب کبیر فرانسه از طریق ترورهای خونین و درگیری های درون ساختار حکومتی آشنا بوده است، درگیری هایی که ابتدا به حذف میانه روها به سرکردگی دانتون و سپس تندورها به فرماندهی روبسپیر منجر شده و زمینه را برای قدرت گیری فرماندهی جاه طلب و بسیار باهوش فراهم می کند. ناپلئون به خوبی شور انقلابی مردم را به سوی جنگ های تجاوزگرانه سوق می دهد اما به خاطر آسیب های جانی و مالی بر پیکره حکومت ناپلئون زمینه برای بازگشت سلطنت طلبان فراهم می شود.
این شرایط مردم تهیدست فرانسه را که در دستیابی به آرمان های قلبیشان یعنی رفاه عمومی ناکام گذاشته است، به شورش ۱۸۳۰، قیام ۱۸۴۸ (که مارکس در کتاب مبارزه طبقاتی در فرانسه به آن اشاره می کند) و به کمون پاریس (یک سال پس از مرگ دیکنز) سوق می دهد که هر سه با شکست مواجه می شود. اما در انگلستان چنین شرایطی حکمفرما نیست. نیروی دریایی انگلستان پس از شکست اسپانیا و فرانسه در عرصه اقیانوس ها فرمانروایی می کند، اموال و ذخایر مستعمرات به کشور سرازیر می شود و طبقه نوپای سرمایه داران با سودبردن از قدرت حاکمه، از قوانین ظالمانه برای دستیابی به حداکثر سود استفاده می کند. اما سرمایه برای بقای خویش به مصرف و تقاضای هرچه بیشتر آن نیاز دارد.
قانون اجباری 12 ساعت کار روزانه، استفاده از کار کودکان برای پرداخت دستمزد کمتر و قوانین دست و پاگیر دیگر، به شرایط معیشت وحشتناک توده های مردم منجر شده و اعتراضات فراوانی را سبب می شود، شرایطی که به خوبی خود را در آثار دیکنز نشان می دهد. بنابراین دیکنز و دیدگاهش زاییده شرایطی هستند که در آن پرورش یافته اند و این نویسنده بزرگ با پوست و گوشت خود با این مشقات آشنا بوده است. اعلام مانیفست کمونیسم که در دهه ششم قرن نوزده از سوی مارکس و انگلس و در اواخر عمر چارلز دیکنز رخ می دهد، چندان نمودی در آثار دیکنز نمی یاباد (به جز در رمان دوران مشقت).
اما جرج ارول به زمانی دیگر تعلق دارد. او در روسیه نخستین تجربه حکومت کارگری را می بیند؛ ایجاد انقالب در ضعیف ترین حلقه رژیم های سرمایه داری؛ در کشوری که اکثریت مردم آن را سرف ها (افراد وابسته به زمین) و موژیک ها (دهقانان) تشکیل می دهند و این رویداد برخلاف دیدگاهی بود که مارکس عنوان می کرد، یعنی ایجاد انقلاب پرولتاریایی جهانی. جنگ داخلی از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۱ و ایجاد اصلاحات در اواخر عمر لنین برای جلوگیری از قحطی پیش رو و تشکیل تعاونی های خصوصی (کلخوزها) در برابر تعاونی های کشاورزی دولتی تشکیل شده از دهقانات بدون زمین (سووخوزها) به خوبی طلیعه دوران جدیدی را نوید می داد.
جامعه سرمایه داری آن گونه که مارکس پیش بینی کرده بود، تغییرنکرده و با مولفه های جدیدی همراه شده بود. شرکت جرج ارول در جنگ داخلی اسپانیا به جانبداری از جمهوری خواهان او را با چالش های جدیدی مواجه می کند. او در درگیری آنارشیست ها، مارکسیست ها و کمونیست ها زخمی می شود، جراحتی که در دیدگاه های وی نسبت به تغییرات ماهوی در ساختار طبقاتی جامعه سرمایه داری تاثیر به سزایی می گذارد. جامعه آن گونه که مارکس پیش بینی کرده بود باید به سمت یکپارچه شدن سرمایه در دست معدودی سرمایه دار و رشد طبقه کارگر صنعتی (پرولتاریا) پیش می رفت.
قسمت نخست این پیش بینی به حقیقت پیوسته بود: سرمایه در دست کارتل ها و تراست ها انباشه می شد، اما به جای رشد طبقه کارگر صنعتی ما شاهد رشد طبقه متوسط جدیدی در سرمایه داری بودیم. این جامعه به سوی تبادل اطلاعات و ارزش افزوده جدیدی گرایش می یافت که از آن حاصل می شد. اکنون رشد تولید به مصرف بیشتر نیاز داشت و این مصرف باید از طریق طبقه ای که قادر به کسب آن باشد، تامین می گردید. بنابراین قوانین حمایت کننده از اقشاری که توانایی چنین خریدی را داشته باشند، نیاز مبرم جامعه گردید.
پیشرفت های علمی از طریق گروه جدیدی از متخصصان ارایه می شد که با دریافت دستمزد مناسب قشر جدیدی از طبقه متوسط را تشکیل می دادند. بعد از جنگ جهانی دوم، نظرات محافظه کارانه تر در خصوص کاهش اعتبارات عمومی از سوی احزاب محافظه کار به تدریج مقبولیت عامه خود را از دست داد و نظریه دولت رفاهی هواداران بسیاری یافت.
در این نظریه، سرمایه دار با افزایش میزان سرمایه و دستیابی به سود افزون تر مالیات بیشتری به دولت می پردازد تا برای تامین حداقل نیازهای بهداشتی، خدماتی، تغذیه و مسکن عمومی خرج گردد. این نظریه به خصوص در کشورهای اروپایی و به ویژه در سوئد، دانمارک، آلمان و هلند و به درجات کمتری در دیگر کشورهای این قاره جامعه عمل به خود می پوشد و در گذر زمان کارآییش را نشان می دهد. اکنون که سرمایه جهان وطن شده است، دیگر انتقال کالای ساخته شده جدا از خطرات موجود در جا به جایی صرفه چندانی برای سرمایه دار ندارد. همچنین با بالارفتن دستمزد کارگران و رسدیگی به وضعیت بهداشت و خدمات و پرداخت مالیات به دولت، فشار مالی بسیاری را با افزودن بر هزینه تولید کالا که هر روز پروسه تولید آن پیچیده تر می شود، وارد می سازد.
اکنون انتقال اطلاعات علمی جدید به کشورهایی که نیروی کار بالقوه آماده ای در اختیار دارند، نه تنها به کاهش دستمزد این نیرو بلکه استفاده از وسایل اولیه تولید را آسان تر و ارزان تر می کند و با اقبال کشورهای حد واسط نیز مواجه می شود. زیرا ایجاد شغل کرده و دستیابی به دانش روز را نیز آسان تر می کند. این مساله موجب می شود که حتی طبقه کارگر صنعتی در این کشورها به خاطر توانایی کارکردن با دستگاه و ماشین های پیشرفته از سطح علمی بالاتر و در راستای آن از سطح زندگی بهتری برخوردار شوند و این شرایط باز هم به کاهش درگیری های طبقاتی به شکل کلاسیک خویش یاری می رساند.
جرج ارول با تعلق داشتن به یک نسل بعد از چارلز دیکنز و اشنایی با دانش روز و تجربه های موفق و ناموفق قیام های کارگری مانند انقلاب اکتبر روسیه و جمهوری وایمار در آلمان پس از پایان جنگ جهانی اول به دست کارگران و سربازن که عمر ناچیزی دارد، از توشه اطلاعات ذی قیمتی برخوردار است که در دوران دیکنز شرایط ایجاد آن موجود نبود. از این رو، اطلاق عنوان نظریه پرداز طبق متوسط از سوی او به چارلز دیکنز به نظر درست می رسد و عنوان حامی تهیدستان از جانب چسترتون نیز با گستردگی مسایل و چالش های مطرح شده از جانب این نویسنده بزرگ همخوانی دارد.
اما آن بخش از اطلاعاتی که به صورت واژه ها و در مفاهیم کلی بیان می شوند یک روی سکه است... آنچه که دیکنز در رمان هایش بر زبان می آورد، تصویری گویا، زنده و گیرا در جامعه ای سرشار از بی عدالتی است که تمام اقشار آن به اشکال متفاوت به سلطه کشیده شده اند. او در رمان های خود تصویری گویا از نهادهای فاسد حکومتی و نابهنجاری های اجتماعی را به تصویر می کشد. این تصاویر به اندازه ای قابل لمس بوده و به حدی دقیق توصیف می شوند، که خواننده با قهرمانان داستان های او همذات پنداری می کند. شرایط اجتماعی در دوران زندگی دیکنز به مانعی برای پیشرفت جامعه تبدیل شده بود و این مانع باید از سر راه برداشته می شد. زیرا زمانی که ساختار اقتصادی برای پیشرفت مناسب نباشد، این ساختار با یاری اندیشمندانی مانند دیکنز جای خود را به ساختار جدید و مناسب تری می دهد.
آرمان های اخلاقی ای که دیکنز در تمام رمان هایش به آن اشاره می کند، جمله مشهور نمایشنامه «آنتیگون» اثر «سوفو کل» را در ذهن زنده می کند: «ارزش های اخلاقی بسیار فراتر از قوانین زاییده دست بشریت هستند».
زبان شیوا و طنزگونه چارلز دیکنز در فاش کردن پلشتی های جامعه به زمان خاصی تعلق ندارد از این رو، حتی در زمان تسلط شرایط اجتماعی متفاوت خود را با روح کمال گرای انسان همنوا می سازد. آثار دیکنز و شخصیت های شناخته شده آن مانند آقای پیک ویک، سم ولر، خانم هاوی شام، جو گارجری، اسکروج و... همیشه در ذهن خوانندگانش در سراسر جهان زنده مانده و خواهدماند. آن ها از منافع طبقه خاصی سخن نمی گویند، از سرمایه دارانی صحبت می کنند که در حالتی خاص از جذبه به مفهوم شور زندگی، پویایی و معنای واقعی آن پی می برند، ا زنافع اقشار متوسطی حرف می زنند که حتی در حال سقوط به ورطه بی خانمانی از انجام هیچ عمل فداکارانه ای ابایی ندارند.
آری درست است، در داستان های دیکنز افراد جانی و تبهکاری نیز وجود دارند که از انجام هیچ پلشتی ای فروگذار نمی کنند. خیر و شرو دو روی سکه زندگی است و توانایی انسان برای انجام هر کدام و اختیار وی برای گزینش میان این دو، جایگاه فرد را در نبرد زندگی مشخص می سازد. به همین خاطر، آثار این نویسنده بزرگ بارها چاپ شده و برصحنه نمایش و پرده هنر هفتم به تصویر کشیده شده است. زیرا دیکنز از شادی و صداقت می گوید، از حق شناسی، از وفای به عهد، از فداکاری و از تمام آن خصایص والای اخلاقی که زمان و مکان نمی شناسد؛ خصایصی سرآمد تمام واقعیت های موجود که رنگ زندگی را در دیدگان همه دلنشین و دوست داشتنی می سازد و به طبقه و قشر خاصی تعلق ندارد.
از زنده ماندن سنت هایی مانند کریسمس سخن می گوید که کام همگان را شیرین می سازد. سنت هایی که افراد مال اندوز پیر و نحیفی همچون اسکروچ را در نغمه کریسمس به انسانی شاد و سرزنده تبدیل می کند. سنت هایی که به زندگی انسان ها رنگ و بویی خاص می بخشد، به هیچ زمان خاصی تعلق ندارد و فراتر از تمام معادلات اقتصادی است. توصیف شخصیت های معصوم کودکان در داستان های دیکنز قلب هر انسان شریفی را از نور امید به زندگی سرشار می سازد. تمام رمان های دیکنز در چنین فضایی سیر می کنند؛ حتی در داستان های یکه به دوران دوم زندگی او مربوط می شود، این شادی با اندوه و غم در آمیخته به زندگی بار معنایی خاصی می بخشد.
رمان های او نه از یاس و ناامیدی بلکه از توان و روحیه بالای انسان ها برای رویارویی با سختی ها سخن می گویند. آن ها تصویر تمام نمای زندگی هستند. اگرچه به نیمه اول قرن نوزده تعلق دارند، اما گویی از تمام دوران ها سخن می رانند و این همان ویژگی هایی است که آن ها را همیشه در قلوب انسان ها زنده و جاوید نگه می دارد.
نظر کاربران
تشکر
خیلی مزخرفه!
این تبلیغات مسخره کار انگلیسی هاست
اتفاقا خیلی رمان های چرت و پرت و درپیتی هستش
بهترین داستان های دنیا رو خودمون تو زبان فارسی داریم اونوقت باید بریم این شر و ور ها رو بخونیم
واقعا که!
پاسخ ها
اگه دو تا از کتاباشو خونده بودی و چیزی از ادبیات سرت میشد این حرفو نمی زدی
عمرتو هدر نده و یکمی کتاب بخون پسر جان
خوب بود
چارلز دیکنز معرکه است. رمان داستان دو شهر رو هم حتما بخونید
واقعا با قلمی که داره آدمو غرق شخصیت ها و متن قصه هاش می کنه.