یادبود یازدهمین سال درگذشت استاد «اسدالله ملک»
در میان مشاهیر ویولننوازی رادیو و برنامه گلها، اسدالله ملک (۱۳۸۰-۱۳۲۰) از همه جوانتر بود. او از آخرین شاگردان ویولن استاد «ابوالحسن صبا» بود که در واپسین سالهای حیات استاد، از او مشق نوازندگی گرفت.
بر این اساس، از نخستین نسل شاگردان ویولن صبا بین ۲۰ تا ۳۰ سال کوچکتر بود. ملک در خاندانی اهل هنر پرورده شد و برادر بزرگش حسین ملک (۱۳۷۸-۱۳۰۴) سنتورنوازی شناختهشده است. ملک به هنرستان موسیقی هم رفت و از محضر کسانی چون روحالله خالقی بهرهمند شد. اما گویا ویولننوازی را بیش از همه نزد شاپور نیاکان (۱۳۷۲-۱۳۰۵) آموخت، چرا که علاوه بر گواهی برخی آگاهان، نشانههایی از تاثیر نوازندگی این هنرمند کمتر شناخته شده را در سبک شخصی ملک میتوان شنید. مجموع این عوامل او را همچون دیگر ویولننوازان آن عصر رادیو، به بلوغ زودرس هنری رسانید؛ چنانکه بر اساس گفتهها در ۱۷سالگی با دو ساز ویولن و کمانچه وارد ارکسترهای رادیو شد و در خارج از رادیو هم فعالیتهای گستردهای را آغاز کرد که از جمله آنها تدریس در هنرستان موسیقی و تشکیل ارکستری کوچک به همراه روانشاد جلال ذوالفنون (۱۳۹۰-۱۳۱۶) بود.
گفته میشود که او در ۱۷سالگی قطعه مشهور «گریه لیلی» را با کوک ابداعی «ر ـ میـ دو ـ لا» در مایه دشتی ساخت که قطعهای نسبتا دشوار به شمار میرود و نواختن آن همچنان در دوره عالی ویولننوازی ایرانی بسیار رایج است. توضیح اینکه کوکهای ثبتشده دشتی در ردیفهای چپکوک و راستکوک ویولن استاد صبا، که معیار اصلی همه ویولننوازان ایرانی است، به ترتیب «می ـ لا ـ میـ لا» برای دشتی «سی» و «ر ـ لا ـ ر ـلا» برای دشتی «می» است. بعدها شاگردان استاد صبا، به ویژه استاد حبیبالله بدیعی، برای ایجاد صدادهی بهتر و بهرهمندی از سیم واخوان، کوک دشتی «سی» را از «می ـ لا ـ میـ لا» به «می ـ لا ـ سی ـ سل» تغییر دادند. کوک دیگری هم برای اجرای دشتی روی ویولن به کار میرود که «می ـ لا ـ ر ـ فا دیز» است و مناسب اجرای دشتی «فا دیز».
اما ملک برای اجرای دشتی راستکوک (دشتی «می») کوک «ر ـ می ـ دو ـ لا» را ابداع کرد که هم واخوانهای متعدد در اختیار نوازنده مینهد و هم وسعت صدای بم ویولن را تا حد زیادی افزایش میدهد. تحلیل جزء به جزء کارآیی هر یک از سیمها در این کوک برای نوازندگان ویولن ایرانی بسیار سودمند است، اما در گنجایش این گفتار نیست. فراموش نکنیم که پس از قطعه معروف «کاروان»، اثر استاد صبا که از قضا آن هم در مایه دشتی است، «گریه لیلی» تنها قطعه ویولن ایرانی است که در آن از تکنیک پیزیکاتو (Pizzicato، نواختن ویولن بدون استفاده از آرشه و تنها با انگشتان دست) استفادهای مشخص و مستقل شده است؛ چنانکه پس از هر بند، یک جمله پایه مرتبا با این تکنیک تکرار میشود. به نظر میرسد که ملک اساسا کوک «ر ـ می ـ دو ـ لا» را برای سهولت در اجرای پیزیکاتوی این فراز از قطعه ابداع کرده است؛ چرا که با دستباز سیمهای «می»، «دو» و «لا» میتوان این بند را به سادگی با پیزیکاتو اجرا کرد. اگر چنانکه میگویند، او این قطعه را به راستی در ۱۷سالگی ساخته باشد، برای جوانی با این سن کار کمی نیست.
یادآوری باید کرد که به غیر از استاد صبا که قطعات متنوعی شامل انواع چهارمضرابها و رِنگها و اتودها برای ویولن ساخت و نوشت، دیگر ویولننوازان ایرانی به ندرت به نوشتن قطعهای مستقل برای ویولن دست زدند و آنچه از ایشان به جا مانده، بیشتر در قالب بداههنوازی است که هر زمان میتوان آنها را بسته به ذوق و حال به گونهای دیگر نواخت. در این بین شاید بتوان تنها از استاد علی تجویدی یاد کرد که چند قطعه - از جمله چهارمضراب «رقص پروانه» - برای ویولن نوشت. با این حساب، ملک از معدود کسانی است که قطعههایی مستقل و سر و شکلدار برای ویولن ایرانی نواخت و نوشت.
ملک در اندکمدتی به یکی از ستارههای رادیو تبدیل و همنواز بزرگانی چون حسین تهرانی، احمد عبادی و جلیل شهناز شد که هر یک به لحاظ سن و سال پدر او به حساب میآمدند. گفتنی اینکه استاد حسین تهرانی جدا از همراهی با ویولن استاد صبا، به ندرت در کنار ویولننواز دیگری ضرب گرفته است و این خود نشان دیگری است از شایستگیهای نهفته اسدالله ملک. او به آواز بسیاری از خوانندگان طراز اول رادیو هم جواب داد که بیش از همه، آثار مشترکش با محمود محمودی خوانساری (۱۳۶۶-۱۳۱۳) زبانزد است و تصنیف «مرغ شباهنگ» در مایه افشاری با اجرای این دو هنرمند همچنان شنیدنی است.
ملک در تکنوازی ویولن سبکی پرآرایه و پرتزیین - و تا حدی شلوغ - داشت که با تشبیهی بصری میتوان آن را به نقوش اسلیمی در تذهیب یا نقاشیهای رنگارنگ و پرپیچ و تاب مکتبهای باروک و روکوکو در هنر غرب مانند کرد. انگشتهای او که گویی به سیمهای ساز چسبیده بود و بیش از سه میلیمتر از آنها فاصله نمیگرفت، هیچ از حرکت بازنمیایستاد و مدام با سرعتی عجیب از سیمی به سیم دیگر میرفت و نغمههایی لبریز از انواع جزییات و ریزهکاریها به گوش میرساند. وفور استفاده از صدای واخوان از شاخصترین ویژگیهای شیوه اوست که اندکنواختههای بازمانده از شاپور نیاکان را به خاطر میآورد.
همچنین در تکنوازی ملک میتوان تاثیر جملات بداههنوازیهای حبیبالله بدیعی و پرویز یاحقی را ردیابی کرد. با این همه، نمیتوان منکر استقلال شیوه شخصی او شد؛ چرا که همه این تاثیرات را از صافی ذوق خویش میگذراند و مُهر شیوه خود را پای آنها مینهاد. در ساز او نه از متانت و صلابت ساز بدیعی نشانی هست و نه از طنین و تنوع ساز یاحقی؛ ملک ساز سرخوشانه و لغزنده خود را میزد.
او حتی در به دست گرفتن ساز هم هیچ در بند قواعد کلاسیک و فرنگی نبود. ساز را با نوک چانه روی شانه نگه میداشت و آرشه را هم، قدری بالاتر از پاشنه آن، با شست و سه انگشت بزرگ در دست میگرفت و غالبا با همان نیمه بالایی آرشه کار خود را پیش میبرد و، بر خلاف استاد بدیعی، هیچ اصراری نداشت که صدای تعویض آرشه راست و چپش شنیده نشود. شاید همین پایبندی به قواعد شخصی بود که او را یک سر و گردن بالاتر از نسل متأخر ویولننوازان ایرانی، یعنی کسانی چون سیاوش زندگانی و مجتبی میرزاده، مینشانَد که با جزیی اختلاف همدوره او محسوب میشدند، اما هیچگاه به شهرت و محبوبیت و خلاقیت او دست نیافتند و نتوانستند از زیر سایه نامهای بزرگ بیرون بیایند.
در دهه نخست پس از پیروزی انقلاب، ملک هم همچون بسیاری از نوازندگان رادیو از فعالیت رسمی بازماند و به خلوت خزید. اما از آغاز دهه ۷۰ کار را از سر گرفت و با تلاشی جانانه ویولننوازی ایرانی را به صحنههای رسمی کشاند. حتی با صدا و سیما هم همکاری کرد و امتیاز پخش چندین اثرش را به انتشارات سروش سپرد. در این سالها او با گرد کردن گروهی از هنرمندان قدیم و جدید و همکاری با چند خواننده نوپا - و اغلب ناکارآمد - به خلق آثاری پرداخت که بسیاری از آنها، به ویژه آثار بیکلام، نشانه تداوم تواناییهای اوست.
جدا از نوازندگی، ملک از معدود ویولننوازانی بود که همواره بخشی از نیرویش را صرف تدریس و پرورش شاگرد میکرد. در سالهایی که دیگر استادان ویولن ایرانی یا منزوی بودند یا در خلوت به ضبط و انتشار آثار شخصی خود میپرداختند و به ندرت یک یا دو نفر را به شاگردی میپذیرفتند، ملک تا پایان عمر در کلاس آموزش مینشست و با حوصله تمام به جوانان علاقهمند سرمشق میداد.
خیل عظیم هنرجویانی که در سه دهه اخیر از او یا از شاگردانش نواختن ویولن را آموختهاند، گواه این گفته است. همچنین از میان شاگردان ویولن استاد صبا، ملک پس از استاد علی تجویدی تنها هنرمندی است که مجموعهای منسجم از ردیف موسیقی ایران را با روایت خویش برای ویولن تدوین کرده است که اخیرا یکی از شاگردان برگزیدهاش با نام «فرشید فرهمند حسنزاده» (که نگارنده هرگز ایشان را ندیده است) این ردیفها را با چیرهدستی و حداکثر رعایت امانت در ارایه شیوه ملک نواخته و به همراه کتابی منقّح و پاکیزه به بازار عرضه کرده است.
همه این موارد سبب میشود که او را احیاگر ویولننوازی ایرانی در زمانهای بدانیم که این ساز به محاق رفته بود. اسدالله ملک در نهم بهمنماه سال ۱۳۸۰ در اثر عارضه مغزی در ۶۰سالگی از دنیا رفت و در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شد.
نکتهای که نگارنده بر آن تاکید دارد این است که طی جریان احیای موسیقی و سازهای سنتی که از اوایل دهه ۵۰ خورشیدی به دست گروهی از جوانان پرشور و منسجم آن روزها - و موسپیدان پراکنده امروز - تحت تاثیر اندیشه موسیقایی نورعلی برومند به راه افتاد، بسیاری از ارزشهای ویولننوازی ایرانی نادیده گرفته شد. پس از پیروزی انقلاب که این جوانان پیشتازان موسیقی ایران شدند و تفکرشان به جریان مسلط تبدیل شد، این رویکرد خصمانه شدت گرفت و تا امروز ادامه یافت؛ تا آنجا که نسلهای بعدی دانشجویان و هنرجویان موسیقی حتی از بردن نام ویولننوازان ایرانی رویگردانند و آن را دون شأن هنری(!) خود میدانند.
این در حالی است که در تمام این سالها هیچ گفتار یا نوشتار منطقی و مستدلی برای اثبات یا حتی توضیح علت این انکار منتشر نشده است. تنها در جمعهای غیررسمی گفته میشود که ویولن ایرانی را تنها صبا درست و اصیل مینواخت و دیگران همه خالطور و شیریننواز بودند؛ اما هیچگاه این گفتهها از بلغور زبانی به منطق ذهنی نرسیده است. در طول این مدت موسیقی اواخر عصر قاجار، یعنی میراث میرزاهای فراهانی، به الگوی اصالت تبدیل و ارزش هر نوازندهای با میزان پیروی او از این الگو سنجیده شد. در کنار آن، اندیشه مترقی و تجددگرا که نمایندگان پیشتاز آن در موسیقی علینقی وزیری و روحالله خالقی بودند، تا حد زیادی طرد شد. جالب آنکه یکی از پیامهای روشن تجددگرایی، دوری از تعصب بیمنطق و کور بود.
در این میان، اسدالله ملک بیش از سایرین از تیغ این رویکرد پرتعصب زخم خورد و بیشتر از همه به خالطورنوازی متهم شد. علت شاید آن بود که او پس از پرویز یاحقی بیشترین محبوبیت را نزد مخاطب عام داشت. همچنین بسیاری از نوازندگان سطح پایین و به اصطلاح کوچهبازاری برای جذب مخاطب بیشتر سعی در تقلید سطحی و ناپرورده از شیوه نوازندگی ملک داشتهاند. همه اینها باعث شده است که تنها بردن نام ملک - و صد البته نه اظهار علاقه به آثار او - برای از بین رفتن تمام حیثیت هنری هر فرد نزد جامعه علاقهمندان جدی موسیقی ایرانی کافی باشد اما باید دانست که رد پای آن تعصب کور در اینجا بیش از هر جای دیگری هویداست. به یاد بیاوریم که استاد احمد عبادی، یعنی تنها نوازنده رادیو که خون خاندان فراهانی را در رگ داشت، بیشترین تکنوازیهایش را در کنار ویولن اسدالله ملک اجرا کرد. حتی محمدرضا لطفی که خود از پیشگامان احیای سنتگرایی در موسیقی ایران بوده و هیچگاه روی خوشی به ویولن ایرانی نشان نداده است، در بروشور چند نمونه از آثارش، هنگام صحبت از سرآمدان بداههنوازی، از اسدالله ملک هم یاد کرده است.
اسدالله ملک از نسل موسیقیدانانی بود که نه موی سر و صورتشان را به نشانه درویشصفتی بلند کردند، نه برای تظاهر به اصالت لباسهای عجیب و غریب پوشیدند، نه موسیقیشان را به ضرب و زور حرکات نمایشی سر و گردن به خورد مردم دادند و نه برای استحکام جایگاه خود، پشت سر همکاران صفحه گذاشتند؛ بلکه بیپیرایه و جوانمردانه دست در دست یکدیگر هنرشان را عرضه کردند و رفتند. بیگمان نزد علاقهمندان نسل صبا و گلها، اندیشه ملک محترم، آثارش شنیدنی و یادش گرامی است.
نظر کاربران
خیلی لذت بردم ممنون از اطلاعات ارزشمندتان
بی نهایت ممنون برای این مکتوب زیبا جهت شناسایی این استاد گرانقدر و بی بدیل