فیلم «۷ دلاور»، مرز باریک میان خلافکاران و قهرمانان
تفاوت نسخه اصلی «۷ دلاور» که در سال ۱۹۶۰ اکران شد، با نسخه جدید آنکه شش هفته از نمایش آن در سطح جهان میگذرد و در این مدت یکی از ۱۰ فیلم پرفروش در اکثر کشورهای دنیا بوده و در امریکای شمالی بیش از ۷۵ میلیون دلار پولسازی کرده، هویت قومی و تبار کاراکترهای اصلی ماجرا است.
روزنامه ایران - وصال روحانی: تفاوت نسخه اصلی «۷ دلاور» که در سال ۱۹۶۰ اکران شد، با نسخه جدید آنکه شش هفته از نمایش آن در سطح جهان میگذرد و در این مدت یکی از ۱۰ فیلم پرفروش در اکثر کشورهای دنیا بوده و در امریکای شمالی بیش از ۷۵ میلیون دلار پولسازی کرده، هویت قومی و تبار کاراکترهای اصلی ماجرا است.
آدمهای نسخه جدید ملیتها و تبارهایی متفاوت و بسیار دور از یکدیگر دارند و سر دسته آدمهای بد ماجرا هم که 7 دلاور روبهروی او میایستند، بر خلاف فیلم 56 سال پیش جان استرجس نه یک مکزیکی فرصتطلب و دزد خرده پا بلکه آدمی به سبک و روال کاپیتالیستها و بسیار بیرحم است که آمادگی دارد در هر لحظهای سر دشمنانش را از تن جدا کند.
اگر این تغییر در زمینه Casting (تعیین بازیگران) را نادیده بگیریم، کمتر تغییر اساسی و بنیادینی در قصه «7 دلاور» توسط آنتوان فوکوا کارگردان این نسخه تازه صورت پذیرفته و موارد جدید چندانی به این داستان اضافه نشده است. به این ترتیب ما شاهد یک بازسازی خشن و بیرحم از یکی از مشهورترین وسترنهای 60 سال اخیر سینمای جهان هستیم که بهواقع نسخه اصلی آن نیز نه یک فکر تازه و اولیه و اصیل بلکه اقتباس از روی «7سامورایی»، فیلم کلاسیک سال 1954 اکیرا کوروساوای ژاپنی بوده است.
دلاور یا مزدور؟!
سومین همکاری مشترک آنتوان فوکوا در مقام کارگردان و دنزل واشینگتن بهعنوان بازیگر اصلی، مبتنی بر یک قصه ساده و اصیل است که نسخه اصلی و همچنین کار 62 سال پیش کوروساوا را داغ و تأثیرگذار کرده بود و آن به ستوه آمدن اهالی کم توان یک روستای فاقد قوه دفاع برابر حملات متعدد گروهی از راهزنان مسلح و پر قساوت است که هدفشان باج گرفتن از اهالی و افزودن بر سرمایههایشان از این طریق است.
روستاییها به این نتیجه میرسند که تنها راه ایستادگی مقابل این راهزنان، استخدام مشتی مزدور و ششلولبند قدرتمند است تا باجگیران را سرجایشان بنشانند و از استمرار بدبختیآنها جلوگیری کنند. اگر در نسخه سال ۱۹۶۰ ایفای نقش این مدافعان که خود نه قهرمانانی واقعی بلکه در گذشته خلافکاران بد طینت و توانایی بودهاند و اینک در ازای دریافت پول حاضرند سایر اشرار را از صحنه بهدر کنند، با امثال یول براینر، استیو مک کویین، ایلای والاک، هورست خولتز و چارلز برانسون بود و در میان ۷ دلاور مورد بحث میشد رابرت ون و جیمز کابورن را هم نشان کرد. فوکوا ترکیب و بافت و محتوای گروه نجات را عوض کرده زیرا میداند جا انداختن آنها بهعنوان آدمهای بیگناه و منادیان آزادی روستا نشینان با چنین حال و وضع و رفتاری قابل پذیرش نیست.
به این ترتیب، او با تغییر دادن ملیت و فرهنگ این ۷ دلاور و قهرمان ظاهری (یا بهتر بگوییم ۷ مزدور) آنها را ادغامی از انواع رویکردها و رنگینکمانی از متخلفان گذشته و امروز ترسیم میکند که هیچ مشکلی در برخورد با گروه باج بگیران منطقه ندارند و همچون خلافکاران این داستان، سفید پوست هستند و اگر جای آنها در دو سوی ماجرا عوض میشد باز هم اینترکیب و آدمها برای بینندهها قابل قبول بودند و ابهامی بهوجود نمیآمد حال آنکه در فیلم جان استرجس تبار و ریشه و ملیت گروه نجات با دسته سارقان بسیار فرق داشت و آن آدمها از دو دنیای متفاوت میآمدند ولی اواسط ماه دوم از پاییز ۲۰۱۶ ما با نسخهای مواجه هستیم که در آن یک خط حائل نازک بین دو گروه، رؤیت و لمس تفاوتها بین آنان را نامقدور میسازد و فرق چندانی بین کاراکتر واشینگتن و یارانش شامل آتان هاوک، کریس پرات، وینسنت دونوفریو، بیونگ هان لی و سایر مزدوران استخدام شده با سردسته راهزنان و همراهان او نیست.
خبری از ایدهآل طلبیها نیست
شاید هم فوکوا که زمان وقوع رویدادهای فیلم را سال 1879 یعنی اوج رواج کار کابویها و جولان سارقان تعیین کرده، میخواهد بگوید چیزی به اسم نیروهای مثبت و مجهز به سیرت خوب در غرب یافت نمیشود. و همیشه باید با خلافکاران در ستیز بود و فراموش کرد که شاید عاملان نجات هم فقط فرصت طلبانی هستند که تا پول نگیرند قدمی در راه نیک سرشتی بر نمیدارند و اگر تبهکاران پیشدستی میکردند، میتوانستند جزو لشکر آنها شده و با همیاری یکدیگر روستا را ویرانتر سازند!
این خصلتها در سناریویی ارائه شده که نوشته نیک پیزولاتو با سابقه نگارش سناریوی «کارآگاه حقیقی» و ریچارد ونک است و آنها فضایی را فراهم آوردهاند که با شرایط اجتماعی کنونی جهان شباهت بیشتری دارد و به تبع آن خبر و اثری از ایدهآلطلبیهای شعارگونه فیلم اصلی در کار تازه آنتوان فوکوا نیست. این اقدام فوکوا سبب شده فضای زندگی یاغیها و کارهای آنان در فیلم او شبیه به معیارهای اکثر آثار سینمای وسترن و نظایر آن طی سالهای اخیر باشد و هیچکس فقط در پی نیکیها نباشد.
نسخه سال ۱۹۶۰ که در امریکای شمالی چندان نفروخت اما در سایر قارهها درآمدسازی هنگفتی داشت، میتوانست فقط براساس روحیات کاراکترهایی ایدهآلگرا مانند یول براینر و استیو مک کویین به هر دستاوردی برسد اما این ورسیون جدید پس از تصحیح و تنظیم برخی پایههای کارش براساس فرهنگهای روز و معرفی کاراکترهایش چیزی فراتر از «ژانگوی آزاد شده» وسترن غیر متعارف سال ۲۰۱۲ کوئنتین تارانتینو نیست.
اشتباه بزرگ
با این حال شاید لغزش بزرگ فوکوا نه مسائل فوق بلکه طبایع و کارهای آدم بد اصلی قصه باشد که بارون بارتولومو بوگ نام دارد و نقش او را پیتر سارزگارد بازی میکند. وی براساس قصه با یاری گماشتههایش هر کس را که اراده میکند و نمیپسندد، از پا در میآورد و حرکاتش بیمار گونه بهنظر میرسد.
خشونت و شدت کارهای او به حدی است که اهالی فلکزده روستا هر چه را که وی میخواهد، به او میدهند و اگر این امر در خدمت قصه و توصیفکننده شدت خطرات و وسعت خسرانهای او برای سایرین و توجیهکننده اقدامهای تند و جبرانی گروه 7 دلاور برای سرکوب او و نجات مظلومان از دست وی باشد، افراط فوکوا و قصهنویسان او در توصیف این فرد به حدودی میرسد که وی را به کاراکتری غیر قابل باور تبدیل میکند.
مشخصات فیلم
عنوان: «۷ دلاور»
محصول: استودیوهای کلمبیا و MGM
تهیهکنندگان : راجر بیرن بام، تاد بلک و والترمیریش
نظر کاربران
صصصصصصصصصصصصصصصصص