دنیل رادکلیف، خردسال جادوگری که ستاره شد
فیلم های ۸ گانه «هری پاتر» که از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ اکران شدند از دانی یل رادکلیف انگلیسی و گمنام و خردسال که نقش اول را بازی کرد، ستاره ای بین المللی ساختند و او مثل هموطن میانسال جی کی رولینگ که رُمان های ۷ گانه مربوطه را نوشت، به شهرت و ثروت زیادی رسید.
اینک نوبت به «سرباز ارتش سوییس» فیلم جدید رادکلیف رسیده که دانی یل شاینرت و دانی یل کوان (ملقب به «دانی یلزها») آن را ساخته اند و بعد از جلب نظر در جشنواره معتبر سان دنس در اوایل سال ۲۰۱۶ و پخش شدن در آمریکای شمالی در تیر ماه، آماده نمایش عمومی در سطح اروپا و آسیا در ادامه پاییز این سال است. وقتی یک سرباز آمریکایی به نام هنک (با بازی پل دانو) در جزیره ای دورافتاده گذارش به مردی جوان به نام مانی (رادکلیف) می افتد، متوجه می شود او به رغم بومی و ساده و بیمار و کم عقل نشان دادن توانایی های ویژه ای دارد و می تواند وی را از گم شدن و تنها ماندن در این منطقه رهایی بخشد و بر همین اساس دوستی و همکاری نزدیکی بین آنها شکل می گیرد. رادکلیف در مصاحبه پیش رو راجع به ویژگی های این فیلم و برخی مسایل دیگر مرتبط با خود سخن می گوید.
این فیلم را دانی یلزها کارگردانی کرده اند. چقدر از آنها شناخت داشتید؟
ـ من نداشتم اما پل دانو آنها را می شناخت ولی به محض شروع تولید فیلم به ایده های آنان علاقمند شدم. آنها افرادی مستعد و ایجاد کننده شوق کاری فراوان نزد همکاران خویش اند.
عکس العمل ها در سان دنس در قبال این فیلم چه بود؟
ـ گروهی از تماشاگران حیران مانده بودند و بعضی فقط در سکوت تماشا می کردند. شاید هم لازم باشد تماشاگران این فیلم ابتدا تعدادی از تیزرهای موسیقی را که دانی یل شاینرت و دانی یل کوان تولید کرده اند، ببینند تا بیشتر با مدل های کاری آنها آشنا شوند.
این بار هم ظاهراً موسیقی در شکل گیری کار هنری جدید آنها بسیار نقش دارد.
ـ همین طور است. این که دانی یلزها توانسته اند ایده های خود درباره این داستان را با این تصاویر و موزیک پیوند بزنند، یک دستاورد فوق العاده است ولی هر چه هست جمع اضداد جواب داده و فیلم خوبی از آب در آمده است.
آیا قسمت های موسیقایی فیلم در حضور شما اجرا شد؟
ـ خیر، اما دانی یلزها هر از چند گاه تکه هایی از آن نمایش ها را به طور اشانتیون برای ما به اجرا می گذاشتند تا حس بهتری را از شرایط موجود به دست بیاوریم. این که آنها توانستند یک فیلم پر دردسر را که اکشن هم هست، فقط در ۲۳ روز تصویربرداری کنند، نشانگر مهارت های ویژه آنان است.
میزان تدارک شما برای نقش تان در این فیلم چقدر بود؟
ـ من و پل دانو فقط سه روز وقت تمرین مشترک را داشتیم و در روزهای پایانی هفته نیز در خانه دانی یلزها اجتماع و روی پروژه باز هم کار می کردیم. به این ترتیب با آمادگی نسبی به سر صحنه می آمدیم.
آیا با پل دانو سابقه دوستی و همکاری داشتید؟
ـ او در فیلم «چه می شود اگر» مشارکتی کوتاه داشت و وی را در آنجا دیده بودم اما آشنایی اصلی ما در این فیلم حاصل آمد. کلا از همکاری با وی و مری الیزابت وین استد لذت بردم و هر دو خونسرد و بر اوضاع مسلط نشان می دادند. البته تصویری که از قبل از آنها در ذهن داشتم، نیز چیزی از همین قبیل بود.
پل دانو نیز به سبک و سیاق شما بدنبال حضوری تازه در سینما و ایفای رل هایی متفاوت با گذشته خویش است، زیرا پیشتر فقط در فیلم های موسوم به «سیستم استودیو» کار می کرد و حالا در فیلم های مستقل هم حضور می یابد.
ـ دانو واقعا بسیار مشتاق و شاید پرشورترین بازیگری باشد که او را ملاقات کرده ام. اطلاعات عمومی و اشراف او در سینما حتی از دانی یلزها هم بیشتر است و گاهی از چیزهایی در سینما حرف می زند که سایرین حتی اسم آن را هم نشنیده اند. با این اوصاف بدیهی است که وی بدنبال گونه های متفاوت فیلمسازی برود و هر چیزی را بیازماید. او فردی است که حتی اگر در جزیره ای مثل جزیره فیلم ما مجبور به ماهها زندگی در کنار او و بدون حضور فرد دیگری شوید، از این امر لذت خواهید برد زیرا بر دانستنی های شما بسیار افزوده خواهد شد.
حتماً حضور در لوکیشن اصلی و فیلمبرداری در یک جنگل واقعی بسیار رنج آور بود؟
ـ نه تنها ما در یک جنگل واقعی کار و فیلمبرداری کردیم بلکه مسوولان قسمت های اجرایی فیلم برای باورپذیرتر شدن موضوعات برخی وسایل را نیز با همان مواد طبیعی موجود در جنگل ساختند و این شامل دکورهای صحنه هم می شد، این طور نبود که این وسایل در داخل استودیو ساخته و سپس به لوکیشن ما انتقال یافته باشد. بله، ما زجر فراوانی کشیدیم.
«بدل»ها و کسانی که در واقع لزوم و روی صحنه های خطرناک به جای شما ظاهر می شدند، چطور عمل کردند؟
ـ اگر بخواهم از یکی از آنها نام ببرم، باید بگویم که اسم کوچکش تیم بود و هم در صحنه هایی به جای پرستون، همسر کاراکتر سارا (با بازی مری الیزابت وین استد) ایفای نقش کرد و هم در صحنه هایی دیگر به جای پل دانو کارهای خطرناک واگذار شده به او را انجام داد. او ظاهراً در فیلم های سنگین دیگری شامل یک فیلم مت دیمون بدلکاری کرده بود و شاید در یکی دو فیلم از شش گانه «بورن» این کار را کرده باشد. او و همکارانش بسیار ماهر بودند و می گفتند اگر پیشنهادی از افرادی مثل دانی یلزها و در ارتباط با فیلم های آنان برسد، برای کنار گذاشتن هر کار دیگری و شتافتن به سر صحنه این گونه فیلم ها آماده اند.
ظاهراً در نمایش تازه ای به نام «خلوت» شرکت کرده اید و این یک کار اوری ژینال است و تجربیات قبلی شما در تئاتر، همگی در زمینه اجرای مجدد نمایش های قبلی و موجود بوده است.
ـ همین طور است و من بابت آن هیجان زده ام زیرا راجع به حفظ حریم امنیت و زندگی خصوصی افراد در فضاهای مجازی است و لابد می دانید که خود من تا چه حد از این فضاها فراری هستم. از آنجا که این نمایش راجع به عوارض بسط چشمگیر امور تکنولوژیک در زندگی بشر است من هم مجبور شدم اطلاعاتم در این زمینه را به شدت و بارها به روز کنم و به مطالعه و کنکاش در وب سایت ها بپردازم.
«خلوت» چقدر در رساندن پیامش موفق است؟
ـ مردم باید نظر بدهند اما به لطف کار عالی جیمز گراهام که نمایش را نوشته و کارگردانی جوزی رورکی و بازی های قابل قبول رگ راجرز، مایکل کانتری من و رافی بارسونیان ما توانسته ایم یک فضای قابل لمس را بسازیم. یک بازیگر سینما و تئاتر کمتر ممکن است با چنین فرصت شغلی جالبی روبرو شود.
ارسال نظر