روزنامه شرق - بهنام موحدان: حسین دهلوی گنجینه پررازورمز موسیقی ملی ایران است. ردپای نوآوریها و خلاقیتهایش را در همه ارکسترهای ایرانی، از ارکستر صبا و مضرابی و رودکی تا ارکستر سمفونیک تهران، از نخست گلبانگ مضرابی، شوشتری برای ویلن و اركستر، شورآفرین، به یاد صبا و كنسرتینو برای سنتور و اركستر، تا اپراهای خسرو و شیرین، بیژن و منیژه و مانا و مانی بهروشنی میتوان دید. سکوت او اما پرسشی است برای آیندگان که چرا با حسین دهلوی چنین کردند؟ به مناسبت هفتم مهر، نودمین زادروز حسین دهلوی، با همسر او، سوسن اصلانی(دهلوی)، گفتوگویی کردیم که میخوانید.
شما از معدود زنان موسیقیدانی هستید که در اوج جوانی و در آغاز فعالیتهای هنری خود در سالهای دهه ٤٠ که مصادف بود با اوج فعالیتهای موسیقایی استاد دهلوی، در مدیریت هنرستان عالی موسیقایی و ساخت اپراها و تصنیفهای ماندگار و تأسیس و رهبری ارکسترهای متعدد موسیقی فعالیت کردید. از طرف دیگر آشنایی با استاد دهلوی و ازدواج با ایشان در ابتدای جوانی که مسبب دوری مطلق ١٠ساله شما از موسیقی شد و درحالحاضر هم چیزی حدود ١٥ سال است که بهخاطر بیماری آقای دهلوی باز هم از موسیقی دور شدید! در نتیجه باید آقای دهلوی را محکوم کنیم که بهنوعی حق شما را ضایع کردهاند (این را به طنز گفتم و ابدا قصد جسارت به استاد دهلوی را ندارم) در حقیقت شما با ازخودگذشتگی، خودتان را وقف استاد دهلوی کردید و این یک فداکاری بزرگ است.
اتفاقا به نکته جالبی اشاره کردید. همیشه من فداکاری کردم، اما بههرحال ایشان از گذشته تاکنون یک موسیقیدان بزرگ بوده و هستند، بنابراین ارزش ازخودگذشتن و فداکاری را داشتند، تا بتوانند کارهای بزرگی که امروز خاطره موسیقایی چندین نسل از ایرانیان است را خلق کنند، آثاری مثل اپرای بیژن و منیژه، مانی و مانا، باله خسرو و شیرین و تمام آثار بزرگ هنریای که امروز هست.
میدانم که شما ناگفتههای زیادی از زندگی خود دارید؛ ناگفتههایی که راز نیست، اما شاید زمان گفتنش گذشته است.
ما در زندگی خصوصیمان هیچ رمز و رازی نداریم و هیچ ابهام و شبههای هم نبوده است، قبل از انقلاب زندگی خوبی داشتیم. آقای دهلوی، هم بهعنوان موسیقیدان و هم بهعنوان همسر و یک پدر، فوقالعاده مرد کامل و خوب و بینقصی بوده و هستند، با اینکه به موسیقیاش خیلی اهمیت میداد، اما در عین جدیت در کار هنر و فعالیتهای موسیقیشان همیشه بهعنوان یک همسر و یک پدر، حضوری روشن و مؤثر در زندگی خصوصی داشت. هرگز با دهلوی به مشکل و اختلافی نخوردم، با وجود اختلاف سنی زیادی که داشتیم، اما همیشه به من توجه کرد و من هم متقابلا همینطور. ما همیشه در زندگیمان یار و همراه و همدل هم بودیم. پدرم همیشه به من میگفت: «تو باید یار همسرت باشی، بارش نباشی». به این دلیل که خودم کار موسیقی کرده بودم، درکش میکردم.
میدانستم یک استاد بزرگ موسیقی است و شرایط به گونهای است که باید درکش کرد. انسان فوقالعادهای است. خاطرم هست آن زمان که من از سفر آلمان برگشتم، او در آلمان ماند اما تا روزی که برگردند به یک گلفروشی سفارش داده بود که هر روز بهطور مرتب برای من گل میآورد و میگفتند آقای دهلوی سفارش داده و مرد بااحساسی است.
فکر میکنید حرف ناگفتهای در دل استاد دهلوی هست؟
دهلوی سال ٥٧ اپرای [مانی و مانا] را ساخت و تمام کرد و باید روی صحنه میآمد که انقلاب شد و دیگر امکانش نبود. این اتفاق دهلوی را آزردهخاطر و دلشکسته کرد، عمیقا غمگین شد و از آن سالها تا به امروز بزرگترین دغدغه و آرزوی دهلوی اجرای اپرای مانی و مانا بود. آثار هنری یک موسیقیدان مثل فرزندانش هستند. اگر جلو پروازشان را بگیری، انگار جلو نفس یک موسیقیدان را گرفتهای. بعد از چند سال دوباره فعالیتهایش را از سر گرفت، بعد از تأسیس خانه موسیقی مدتی آنجا فعال بود، البته ریاست مرکز موسیقی صداوسیما به او پیشنهاد شد و پیشنهاداتی هم از سوی بنیاد رودکی و تالار وحدت داشت، که خودش نپذیرفت. ارکستر رودکی را با هزاران امید و آرزو دوباره راه انداخت و شروع به کار کرد که باز در برابرش مانع گذاشتند و ارکستر را تعطیل و منحل کردند.
این لطمه بزرگ دیگری بود! ارکستر مضرابی را تأسیس کرد ولی هیچگونه حمایتی از او نشد، در نتیجه ارکستر او را هم منحل کردند. او واقعا زجر کشید. بعد از ماجرای ارکستر مضرابی، یکی از همکاران قدیمش که موسیقیدانی بزرگ هم هست، آمد و کاری را که به او داده بودند از او بهناحق گرفت! و از آنجا که آقای دهلوی با آن پیشینه باشکوهش، غرورش اجازه نمیداد التماس کسی را کند و بگوید این کار من بوده است و آن را باید به من بدهید، موسیقی را رها کرد و هیچ کاری انجام نداد، حتی یک آهنگ هم نساخت. کمکم گرفتار افسردگی شد. گوشهگیری اختیار کرد و ذرهذره درون خودش میسوخت و آب میشد. اصرار من مبنی بر فراموشکردن اتفاقات گذشته و کارکردن دوباره فایدهای نداشت. او فقط سکوت میکرد، گویی با خودش لج کرده بود!
مثل کاری که استاد یاحقی در حق خودش کرد و خودش را از درون دائما سرکوب میکرد و خودویرانگری داشت. واقعا الان که یک لحظه به آن روزهای تلخ استاد فکر میکنم، بغض میکنم و اشک به چشمانم میآید که چه بر سر موسیقیدان بزرگ ایران آمد. واقعا چرا با این دردانههای بیتکرار موسیقی کشور چنین میکنیم؟
متأسفانه در حق دهلوی خوب عمل نشد منتها در این فاصله که دهلوی از کار دست کشید، من فعال شدم، کنسرت میگذاشتم، خیلی من را آزاد گذاشت تا بتوانم با آسودگیخاطر کارهایم را انجام دهم منتها حساسیتهایی هم داشت و مثلا درباره شرکت در برخی کلاسها سختگیر بود.
با این شرایط تلخ آقای دهلوی در سالهای گذشته و امروز به گمان من، جامعه موسیقی کشور تا ابد بدهکار او خواهد بود.
بله .اما این فقط دهلوی نبود که چنین سرنوشت تلخی داشت، آقای استوار که حقیقتا یکی از موسیقیدانان بزرگ این کشور بودند و هیچ کاری برایش انجام نشد. یا بسیاری از موسیقیدانهای دیگر که واقعا در گمنامی و فقر و غریبی از بین ما رفتند، اما عدهای از همین موقعیت سوءاستفاده کردند و خودشان را بهاصطلاح بالا بردند و عدهای مثل دهلوی مورد بیمهری قرار گرفتند.
آنهایی که بهناحق پا بر نام بزرگانی مثل استاد دهلوی گذاشتند و بالا رفتند، یقینا به زمین خواهند خورد و نامی هم از آنها باقی نخواهد ماند، اما آقای دهلوی که بیش از ٦٠ سال از عمرش را صرف آفرینش آثار هنری و ابداعات و نوآوریهای خلاقانه در موسیقی و همینطور نگارش دهها کتاب ارزشمند، از جمله کتاب پیوند شعر و موسیقی و پرورش یک نسل از زبدهترین و نامدارترین موسیقیدانان ایران را برعهده داشت و از سویی ٤٥ سال از بهترین دوران عمرش، دوران اوج بلوغ هنری و داناییاش را بهدلیل بیتوجهی و بیمهری عدهای از صاحبمنصبان و همکاران بهتنهایی و آزردگی و گوشهنشینی سپری کرد، در تاریخ هنر این کشور ماندگار خواهد شد.
بله، دقیقا زمانی که ثمره سالها تلاشش به بار نشسته بود و دوران اوج شکوفایی هنری ایشان بود، همهچیز تغییر کرد.
نمایش بیژن و منیژه و اپرای خسرو و شیرین قبل از انقلاب چند بار به روی صحنه رفت؟
قبل از انقلاب بارها اجرا شد و مورد استقبال مردم داخل و خارج قرار گرفت. اما بعد از انقلاب فقط سه شب در تالار وحدت اجرا شد و نمایش بیژن و منیژه هم بارها اجرا شد.
فقط مانی و مانا بایکوت شد!
بله متأسفانه، البته چند سال پیش آقای ناصر نظر بخشهایی از آن را بهطور مختصر با ارکستر کودکان به صحنه برد که کار بدی هم نبود، اما خب، کامل نبود. البته موسیقی بدون کلامش را آقای علی رهبری در خارج از ایران ضبط کردهاند. بسیاری گفتهاند ما آن را اجرا میکنیم، متنش را در اختیار ما بگذارید، اما فقط وعدههای توخالی است!
چرا اجرای این اثر باشکوه طلسم شده و متأسفانه برخی هم قصد دارند با اجرای آن به هر نحوی، به نفع خود از آن بهرهبرداری کنند! اجرای این اثر چقدر هزینه دارد؟
اجرای این کار نیاز به یک ارکستر سمفونیک دارد، بنابراین غالب هزینههایش، شامل لباس، دکور صحنه و نوازندههای ارکستر است. البته چون موسیقی کار، آماده و ضبطشده است، فقط نیاز به هزینه ساخت دکور و طراحی و تأمین لباس بازیگران دارد. قسمت نمایشی این کار برای جذابیت بیشتر طوری تنظیم شده که نقشها در قالب حیوانات مختلف به صحنه میرود، بنابراین نیاز به طراحی لباس حیوانات هست و صد البته حضور چند شخصیت و کاراکتر مستقل زن برای ایفای نقش زن اپرا الزامی است، که خب، این یکی از موانع بزرگ اجرای این اثر در ایران است.
شما نقش آقای دهلوی و جایگاهشان در موسیقی ملی ایران را چطور ارزیابی میکنید؟ همه ما میدانیم آخرین نسل از استادان نامدار و برجسته موسیقی ایران در یک دهه مدیریت و هدایت ایشان بر هنرستان عالی موسیقی به فاصله سالهای ٤٠ تا ٥٠ درخشیدند. بزرگانی همچون؛ استاد حسین علیزاده، استاد کامبیز روشنروان، استاد علی رهبری و دیگر نامداران موسیقی کشور، حضور آقای دهلوی چه تأثیری بر کیفیت آموزش آکادمیک دانشجویان موسیقی در آن سالها داشت؟
دهلوی کارهایی کرد که نظیرش در ایران انجام نشده است؛ از آثارش گرفته تا روشهای آموزشی و آکادمیکی که وارد سیستم آموزش هنری ایران کرد. در آن زمان آهنگسازانی در قواره آقای دهلوی که آنطور به همه زوایای هنر موسیقی از آهنگسازی تا آموزش و نگارش آثار و انتشار کتاب با جدیت بپردازند، نداشتیم. البته بودند آهنگسازان و موسیقیدانان برجسته دیگری همچون آقای چکناواریان و احمد پژمان که کارهای خوبی ساختند، اما آقای دهلوی بر همه ابعاد موسیقی چه ایرانی و چه جهانی، احاطه داشت.
شما قطعاتی که نوشت و ساخت و اجرا کرد را بررسی کنید؛ سبکبال، کنسرتینو برای سنتور که با همکاری آقای پایور بود و با نگاه به اپراها و اپرتهای ایشان، متوجه تسلط او بر گوشهها و ردیفهای موسیقی ایرانی و نیز ارکستراسیون و فرم و هارمونی موسیقی جهانی میشوید. درباره پرورش شاگردان هم ایشان روشی را در هنرستان پیاده کرده بودند که حقیقتا ما امروز از دستاوردهای آن بهرهمند شدهایم. اگر او مدیریت هنرستان را برعهده نداشت امروز خیلی از بزرگانمان را نداشتیم. برای مثال، اگر تلاش آقای دهلوی نبود، آقای رهبری امروز علی رهبری نمیشد و از چنین جایگاهی برخوردار نبود.
مقصودم این بود که بدانم ما چطور میتوانیم این جایگاه را برای آیندگان تعریف کنیم؟
دهلوی انسان خاصی بود، او تکتک شاگردانش را بهدقت آنالیز و تواناییهای آنها را کشف میکرد، بنابراین مسیر درست را پیش راهشان قرار میداد تا آنها به چیزی که شایسته آن هستند، برسند. این احساس مسئولیت دهلوی بود که اینگونه برای تکتک شاگردان هنرستان ارزش قائل میشد و در زندگی حرفهای و هنریاش با دوراندیشی خود آینده شاگردانش را بهنوعی تضمین میکرد. دهلوی حقیقتا انسانشناسی بزرگ بود.
در آستانه ٧٠سالگی به چه چیزهایی رسیدهاید؟ آیا به آن هدف و خواستهتان به عنوان رسالت تاریخی- انسانی و هنری خویش رسیدهاید؟
در سالهای گذشته، تجربههای زیادی به دست آوردم، متأسفانه چون شرایط برایم مساعد نبوده، نتوانستم آنطور که دلخواهم است، فعالیت کنم. ولی هرکاری که تا به امروز انجام دادم با عشق بوده و سعی کردم برای نسل آینده کاری انجام داده باشم. این آثار و رپرتوارهایی که چاپ و منتشر شد، به نظرم، برای نسلهای آینده ماندگار و باقی است. البته بخشی از کارهایم هم نیمهکاره مانده است که متأسفانه به دلیل حمایتنشدن، بلاتکلیف مانده که باید سر فرصت آنها را منتشر کنم. در همه دستگاهها و موسیقی آوازی مجموعهها و قطعاتی را برای ارکستر و سلو ساخته و تصنیف کردهام که کسی تابهحال این کار را نکرده. همچنین در همه فرمهای موسیقی؛ از پیشدرآمد رِنگ تا قطعات ضربی و چهارمضراب، نیز کارهایی انجام دادم که تصور میکنم الگویی برای نسلهای آینده خواهد بود. بیشتر به هنر موسیقی ایرانی و مهمتر از آن ثبات جایگاه خانمها در موسیقی ایرانی، فکر میکنم که به این آرزو و هدفم رسیدم.
تصور میکنم اگر قرار باشد همه خانمها کنار بروند و دائم از فعالیتهای آقایان صحبت کنیم، درست نیست. بنابراین سعی کردم همیشه طوری فعالیت کنم که فضایی برای خانمها باشد و خانمها این اعتمادبهنفس را داشته باشند که میتوانند پابهپای آقایان به فعالیت هنری بپردازند و تأثیرگذار باشند. خانمها باید تلاش کنند تا با علم و دانش و مسئولیتپذیری، جایگاه حقیقی زنان را در کنار آقایان و نه رودررویشان تثبیت کنند. تا جایی که امکانات هم این اجازه را به من دهد تلاش و فعالیتم را بهطور جدی ادامه میدهم، کنسرت برگزار میکنم، تدریس میکنم، آهنگسازی میکنم و شاگرد پرورش میدهم. اما از طرفی هم به لحاظ شرایط شخصیام و بهدلیل بیماری آقای دهلوی، تمرکز و آزادی فکر را ندارم و این عمدهترین دلیل کندپیشرفتن کارهایم است.
ارسال نظر