گفتوگو با پیتر دینکلج، کوتولوی زیرک «بازی تاج و تخت»
پیتر دینکلج در هفته گذشته برای ششمینبار در مراسم اهدای جوایز امی حضور پیدا کرد تا بهعنوان یکی از پیشتازان رشته بهترین بازیگر مکمل مجموعه تلویزیونی درام، نام خود را در تاریخ مهمترین جایزه تلویزیونی دنیا به یادگار بگذارد.
او تا ۴۲سالگی تنها شخص کوتاهقامتی بود که در فیلمهای مختلف برای خندهگرفتن از مخاطبان استفاده میشد و به گفته خودش هنگام دریافت جایزه گلدنگلوب حتی مادرش نیز شانسی برای موفقیت وی در عالم بازیگری متصور نبود. دینکلج با پافشاری بر تواناییهای خود و مبارزه با تمام اشخاصی که حضور او در این دنیای پرطمطراق که هرساله ستارگان خوشسیمایی (بنا بر صنعتیبودنش) به مخاطبان خود معرفی میکند، بیهوده میدانستند، درنهایت توانست استعدادهایش را به اثبات برساند. یکی دیگر از نکات مهمی که در مورد موفقیتهای دینکلج میتوان به آن اشاره کرد نقش الهامبخش وی برای نسلهای آینده است؛ جایی که کودکانی با هر شرایط نامتعارف جسمانی، او را الگوی خود قرار داده و قدم به عرصههای مختلف هنری خواهند گذاشت. در گفتوگویی که پیش رو دارید سعی شده از زبان دینکلج، شرححال کوتاهی درمورد احساساتش به بازیگری، روند صعودی موفقیتهایش و مشکلات بزرگ و کوچکش ارایه شود زیرا واقعیت امر این است که «آرزو بر هیچکس عیب نیست»
آقای دینکلج آیا عصر طلایی تلویزیون در این روزها تاثیری بر گونههای مختلف شخصیتپردازی در دنیای سریالها گذاشته است؟
بله، امروزه شاهد تغییرات قابل ملاحظهای در شخصیتپردازی کاراکترهای تلویزیونی هستیم، اتفاقی که به نظر من فوقالعاده است، کافی است شما نگاهی به شخصیتهای اول مرد در دوران گذشته بیندازید و آنها را با امروزیها مقایسه کنید، مشخص است هالیوود درنهایت رضایت داده است تا قهرمانهایش از دل اجتماعات انسانی واقعی بیرون آمده و باورپذیرتر باشند، دیگر همه چیز در گرو قهرمانان زیبای هالیوودی نیست. در گذشته این رویکرد هالیوود باعث شده بود که مخاطبان سینما نیز تخیل خود را محدود به پردههای سینما کنند و هیچگاه نقشی اصلی و مهم را برای کسی بهاندازه من متصور نباشند.
قابل درک است اما حتی خود شما نیز در اولین تجربههای بازیگری خود در فیلمی چون «زندگی در فراموشی» اثر استیو بوشیمی، ظاهر شدید و نقش یک بازیگر را ایفا کردید که میگفت: آیا در رؤیاهای خود نیز بازیگری را تصور کردهاید که همقد و اندازه من باشد!؟
ببینید مشکل همین جاست، قد و اندازهام مرا برای ایفای نقش در قالب هیچ کاراکتری تعریف نمیکند، این مشکلات نباید من را محدود کند، زیرا قد و اندازه من بخشی از کالبد بازیگری من است، چرا باید کاراکترها نسبت به اندازه من تعریف یا نوشته شوند!؟ نقشی که من انتخاب میکنم دارای ویژگیهای خاصی است که میتواند درصورت لزوم قد و اندازه من نیز در آن لحاظ شود ولی بهصورت کلی نباید نقشی را نوشت که تنها یک بازیگر سیاهپوست قادر به نقشآفرینی آن باشد. امروزه بازیگران سیاهپوست در قالب شخصیتی بازی نمیکنند که باید سیاهپوست باشد، آنها کاراکتری را ایفا میکنند که نژاد یا قد و اندازه را در پسزمینه دارد و بر حسب اتفاق میتواند سیاهپوست یا کوتاهقامت هم باشد. این ویژگیها شما را برای مخاطبان تعریف نمیکند، این ویژگیها بخشی از وجود شماست، فکر میکنم مشکل اصلی فیلمنامههای بد است.(میخندد)...
با این احوال خود شما نیز در کارنامه خود سابقه رد کردن نقشهایی را دارید که طبق تفکرتان میتوانست بخشی از وجود شما باشد، مثلا نقشهایی چون الویس یا چیزهایی مثل این.
بله، مسیری که من بهعنوان بازیگر طی کردهام بسیار گمراهکننده است، زیرا باید قادر باشیم نسبت به شرایط خاصی که داریم بموقع از حضور در نقشهایی اجتناب کنیم، مخصوصا زمانی که اوایل آغاز بهکار در بازیگری هستیم، دلیلش هم این است که زندگی کوتاه است و باید پس از مدتی به کارهایی که انجام دادهاید افتخار کنید، نه بهخاطر سوءاستفاده از شرایط متفاوتی که دارید پس از مدتی با نگاه به کارنامه خود شرمنده شوید. من در طول مسیری که طی کردهام حتی حاضر بودم مدتهای زیادی کنسرو بخورم یا شغلهای پارهوقت دیگری هم داشته باشم تا پرسونای سینماییام را با مسخره کردن شرایطی که دارم در فیلمهای نازل به مسخره بگیرم و درآمد قابل قبولی نیز داشته باشم.
آیا همیشه اعتمادبهنفس بالایی داشتهاید؟
خیر، درحقیقت من بیشتر طول مسیرم را بدون اعتمادبهنفس طی کردهام، اتفاقا هنوز هم فردی بسیار خجالتی هستم، راز موفقیت من حرفهای است که در آن فعالیت میکنم. بازیگری انسان را بسیار سرسخت میکند، شما بهعنوان یک بازیگر خجالتی باید نقش فردی را ایفا کنید که بههیچ عنوان خجالتی نیست؛ مانند کاراکتری که در مجموعه «بازیهای تاج و تخت» ایفا میکنم. من مجبور هستم خودم را در قالبهای مختلف نقشهایم احیا کنم و این کار باعث میشود بسیاری از خصوصیات اخلاقیام را تغییر دهم. من جزو آن افرادی هستم که بسیار به حریم شخصیاش احترام میگذارد، عاشق سکوت و خلوت کردن است؛ درست برخلاف نقشهایی که ایفا میکنم.
تناقض خصوصیتهای اخلاقی که میگویید و حرفهتان، آزارتان نمیدهد؟
باهم همخوانی ندارند، مخصوصا در این روزگار که ما بیشتر وقت خود را با گوشیها و فضای مجازی میگذرانیم. من دلم برای دورانی که کسی میگفت: من دلم یک دوربین میخواهد، تنگ شده است، در حال حاضر همه با گوشیهای خود در حال فیلمبرداری هستند و دنیای دیجیتال دسترسی به دوربینها را بسیار بیارزش کرده است، همه میتوانند یک دوربین کوچک داشته باشند و از هر چیزی فیلمبرداری کنند. همه چیز در اینترنت موجود است که این را هم نمیپسندم. من در نیویورک زندگی میکنم؛در محیطی بسیار بزرگ و پررفتوآمد. دلیل اصلی اینکه زندگی در چنین مکان پرازدحامی را انتخاب کردهام عاملی چون گمنامی است؛ درحقیقت دیدهنشدن در میان جمعیت.
آیا از این که سریال «بازیهای تاج و تخت» تمام شود و به دنیای واقعی بازگردید یا در پروژهای دیگر مشغول به کار شوید لذت میبرید؟
بله لذت میبرم. من انتخاب نقشهای متفاوت را بسیار دوست دارم. مخصوصا از حضور در فیلمهای کوچکتر و صمیمیتر لذت میبرم. البته باید اعتراف کنم که من خوششانس بودم که در چنین سریالی ایفای نقش کردم، این میتواند بهعنوان میراث قابلقبولی از حرفه من به یادگار بماند، حضور در پروژهای چون «بازیهای تاج و تخت» بسیار شگفتانگیز و عالی بود، پروژه بزرگی که به من این فرصت را میدهد که تا پایان عمرم با خیال راحت در فیلمهای کوچکتری که دلم میخواهد بازی کنم. فیلمهای کوچک و مستقل اهمیت زیادی برای من دارند زیرا تمام افراد پروژه برای اینکه هزینههای خود را تامین کنند جذب آن نمیشوند، آنها میآیند تا خلاقیت خود را به معرض نمایش بگذارند. این قبیل آثار همیشه روحیه من را تازه نگاه میدارد، دوست دارم پس از پایان مجموعه «بازیهای تاج و تخت» هم حرفهام را در همین مسیر ادامه دهم.
بازگردیم به پیش از مشهور شدنتان، زمانی که در نیویورک آپارتمانی پر از موش داشتید ...
من به آنجا نمیگویم پر از موش، درست است که جای ارزانقیمتی بود و هوایش بسیار سرد بود ولی در کل تنها یکبار، یک موش وارد آپارتمانم شد، جز این اتفاق به نظرم محیطی بسیار دوستداشتنی داشت. البته اکنون که 47ساله هستم شاید توان زندگی در آن شرایط را نداشته باشم و بهخاطر بالا رفتن سطح زندگیم بسیار سپاسگزارم. اما این خصیصه هم به نظر من بخشی از جوان بودن است؛ اینکه بتوانی هر جایی که خواستی زندگی کنی و هدفهایت را دنبال کنی. گرسنگی بکشی و مبارزه کنی، زیرا زندگی جایی برای مبارزه است. وقتی جوانتر هستیم اولویتهای متفاوتی داریم و شکست جزئی جدانشدنی از زندگی است، اما در این سن و سال نمیدانم آیا قادر به تحمل آن سبک زندگی یا قبول شکستهای کاری هستم یا خیر، ترجیح میدهم به آن فکر نکنم.
به هر حال شما اکنون خانوادهای دارید که باید نیازهای آنها را تامین کنید.
دقیقا. البته نسبت به بقیه کمی خیالم از بابت خانوادهام راحتتر است زیرا آنها هم جزو آن دسته انسانهایی هستند که میتوانند از پس مشکلات بزرگ و کوچک خود برآیند. البته من تمام تلاش خود را کردهام که سختیهایی را که خود متحمل شدهام را از آنها دور نگاه دارم، همه چیز باید برای آنها آماده باشد تا بتوانند دیدگاه درستی برای آینده خود داشته باشند، تمام تلاش من مهیا کردن وضعیتی مساعد برای دیگر اعضای خانواده است، برای مثال همسر من فوقالعاده است، بیشک او هنرمند اصلی در میان خانواده ما محسوب میشود.
اگر اینگونه است و شما هنرمند نیستید، شما ...
من فقط یک بازیگر تلویزیون هستم که قبضها را تسویه میکنم.
نظر کاربران
من فقط یک بازیگر تلویزیون هستم که قبضها را تسویه میکنم