رضا عطاران چرا و چگونه با تاخیر زیاد سوپراستار شد؟
تقریبا یک دهه پیش وقتی فیلم «توفیق اجباری» در گیشه در حال کسب موفقیت بود، محمدرضا گلزار در اوج شهرت بود و رضا عطاران در بهترین حالت نقش های مکمل در سینما را تجربه می کرد.
در این نُه سال، گلزار هشت فیلم بازی کرده و عطاران 27 فیلم! زمان کوتاهی است برای چنین تغییری. اما چاره ای نیست. سینما در مورد ستاره ها بی رحم است و البته وقتی قرار باشد کسی را به شهرت برساند، دست و دل باز.
شاید بتوان لقب مشابهی برای عطاران در نظر گرفت و او را «ستاره نامحتمل» خواهند. نیاز نیست به نوجوانی او فکر کنیم؛ همین ده سال پیش و در میانه دهه 1380 اگر کسی پیش بینی می کرد یک دهه بعد ستاره اقبال همه سوپراستارها افول می کند و فقط یک سوپراستار می ماند و نامش رضا عطاران است، مودبانه ترین واکنش پوزخند بود. اساس این که عطاران بتواند به نزدیکی مفهوم ستاره هم برسد، محل تردید بود. اما حالا او مردی است که انگار مهره مار دارد. تهیه کننده های سینما می دانند او در هر فیلمی با هر کیفیتی بازی کند، پول پارو می کند.
در پنج سال گذشته در سیزده فیلم بازی کرده که جز یکی که نیمه کاره مانده (آینه شمعدون) و یکی که فروش متوسطی داشته (چه خوبه که برگشتی) همگی در گیشه موفق بوده اند. از این سیزده فیلم علاوه بر بازی، سه تا را خودش کارگردانی هم کرده.
عطاران نخستین فیلم سینمایی اش را دو دهه پیش بازی کرد: «کلید ازدواج» (داود موثقی، ۱۳۷۶). این فیلم پایان غمگین دوره موفقیت علیرضا خمسه به عنوان کمدین بود. خمسه این فیلم را بازی کرد و بعد حدود یک دهه از سینما دور افتاد. خمسه و اکبر عبدی شمایل های کمدی دهه های ۱۳۶۰ و ۷۰ بودند. دو کمدینی که از تلویزیون آغاز کردند، ستاره شدند و در سینما تا حد سوپراستار رشد کردند.
«کلید ازدواج» را کمتر کسی به یاد دارد، اما فیلم مهمی است. آخرین تلاش برای زنده نگه داشتن یک کمدین بود، با قرار دادن او کنار بازیگرانی که آن زمان تازه در تلویزیون با مجموعه های «ساعت خوش» و «سال خوش» مردم را به وجد آورده بودند. اما این تلاش محکوم به شکست بود.
از یک سو چون جامعه مطالبه های دیگری داشت، از سوی دیگر چون دوران محبوبیت خمسه به پایان رسیده بود و از طرف دیگر چون فیلم ضعیف و بدی بود. دلیل چهارمی هم می توان ذکر کرد: «ساعت خوش» بدون مهران مدیری معنایی نداشت.
آغاز کارگردانی و بازگشت به سینما
او در اواخر دهه ۷۰ دو مجموعه مهم برای تلویزیون ساخت: «مجید دلبندم» که مهم بود و تکیه کلام هایش وارد جامعه شد و «قطار ابدی» که یک جُنگ کمدی با آیتم های متنوع عجیب بود و به نظر نمی رسد دیگر تکرار شود. با آغاز دهه ۸۰ او در سینما حضور کمرنگ و گهگاهی داشت، اما به تدریج در تلویزیون در قامت کارگردان شهرت یافت.
در سال 82 سریال شبانه «کوچه اقاقیا» توانایی های او را نشان داد. اما آنچه شمایل عطاران را کامل کرد، دو سریال مناسبتی بود که در ماه رمضان پخش شد: «خانه به دوش» (1383) و «متهم گریخت» (1384). او با این دو سریال به لحن و سبک شخصی خاصی دست یافت که تا همین حالا هم ادامه دارد. نوعی کمدی عامه پسند که تا پیش از او دیده نشده بود. اما هم زمان در سینما هم دوران جدید او به تدریج آغاز می شود.
هرقدر عطاران پرکارتر می شد، از تلویزیون بیشتر فاصله می گرفت. او در سال 85 سریال مناسبتی «ترش و شیری» را برای تعطیلات نوروز کارگردانی کرد و دو سال بعد در رمضان سال 87 «بزنگاه» را ساخت که آخرین تجربه کارگردانی او در تلویزیون باقی مانده است. تلویزیون بار دیگر یکی از کشف های خودش را از دست داد. «بزنگاه» چنان تکه تکه شد که عطاران خانه اش را ترک کرد و دیگر بازنگشت. لااقل به عنوان کارگردان.
بازگشت رضا عطاران به سینما البته باز هم با اقبال ناگهانی رو به رو نشد. از میان همان پنج فیلم سال 87، فقط یک فیلم در گیشه موفق بود: «نیش و زنبور» (حمیدرضا صلاحمند). شاید حوادث سال 88 باعث این اختلال شد اما در آغاز دهه 90 عطاران به اوج رسید.
«ورود آقایان ممنوع» که تولید ۸۹ بود و در سال ۹۰ اکران شد، آغاز روندی بود که تا امروز ادامه دارد و به نظر می رسد لااقل تا انتهای این دهه هم ادامه خواهدداشت. تثبیت رضا عطاران به عنوان ستاره و سپس تبدیل او به تنها سوپراستار سینمای ایران.
اما بررسی تاریخی و وقایع نگارانه به تنهایی نمی تواند دلیل شهرت و محبوبیت زیاد- و شاید غیرطبیعی- عطاران را توضیح دهد. چرا او باید حدود ۲۵ سال صبر می کرد تا بعد از اولین تجربه هایش به عنوان ستاره پذیرفته شود؟
اول این که عطاران به عنوان کمدین از ابتدا پرسونا نداشت. او مثل اکبر عبدی یا علیرضا خمسه یا مهران مدیری صاحب «آن» مشهور ستارگی نبود. اما در یک روند تدریجی آزمون و خطا شمایل اصلی خود را پیدا کرد. ترکیبی از همان بی خیالی شخصیت عطا در «هوو» و رندی و زرنگ بازی پچ سه سریال مشهورش که در رمضان پخش شد و دست و پاچلفتی بودن شخصیت معلم در «ورود آقایان ممنوع».
دوم، عطاران به لحاظ قابلیت های چهره و فیزیکی نه «مرد جذاب دلخواه» است و نه «کمدین ذاتا بامزه». اما همین نکته او را به قله شهرت و محبوبیت رسانده است. او یک «آدم معمولی» است. حالا دیگر با اطمینان می توان این را پذیرفت که مردم همین ممولی بودن او را دوست دارند. انگار یکی از جنس خودشان را می بینند که روی پرده با همه ضعف ها و رذیلت ها و رندی ها و زرنگی ها می تواند قهرمان باشد.
سوم، اگر کمی نقش های مهم این سال های عطاران را مرور کنیم، او حتی از معمولی بودن هم پایین تر رفته. او با نقش هایی بیشترین موفقیت را به دست آورده که فقط آدم معمولی نیست، حتی «بازنده»است. چیزی که در ادبیات نسل امروز با عنوان «لوزر» زیاد به کار می رود. مثال های زیادی وجود دارد: در «ورود آقایان ممنوع» یک دبیر شیمی گیج و منگ و غیرجذاب که در برابر اقتدار مدیر مدرسه تسلیم است.
در «بی خود و بی جهت» یک همه کاره هیچ کاره که می خواهد برای دوستش خانه فراهم کند و مراسم ازدواجش را سر و سامان دهد، اما موفق نیست. در «اسب حیوان نجیبی است» یک مامور قلابی پلیس که کلاه برداری اش هم سطح پایین است. در «خوابم می آد» یک معلم میان سال که نمی تواند با کسی ارتباط برقرار کند، سایر والدین پیر خود شده و در انتها در صندوق عقب ماشین به دره می افتد! در «ردکارپت» یک سیاهی لشکر که به جشنواره کن می رود، موی دماغ ستاره های مشهور سینمای جهان می شود، پولش را می دزدند و آواره می شود.
ستاره نامحتمل
ترکیب آن آدم معمولی بودنِ ظاهری با این مفهوم بازنده بودن در موقعیت های داستانی از او ستاره ای ضدالگو ساخته که از یک سو کاملا برای مردم ملموس است و از سوی دیگر ورای موقعیت های طنزآمیز فیلم ها، ردی از واقعیت ناخوشایند دارد. ترکیب پیچیده ای است. عطاران از یک سو طلایه دار آدم خوش قلب عادی است که یک ارزش عرفی ایرانی تلقی می شود و از سوی دیگر بازنده ای که گویی هشدار می دهد مثل من نباشید.
او همان چیزی است که خیلی از مردم هستند، اما نمی خواهند باشند. شاید پشت آن کف زدن ها و قهقهه های بعضا بی دلیل در تاریکی سینما، این حس ناخوشایند پنهان شده باشد که تماشاگران می بینند ستاره سینمایشان هم درگیر همان مشکلات روزمره اجتماعی و اقتصادی و تضادها و حقارت ها و عقده های درونی ناشی از وضعیت جامعه است.
آنها حتی به صحنه های بی مزه و موقعیت های نه چندان کمیک می خندند که این حس را از خود دور کنند. اما در انتها همین تماشاگران با این بُعد جادویی سینما هم مواجه می شوند که حتی شمایلی با این مشخصه ها می تواند آن قدر موفق باشد که هزاران تن مثل خودشان پول بدهند و او را روی پرده سینما تماشا کنند.
نظر کاربران
رضا عطاران خیلی متواضع و دوست داشتنیه مثل اکثر چهره ها و بازیگران دیگه نیست که خودشون رو جدا از مردم میدونن و فکر میکنن تافته جدا بافته هستند و اکثرشون خودشونو بالاتر از مردم میدونن و از بالا به مردم نگاه میکنن...اما رضا عطاران واقعاً دلش با مردمه دمش گرم ...سرش سلامت
رضا عطاران رو خیلی دوست دارم..با سریال های زیباش زندگی کردم.بار ها فیلم های خوبش مثل اسب حیوان نجیبی است وخوابم میاد رو دیدم و البته متاثر شدم..کمدینی که به معنای واقعی کلمه از جنس مردمه....خوش اخلاق..خوش رفتار...دوست داشتنی...دوستت دارم عطاران
رضاعطاران. با هیچ ستاره ای قابل مقایسه نیست نقشهای جدی و کمدی رو خوب بازی میکنه واقعا دوسش دارم بازیش عالیه
یه مدت خیلی کوتاه جواد رضویان زیاد بازی کرد و فیلم ساخت
هرکدومشون یه دوره هستند دیگه
حالا دور دوره اقای عطارانه
آقا رضا عطاران خیلی کارش درسته و من فیلم ها و سریالهاش رو دوست دارم امیدوارم همیشه موفق و سلامت باشه خیلی دوست دارم بتونم یه روزی از نزدیک ببینمش