نمایش های بی ادعایی که باید ببینید
در مقطعی که معیار انتخاب بیشتر مخاطبان امروز تئاتر حضور چهره ها و افراد سرشناس در بین عوامل اجرایی یک تئاتر است، نمایش های بی ادعاتری در سالن های معمولا کوچک تر شهر به روی صحنه می روند که فارغ از نقدهای تکنیکی، تلاشی برای زدن حرف تازه دارند و به خاطر نداشتن همان چهره های سرشناس حرف های تازه شان به گوش بسیاری از علاقه مندان و مخاطبان تئاتر نمی رسد.
خروج اضطراری/ مهرداد مصطفوی/ تماشاخانه ارغنون
صحنه در تسخیر صفحات مجازی
بسیاری از مخلوقات و مصنوعاتی که به دست بشر تاکنون پدید آمده، واسطی برای ارتباط بوده... تا آن جا که عصری را به نام ارتباطات نام گذاری کرده و کباده تکنولوژی امروزه همین است که با رشد فزاینده اش نوید آرمان شهری را می دهد که پایه سامانش منشور ارتباط است. انسان موجودی اجتماعی است و هنر تئاتر، اجتماعی ترین فرم هنر است.
تئاتر خاصه بعد از جنگ جهانی دوم در یک پارادوکس با به چالش کشیدن ابزار ارتباط انسانی بالاخص زبان، هم چنان تلاش می کند با تماشاگر حلقه مفقودی را پیوند بزند که جریان دوسویه پیام کمترین تلفات را داشته باشد. تئاتر به گونه ای خودش را دچار پارادایم ارتباط می کند تا هم چنان دو لبه ممکن و ناممکن را تیز نگه دارد.
به نظر می رسد نوع بشر هرچه تلاش می کند، ورطه ناممکن ارتباط مساحت بیشتری را اشغال می کند. با این مقدمه در خروج اضطراری ورطه ارتباط ناممکن در بستر اجتماعی مورد مناقشه است. داستان آدم هایی به غایت تنها که در مسیر خورنده وسایط ارتباط جمعی و صفحات مجازی چنان چرخ شده اند که دیگر زمان و مکان واقع برای روایت آنان نامکفی است.
روی پرده ای رشته ای، تصویر دریا پخش می شود و گویی تمام صحنه به صفحه ای مجازی در شبکه ای اجتماعی مثلا اینستاگرام تبدیل شده است. تصویر امواج دریا مثل ریپلی مدام فیلم یک دقیقه ای اینستاگرام است که گاهی شبح یک نفر در آن میان چشم مخاطب را می رباید. دیالوگ های سریع و کوتاه، فرهنگ زبانی کامنت را دارد و کاراکترها از هر جایی می توانند زیر تصویر وارد قصه شوند... اما این صحنه جولانگاه حرافی چه قشری است؟
جهان ممکن وسایط مجازی با کارکردی واژگون از آشکاری ورطه های پنهان می سازد و همان جور که اساس ارتباط را ممکن می کند، اما مساحت ناممکن را گسترش می دهد. مثال واضح آن این است که با بنیان اشتراک گذاری، در حال تولید انسان های منفرد است... خروج اضطراری غوطه خوردن در چنین فضای متعفنی است که هیچ کس از آن راه گریزی ندارد، حتی اگر ۱۰ سال انزوا اختیار کرده باشد، حقیقی بودن مجاز است و اعلام خطر برای بازگویی یک اصل ساده، آن چه امروز واقعی است دنیای مجازی است...
زندگی برای زندگی/ رضا بهرامی/ تالار محراب
صحنه در تسخیر فرم
نمایش «زندگی برای زندگی»، که این شب ها در محوطه باز مجموعه تئاتر محراب اجرا می شود، نمایشی است کوتاه (فقط ۳۰ دقیقه)، ولی سرشار از حرکت، رنگ، نور، موسیقی و بازی های قابل قبول، که اگر کسی مطلع نباشد، باور نمی کند. بازیگران نمایش، نوجوانان و جوانان هنرجو یا دانشجویی هستند که برای نخستین بار بازیگری را در شکل حرفه ای تجربه می کنند. این نمایش با دو ماه تمرین فشرده و سخت شکل گرفته و هر تماشاگر حرفه ای می تواند نتیجه تمرین های مداوم و دشوار گروهی را در روند اجرای نمایش ببیند.
«زندگی برای زندگی» یک نمایش داستان گو نیست، بلکه اثری موقعیت محور با تاکید بر رابطه پاک مادر و فرزند در جهان امروز است. گرچه به دلیل بی کلام بودن نمایش و استفاده فراوان از حرکات فرم، شاید برخی تماشاگران عادی برای درک داستان یا موضوع، دچار سردرگمی بشوند، اما کلیت نمایش، که به جنگ پلیدی و پاکی اشاره دارد، برای عموم تماشاگران قابل درک است.
در نمایش «زندگی...» نبرد خیر و شر با شکلی نمادین به صورت عنکبوت های خشن و بچه های شاد و معصوم نشان داده شده. آن چه در طول نمایش مخاطب را به تماشای پی گیر و جدی اثر ترغیب می کند، حرکات آکروباتیک شخصیت ها، پخش موسیقی و آوازهای محلی، استفاده از تکنیک هایی مثل سایه بازی و نورپردازی و هم چنین عناصر طبیعی مانند آب، باد، خاک و آتش است.
اگر از طرفداران نمایش های فرم و بی کلام هستید، معطل نکنید و یکی از همین شب ها خودتان را به مجموعه تئاتر محراب برسانید تا شاهد یک تجربه نو و متفاوت باشید.
لابراتوار/ منصور صلواتی/ تماشاخانه موج نو
لا به لای معناباختگی
تراژدی- کمدی «لابراتوار» در لا به لای معناباختگی یک موقعیت به کنکاش در فرو رفتن و بی معنایی، معنایی می گردد که در بن بست رابطه های انسانی در بیراهه ای نامعلوم گم شده است. (حتما جمله را باز هم بخوانید، چون سعی کردیم بار اول مفهوم نباشد.) در این نمایش که برای ارتباط با تماشاگر در پی سادگی کلامی نامشخص از هرگونه واضح گویی دوری می کند- جهان به واسطه غربتی آزاردهنده چیزی جز رنج- عذاب و تکرار برای ارائه ندارد. این جهان با فاصله گرفتن از معنایی که برای خودش تعریف کرده- به فاصله ای میان شخصیت ها می رسد که رابطه کلامی آن ها بدون هیچ درکی از سمت هر کدام به نیستی و یاس ختم می شود.
نتیجه این گسست آشکارشدن کرختی و از هم پاشیدن جهانی است که انسان سعی دارد به خود بقبولاند در مرکزیت آن قرار دارد. انسانی که بعد از فروریختن ذهنیتش و فهمیدن این موضوع که علم هم راه نجاتی پیش رویش نمی گذارد، معلق میان هستی و نیستی با بهت به آینده ای می نگرد که هیچ تصویری از آن ندارد.
انسان رنج دیده ای که در این نمایش تصویر می شود، نتیجه از هم پاشیدن ایدئولوژی و تفکر جهانی است که هیچ گاه بر استواری آن قطعیتی وجود نداشته است. عدم قطعیت در فاصله مکث ها و سکوت هایی که در تمام نمایش جریان دارد، تکمیل کننده حماقتی است که انسان در سایه آن در حال ذوب شدن و از دست دادن زمانی است که هیچ اعتمادی به آن ندارد. بی اعتمادی غایت جهانی می شود که هر کس، در هر جایگاهی در پی منفعت و جلو افتادن از اتفاقی است که هیچ منشا خاصی در لازمه وجود آن نیست.
در نهایت تعریف این جهان جز جهانی یخ زده و احمقانه چیز دیگر نیست. این جاست که انسان بر تپه ای می ایستد که در حال فرو ریختن است. تراژدی- کمدی «لابراتوار» این فروریختگی را در بغضی خفه شده و خنده ای تلخ که به گروتسک نزدیک می شود، تصویر می کند.
ارسال نظر