رئیس جمهور جذاب آمریکا در سینماها!
فیلم«لینکلن» ساخته استیون اسپیلبرگ این روزها یکی از مهمترین فیلم های روی پرده سینما در دنیاست. کارگردانی همیشه حرفه ای استیون اسپیلبرگ هم باعث شده است فیلم «لینکلن» امیدهای بسیاری را برای کسب جایزه اول مراسم اسکار داشته باشد.
امروز بازی فوق العاده او به اعتقاد بسیاری از منتقدان سینمایی، یکی از اصلی ترین شانس های اسکار پیشض روست. بازی که باعث شده خیلی ها نگاهی دوباره به کاراکتر افسانه ای عالم سیاست آمریکا بیندازند. کارگردانی همیشه حرفه ای استیون اسپیلبرگ هم باعث شده است فیلم «لینکلن» امیدهای بسیاری را برای کسب جایزه اول مراسم اسکار داشته باشد.
این دو هنرمند مطرح سینمای جهان در هفته های گذشته به بهانه فیلم «لینکلن»، گفت و گویی مشترک با نشریه «Collider» داشته اند. در ادامه بخش هایی از آن را بخوانید:
چه چیزی این اشتیاق را در تو به وجود آورد که دست روی چنین داستانی بگذاری؟ داستانی با یک کاراکتر سیاسی.
- استیون اسپیلبرگ: من همیشه درگیر افسون اسطوره آبراهام لینکلن بودم. زمانی که شروع به مطالعه زندگی او می کنیم و تاریخ جنگ داخلی را بررسی میکنیم، متوجه میشویمتا چه حد این اسطوره را تا سطح یک شخصیت کلیشه ای ملی - تاریخی پایین آورده ایم. لینکلن در ۶۰ سال گذشته تا حد یک مجسمه سنگی (اشاره به مجسمه لینکلن در ساختمان کاخ سفید) پایین آورده شده است. اسناد تاریخی موجود در مورد لینکلن بسیار بیشتر از آن چیزی است که از او در سینما یا تلویزیون، تصویر ساخته شده است.
برای دیدن یک فیلم که فقط در مورد او باشد، باید به سال های قبل از ۱۹۹۰ مراجعه شود. افسون من از لینکلن از زمان کودکی آغاز شد و هر چه بیشتر در مورد او مطالعه کردم، بیشتر مجذوب شخصیتش شدم. همیشه با خودم فکر می کردم که بخش های بسیار زیادی از زندگی او وجود دارد که مستحق سینمایی شدن است. این آغاز اشتیاق من برای ساخت فیلمی در مورد زندگی آبراهام لینکلن بود.
دنیل، بزرگترین مشکل تو برای زنده کردن این شخصیت اسطوره ای چه چیزی بود؟
- دنیل دی لوئیس: جدا از هر چیزی منظورته؟! واقعا سخت ترین کار این بود که تلاش کنم مانند مردی زنندگی کنم که یک اسطوره بوده است. من می ترسیدم که توانایی این کار را نداشته باشم اما احساس می کردم که موظفم این کار را انجام دهم. بالاخره یک نفر باید این کار را انجام می داد.
- اسپیلبرگ: البته راضی کردنش برای قبول این کار واقعا سخت بود!
استیون، چرا اینقدر «لینکلن» طولانی است؟
- اسپیلبرگ: تعداد بالای کاراکترهای داستان. باید به همه شخصیت ها پرداخته شود، به نحوی که هیچ کدام لوث نشوند. چنین پرداختی به هر حال وقت گیر است.
در تحقیقات تاریخی خود چه چیزی از شخصیت لینکلن یاد گرفتید یا چه چیزی درباره این شخصیت وجود داشت که قبلا نمی دانستید و بیشتر از همه شما را هیجان زده کرد؟
- دی لوئیس: من هیچ چیزی در مورد لینکلن نمی دانستم به جز چند عکس، یک مجسمه، یک کارتون، چند خط اول سخنرانی قانون گذاری. اینها تمام دانش من از زندگی این شخصیت بود. به همین خاطر مسائل بسیار زیادی وجود داشت که من می توانستم یاد بگیرم و از همه مهم تر و دلچسب تر برای من همین جست و جو برای کشف هر چه بیشتر از جزئیات مهم در زندگی لینکلن بود.
و استیون چه چیزی تو را بیشتر از همه در مورد ساخت این فیلم هیجان زده کرد؟
- - اسپیلبرگ: نکات زیادی بود که درباره لینکلن نمی دانستم که دوست داشتم آنها را به نمایش بگذارم. با وجود انتشار هفت هزار کتاب درباره لینکلن بسیار سخت بود که بتوانی پنج کتاب پیدا کنی که دقیقا چهره یکسانی را از او به تصویر کشیده باشند اما چیزی که در مورد او مرا بسیار متعجب می کرد میزان تعهد او به قانون اساسی اتحادیه آمریکا بود. او تنها رئیس جمهوری بود که با وجود اینکه در زمان ریاست او اتحادیه آمریکا به دو بخش تقسیم شده بود، باز هم به قانون اساسی متعهد مانده بود. نکته بعدی شدت جنگی بود که باعث از بین رفتن قانون برده داری شد. ما همه منابع مکتوب در مورد عمق مشکلات روحی و روانی او در آن زمان را مطالعه کردیم. مطمئن نیستم که همه مشکلات روحی که او با آن درگیر بود مربوط به جنگی می شد که به خاطر برده برداری به راه افتاده بود اما او در میانه های دوره ریاست جمهوری خود درگیر جنگی شد که جان ۶۰۰ هزار نفر را گرفت، هر چند به تازگی اعلام شده که ۷۵۰ هزار نفر جان خود را از دست داده اند. همچنین او همسری داشت که در میانه های زندگی خود دو پسر را از دست داده بود. با وجود این مشکلات، او استوار به هدفی که داشت فکر می کرد و به راهش ادامه می داد. این واقعا برای من شگفت انگیز و هیجان آور بود.
شما چگونه تصمیم گرفتید که پایان قصه «لینکلن» چه دوره ای از زندگی اش یا کدام نقطه عطف باشد؟
- - اسپیلبرگ: در این باره تصمیماتی گرفته شده بود اما چیزی که برای من بسیار مهم بود این بود که لینکلن سوار بر اسب از میدان جنگ پترزبورگ خارج شود. کاری که بالاخره انجام شد. در اواخر فیلم او و یولیسس اس گرنت (جارد هریس) سوار بر اسب از میدان جنگ خارج می شوند. البته با کالسکه ای که رئیس جمهور و همسرش را حمل می کرد. همانطور که در بسیاری از کتاب ها درباره آن نوشته شده بود. فکر می کنم که ما به همه این نماها برای آراستن داستان آبراهام لینکلن نیاز داشتیم. نسخه ابتدایی تونی کوشنر (فیلمنامه نویس فیلم) ۵۵۰ صفحه بود. در فیلمنامه نویسی به طور تقریبی هر صفحه معادل یک دقیقه است. ما لازم می دانستیم که همه تمرکزخود را روی کار، پدر و همسر بودن لینکلن بگذاریم. واقعا نمی شد تنها با اشاره به سرفصل ها و وارد نشدن به جزئیات عمق احساس موجود در این شخصیت را به بیننده نشان داد.
یکی از انسانی ترین و غرورانگیزترین اتفاق های این فیلم دیدن لینکلن و پسرش تد در کنار یکدیگر است. آیا او پدر بهتری بود، اگر فرزندان بیشتری داشت؟
- دی لوئیس: به نظر من این حرف شما درست است. رابطه او و پسر بزرگش رابرت (جوزف گوردن - لویت) به نوعی آخرین شانس لینکلن برای حل و فصل فاصله ای بود که میان او و فرزندش به وجود آمده بود. البته این فاصله به خاطر مشغله های کاری به وجود آمده است. او به خاطر شغلش شش ماه از سال را در کنار خانواده اش نیست. حتی بعد از مبارزات سیاسی وقتی لینکلن به خانه برمی گردد، این بار پسرش، رابرت به دانشگاه می رود و این دوری همچنان ادامه می یابد. داستان فیلم ما وقتی وارد بخش زندگی شخصی او می شود که او دو فرزندش را از دست داده است اما به صورت کاملا مدرنی احساس والدین بودن را دارد و احساساتی بسیار قوی از خود نشان می دهد که باعث می شود مانند هر پدر دیگری به نظر برسد.
این باعث می شود او یک تصمیم بسیار سخت و در عین حال تاثیرگجذجار بگیرد تا خود را به عنوان یک پدر خوب در رابطه اش با تد، حداقل به خود ثابت کند. تجربیات لینکلن به عنوان یک کودک بسیار تاریک و سخت بوده است. او در کودکی مجبور شد به همراه خواهرش از کنتاکی به ایندیانا مهاجرت کند و به نوعی همه تلاش خود را معطوف به زنده ماندن در یک دنیای تقریبا وحشی کرد. من فکر می کنم او مجبور بوده است خیلی زود بزرگ شود. او بدون عشق بزرگ می شود و فکر می کنم از اینکه کاخ سفید را به هرج و مرج میکشید، لذت می برد. او لذت می برد از اینکه با چنگ و دندان به جان کاخ سفید بیفتد. در کل نمی گویم که او پدر بسیار خوبی بوده است اما بهتر است که این نکته را در قالب زمان و مکانی که او درگیرش بوده است، بسنجیم.
*****************************
دنیل تو نمی خواستی بازی در نقش لینکلن را قبول کنی. مهمترین چیزی که باعث اکراه تو نسبت به قبول این نقش شد، چه بود؟ و استیون، سخت ترین چالشی که برای متقاعد کردن دنیل برای بازی در این نقش داشتی چه بود؟
- دی لوئیس: راستش من هیچ وقت فکر نمی کردم قبول این نقش کار درستی باشد اما چیزی که برایم مسلم بود این بود که دیگر از آوردن بهانه های مختلف خسته شده بودم! استیون ایده های مختلفی را به من می داد اما آن چیزی که روی کاغذ می دیدم، باعث می شد احساس کنم کاری که او می خواهد انجام دهد، برای من غیرممکن است. به این فکر می کردم آیا می توانم مسئولیت به نمایش گذاشتن اعتبار بزرگترین رئیس جمهور این کشور را بپذیرم؟ این تصمیمی نبود که من به راحتی بتوانم بگیرم. واقعا احساس می کردم که من کسی نیستم که لینکلن شوم.
- اسپیلبرگ: اما من فکر می کردم دنیل دی لوئیس، دقیقا همان کسی است که باید این نقش را بازی کند، به همین دلیل همه تلاشم را می کردم. من هشت سال قبل درباره چنین کاری با دنیل دیدار کردم و در آن زمان نتوانستم او را متقاعد کنم. تونی کوشنر، تنها کسی نبود که ایده ساختن فیلمی در مورد آبراهام لینکلن را به من داده بود اما زمانی که ما سه نفر (من و دی لوئیس و تونی کوشنر، فیلمنامه نویس) برای اولین بار در ایرلند کنار هم جمع شدیم و در این باره حرف زدیم، کمی نگران بودم. واقعا این نکته که چگونه دنیل می توانست خود را با فیلمنامه ای همراه کند که در آن زمان خوب هم نبود (آن هم بدون هیچگونه راهنمایی از طرف شخص دیگری) عجیب بود. من این موضوع را به هیچ کس نگفتم اما اگر دنیل، لینکلن نمی شد، من این فیلم را نمی ساختم، چون این فیلم، دیگر فیلم من نمی شد و از بین می رفت.
****************************
استیون، ما امروز و بعد از پایان انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و پیروزی اوباما، در شرایط سیاسی خاصی هستیم. مطمئنا مردم وقتی این فیلم را می بینند آن را در چارچوب اتفاقات حال نگاه می کنند. آیا توجهی به اینگونه برداشت های بیننده ها داری؟
- - اسپیلبرگ: صددرصد! نکته جالب این است که بنیانگذار قانون اساسی که امروز وجود دارد، کسی است که ۱۵۰ سال گذشته زندگی می کرده و هنوز شباهت هایی بین سیاستگذاری های آن زمان با زمان حال وجود دارد. من فکر میکنم این اتفاق مانند این است که دوباره بلند شویم و آینه ای را روبروی خود نگه داریم. می توانیم چیزی را که قبلا تجربه کرده ایم، از نو بیازماییم. البته تفاوت هایی میان سیاست های آن زمان و امروز نیز وجود دارد. من واقعا خوشحال می شوم که ببینم مردم تا چه اندازه برای ارزیابی فیلم ما پیش می روند تا بتوانند به یک نمای درست از آن زمان و زمان حال دست پیدا کنند.
نظر کاربران
لحظه شماري ميكنم واسه ديدن همچين فيلمي. فكرشو بكن ... كارگردان اسپيلبرگ بازيگر دي لوئيس. عاشق بازيش تو فيلم نيويوركي ها هستم