کیارستمی را هم مثل مولوی از ما می گیرند!
کیارستمی قدیسی مذهبی که مذهبش انسانیست است، مذهبش معرفت است. او کسی است که این مذهب و این معرفت درونی اش را هیچ وقت به رخ نمی کشد.
اینها بخشی از یادداشت ابوالفضل جلیلی است که فروردین ماه امسال در روزنامه بانی فیلم منتشر شده است. زمانی که همه نگران کیارستمی بودیم و امیدوار. امید به این که بیماری تمام می شود و استاد دوباره بلند می شود و با عینک مشهور دودی اش پشت فیلمبردارهایش می ایستد و فرمان حرکت می دهد اما آن امیدها روز دوشنبه 14 تیر برای همیشه خاموش شد. مثل قلب بزرگی که در پاریس از حرکت ایستاد. با ابوالفضل جلیلی هم کلام شدیم تا از هنرمندان بزرگ بگوید. از سینماگری که انسانیت را به پرده نقره ای ثبت می کرد. جلیلی به عنوان سینماگر آوانگاردی که همیشه نگاهی انسانی در آثارش داشته، حالا شاید بهتر از هر کسی می تواند از جادویی بگوید که در هر نما از فیلم های استاد، تماشاگر را میخکوب می کند از جواهری که در وجودش بود.
چه نکاتی درباره عباس کیارستمی برای شما جذاب بوده؟
- پدرم سی و چند سال پیش در حالی که جوان و خوش تیپ و جذاب بود فوت کرد. من هنوز باور ندارم او فوت کرده. وقتی مشکلی پیش می آید می گویم بروم با او در میان بگذارم ببینم چه می گوید. باور مرگ کیارستمی هم از همین جنس است. او یک انسان پر از رمز و راز بود. رمز و رازی که وقتی به آن پی می بردی می دیدی چقدر آدم بزرگی است و چقدر اومانیستی و چقدر اگزیستانسیالیستی است. یعنی انگار همه اینها بود. منتها برای ورود به همه اینها و پی بردن به این رازها فرصت می خواست. متاسفانه در «مملکت ما همان طور که خودش گفت وقتی من جایزه کن را گرفتم، من را از در پشت فرودگاه خارج کردند چون یکسری می خواستند من را بزنند.»
الان آن یک سری خوشحال باشند که دیگر کیارستمی نیست که او را بزنند. من برای بچه های مذهبی متاسفم که نتوانستند از وجود چنین آدمی استفاده کنند چون وقتی فکر می کنند هر کس ریشش را می زند حتما کافر است. این را به این دلیل می گویم که خودم مذهبی هستم و خودم خیلی از پندها و گفته های او را استفاده کرده ام.
منتها ما همیشه عقب هستیم. زمانی که کیارستمی نخل طلا می برد، می خواهیم او را بزنیم. سال ها می گذرد همه دنیا از او استفاده می کنند، زمانی به هوش می آییم که آقای فرهادی جایزه می گیرد و آقای وزیر هم به استقبالش می رود. مشکل ما این است که چرا از این آدم ها استفاده نمی شد. همین بچه هایی که می گویند ما بچه های بسیج هستیم یا آنهایی که می گویند ما ضد بچه های بسیج هستیم، اینها همه دور یک میز ننشستند از این فرد استفاده کنند.
شما هم مانند آقای کیارستمی در همان مکتب کانون پرورش فکری کارتان را شروع کردید. در کل نسل بعد از آقای کیارستمی از جریان فکری که ایشان درست کرده بود استفاده کردند؟
- اصلا آن زمان جریانی نبود. جریان های فکری همه زاییده بعد از انقلاب است چون آمدیم مردم را دو قسمت خودی و غیرخودی کردیم. حالا در زمینه سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا داریم ولی آن زمان این طور نبود. اتفاقا واعتصمو بحبل الله جمیعا و لا تفرقو بود. یعنی ممکن بود همه کارشان با هم متفاوت باشد ولی در زمینه هنر و در زمینه های ناسیونالیستی همه به یک ریسمان الهی وصل بودند. این طور نبود که بگوییم ژانر فلانی و فلانی. من معتقدم آن زمان مکتب لاویسم حکومت می کرد. یعنی همه عاشق مکتب الهی بودند و همه می خواستند ایران را جلو ببرند. برای همین همه با عشق کار می کردند.
البته من خودم هیچ وقت در کانون پرورش نبودم. فقط یادم است که یک بار ۱۰ سالم بود یک کتاب را مصور کردم و به خاطر آن از مسئول کانون هدیه گرفتم. آن زمان عشق بود و الان سیاست است و این است که ضرر می زند. کاری که کیارستمی کرد این بود که عشق را حفظ کرد و خط و رنگ عوض نکرد و نان به نرخ روز نخورد.
همان عشق و صداقت قبل از انقلاب را حفظ کرد و دنیا را گرفت و جا دارد که جمهوری اسلامی به پاس قدردانی، نه از فیلم های کیارستمی، بلکه به خاطر خدمتی که او به کشور کرد، الان حداقل یک خیابان به نامش کنند. کیارستمی در زمانی که می گفتند جمهوری اسلامی تروریست است، فیلم های شاعرانه را از ایران بیرون داد و برای ایران افتخار آفرید. اگر این کار را نکنند، کشورهای دیگر پیش دستی می کنند همان طور که مولوی را از ما گرفتند و همین روزها حافظ و سعدی را هم می گیرند، کیارستمی را هم به نام خودشان خواهند زد.
می گویند فیلمسازها بعد از اینکه به قله هنری می رسند افت می کنند. در مورد کیارستمی هم این اتفاق افتاد؟
- من یک فیلم از کیارستمی به نام «همسرایان» دیدم. همیشه به او می گفتم تنها فیلمی است که برای اولین بار در زندگی ام به خاطرش تمام قد ایستادم و ابراز احساسات کردم. بعد از آن هم «خانه دوست کجاست» را دوست داشتم. بقیه فیلم هایش را ندیده ام و نمی توانم نظر بدهم. نمی توانیم بگوییم یک کارگردان بعد از اینکه اوج می گیرد افت می کند. یک زمانی سطح گویش مان را همطراز مردم عادی می کنیم و یک زمان هم می گوییم الان دیگر برای آدم هایی که می خواهیم فیلم بسازیم و در نتیجه سطح مان بالاتر می رود. ممکن است مردم عام با بعضی فیلم های او ارتباط نگیرند و آن را نفهمند ولی هیچ وقت افت نکرد.
اینکه ایشان نتوانست بعد از طعم گیلاس فیلمی برای سینمای ایران بسازد حالا یا سطحش بالاتر بود یا در اینجا او را برنمی تابیدند یا ... چه صدمه ای به سینمای ایران زد؟
- کیارستمی کارگردانی بود که همیشه دور از جنجال بود. من حتی یادم است یک سال فیلم «دت یعنی دختر» را ساخته بودم و فکر می کردم یک فیلم آوانگارد موفق ساخته ام و داوران باید کلی حال کنند ولی متاسفانه به من گفتند فیلمت توقیف شده است و اجازه اکران در جشنواره را ندارد. برای اولین بار در زندگی رفتم که طغیان کنم و داد زدم و ... آقای کیارستمی من را به آرامش دعوت کرد و گفت: «الخیر فی ما وقع.
شاید خیر و مصلحتی در این مسئله هست. داد و بیداد نکن و کوتاه بیا.» سال بعد وقتی جایزه جشنواره ونیز را گرفتم و با هم روی سن آمدیم در گوش من به شوخی گفت: «یادت است گفتم الخیر فی ما وقع؟ هیچ وقت جمهوری اسلامی فکر می کرد یک شبی ابوالفضل و عباس روی سن یک جشنواره خارجی برای گرفتن جایزه جشنواره باشند» منظورش از ابوالفضل و عباس هم من و خودش بود. اصطلاحی که من درباره کیارستمی می گفتم این بود که او در منجلاب دست می کند و جواهر را بیرون می کشد.
سانسور چه تاثیری روی کارهایش داشت؟
- در دنیا مثلا می گویند فلانی دنیای خاص خودش را دارد، کیارستمی هم همین طور بود. اصلا به سانسور توجه نمی کرد. فکر می کنم به ارشاد هم اهمیت نمی داد و کار خودش را می کرد و چون کار خودش را می کرد، به قول معروف که سخن از دل برآید لاجرم بر دل نشیند، فیلم های کیارستمی هم به دل می نشست. شما کدام سیاستمدار ما را سراغ دارید که اینقدر به مملکتش خدمت کرده باشد که حتی الان رییس جمهور فرانسه از ته قلب برای فوت او تسلیت بگوید؟
حتی برایش آمبولانس هوایی به ایران می فرستند و می خواهند در روند درمان او موثر باشند.
- بله. چون سیاستمدارهای آنها آدم های باهوشی هستند و تاثیر هنر را می دانند. اینجا متخصص سیاست خشونت زیاد داریم. مدام فکر می کنیم هر چه با خشونت رفتار کنیم و هر چه حذف کنیم بیشتر به هدف مان می رسیم و الان می بینیم آنقدر حذف کرده ایم که فقط خودمان مانده ایم.
جادویی که در فیلم هایش داشت چه بود که الان همه بزرگ های سینمای جهان برای فوتش پیام داده اند؟
- به نظر من عرفان و معرفت شرق در کارهایش بود. معرفتی که در اشعار حافظ، مولانا و سعدی است. منتها ما فقط فکر می کنیم، او می فهمید.
حاتمی کیا، طالب زاده و خیلی از دوستان دیگر به ایشان تاخته اند و می گفتند کیارستمی در کارهایش آرمان نداشته و سینماگر معتقدی نبوده. حتی در آژانس شیشه ای شخصیتی ساختند و انگار به او طعنه زده بودند.
- من زمان قبل از انقلاب نوجوان و خیلی مومن بودم. مادرم می گفت نباید غیبت کنی و تهمت بزنی چون غیبت در اسلام جزو گناهان کبیره است. تهمت زدن هم همین طور. من مانده ام چطور کسانی که خیلی خودشان را مذهبی می دانند، غیبت می کنند یا تهمت می زنند. من این را نفهمیدم. یا آن احادیث اشتباه است یا کار اینها اشتباه است.
نظر کاربران
امروز خیلی ها متوجه نیستند که چه هنرمندی را از دست داده ایم، بعد ها متوجه خواهند شد. آقای ابوالفضل جلیلی هم یکی از کارگردانهای موفق کشورمان هستند، به امید موفقیت بیشتر ایشان.
حقمونه داداش
حقمونه
سلام
اين مقايسه درست نيست مولانا در هر هزار سال يكي مياد ولي همين عصر حاضر دهها كارگردان برجسته هست
در ضمن مولانا رو نميتونن بگيرن چون تمام مثنوي و بسياري از كتابهاي ايشون به زبان فارسي هست و اگر كسي بخواهد متوجه مولانا و اشعارش بشه بايد فارسي ياد بگيره وگرنه اگه بخواد تركي يا انگليسي يا عربي رو مبنا قرار بده زياد مطلبي رو دريافت نميكنه