فیلمهایی که در ماه رمضان اکران شدند و ترکاندند!
ایده بازپخش فیلم های ماندگار سینما بچه های تحریریه خودمان را هم قلقلک داد تا جدا از اینکه سری به سالن های سینما بزنند، برای خاطره بازی هم که شده وارد میدان شوند و خاطره ای را که با هر یک از این آثار دارند، روی داریه بریزند.
۱- چند ساله بودی دیدی؟
2- کدام سینما دیدی؟
۳- سکانس به یادماندنی؟
4- یک خاطره از فیلم؟
چهارشنبه سوری
مرجان فاطمی
بازیگران: ترانه علیدوستی، حمید فرخ نژاد، هدیه تهرانی، پانته آ بهرام، هومن سیدی
سال ساخت: 1382
موفقیت های فیلم: سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر/ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر (هدیه تهرانی)/ سیمرغ بلورین بهترین تدوین بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر (هایده صفی یاری)/ برنده بانوی طلایی جشنواره فیلم لاس پالماس 2007/ برنده جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره سه قاره نانت 2006/ برنده هوگوی طلایی جشنواره بین المللی فیلم شیکاگو 2006
قتل نقطه طلایی
1- اولین بار همان موقع اکران، یعنی سال 85 دیدم، سال دوم دانشگاه بودم و با بچه ها دقیقا از سر یکی از کلاس ها آمدیم بیرون و رفتیم سینما.
2- سینما فرهنگ
3- سکانس داخل حمام. زمانی که مژده داخل حمام با خواهرش درددل می کند و با تمام وجودش اشک می ریزد و می گوید که واقعا مطمئن است که شوهرش دارد با زن همسایه به او خیانت می کند. این سکانس به همراه دیالوگ فوق العاده ای که بین آنها رد و بدل می شود، هیچ وقت از ذهنم نمی رود. خواهرش می گوید: «شاید اشتباه کردی؟» مژده می گوید: «من می دونم» خواهرش می پرسد: «از کجا میدونی؟» مژده می گوید: «بوشو می ده!»
4- همه آنهایی که «چهارشنبه سوری» را دیده اند، خوب می دانند که مهم ترین نقطه اوج فیلم، درست بعد از زمانی اتفاق می افتد که مخاطب، کاملا به مرتضی حق می دهد و در ذهنش مژده را زنی شکاک و بیمار می داند. اینجاست که یک مرتبه در ماشین مرتضی باز می شود و سیمین یا همان زن همسایه داخل ماشین می نشیند... خب طبیعتا اینجا بزرگ ترین شوک به مخاطب وارد می شود. برای من اما هیچ شوکی در کار نبود.
چون دقیقا یک هفته قبل از تماشای فیلم، یکی از دوستان، بعد از بیرون آمدن از سالن سینما با من تماس گرفت و فیلم را با همه جزییات برایم تعریف کرد و بعدش هم گفت: «آخیش! این قدر فیلم سنگین بود که حتما باید برای یکی تعریفش می کردم. الان حالم خیلی بهتره.» حتی روی این نکته هم تاکید کرد که آنجای فیلم که سیمین وارد ماشین مرتضی می شود، همه شوکه می شوند و اعصابشان به هم می ریزد؛ این را گفت که مبادا من خدای نکرده یک ذره از فیلم لذت ببرم!
خانه دوست کجاست
وحید سعیدی
کارگردان: عباس کیارستمی
بازیگران: بابک احمدپور، احمد احمدپور، خدابخش دفاعی، آیت انصاری، صدیقه توحیدی
سال ساخت: 1365
موفقیت های فیلم: برنده جایزه ویژه هیئت داوران و لوح زرین بهترین کارگردانی جشنواره فیلم فجر/ برنده پلنک برنزی، دریافت جایزه کنفدراسیون بین المللی هنر سینما، برنده جایزه فیبرشی و فیلم منتخب انجمن منتقدان فیلم جشنواره فیلم لوکارنو 1989/ برنده جایزه گریفون برنزی و مدال طلای شهر جشنواره فیلم جیفونی 1990/ برنده جام نقره ای و جایزه ویژه جشنواره فیلم ریمینی 1990/ برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره سلطنتی بلژیک 1990 و...
روزی که سالن خالی شد
1- کلاس سوم دبستان
2- سینما آزادی سابق
3- سکانسی که پسربچه وارد روستایش می شود و با پیرمرد رودررو شده و پیرمرد از او می پرسد کجا بودی و پسرک می گوید دارم می رم نون بخرم و پیرمرد می گوید، نپرسیدم کجا می خوای بری، گفتم کجا بودی و... ادامه ماجرا...
4- من پنج سال دبستان را با بهمن کیارستمی در یک مدرسه و همکلاس بودم، سال دوم یا سوم بود که یک روز آمدند و گفتند که فردا قرار است ما را سینما ببرند تا فیلم بابای بهمن را ببینیم. تازه اینجا بود که فهمیدیم بابای بهمن فیلمساز است و الان هم یکی از فیلم هایش که همان «خانه دوست کجاست» در حال نمایش است.
فردا صبح همه با کلی ذوق و شوق و کیسه های چیپس و پفک و ساندویچ آماده رفتن به سینما شدیم. وقتی در سالن را باز کردند، با عجله و هول و هولکی هر کسی بهترین صندلی و بهترین جا را برای خودش و دوستش نگه داشت، بهمن هم یک صندلی کنار خودش و دوستش نگه داشت، بهمن هم یک صندلی کنار خودش برای من نگه داشت تا فیلم را کنار هم ببینیم. چراغ ها خاموش شد، چشمتان روز بد نبیند، هنوز یک ربع از فیلم نگذشته بود که بچه ها یکی یکی شروع کردند از سالن بیرون رفتن و در کمتر از نیم ساعت، سالنی که بچه ها با عجله پرش کرده بودند، خالی شد و من مانده بودم و بهمن و چند نفر دیگر.
آژانس شیشه ای
احسان حسینی نسب
کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا
بازیگران: پرویز پرستویی، رضا کیانیان، حبیب رضایی، اصغر نقی زاده، قاسم زارع و...
سال ساخت: 1376
موفقیت های فیلم: این فیلم در سال حضورش در جشنواره فیلم فجر، در 12 بخش نامزد دریافت سیمرغ شد که در نهایت توانست در هشت بخش آن (بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمنامه، موسیقی متن، بازیگر نقش اول مرد، بازیگر نقش دوم مرد، بازیگر نقش دوم زن و تدوین) برنده سیمرغ باشد.
ورود به دنیای فیلم بازی
1- فیلم بازها دنیای مستقل خودشان را دارند. آنها دنیا را با تراز فیلم ها می سنجند. من به این دنیا راه پیدا نکرده ام؛ یعنی فیلم باز نبوده ام. گاهی به ضرورت یا برحسب تبلیغات یا به دلیل خاصی فیلمی را دیده ام. بیش از این، هرگز پیگیر سینما نشده ام؛ هرگز برای دیدن فیلمی در صف نایستاده ام و هرگز هیجان دیدن فیلمی خوب، سر کیفم نیاورده. حتی فرق بین مهرجویی و کیارستمی و حاتمی کیا را نمی دانستم.
2- نیمه دهه 70 بود که فیلم بازها از فیلمی منحصر به فرد حرف می زدند. در روزنامه ها و مجلات حرف «آژانس» بود. منتقدان سینمایی نگاه خاص حاتمی کیا به موضوع جنگ تحمیلی را می ستودند. برای مخاطب نوجوانی که با سینما بیگانه است، دیدن تیتر روزنامه ها در ستایش «آژانس شیشه ای» انگیزه ای ایجاد نمی کرد تا عزمش را برای سینما رفتن جزم کند.
سال 82، محسن قزلی، همکلاسی دبیرستانم، توی مدرسه، کانون فیلم مجال را راه انداخته بود. با فیلم های کرایه ای و ویدئو و تلویزیون رنگ و رو رفته کتابخانه مدرسه و با حضور یک منتقد از بیرون مدرسه که اتفاقا آن منتقد، مهدی قزلی برادر محسن بود؛ یک حرکت دانش آموزی با کمترین هزینه. در اولین جلسه این کانون فیلم آژانس شیشه ای به نمایش درآمد. 50- 40 پسر دبیرستانی با سبیل های تازه جوانه زده نشستیم توی نمازخانه مدرسه. مهدی قزلی فیلم را گذاشت توی دستگاه VHS. او پیش از شروع فیلم، نمادهایش را توضیح داد. شخصیت حاج کاظم و عباس را؛ اهمیت قهرمان این قصه را.
3- ماندگارترین سکانس آژانس، خط کشی آسفالت خیابان با دستگاه خطکش بود؛ سکانسی که مهدی قزلی بعد از اتمام فیلم درباره اش صحبت کرد و آن را یکی از نمادهای مهم فیلم دانست.
۴- فیلم که تمام شد، از نمازخانه که بیرون آمدیم، به علی اسلامی فرد، همکلاسی دیگرم که نیامده بود آژانس شیشه ای ببیند گفتم: «حیف شد علی! چه فیلمی ساخته بود این کیارستمی. دمش گرم».
همسر
احسان ناظم بکایی
کارگردان: مهدی فخیم زاده
بازیگران: مهدی هاشمی، فاطمه معتمد آریا، نسرین مقانلو، پرستو گلستانی، سیروس ابراهیم زاده
سال ساخت: 1372
موفقیت های فیلم: قدردانی از فخیم زاده برای نوشتن فیلمنامه برای فیلم همسر، دوازدهمین جشنواره فیلم فجر، 1372/ انتخاب همسر به عنوان چهارمین فیلم سال در نهمین دوره منتخب نویسندگان و منتقدان در سال 1373
سبد خانواده ما
1- 12 سال
2- سینما آزادی (شاید هم سینما ماندانا)
3- احمد سلطانی (مهدی هاشمی) در انبار شرکت دارو گیر کرده بود و فهمیده بود رفقایش (محمود جعفری، حسین محب اهری، سیروس ابراهیم زاده) به او رکب زده اند و حق با همسرش، شیرین (فاطمه معتمدآریا) است. آنها او را در انبار رها کردند و می خواستند با فرار، تقصیرها را گردن سلطانی بیندازند. احمد با دستکاری جعبه برق، برق ساختمان را قطع و وصل می کرد. احمد، دوشاخه های کابل را به هم می زد، برق می رفت، صدای زنگ همه تلفن ها در می آمد و همه گوشی ها را بر می داشتند.
این صحنه ها با موسیقی شاد و شنگولی همراه بود. ناگهان شیرین، رییس شرکت که نتوانسته بود سارقان داروها را پیدا کند و احمد جایش را گرفته بود، یاد خرابکاری های برقی احمد در خانه افتاد و مثل همان موقع ها که از خرابکاری هایش، لجش می گرفت و داد می زد: «سلطانی»، بی اختیار داد زد: «سلطانی» و این طوری هم فهمید احمد در انبار گیر کرده و هم فرصتی شد تا دوستان ناباب دستگیر شوند.
4- موقعیت که نسرین مقانلو به عنوان پلیس زن با چادر، جلوی ماشین رفقای ناباب پرید، ناگهان کل سالن سینما شروع کردند به سوت و کف زدن، تا قبل از این صحنه، تماشاگران از جمله پدر و مادرم به کل کل های شیرین و احمد و به خصوص صحنه های بگومگوی داخل خانه بر سر اینکه کی رییس است، می خندیدند. طبیعتا خوردن ذرت بوداده در سالن خیلی چسبید و بعد از فیلم هم زود به خانه مادربزرگ رفتیم تا حسام، برادر شش ساله ام را برداریم. کلا برایم جالب است که در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70، هر فیلم خوبی اکران می شد، ما خانوادگی می رفتیم و فیلم ها را می دیدیم. سینما در سبد خانواده ما بود.
شوکران
صوفیا نصراللهی
بازیگران: فریبرز عرب نیا، هدیه تهرانی، محمد صالح اعلاء، رزیتا غفاری، حمیدرضا افشار، آرش مجیدی و...
سال ساخت: 1377
موفقیت های فیلم: حضور در جشنواره های زیر: یازدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم های ایرانی مرکز فیلم شیکاگو- 1379/ جشنواره بین المللی فیلم های ایرانی در لینکلن فیلم سنتر آمریکا- 1380/ بیست و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم قاهره- 1380.جشنواره بین المللی فیلم آتلانتا- 1380/ جشنواره فوروم دزایماژ پاریس- 1382/ دومین دوره جشنواره فیلم بنگلادش
سیمای سپید
1- پانزده ساله بودم.
2- با دوستان دبیرستان رفتیم سینما. کدام سینما یادم نیست.
3- سیما با چادر در سالن خانه محمود بصیرت نشسته. در حالی که محمود به جبران خطایی که کرده و جشن گرفتن ترفیعش با همسرش شام بیرون رفته اند. سیما یک دبه بنزین هم با خودش آورده تا همه چیز را به آتش بکشد. در خانه، برادر محمود از او پذیرایی می کند و سیما بچه ها را می بیند. از تصمیمش منصرف می شود و از خانه بیرون می زند.
نمای بعدی ماشین محمود بصیرت است که همسرش کنارش نشسته و در خیابان به سمت خانه می روند. در خیابان متوجه یک تصادف هولناک می شوند. محمود پیاده می شود و جنازه را می بیند. مطمئن هستیم که سیماست. به خصوص از چهره محمود بصیرت، زمانی که در ماشین می نشیند و به نظر می رسد وجدانش بالاخره کمی تکان خورده.
شوکران برایم خاطره بهروز افخمی در اوج است و فریبرز عرب نیایی که شبیه هیچ کدام از نقش های دیگرش نبود. خاطره شوکران تمام نشده. هنوز هم وقتی در کافه نشسته ایم و از سینما حرف می زنیم و از پیچیده ترین، جذاب ترین و ماندگارترین کاراکترهایی که زمانی اسیرشان شدیم و هنوز هم می توانیم درباره شان خیالپردازی کنیم امکان ندارد اسم شوکران و سیما وسط نیاید؛ زنی که قرار بود شیطان باشد اما دست آخر رستگار شد. محمود بصیرت ها آدم های جالبی اند اما در نهایت، سیماست که می شود خاطره زنده و شفاف شوکران. چه در آن لباس سفید پرستاری و چه در چادر سیاه؛ سیمایی که همیشه روحش سپید بود ولی به چشم نمی آمد.
نظر کاربران
عالی بود واقعا خاطره بازی با بعضی فیلم ها شاید از خود فیلم زیبا تر باشد
شوکران عالی بود آژانس شیشه ای خوب بود
فیلم های خانم میلانی خیلی جالب بود که در این فهرست نبودند
یادمه ما چهارشنبه ها میرفتیم سینما هر دو هفته یکبار فیلم عوض میشد ما ذوق و شوق این را داشتیم بریم از گیشه عکس های بازیگران فیلم را از گیشه دار بگیریم من ی آلبوم دارم هنوزم نگه داشتم همه عکس های بازیگران را
یادش بخیر بعد جالبه همیشه هم سانس آخر میرفتیم با عموم که فرهنگی هستند و بلیط نیم بها میشد