محسن چاوشی: آن ویدئو را منتشر کردم چون...
از همان لحظهای که محسن چاوشی، ویدیویی از خواندن یکی از قطعاتش را روی صفحه اینستاگرامش به اشتراک گذاشت، میشد حدس زد که تراشههای این بمب، بهسرعت اینجا و آنجا و بهخصوص در فضای مجازی فرود خواهند آمد.
از همان لحظهای که محسن چاوشی، ویدیویی از خواندن یکی از قطعاتش را روی صفحه اینستاگرامش به اشتراک گذاشت، میشد حدس زد که تراشههای این بمب، بهسرعت اینجا و آنجا و بهخصوص در فضای مجازی فرود خواهند آمد و در محلهایی که فرود آمدهاند به جای اینکه جمعیت را متواری کنند، همینطور خیل آدمها را به خود خواهند خواند که چه خبر است؟ او بالاخره پس از چهاردهسال تصمیم گرفته تمامقد جلوی یک شایعهی همچنان جاری بایستد: «صدای چاوشی واقعی نیست». اما هنوز هم جای سوال است...
اگر قرار بود این اتفاق بیفتد و برای چاوشی این شایعات و جلوگرفتن از دمیدن بر تنور همیشه داغشان اهمیتی داشت، چرا او طی همه این سالها این دندان لق را نکشیده و دور نیانداخته بود؟ پاسخ او به ما، جملهای بسیار ساده است: «دیگر نمیتوانستم تنهایی هوادارانم را تحمل کنم». شاید چاوشی تنها اهل موسیقی ما است که شایعات و ناملایمتیهای پیراموناش، نه فقط دامنگیر او میشود، بلکه رمق از مخاطباناش هم میگیرد؛ مخاطبانی که سینه سپر میکنند تا آسیبی به محبوبشان نرسد. حالا چاوشی بهسادگی آنها را به عرش رسانده است؛ بهسادگی، مثل زندگیاش، مثل تصمیمهایش... .
گفتوگوی اختصاصی ما با محسن چاوشی پس از انتشار این ویدیو، تنها واکنشی است که او به این رویداد نشان داده است.
تا امروز که ویدیویی از خواندن خودتان منتشر کردید، جز اطرافیانتان که تأکید میکردند همه حرفوحدیثها درباره صادقبودن صدای شما شایعه است، کسی تصویری از محسن چاوشیِ آوازخوان ندیده و نشنیده بود. این، خویشتنداری شما در همه این سالها تبدیل به سبکی منحصربهفرد شده است. در واقع این صبوری، استایل شخصی شما بوده. حالا چرا تصمیم گرفتید کاری را که در این چندسال نکردید، بکنید؟
در تمام این سیزدهچهاردهسال، که همیشه خواسته و ناخواسته درگیر این شایعات بودم، هیچوقت حتی به ذهنم نرسید که باید برای ثابتکردن خودم کاری انجام بدهم یا جواب کسی را بدهم. شما اگر بخواهید جواب کسی را بدهید، یک روز متوجه میشوید که باید جواب هفتاد میلیون نفر را بدهید. فکر میکنید عقلانی است که من کار و زندگی و تولید موزیکم را بگذارم یک طرف و از صبح تا شب فقط جواب این حرفها را بدهم؟ تا امروز واقعاً خیلی تحمل کردهام.
من اصولاً آدم صبوری هستم. بعضی وقتها آنقدر صبور هستم که لج اطرافیان و دوستان نزدیکم را در میآورم. میگویند: «چرا جواب نمیدهی؟ محسن یک چیزی بگو». و من به خودم میگویم که چی؟ و میروم توی اتاقم و کار میکنم. اما میپرسید چرا حالا بعد از این همه سال این کار را کردم؛ واقعاً جوابش یک کلمه است. به خاطر هوادارانم. آنها تمام این سالها انواع و اقسام این تهمتها و شایعات را شنیدند. نمیتوانستم بیشتر از این تنهایشان بگذارم. محسن چاوشی نه از چیزی هراس دارد، نه از چیزی فرار میکند. من فقط به قلب وحسم تکیه میکنم. طرفداران من، بهترین طرفدارهای دنیا هستند. بخش عمدهای از خوشبختی من هستند. همیشه با منطق، ادب و متانتشان پشت من هستند و میخواهم اینجا باز هم از آنها تشکر کنم و بگویم اگر محسن چاوشی را واقعاً دوست دارید، هیچ وقت ادب و این متانت را از خودتان دور نکنید. من مخلص تکتکشان هستم.
سبک زندگی مجازی شما شامل چه باورهایی است؟ گاهی در صفحههایتان در رسانههای اجتماعی عصبانی میشوید...
هر کسی عصبی میشود. من از بحثها و حرفهای حاشیهای بدم میآید. من آدمی نیستم که مدام به فکر تاییدگرفتن باشم یا این مسأله خیلی ذوقزدهام کند. نه اتفاقاً نقدهای سازنده و دلسوزانه و بدون حب و بغض بیشتر به جان من مینشیند. رفتار مجازی البته نمیدانم منظورتان چیست.
اینکه آیا شما ایده یا رفتاری بهخصوص خود در این رسانههای عصر جدید دارید؟ بالاخره پس از سلطه بیچونوچرای شبکههای اجتماعی، هر هنرمند، و هر طرفدار او، خودشان یک رسانهاند.
من یکی از قدیمیهای فضاهای مجازی هستم. از همان روز اول از طریق فیس بوک و... با مخاطبانم ارتباط داشتم. رفتارم هم مثل بقیه آدمهاست. فقط بیشتر دیده میشوم. وگرنه که هیچ فرقی با بقیه ندارم. اما باور من چه در فضای مجازی چه در فضای واقعی اصل احترامگذاشتن است. من از حاشیه فراری هستم. لطفاً این را بزرگ بنویسید. محسن چاوشی نه کاری به کسی دارد نه آزاری به کسی میرساند و یک گوشه این دنیا دارد کار خودش را میکند. کمترین حقاش این است که آزار نبیند. این خواسته زیادی نیست. با من از موسیقی حرف بزنید. از شعر. از تنظیم از آهنگسازی... همه دنبال کشف چاوشی هستند؟ مگر چاوشی کیست؟ هیچکس. آدمی که اگر کار نکند و نخواند میمیرد. محسن چاوشی یک نفر از هفتاد میلیون جمعیت ایران است.
چهرههای بزرگی در دنیای موسیقی و ادبیات، این سبک زندگی را اتخاذ کردهاند که کمتر جلوی چشم رسانهها و مردم باشند. مثلاً سلینجر بهعنوان یک قصهنویس خارجی و برخی شاعران ایرانی موسوم به «شعر دیگر»یها. این استراتژی در رفتار حرفهای شما مبتنی بر چیست؟
ماجرا برای من حسیتر از این حرفهاست. هر چند باید اول دید منظورتان از حرفهایبودن چیست. اگر به معنی کار درست باشد و بر اساس استاندارد بله. تمام سعیام این است که موزیکم حرفهای باشد.
حرفه، نه فقط در معنای اشتغالتان به موسیقی؛ بلکه همه رفتارهایی که برسازنده استایل شخصی شماست.
رفتار حرفهای خیلی به من نمیآید. اهلش نیستم. دوستان نزدیکم میدانند که اگر حرفهایبودن به معنی نقشه و سیاست داشتن است، من خیلی اهلاش نیستم. هر چه هست از حس آدمها میآید. اما این حس، حس بیمنطقی نیست. باوری پشت آن وجود دارد. من با مخاطبانام اتفاقاً همیشه رفتار حسی داشتهام. هیچ وقت به خاطر اینکه این رفتار ممکن است به زعم شما حرفهای نباشد خودم را سانسور نکردم. هر طور که عشق کنم رفتار میکنم و بزرگترین آرزویم این است که هر چه هستم باشم، اما منافق نباشم. با هیچ کس و هیچ چیز.
به هر حال باوری هست که میگوید «هر کی مد خودش رو داره». مد شما چیست؟
من هیچ وقت به این قضیه حتی فکر هم نکردم. اولین بار هم هست با چنین سوالی روبهرو میشوم اما راستش من وقتی میخواهم از خانه بیرون بیایم اولین چیزهایی را که دم دستم باشد، میپوشم و میآیم بیرون. کلاً فکر میکنم در این قضیه خیلی ضعف دارم [میخندد] از بچگی همینطور بودم. این چیزها معذبم میکند. ترجیح میدهم راحت باشم. راحتی خیلی خوب است. من عاشق مولانا و شمس هستم. حکایت جالبی در مقالات شمس هست با این مضمون که یک نفر از یک نفر دیگر میپرسد چرا حالت خوب نیست؟ مگر بیلباس موندی یا...؟ و فرد مقابل جواب میدهد که: کاش همین یک لباس را هم از من میگرفتند و خلاص! داستان ما هم اینطوری است.
نظر کاربران
افتخارم زندگیم تو کشوریه که محسن چاوشی توش نفس میکشه
صدای خاصی داره و یکی از بهترین هاست
خیلی مهربونن
کوکامی محسن دمت گرم.
تو ی پیجی خیلی محترمانه انتقاد به تنظیم آلبوم جدیدش کردم کردم یکی از طرفداراش بم فحش ... داد اینا بیشتر ....