بهترین فیلم های پاییزی ۲۰۱۲
سال ۲۰۱۲ یکی از سال های کم نظیر و هیجان انگیز سینمایی است. پاییز امسال آخرین فیلم های چندین و چند کارگردان اکران می شود که طبیعتا رقابت سختی برای به دست آوردن جایزه های اصلی سال به راه می اندازد.
سال 2012 یکی از سال های کم نظیر و هیجان انگیز سینمایی است. پاییز امسال آخرین فیلم های چندین و چند کارگردان اکران می شود که طبیعتا رقابت سختی برای به دست آوردن جایزه های اصلی سال به راه می اندازد.
وجود این همه کارگردان معتبر، باعث شد این دو صفحه را با رویکردی کاملا «تئوری مولف گرایانه» به معرفی فیلم های این فیلمسازها اختصاص بدهیم و انتظارهایی که از آثارشان داریم را با توجه به کارنامه حرفه ای آنها تنظیم و بیان کنیم.
این توضیح را هم اضافه کنیم که ارقام داخل پرانتز جلوی اسم هر کارگردان، تعداد سال هایی است که از ساخت آخرین فیلمش گذشته است.
کوئنتین تارانتینو (3)
* جانگوی زنجیر پاره کرده
لئوناردوی کاپریو، جیمی فاکس و دون جانسون
درباره کارگردان: کدام عشق سینمایی است که تارانتینو را نشناسد، یا اسمش به گوشش نخورده باشد؟ این خوره فیلم که بدون هیچ درس و مشقی و فقط با فیلم دیدن، فیلم ساختن یاد گرفته، جوری فیلم می سازد که کمتر کسی می تواند در مقابلش بی تفاوت باشد یا مشابهش را بسازد؛ یا عاشق فیلم هایش هستید یا از آن متنفرید.
طرفداران تارانتینو، سینمای او و خوانش جدیدی که از اصول بنیادی آن به دست می دهد را دوست دارند و از بازیگوشی های فرمی و مضمونی اش لذت می برند؛ مخالفان هم از این همه شیطنت و فرار از قراردادها خوششان نمی آید و خشونت حاکم بر فیلم هایش را محکوم می کنند.
به هر حال همه اینها نشان می دهد که تارانتینو آنقدر فیلمساز تاثیرگذاری است که به نمایش درآمدن هر فیلمش یک اتفاق است و باعث بحث ها و جنجال های زیادی می شود.
درباره فیلم: وسترن اسپاگتی یکی از ژانرهای مورد علاقه تارانتینو است و او در هر فیلمی که ساخته، در هر ژانری که بوده و هر حال و هوایی داشته، رگه هایی از وسترن را هم لحاظ کرده است.
فیلم جدید او یعنی «جانگوی زنجیر پاره کرده»، از این نظر یک مهمانی تمام عیار برای طرفدارانش است چون دیگر خبری از ارجاع و رگه و این حرف ها نیست. استاد زده به قلب علاقه هایش و رسما فیلمی در ژانر وسترن ساخته با همان هفت تیر کشی ها و کاکتوس ها. البته تقریبا قطعی است که این بار هم تارانتینو عناصر دیگری از ژانرهای دیگر را وارد فیلمش خواهد کرد و «جانگویزنجیر پاره کرده» کمترین شباهت را به وسترن های کلاسیک خواهد داشت.
از طرف دیگر موضوع بازیگری هم یکی از جذابیت ها و کنجکاوی های همیشگی درباره فیلم های تارانتینوست. او همانطورکه ژانرها و مضمون های مختلف را به بازی می گیرد، از بازیگران فیلم هایش بازی می گیرد، یا بازیگری که دوران کم کاری و سراشیبی اش را می گذراند را به کار می گیرد و دوباره او را به اوج می رساند (جان تراولتا در «پالپ فیکشن»)، یا بازیگری گمنام را در فیلمش معرفی می کند و او را به اسکار می رساند (کریستف والتز در «اراذل بی آبرو») یا بازیگری معروف را در نقشی که به نظر می رسد گروه خونی اش به آن نمی خورد به بازی می گیرد (لئوناردو دی کاپریو یا جونا هیل در همین فیلم آخری).
فعلا تنها چیزی که می تواند کمی از عطش دیدن فیلم استاد کم کند، آنونس عالی اش است. لانگ شات های بیابان های درندشت وصحراهای برف زده و شهرهای یک خیابانی، لحظه هایی دیدنی از بازی کریستف والتز، لئوناردو دی کاپریو با گریمی متفاوت در نقش منفی، موسیقی ها، ترانه های گوشنواز و خونی که از کشته شدن یک انسان بر گل ها می پاشد، نوید فیلمی را می دهند که یک اثر تارانتینویی تمام عیار است.
سام مندز (3)
* Skyfall
دانیل کریگ، خاویر باردم، هلن مک کروری و رالف فاینس
درباره کارگردان: همه سام مندز را با «زیبایی آمریکایی» شناختند، فیلمی که اسکارهای ۹۹ را درو کرد و اسم کارگردانش را به عنوان یک فیلم اولی آینده دار مطرح ساخت. چهار فیلم بعدی مندز در سطوح مختلفی طبقه بندی می شوند و بازیگران معتبری مثل پل نیومن فقید، لئوناردودی کاپریو و کیت وینسلت در فیلم هایش بازی کرده اند.
مندز حتی فیلم مستقل و کم بودجه ای مثل «away we go» را به اثری صمیمی و دلپذیر تبدیل کرده است. پنج فیلم بلند او هر کدام حال و هوای جداگانه ای دارند، از درام اجتماعی معاصر بگیرید («زیبایی آمریکایی») تا جنگی («تفنکدار») و گنگستری («جاده ای به پردیشن»).
درباره فیلم: یکی از غرهای همیشگی جیمز باندبازها این بود که چرا تهیه کننده ها ناز کارگردان های اسم و رسم دار را نمی کشند و آنها را پشت دوربین نمی آورند. امسال این آرزوی دیرین محقق می شود و یک کارگردان اسکار گرفته، «skyfall» را روی پرده می فرستد.
البته تاریخ نشان داده کارگردان نقش کمی در این مجموعه فیلم ها دارد و قدرت عناصر ثابت دنیای باند آنقدر زیاد است که کارگردان را در خود حل می کند اما از طرف دیگر همین شش سال پیش مارتین کم.پبل، کلا دنیای باند را زیر و رو کرد و یکی از بهترین جیز باندهای تاریخ سینما را ساخت./ با بودن مندز پشت دوربین ودیدن آنونس های هیجان انگیز فیلم و وجود بازیگران مکملی مثل باردم و فاینس، انتظار کشیدن برای این جیمز باند به یکی از سخت ترین کارها تبدیل می شود.
تیم برتون (5/0) *
* فرانکن وینی
وینونارایدر، کاترین اوهارا و مارتین لاندو
درباره کارگردان: بعد از اسپیلبرگ، تیم برتون کهنه کارترین کارگردان این مجموعه است. برتون کارش را از دهه ۸۰ شروع کرد و در دهه ۹۰ موفق ترین فیلم هایش را ساخت اما بعد از «عروسمرده» (۲۰۰۵) انگار سیر نزولی اش شروع شده و هیچ کدام از فیلم هایش نتوانستند تحسین همزمان منتقدان و سینماروها را با هم داشته باشند.
ظاهرا دیگر کفگیر خیالپردازی او دارد به ته دیگ می خورد؛ چون آخرین فیلمش یعنی «سایه های تاریک»، یک شکست تمام عیار هنری/ تجاری بود. به هر حال اما او کسی است که کارهایی مثل «ادوارد دست قیچی»، «ادوود» و «ماهی بزرگ» را ساخته و به همین راحتی ها نمی شود از او قطع امید کرد.
درباره فیلم: برتون بعد از ناکامی های متوالی فیلم های اخیرش (البته از نظر منتقدان و محافل سینمایی)، به آغاز دوران کاری اش در دهه هشتاد رجوع کرده تا شاید بتواند از این نمد برای خودش کلاهی بدوزد. او انیمیشن کوتاه ۲۹ دقیقه ای «فرانکن وینی» را در سال ۱۹۸۴ ساخت که با تحسین های زیادی همراه بود.
«فرانکن وینی» جدید نسخه طولانی تر همان قبلی است که به سبک همیشگی انیمیشن های تیم برتونی، باروش استاپ - موشن ساخته شده است. بازیگرانی که در دوران اوج حرفه ای استاد با او همکاری می کردند (وینونارایدر، کاترین اوهارا و مارتین لاندو) هم برای صداپیشگی این انیمیشن دور هم جمع شده اند و امیدواری ها نسبت به آخرین اثر برتون را بیشتر کرده اند.
* آخرین فیلم برتون (سایه های تاریک) همین چند ماه پیبش اکران شد.
استیون اسپیلبرگ (1)
* لینکلن
دنیل دی لوئیس، جوزف گوردن لِویت و تامی لی جونز
درباره کارگردان: سازنده «نجات سرباز رایان» و «ایندیانا جونز»ها نیاز زیادی به مقدمه چینی ندارد. یکی از معروف ترین کارگردان های تاریخ که چندتا از ماندگارترین تصویرهای تاریخ سینما را به نام خودش ثبت کرده و در بیشتر ژانرها فیلم های موفقی ساخته.
او در دهه ۷۰ و با «آرواره ها» سعی کرد صنعت سینما را تحت تاثیر قرار دهد، «بلاک باستر» سازی را وارد چره تولید هالیوود کرد و از آن به بعد به یکی از چهره های فیلمسازی دنیا تبدیل شد.
درباره فیلم: «لینکلن» در ژانر و حال و هوایی ساخته شده که اسپیلبرگ متخصص آن است. فیلم های تاریخی یا زندگی نامه ای که بر اساس رخدادهای واقعی ساخته می شوند، معمولا طولانی و کسالت بار از کار درمی آیند اما اسپیلبرگ با چند نمونه نشان داده که درام وشخصیت پردازی را حتی در فیلم های مبتنی بر واقعیت هم می شود به شکلی هنرمندانه پیاده کرد.
نمونه ها هم کم نیست: «اگه می تونی منوبگیر». «ترمینال» و «شوگرلند اکسپرس». همه اینها به کنار، دانیل دی لوئیس گزیده کار اسکار گرفته با آن گریم عالی در نقش آبراهام لینلکن می تواند مخاطب ها را به سالن های سینما بکشاند.
پل تامس آندرسن (5)
* استاد
فیلیپ سیمور هافمن، یوآکین فینیکس و امی آدامز
درباره کارگردان: پل تامس آندرسن گزیده کار شش فیلم بلند بیشتر نساخته اما با همان ها توانسته برای خودش طرفدارانی پیدا کند. آندرسن با تیم بازیگری تقریبا ثابتی کار می کند و گرفتن بازی های خوب از هنرپیشه ها یکی از تخصص هایش است.
فیلم های او هیچ وقت فروشهای خوبی نداشته اند اما تقریبا همه محافل سینمایی تشویق و جایزه بارانش می کنند و سینماروهای حرفه ای برای دیدن فیلم هایش بی قرارند. نصف فیلم های آندرسن زمانی بیشتر از دو و نیم ساعت دارند. شاید در حال حاضر فقط اوست که می تواند فیلمی در ژانری به جز علمی خیالی یا فانتزی با چنین زمان طولانی ای بسازد که تماشاگرش را لحظه ای رها نکند.
درباره فیلم: حتی حضور کوتاه فیلیپ سیمور هافمن هم در یک فیلم غنیمت است، چه برسد به بازی در نقش اصلی. از طرف دیگر یوآکین فینیکس جچسور و خودویرانگر که بازی های پرشور و چهره جذابش هواداران زیادی دارد، بعد از چند سال افسردگی شدید که شایعه خداحافظی اش از بازیگری را نقل محافل کرد با «استاد» برگشته. همه اینها در کنار حضور کارگردانی که فیلم هایی مثل «خون به پا خواهد شد»، «ماگنولیا» و «شب های بوگی» را ساخته، باعث می شود این فیلم یکی از امیدواری برانگیزترین فیلم های سال باشد؛ به خصوص که در جشنواره ونیز امسال دو جایزه مهم بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مرد به «استاد» رسید.
مارتین مک دانا (4)
هفت روانی
کالین فارل، وودی هارلسون، سام راک ول و کریستوفر واکن
درباره کارگردان: مارتین مک دانا یکی از عجیب ترین کارگردان های این فهرست است. فقط یک فیلم بلند ساخته اما با همان یکی کار مهمی انجام داده. او با «در بروژ» توانست دغدغه هایش را با روشی خاص وبه شکلی بی نقص عرضه کند.
البته این موفقیت به هیچ وجه اتفاقی نبوده. مک دانا سابقه زیادی در تئاتر دارد که این مساله از روابط قرص و محکمم شخصیت های «در بروژ» و دیالوگ های بین شان کاملا آشکار است.
مک دانا در سال ۲۰۰۴ اسکار بهترین فیلم کوتاه را با «شش لول» به دست آورد که از نظر فضاسازی و درام چیزی از «در بروژ» کم ندارد. مضمون های قدرتمندی مثل «سرنوشت»، «گناه» و «عذاب» عناصر مهم و ثابت کمدی های سیاه و جنایی مک داناست.
درباره فیلم: برای آنها که «در بروز» را چندین و چند بار آن را دیده اند و موسیقی جادویی اش را صدها بار گوش داده اند، هر حرکت مک دانا یک اتفاق قلمداد می شود. مثلا فیلم متوسطی («نگهبان») که او تهیه کننده اجرایی اش بوده و برادرش جان مایکل آن را ساخته، به سرعت دست به دست می شود و همه به عشق فضای جادویی «در بروژ» آن را می بینند. «هفت روانی» هم یک کمدی جنایی است و آنونس فوق العاده اش آدم را به یاد کمدی های برادران کوش می اندازد.
پیتر جکسن (3)
هابیت: یک سفر غیرمنتظره
مارتین فریمن، یان مک کلن و ریچارد آرمیتاژ
درباره کارگردان: فقط با استناد به «ارباب حلقه ها»، می شضود پیتر جکسن را یکی از موفق ترین کارگردان های معاصر دانست. او با ساختن این سه گانه اقتباسی، توانست دنیایی بیافریند که همپای کتاب های تالکین، پر از جزئیاتی حیرت انگیز بود و درامی چند لایه در خود داشت.
جکسن فیلم های دیگری مثل «مخلوقات بهشتی» و «کینگ کنگ» را هم در کارنامه دارد؛ اما آن سه گانه چنان خاص بود و چنان ترکیبی از جلوه های ویژه و صحنه های طبیعی داشت که تمام فیلم های بعدی را تحت تاثیر قرار داد.
درباره فیلم: «هابیت» به عنوان اولین قسمت یک سه گانه، بازگشت جکسن به دوران اوج گذشته است. فیلم قبلی او، «استخوان های دوست داشتنی»، با برخورد سرد منتقدان و سینماروها مواجه شد. جکسن هم مدتی از فیلمسازی کناره گرفت و به کارهایی مثل تهیه کنندگی و نوشتن همین هابیت پرداخت.
قرار بود فیلم را گیج یرمودل توروی اسپانیایی بسازد اما او قبل از شروع فیلمبرداری از پروژه انصراف داد. تهیه کننده ها هم جکسن را قانع کردند خودش هابیت را کارگردانی کند. داستان فیلم نوعی پیش درآمد بر ارباب حلقه هاست و بعید نیست مثل آن، شاهکار بی نظیری از کار دربیاید.
نظر کاربران
دروغه
پاسخ ها
چی؟
به نظر من با دستگاه فتوشاپ اينا رو ساختن و بعد گفتن كه خودمون رفتيم عسك گرفتيم. اينو گفتم تا بفهمند كه ما اينارو راحت مي فهميم و حال كارگردانشونو با اينكار گرفتم
yek film khayli tarsnak moarfi konid lotfan