کدام تئاترهای کمدی را ببینیم؟
اینروزها بازار کمدی بیشتر از اجراهای جدی داغ است و حتی گاهی این کمدی آمیخته با تراژدی میشود و شاید تنها دلیلش جذب مخاطبان تئاتری است که یا حوصله فضاهای جدی و اندوهبار و تلخ محض را ندارند.
در ایران هنوز کمدی جدی گرفته نشده است؛ با آنکه به لحاظ کمّی، یحمتل دارد رشد میکند اما به لحاظ کیفی هنوز اتفاق بایسته و چشمگیری پیشِرویمان قرار نگرفته. علاوه بر کوروش نریمانی در گروه معاصر، میثم عبدی و امید طاهری در گروه اشتباهات توانستهاند این مقوله را با جدیت دنبال کنند. آنها اینروزها دو نمایش کمدی «اتفاقات» و «استشمامات» را در تالار قشقایی اجرا میکنند و هر روز هم طرح مطالعاتی خویش را در اختیار بازیگران و علاقهمندان جوان میگذارند که درباره کمدی به طور نظری و عملی بحث میکنند و اتوود انجام میدهند. درادامه با نمونههایی که اینروزها در تالارهای خصوصی و دولتی در زمینه کمدی اجرا میشوند، آشنا میشویم تا حالوهوای این کمدیها نیز دستمان بیاید که با چه نیت و توانی در حال اجراشدن هستند.
سوراخ
به هر تقدیر، تروریسم که میتوانست قضیه اصلی باشد و در جهان واقع نیز و بهویژه از ١١ سپتامبر ٢٠٠١ با هجوم القاعده به برجهای دوقلوی نیویورک عمدهترین مسئله جهانی قرن هم شده و امروز تهدیدی جدی برای هر پنج قاره است، باید معلومتر از پیشاشارات و نکتهپراکنیهایش برای مخاطب مشخص میشد چون تخیل در ابراز واقعیت کارایی خود را به شکلی واژگون از دست خواهد داد و ارائه اسناد و مستندات است که این واقعیت پیرامونی را برای ما برجستهتر خواهد کرد.
کمدی اتفاقات
در اینجا تئاتر که همواره توانسته مسائل انسانی را مورد بررسی قرار دهد و در گونه کمدی هم هدفی جز این ندارد که زشتیها و پستیها را بشناساند، بر آن خواهد بود که قدرت را به بوته نقد بکشاند، با این هدف که بشود شرایط بهتری را بر یک شهر حاکم کرد. مردمان یک شهر باید بدانند در انجام مسئولیتهایشان بکوشند و از انجام تعهدات شهروندی خود سر باز نزنند و هرچه مسئولیت آدمها بیشتر میشود، انجام این تعهدات هم خطیرتر خواهد بود. پس با شناخت دوسویه قانون و انتقاد از آن میتوان جامعه و شهروندان را در وضعیت سالمتری قرار داد. چنانچه شهری نسبت به دیگر شهرها در شرایط بهتری هست، حتما در آن مسئولان بهتر و کارآمدتری حضور دارند که با افکار و اعمال ایشان است که این وضعیت بهتر مهیا شده است.
انسان فرومایه بهناگزیر در تلاطم جسمانی گرفتار است و شوخی در این بعد انسانی امری طبیعی است و به همین سادگی کمدی دربرگیرنده غرایز است و نمیتوان از این بدبختی چشم پوشید مگر اینکه انسان در مدار انسانی سیر کند و دیگر اسیر غریزه نباشد که چنین چیزی هم مختص فرزانگان خواهد بود که در مهار و هدایتگری غریزه بسیار کوشیدهاند اما بین افراد معمولی جامعه این غرایز است که از اسارت بشری سوءاستفاده خواهد کرد. در کمدی بازیگری یک اصل و عنصر کاربردی و کارآمد است و هرچه کمدینها در یک نمایش حضورشان پررنگتر باشد، نتیجه کلی اثر هم پررنگتر خواهد بود. عباس جمشیدی مهمترین کمدین گروه است و تنها دلیل هم برخورداری از فیزیک غیرمتعارف و هم شیوه درست بازیاش است که به نسبت حرکت بدن و فیگورهای غلوشده در لحظه اسباب خنده است و هم نحوه گفتار و ابراز رفتارهای کمیکش بیانگر حضور کمدینی است که میتواند نگاه مخاطبان را معطوف به خود کند.
بههمیندلیل دیگر بازیگران هم بهنسبت حضورشان در کنار این بازیگر، از اهمیت قابل استنادی برخوردار خواهند شد. شاید جلوههای بصری که دلالتی بر فضاهای مادی و متجملانه دارد، میتوانست در بیان قدرت تأثیرگذار باشد که در کمدی اتفاقات فقط به دلیل گران تمامشدن دکور از آن چشمپوشی شده است. به هرتقدیر، دلالتهای آشکاری باید بر انحرافات انسان از مسیر درست به چشم بیاید که همین دلبستگیهای مادی مهمترین دلیلش است که بانی تکبر و تفرعن آدمیان خواهد شد.
کمدی استشمامات
مرسولات پترزبورگ
بازیگران هم سعی کردهاند در اینجا رفتاری صحیح داشته باشند. یعنی براساس الگوی کمدی بازی را شروع کنند اما درواقع درادامه سمتوسویی به نقش و رفتارهایش دهند نوعی غلو یا غیرمعمولبودن بر آن تحمیل شود که بشود در آن گروتسک را عینیتر ساخت. شاید نور و طراحی صحنه میتوانست نمایش را بهلحاظ بصری و ایجاد شرایط تأثیرگذاری بصری مهیاتر کند که به همان دلایل مالی، مانع از تحقق چنین امری شده است. واقعشدن ترس در دل تصاویر، نیازمند نورپردازی است و همچنین طراحی صحنه که درحالحاضر با حداقلها تعریف و اجرا شده است، میتوانست بر رعب و وحشت بیفزاید چنانچه دیدن تمساح یکی از این تأثیرات کتمانشده است که هیچ کمکی به روال گروتسک کار نخواهد کرد.
حساب پرداخت نمیشه
اما برای اینکه موقعیت ایرانی بشود، قبل از هر چیزی، روایت و کاراکترها باید دستکاری میشدند و برای مثال قحطسالی دهه ٢٠ خورشیدی در دوران جنگ جهانی دوم و بازتاب آن در پایتخت ایران، زمینهساز این دزدیها و کشمکشها میشد چون در آن سالها هم احتکار آرد و گندم زمینهساز گرانی و قحطی نان شده بود و این نوعی مقاومت در برابر آن است که مردم با هجوم به نانواییها، سهمخواه خویش در بلبشوی ایجادشده باشند و حتی مثالهای دیگری هم میتوانستند پیدا کنند. بنابراین با نوع مواجهه و دراماتورژی فعلی نمیشود بهراحتی کنار آمد. سال ٩٠ امیررضا کوهستانی توانست ایوانف اثر چخوف روسی را که مربوط به صدوچند سال پیش است، کاملا ایرانی کند.
او چنان بر رفتارها و لحن گفتارها تأکید کرده بود که دیگر جایی برای زمان گذشته و کشور بیگانه باقی نگذارد. بنابراین کاوه مهدوی هم با درنگ و دقت بسیار میتوانست از این گره کور بگذرد و مواجههای زنده و تأثیرگذار را پیشِروی مخاطبانش قرار دهد. ما در گذشته و در زمان ترجمه متون مولیر، بر آن بودیم با آدابتهکردن وضعیت کمدی را به اجتماع ایرانی تبدیل کنیم که هم باور متن سادهتر باشد و هم خندهها و انتقادها لطفش بر مخاطب روشن شود. امروز هم میشود از این نوع نگاهها برای تغییر حالوهوای متون بیگانه استفاده کرد، البته اگر اصرار بر تغییر است وگرنه برخی از متون کمدی خود گویای مطلب هستند و نیازی هم به ایجاد تغییر نیست!
ناگهان پیت حلبی
«ناگهان پیت حلبی» کار کورش سلیمانی است. پیت حلبی اسم بامسمایی است که بهیقین پیت حلبی بیارزش و بیاعتبار را بر مخاطبان نمایش یادآوری میکند تا شاید فضای هنر و فرهنگ و روابط کاری و فرهنگ مشاغل نیز چنین حالوهوایی یافته است. چنانچه در این نمایش نامهای بزرگان و نوابغ ایرانی یادآوری میشود که بدانیم دیگر از آن حالوهوای جدی و بهرهوریهای انسانی بهدورند برای اینکه سیستم زندگی بر پایه ماده است و دیگر معنویتی در روابط انسانی حضور ندارد.
یک جغرافیای مشترک در مدار تاریخ به بنبست رسیده است چنانچه ابنسینا دیگر به دنبال خدمات بزرگ پزشکی نیست و او دارد به تولیداتی میپردازد که عامه مردم قرار است مصرفکننده آن باشند و دراینباره سود کلان برای ابنسینا مهم است؛ او که دریافتهای پزشکیاش در کتاب قانون قرنهاست امکان توسعه و رشد علم پزشکی را در جهان فراهم کرده است یا باربُد، موزیسین دوره ساسانی، با ریختوقیافه امروزی به دنبال موسیقی بفروش است و دلش نمیخواهد موسیقی با هویت ایرانی را در اختیار مخاطبانش قرار دهد. جوانها هم دیگر هویت مستقل و مشخصی ندارند و اینها اسباب اذیت را برای امیرکبیر میسازد که به دنبال راهانداختن کاروبار تازهای در پایتخت ایران است اما ره به جایی نمیبرد که همهچیز از ادارک آن بزرگمرد بیرون است!
در این متن پایان تکاندهندهای نیست که بشود از این وضعیت برهمریخته به درک و دریافت تکاندهندهای رسید. از سوی دیگر، هم نویسنده جوان تحتتأثیر شهر قصه بیژن مفید است بیآنکه بتواند موزیکالشدن فضا را به مرحله چشمگیرتری برساند و البته این استعداد احساس میشود. کارگردان سازوکارش را بر نقادی قرار داده است و حتی بر تلخی وضعیت هم دارد پافشاری میکند که بشود فضا را گروتسک کند اما هنوز جای کار دارد. یعنی پرداخت متن در مشهودشدن چنین هدفی تأثیرگذار است.
---
ما هنوز در کمدی نیازمند مطالعه آثار برجسته دنیا هستیم چنانچه در موارد بالا نیز به هر تقدیر، نگاه به آثار بیگانه سرلوحه واقع شده است و این نهتنها اشکالی ندارد که خودش مقدمهای برای ورود به جهان کمدی به معنای واقعیاش خواهد شد. چخوف، گوگول، داریو فو، ادواردو د فیلیپو و مانند اینها که از سرآمدان کمدی در جهان هستند، میتوانند مسیر درست کمدی را بر ما بگشایند مشروط بر آنکه شناخت درستی برای انجامش هم بهوجود آید و ضرورتا به تقلید بسنده نشود. حتی کمدیهای ایرانی نیز در این راه تأثیرگذارند، البته اگر شکل درستش به صحنه بیاید.
نظر کاربران
خدایی این ها چیه ؟؟ به درد مردم عام نمیخوره که پنج شنبه و جمعه دست زن و بچه را بگیرن برن یه تئاتر نگاه کنن اسمشم گذاتن کمدی !! دوستان تئاتر های سعید خاکسار تئاتر های خیلی خنده دار و خوبیه .