آیا فصل ۶، بهترین فصل Game of Thrones است؟
در تاریخ ۲۴ آوریل (۵ اردیبهشت) امسال شمشمین دورهی جشنواره سالانهی «بازی تاج و تخت» آغاز میشود.
اما به جز ماجرای جان اسنو، با توجه به چیزهایی که در تریلرهای منتشر شده از فصل ششم دیدهایم، کنجکاویمان برای اطلاع از دیگر خطهای داستانی این فصل به نقطهی جوش رسیده است. خلاصه اینطوری بگویم که شما را نمیدانم، اما من بهشخصه تاکنون اینقدر برای «بازی تاج و تخت» هیجانزده نبودهام. این درحالی است که دیوید بنیاف هم به تازگی گفت که این فصل «بهترین کاری است که ما تاکنون انجام دادهایم».
این درحالی است که در این نقطه سازندگان فرصتهای هیجانانگیز بیانتهایی برای شگفتزده کردن ما دارند. پس، بیایید ببینیم چرا فکر میکنیم فصل ششم «بازی تاج و تخت» دست پنج فصل قبلی را از پشت میبندد و به بهترین ارائهی سازندگان تبدیل میشود؟
۱۰- همهچیز با یک انفجار کلید میخورد
شاید خشنترین حرکت نویسندگان در پایانبندی فصل پنجم این بود که همهچیز را روی هوا رها کردند. جدا از خیانتِ نگهبانان شب به جان اسنو، ما سانسا و ریک را درحال پریدن از بالای دیوارهای وینترفل ترک کردیم، آریا کور شد و دنریس هم با گلهی عظیمی از دوتراکیها روبهرو شد. درحالی که همهچیز تازه در حال خفنشدن بود، اعلام کردند باید یک سال برای دیدن ادامه این داستانها صبر کنیم. اما خوبی این حرکت این بود که در آغاز فصل ششم لازم نیست مدتی را برای خفنشدن داستان صبر کنیم، چون همهچیز از همان ثانیهی اول دیوانهوار کلید میخورد.
حتی جرمی پودسوا، کارگردان دو اپیزود اول فصل ۶ هم در این باره گفته: «نکتهی فوقالعادهای این فصل این است که مقدمهچینی خیلی کمی وجود دارد. فصل با یک انفجار شروع میشود و شما را بلافاصله به درون لحظات هیجانآور داستان پرت میکند». پس، درحالی که «بازی تاج و تخت» همیشه برای انفجارهای چند اپیزود پایانی زمینهچینی میکند، اینبار سازندگان به خاطر نحوهی پایان فصل قبل چارهای جز جواب دادن به سوالات بسیار مهمی که داریم و بردن ما به مکانهای غیرمنتظرهای مثل سردخانهی کسلبلک (!) و راهپیمایی پابرهنهی دنی به سوی واس دوتراک ندارند.
از آغاز پخش سریال، طرفداران «بازی تاج و تخت» به دو گروه تقسیم میشدند: (۱) آنهایی که کتابها را خوانده بودند و (۲) آنهایی که نخوانده بودند. همین باعث شد تا یکجور ظلم و ستم و حکمرانی و بزرگبینی از سوی کتابخوانها به کتابنخوانها وجود داشته باشد. چون کتابخوانها همیشه از دانش و اطلاعات بیشترشان به عنوان اهرم فشاری برای اسپویل کردن اتفاقات آینده سریال استفاده میکردند. اما حالا این حکومت استبدادی به پایان میرسد.
اگرچه جرج آر.آر. مارتین به قول خودش بدجوری برای جلو ماندن از سریال تلاش کرد، اما با نرسیدن «بادهای زمستان» به زمان انشار تعیینشده، فصل ششم برای اولین بار قدم به درون قلمروی ناشناختهها میگذارد. با اینکه هنوز خطهای داستانی و شخصیتهایی وجود دارند که در سریال وارد نشدهاند و در فصل ششم نوبت آنها میرسد، اما روی هم رفته تمامی تماشاگران باید انتظار غیرمنتظرههای زیادی را بکشند.
در حال حاضر با یکعالمه تئوری تلبار شده روی هم طرفیم که خیلیها منتظر اشاره به آنها در فصل ۶ هستند. این درحالی است که سازندگان بارها گفتهاند که سریال و کتاب ویژگیها و رازورمزها و داستانهای منحصربهفرد خودشان را خواهند داشت و همه میتوانند از خواندن و دیدن هر دو نسخه به اندازهی کافی لذت ببرند.
درحالی که کتابخوانها دارند به پایان حکومت ستمگرانهشان میرسند، اما آنها هنوز بیشتر از سریالبینها میدانند. دوتا از مهمترینشان مربوط به خطهای داستانی بسیار موردانتظار آهنزادگان و اُلدتاون میشود. اگرچه مسیر این روزهای سریال به این معنی است که آنها در سریال نسبت به نسخهی کتابیشان خیلی تغییر خواهند کرد، اما این چیز بدی نیست.
بالاخره سازندگان میتوانند با منحرف شدن از متریال کتاب، چیزهای غیرمنتظرهتری را در مقایسه با کتاب بهمان نشان دهند. الدتاون از طریق سفر سمول تارلی معرفی خواهد شد. این شهر در دنیای «نغمه» نقشِ دانشگاه و مرکز تحصیل و دانش را بازی میکند و کانون برخی از جالبترین و مرموزترین رازورمزهای دنیا است. ما قبلا به محل فرمانروایی آهنزادگان سر زده بودیم، اما ایندفعه داستان وایکینگهای دنیای مارتین خیلی جدیتر است. در واقع در فصل ششم است که آهنزادگان به یکی دیگر از بازیگران پرتعداد و مهم تحولات این روزهای دنیا تبدیل میشوند.
ما قبلا با تیان گریجوی، خواهرش یارا و پدرش بیلون آشنا شده بودیم، اما رونمایی از یورون، عموی تیان معروف به «چشم کلاغ» است که همه را بیشتر از هرچیزی برای این دریانوردان هیجانزده کرده است. یورون یک دزددریایی تمامعیار با چنان وحشیگری و خشونتی است که میتواند یک آنتاگونیستِ جذاب دیگر به فهرست بلند و بالای دیوانگانِ سریال اضافه کند.
«بازی تاج و تخت» یکی از بزرگترین گروه بازیگران تاریخ تلویزیون را دارد و اگرچه سازندگان هر از گاهی با حذف اضافیها، برای بقیه جای خالی پیدا میکنند، اما هنوز خیلیها دوست دارند در سریال حضور پیدا کنند و این فرصت برایشان پیش نمیآید. از نقشهای اصلی قصه مثل شان بین و استیفن دیلین گرفته تا کارکشتههایی مثل چارلز دنیس و دیان ریگ و البته نباید از بازیگران کودکی مثل میسی ویلیامز و جک گلیسون نام نبرد.
حالا فصل ششم هم قرار است یک سری استعداد دیگر به جمعش اضافه کند. از مهمترینشان باید به ایان مکشین و مکس وان سیدو اشاره کرد. مکشین در سریال «ددوود» اچ.بی.اُ بود که برای خودش اسم و رسمی به هم زد و از آن بازیگران خوشصدایی است که کاری میکند تا برای هر کلمهای که به زبان میآورد، لهله بزنید. فعلا کسی نمیداند او قرار است نقش چه کسی را بازی کند، اما وقتی سازندگان آدم بااعتباری مثل مکشین را انتخاب کرده باشند، پس حتما او باید نقش مهمی داشته باشد. سپس به وان سیدو میرسیم که پس از تغییر بازیگر، نقش کلاغسهچشم را بازی میکند.
این نشان میدهد حضور این شخصیت مرموز آنقدر در این فصل پررنگ است که سازندگان سراغ بازیگر بزرگی برای ایفای نقش او رفتهاند. از دیگر انتخابهای قابلتوجه این فصل باید به ریچارد گرنت، اسی دیویس و کیوین الدون اشاره کرد که در کنار بازیگران کمترشناختهشدهای که به دنبال نمایش قابلیتهایشان هستند حضور پیدا خواهند کرد.
فکر کنم در این لحظه تقریبا همه سر بازگشت جان اسنو اتفاق نظر دارند، درسته؟ آنقدر قضیهی بازگشت جان بزرگ شده که اگر او مُرده بماند، غیرمنتظرهتر میشود. اما درحالی که همه منتظر احیای او هستند، جالب است بدانید که ظاهرا او تنها کسی نیست که از قبر برمیخیزد. ایان مکشین در مصاحبهی اخیری که داشت اطلاعاتی از هویت شخصیتش فاش کرد. او گفت شخصیتش نقش مهمی را در زنده کردن کسی که خیلیها فکر میکنند مرده است ایفا میکند. طبیعتا همه در ابتدا یاد جان اسنو افتادند.
اما به نظر نمیرسد منظور مکشین از آن «مُرده»، حرامزادهی وینترفل باشد. ناسلامتی او ملیساندرا را در کنارش دارد و اگر اتفاقی هم قرار باشد بیفتد، حضور او کافی است. پس منظور مکشین چه کسی است؟ خب، تا دلتان بخواهد یکعالمه جنازه و تئوری داریم که میتوانند زنده شوند و به حقیقت بپیونند. اما فارغ از بازگشت جنازهها، ما هنوز یک سری کاراکترهای زنده نیز داریم که مدتی است که خبری از آنها نیست. گل سرسبد آنها برن است که بعد از یک فصل غیبت خط داستانیاش را همراه با کلاغسهچشم در آنسوی دیوار از سر می گیرد.
این درحالی است که ظاهرا قرار است در این فصل خبری هم از آخرین بازماندگان خاندان تالی، ادمور تالی و عمویش بلکفیش شود که از جمله خوششانسهایی بودند که از عروسی خونین زنده بیرون آمدند. باید دید آیا با حضور آنها، بعد از مدتها به پیشگاه نفرتانگیزترین فرد وستروس، جناب والدر فری هم حضور به هم خواهیم رساند یا نه! (صدای برخورد آب دهان به کیبورد!)
«بازی تاج و تخت» به زجر دادن قهرمانان داستان و نمایش عیش و نوش خبیثترین کاراکترهایش معروف است. بهترین نمونهاش عروسی خونین است که فریها و بولتونها یکشبه توانستند کل ارتش استارکها را نابود کنند. اما نوبتی هم باشد، نوبت به پا خیزی قهرمانانمان است و فصل ۶ زمانی است که شانش برخی از بدترین آدمهای وستروس به انتها میرسد. طبق چیزهایی که در تریلر منتشرشده از این فصل دیدهایم، وحشیها به مقر فرماندهی این روزهای بولتونها یعنی وینترفل حمله خواهند کرد.
و به قول یکی از کارگردانان سریال، با بزرگترین فصل نبردی که سریال به خودش دیده طرف خواهیم بود. مسئله از این قرار است که اگرچه فریها و بولتونها بعد از عروسی خونین به گندههای قلدر شمال تبدیل شدند، اما اکثر خاندانهای شمالی در خفا به خاطر کار ناجوانمردانهشان از آنها دل خوشی ندارند و به دنبال فرصتی برای انتقام خون استارکها میگردند و با پیداشدن سروکلهی سانسا و چیزهایی که برای گفتن دارد، مطمئنا همه فرصتی برای گردهمایی و ساختن یک ارتش واحد علیه دشمنانشان پیدا میکنند. اگرچه پیشبینی پایان جنگهای «بازی تاج و تخت» غیرممکن است، اما حداقل در بدترین حالت روس بولتون و رمزی متوجه میشوند که شمال به یاد میآورد!
دنیای «بازی تاج و تخت» از چنان تاریخ غنی و معرکهای بهره میبرد که سریال تاکنون در کاوش در آن خیلی عقبمانده است. به جز فلشبک آغاز فصل پنجم به کودکی سرسی و آن جادوگر جنگلی، سازندگان تاکنون در زمینهی سفر به پسزمینهی داستانی دنیا و ساکنانش بیعلاقه بودهاند. اما چنین چیزی میتواند در فصل ششم تغییر کند. هماکنون خط داستانی برن در این فصل به آموزش و تعلیم توسط کلاغسهچشم مربوط میشود و برن علاوهبر وارگ کردن، این توانایی را هم بهدست میآورد تا از طریق درختان ویروود در زمان و مکان حرکت کند.
حتی در اولین تریلر فصل ۶ هم دیدیم که برن در یکی از رویاهایش با شاهشب روبهرو میشود. بنابراین این شانس وجود دارد که سازندگان از طریق برن پرده از روی برخی از مهمترین رویدادها و اشخاص تاریخ وستروس بردارند. این درحالی است که برخی از تصاویر سوال برانگیز تریلر، شایعات و تئوریهای طرفداران به این نکته نیز اشاره میکنند که شاید از طریق برن گذری به دوران جوانی ند استارک، رابرت برایتون و دیگران خواهیم زد. حالا که حرف از کنار زدن غبار از روی حقایق قدیمی شد، به نکتهی بعدی میرسیم…
خب، نظریهپردازان با توجه به برخی از بازیگرانی که برای این فصل انتخاب شدهاند به این نتیجه رسیدهاند که شاید خبری از رونمایی از حقیقت پشتپردهی بزرگترین راز سریال باشد؛ دقیقا چه اتفاقی در «برج لذت» افتاد؟ واقعهی برج لذت در پایان شورش رابرت اتفاق افتاد. بعد از کشته شدن ریگار تارگرین و پادشاه اریس، ند استارک و همراهانش به برج لذت تاختند و لیانا، خواهر ند را آزاد کردند. کسی که توسط ریگار دزدیده شده بود و همین جرقهزنندهی جنگ بود.
در مبارزهای که جلوی برج لذت بین نگهبانان تارگرینی و همراهان ند در گرفت، به جز ند و هاولند رید، سِر آرتور دِین (رفیق شفیقِ ریگار) و بقیه کشته شدند. نکتهی مهم این واقعهی قولی است که ند در بستر مرگ خواهرش، به او میدهد و در تریلر سریال نیز تصاویری است که به فلشبکی به آن دوران اشاره میکنند. ما قبلا به طور مفصل دربارهی اهمیت و بزرگی این تئوری حرف زدهایم. اما اگر تاکنون از آن خبر نداشتید، بهتر است همینطوری باقی بمانید تا در صورت فاش شدن آن در فصل پیشرو رسما سر به کوه و بیابان بگذارید!
یک پیشبینی جسورانه: فصل ششم با فرود اژدهایانِ دنی در سواحل وستروس به پایان میرسد. در حال حاضر با توجه به سابقهی دنی برای رسیدن به این هدف و وضعیتی که با دوتراکیها دارد، چنین چیزی غیرممکن به نظر میرسد. اما ما میدانیم این اتفاق شاید دیر یا زود داشته باشد اما سوخت و سوز ندارد.
پس، این سوال مطرح میشود که آیا بالاخره دنی بیخیال اسوس میشود و سر خرش (ببخشید، اژدهایش!) را به سمت وستروس کج میکند یا نه. علاوه بر دنی، آریا و تیریون هم کارهای ناتمام زیادی در خانه دارند و از آنجایی که تمرکز داستان بر وستروس است و از آنجایی که سریال نشان داده به مرور زمان کاراکترهای مختلفش را به هم معرفی میکند (جان-استنیس، دنی-تیریون، بریین-همه)، میتوان با اعتمادبهنفس کافی پیشبینی کرد که فصل ششم هم میتواند با بازگشت یکی از آنها به وستروس تمام شود و ما را تا سال بعد در کف بگذارد.
اولین سکانس سریال قبل از بقیه وایتواکرها را معرفی کرد. موجودات تقریبا غیرقابلتوقفی که این روزها سرزمینهای آنسوی دیوار را دارند کمکم به تصاحب خودشان درمیآورند. قبل از این آدرها جز موجودات شرور درجهدوی داستان بودهاند، اما بعد از پایان فصل قبل بود که واقعا وایتواکرها را در جلال و جبروتِ ترسناک و تهدیدآمیزشان دیدیم.
اگرچه تمرکز سریال بهطرز نبوغآسایی روی جنگ سیاست و نیرنگبازی جنوبیها سر تخت آهنین بوده است، اما به نظر میرسد با جدیشدن خطر وایتواکرها همه دیر یا زود به این نتیجه میرسند که: تخت آهنین کیلو چنده، دیوار را نگه دارید! البته درحالی که وایتواکرها در حال بزرگ کردن هرچه بیشتر ارتش مردگانِ متحرکشان هستند و به دنبال راهی برای عبور از دیوار میگردند، با توجه به تریلر سریال کماکان جنگ سیاست در قدمگاه پادشاه و دیگر نقاط دنیا ادامه دارد.
اما باید انتظار داشته باشیم تا بیشتر از قبل چشممان به جمالِ شاهشب و یارانش روشن شود و طرفداران میدانند که فقط نگاه کردن به چهرهی خوفناک آنها چه لذت عجیبی دارد! پس، یکی از مهمترین نکاتی که فصل ششم میتواند سریال را با یک انفجار هولناک روبهرو کند، این است که فصل را در حالی به پایان برسانیم که وایتواکرها به چند قدمی دیوار میرسند یا حتی از آن عبور میکنند. وقوع چنین چیزی دور از ذهن نیست و تجربهی لحظهای که زمستان طولانی بعد از هزاران سال دوباره آغاز میشود، به تنهایی میتواند این فصل را یک سر و گردن از فصلهای قبلی ویژهتر کند.
این غول بزرگ مهربان یکی از آخرین بازماندگانِ نژادش است. راستش را بخواهید در اپیزود «هاردهوم» فصل پنجم وقتی زامبیهای تحت فرمان آدرها درحال تعقیب جان و بقیه بودند، من بیشتر از همه نگران این بودم که نکند وان وان به دست زامبیها کشته شود!
حالا با توجه به تصاویری که از فصل پیشرو منتشر شده، ظاهرا شمالیهای متحد از قدرت و جثهی وان وان برای حمله به وینترفل استفاده میکنند و واقعا چه چیزی بهتر از داشتن یک غول بیشاخ و دمِ دوستداشتنی برای له کردن سربازان کثیف بولتونی که نصف انگشت کوچیکهی وان وان نیز چیزی از انسانیت نمیدانند!
نظر کاربران
هوم، دستشون درد نکنه. سوای از سرگرم کننده و جذابیت