گفتوگوی رامین ستوده، رئیس دفتر نیویورک ورایتی با برادران کوئن
وقتی یک ایرانی، برادران کوئن را سوال پیچ می کند!
برادران کوئن درست مثل شخصیتهای فیلمهایشان عجیبوغریب هستند. باور نمیکنید از جاش برولین بپرسید که سهبار، از جمله در همین فیلم تازه «سلام، سزار!» با این دو برادر نویسنده و کارگردان همکاری کرده است.
تازهترین فیلم اين دو به نام «سلام، سزار!» ادای عشق آنها به هالیوود کلاسیک است. داستان در دهه ١٩٥٠ میگذرد و شخصیت اصلی آن ادی مانیکس نام دارد (با بازی برولین)؛ یک «کارچاقکن» استودیو که تماموقت مشغول رفعورجوع رشته خرابکاریهای بهبار آمده در کاپیتول پیکچرز (بدل مترو گلدوین مایر) است. جرج کلونی در نقش ستاره فیلم گری کوپر گونه استودیو که ربوده شده است، چنینگ تاتوم در نقش شخصیتی مشابه جین کلی، اسکارلت جوهانسون که به سبکوسیاق استر ویلیامز قرار است در نقش پری دریایی بازی کند و تیلدا سوینتون که نمونهای است از نویسندگان ستونهای شایعات نشریات زرد.
کوئنها هم مانند وودی آلن میتوانند با اتکای به احترام و اعتبارشان فهرستی از بازیگران تراز اول را با کسری از حقوق معمول این بازیگران به خود جذب کنند. کلونی میگوید: «کار با آنها واقعا آسان است. آنها قبل از فیلمبرداری بهشکلی تدوین خود را هم انجام دادهاند. به همین دلیل است که فیلمهایشان دیدگاه دارد. هرگز با هم اختلافنظر ندارند. نگاهی به هم میاندازند و میگویند: «بله، بله». اگر کسی بخواهد مسخرهبازی دربیاورد، میتواند بگوید: «جوئل، این ایده خیلی بهتر از ایده ایتن بود».
جوئل و ایتن در این گفتوگو زبان باز کردند تا- به شیوه خودشان- هرچه دلشان خواست، بگویند.
«سلام، سزار!» در یک استودیو دهه١٩٥٠ میگذرد. آیا شخصیتها براساس افراد واقعی هستند؟
ایتن: آیا اسکارلت جوهانسون، استر ویلیامز است؟ واقعا نه. ما هیچچیز در مورد استر ویلیامز نمیدانیم
جوئل: ما خیلی در کار تحقیق خوب نیستیم.
نام قهرمان داستان ادی مانیکس است، اما این همان ادی مانیکس واقعی نیست، که او نیز - مانند شخصیت این فیلم - یک کارچاقکن استودیو بود.
جوئل: بله، شما هم خیلی سریع میخواهید بروید به سراغ لانه زنبور.
بسیاری از ستارههای تراز اول در این فیلم کنار هم قرار گرفتهاند. دستمزدهای اینهمه بازیگر را باید خیلی کم داده باشید.
ایتن: همین مسئله است که نشان میدهد یک مرد (بالغ) چه فرقی با یک پسربچه دارد.
جوئل: رازی نیست که بخواهیم مخفی کنیم، از نظر نوع کارهایی که انجام میدهیم و بودجهای که با آن کار میکنیم. بیشتر بازیگرهایی که دستی در کار دارند، یا ستارههایی که خود را بازیگر میدانند، اگر ببینند نقشی هست که دلشان میخواهد در آن بازی کنند، تسهیلات قائل میشوند.
شما به بازیگران اجازه بداههسازی میدهید؟
جوئل: هروقت بخواهند اجازه بداههسازی دارند، ولی ما لزومی نمیبینیم که از همه بداهههایشان فیلمبرداری کنیم. گاهی اوقات بازیگران در مورد آنچه نوشتهایم از خودمان سختگیرتر میشوند. یادم میآید بیل (ویلیام اچ.) میسی با چیزی در «فارگو» کلنجار میرفت- جملهای بود که او یک «من...» میگفت و به تتهپته میافتاد. به او گفتم: «بیلی، این فقط قراره نشون بده برای پیداکردن کلمات مشکل داری» و او گفت: «نه. میخوام دقیقا همون را بگم که نوشته شده».
خیلی بازیگرها را راهنمایی میکنید؟
ایتن: نه، بیلی باب تورنتون (بازیگر چند فیلم برادران کوئن) که خودش هم کارگردان است، گفته: «اگر دیدید که خیلی دارید با بازیگر صحبت میکنید، احتمالا فرد نامناسبی را برای نقش انتخاب کردهاید».
برداشتهای زیادی میگیرید؟
جوئل: واقعا نه. ما که استنلی کوبریک نیستیم.
شما فیلمنامه را با هم و در یک اتاق مینویسید. آیا به ترتیب زمانی کار میکنید؟
ایتن: بله، ما از اول فیلم شروع میکنیم.
نوبتی کار میکنید؟
ایتن: بیشترش را من انجام میدهم. من بهتر و سریعتر تایپ میکنم.
ایتن: ما بدون اینکه با او ملاقات کنیم به او پیشنهاد دادیم در «ای برادر، کجایی؟» بازی کند که اولین فیلم ما با او بود. گفت: «عالی است. جلسهای بگذاریم و در موردش صحبت کنیم». ما به فونیکس، آریزونا رفتیم که در آنجا مشغول فیلمبرداری «سه پادشاه» بود. بهخاطر اینکه بامزه بود، مدام به او فکر میکردیم. «خارج از دید» (به کارگردانی استیون سودربرگ) را دیده بودیم.
همیشه با چند بازیگر مشخص کار میکنید.
ایتن: چند عامل دست به دست هم دادهاند تا اینطور شود. یک عامل شخصی است. قرار نیست فقط با آنها کار کنید، ناهار را هم باید با آنها بخورید؛ با آنها باید وقت صرف کنید. وقتی کارشان خوب است، آدم دلش میخواهد زمان بیشتری را با آنها بگذرانید. اما صادقانه بگویم، این بخشی از مسئله است. وقتی آنها را خوب میشناسید، موقع نوشتن به فکر این میافتید که موقعیتهای جالبی برای بازی آنها پیدا کنید.
جوئل: آدم فیلم میسازد تا لذت ببرد، نهاینکه به دردسر بیفتد. این مسئله مهمی است.
ایتن: ما چهار فیلم با کلونی ساختیم و سهتا با جاش برولین. یادم نمیآید چندتا با فرن (مکدورمند) داشتیم. با تیلدا فقط دو فیلم بود.
جوئل: تیلدا را اشتباه گفتی.
ایتن: شاید هم سه فیلم با تیلدا داشتیم، چون او در این فیلم نقش دو نفر را بازی میکند.
موضوع آدمربایی در چند فیلم شما وجود دارد: «فارگو»، «بزرگکردن آریزونا»، «لبوفسکی بزرگ» و حالا هم در «سلام، سزار».
جوئل: دقیقا نمیدانم چرا. خیلی با هم فرق دارند. احتمالا باید یک مدت آن را کنار بگذاریم.
چهچیزی شما را جذب یک شخصیت میکند؟
جوئل: زهرآلودبودنش.
ایتن: یک کلیت را در نظر میگیریم. اینکه چهچیزی، هم در خدمت داستان است و هم کمک میکند شخصیت جالبی ساخته شود. جداکردن این دو مورد از هم کار سختی است.
جوئل: همان مسئله اول مرغ یا اول تخممرغ است. گاهی اوقات شروع میکنید در مورد یک بازیگر خاص فکر کنید و در مورد شخصیتی که دلتان میخواهد بازی او را در آن نقش ببینید و داستان با یک تمرین ذهنی آمیخته میشود. گاهی اوقات هم از خود داستان شروع میشود.
ایتن: در مورد این فیلم، ما شروع کردیم به فکرکردن درباره یک کارچاقکن - در استودیویی مانند MGM- او در همه موارد راهگشا بود و همه آنهای دیگر در مقابلش در مرتبه دوم اهمیت قرار داشتند.
جوئل: او فرد عاقل یک دنیای دیوانه است. کسبوکار سینما پناهگاه آدمهای خلوچل است.
با گذشت زمان دیوانهواربودن دنیای سینما بیشتر شده یا کمتر؟
ایتن: احتمالا کمتر شده که مایه تأسف است.
چون استودیوها کمتر تمایل دارند ریسک کنند؟
جوئل: مسئله این است راستش را بخواهید در این مورد خیلی مطمئن نیستم. استودیوها همیشه به نحوی ریسکگریز بودهاند.
ایتن: من موافقم- من استودیوها را سرزنش نمیکنم. مثل بارنی فرانک که یک وقت گفت: «مردم دائم از سیاستمداران وحشتناک صحبت میکنند. گاهی اوقات هم باید درباره رأیدهندگان صحبت کرد». تماشاگران فیلمها نیز سلیقه همگنتری پیدا کردهاند. سینمای بدنه به فیلمهای پرماجرا رو میآورد چون مردم میروند و این فیلمها را تماشا میکنند.
جوئل: هیچچیز جز عنوانبندی تغییر نکرده است. توضیح دلیل تقسیم کار ما در عنوانبندی در آن زمان سخت است. ما سعی میکردیم صداهای دیگر وارد عنوانبندی نشود و فکر میکردیم اگر یکی از ما، کارگردان و دیگری تهیهکننده باشد، مجبور نیستیم یک تهیهکننده را در کارهای خلاق دخالت بدهیم و این درست بوده و هست.
اما چه اتفاقی میافتد اگر شما همعقیده نباشید؟
جوئل: اگر شما با فیلمبردار همعقیده نباشید، چه اتفاقی میافتد؟ فیلم ساختن در یک اتاقنشستن و نقاشیکردن نیست. یا همانطور که دیوید لین میگفت: «(کارگردان) معلم زبان انگلیسی نیست که در زیرزمین نشسته باشد». این یک سرمایهگذاری اجتماعی است.
ایتن: کمترین کاری که در این حرفه باید انجام داد، تعامل با دیگران است.
جوئل: اکثر کارگردانها موقعی که با فیلمبردار صحبت میکنند، مسئله فقط به آنها و فیلمبردار محدود نمیشود. در مورد ما، یک گروه دونفره مقابل هرکسی است که ما با او صحبت میکنیم.
ایتن: فکر احمقانهای است که فقط نام جوئل باشد. نظریه ما این است. با هم فیلمنامه را مینویسیم و با هم کار میکنیم. در مورد ما تقسیم کار مطرح نیست.
شما در نوجوانی با ساختن فیلمهای هشت میلیمتری در مینهسوتا شروع کردید. فیلم درباره چه بودند؟
جوئل: چیزی که در تلویزیون میدیدیم، بازسازی میکردیم.
ایتن: فیلمهای آشغالترین دوران تاریخ هالیوود را میدیدیم. دهه ١٩٦٠ کارها خیلی ضعیف بودند. فیلمهای باب هوپ بود ولی نه فیلمهای باب و بینگ کرازبی.
جوئل: That Touch of Mink فیلم بسیار مهمی برای ما بود یا I'll Take Sweden یا Advise and Consent. گاهی پیش میآمد که آخر شب «شاهین مالت» را میدیدیم و باورمان نمیشد که دیدیم. یک نفر در مینیاپولیس برای فیلمهایی که نمایش میدادند، برنامهریزی میکرد که خیلی قاطیپاطی بود. یک روز فیلم «هرکول» را میدیدیم و یک شب «هشتونیم» فلینی.
دوست دارید چطور فیلم تماشا کنید؟
جوئل: دوست داریم در سالن سینما تماشا کنیم. به اندازه قبل به سینما نمیرویم. اینکه آکادمی درحالحاضر دیویدی همه فیلمها را برایتان میفرستد، بهنظر من وحشتناک است، چون بیش از حد راحت است. چیزی را که مقدار زیادی وقت و کار صرفش میشود تا روی پرده بزرگ خوب دیده شود، بسیاری از مردم روی یک صفحه نمایش کوچک آشغال میبینند.
فرانسیس مکدورمند در اولین فیلم شما در سال ١٩٨٤، «خون ساده»، به ستاره بدل شد. او را چگونه پیدا کردید؟
جوئل: ما برای فیلم بسیار کمبودجه مستقلی انتخاب بازیگر میکردیم. تا آنموقع هیچ فیلمی نداشتیم. میرفتیم به سینما و خیلی فیلم تماشا میکردیم. «جنایتهای قلبی» را دیدیم که هالی هانتر بازیگرش بود. فکر کردیم او خیلی جالب است و از او خواستیم بیاید در فیلم ما بازی کند. هالی هانتر برای فیلم دیگری قرارداد داشت، اما او هماتاقی فرن بود و فرن بهجای او آمد و تست بازیگری داد.
براساس «فارگو» سریالی تلویزیونی ساخته شده که مورد تحسین منتقدان است. هرگز به کارگردانی تلویزیون فکر کردهاید؟
ایتن: من فکر نمیکنم. درواقع، من دیگر نمیدانم که تلویزیون چیست. شبکه HBO به شما پول میدهد و محصول کارتان ممکن است در سینما یا تلویزیون نمایش داده شود.
جوئل: به آنچه من قبلا در مورد دیویدیهای آکادمی گفتم مربوط میشود و اینکه مردم فیلمها را در تلویزیون خانگی تماشا میکنند. این از من یک کارگردان تلویزیونی نمیسازد؟
ایتن: بدجوری است که پیربودن باعث میشود از بقیه دور بیفتید. من هنوز دارم مثل قدیم از «دستگاه تلویزیون» صحبت میکنم.
آیا شما «جنگ ستارگان: نیرو بیدار میشود» را دیدهاید؟
جوئل: من ندیدهام.
ایتن: نه.
شما دو نفر آخرین آمریکاییهایی هستید که میتوانید چنین ادعایی کنید.
جوئل: من خیلی با نگرانی مایلم آن را ببینم. اسکار آیزاک (که کوئنها با فیلم «درون لوین دیویس» او را کشف کردند) حالا یکی از شخصیتهای «جنگ ستارگان» است.
ایتن: و همچنین آدام درایور. خیلی عجیب است که آدمهایی که یکموقع میشناختی سر از «جنگ ستارگان» دربیاورند.
اسکار (آیزاک) باید به شما کمیسیون بدهد.
جوئل: این را به اسکار بگو.
حالا دیگر نان در دنبالهسازی است.
ایتن: مردم به تماشای چنین فیلمهایی میروند. حالا ما دو پیرمردیم که درباره روزهای خوش قدیم نق میزنیم.
شنیدهام که دنباله «لبوفسکی بزرگ» در دست ساخت است.
جوئل: تارا رید دوست دارد در این مورد جار بزند، درست مثل کلونی که دوست دارد در مورد «سلام، سزار!» جار بزند. در این مورد فکر نمیکنم کمکی از ما بربیاید.
جان تورتورو نیز گفته که قرار است براساس شخصیت او در آن فیلم یک فیلم دیگر ساخته شود.
ایتن: نه. ما شاید یکموقع دنباله «بارتون فینک» را بسازیم.
جوئل: ما فکر کردیم برای این فیلم میشود دنبالهای به نام «فینک قدیمی» ساخته شود. اما تا وقتی تورتورو درستوحسابی پیر نشود، نمیخواهیم آن را بسازیم. میرسد روزی که او هم پیر شود.
فیلمنامهاش را نوشتهاید؟
ایتن: نه، اما تقاضا برایش زیاد است.
جوئل: این مرا به یاد اتفاقی میاندازد که چندسال پیش افتاد. در شهر آستین تگزاس بودیم و چند فیلم ما را نمایش میدادند. آن ریچاردز، فرماندار تگزاس، هم آنجا بود. از من پرسید که فیلم بعدی ما چیست. گفتم: «داریم فیلمی در مورد یک آرایشگر میسازیم که میخواهد خشکشویی راه بیندازد». سکوتی طولانی حکمفرما شد. بعد او به من نگاه کرد و گفت: «بهشدت دارم تلاش میکنم تا در این مورد هیجانزده شوم».
ارسال نظر