نگاهی به ۳ فیلم روزدوم بخش سودای سیمرغ
دومين روز از جشنواره فيلم فجر هم با حواشي مختلف برگزار شد و سينماگران و مخاطبان روز دوم اين رويداد سينمايي را هم گذراندند.شايد يكي از اتفاقاتي كه در روز دوم بيشتر از ساير حواشي جشنواره فيلم فجر خودنمايي ميكرد حضورو استقرار نيروهاي گشت ارشاد در كاخ جشنواره بود.
همچنان آقای دبیر خبری نداشت و به جایش آقای ایوبی به تماشای فیلم موتمن نشست. نشست فیلم «دلبری» با دلخوری و کَلکَلهای نیمه پنهان هنگامه قاضیانی و مجری برنامه که در پایان به مجادله لفظی کشیده شد، برگزار شد. دومین نشست سومین روز جشنواره فیلم فجر به فیلم «دلبری» به کارگردانی سیدجواد اشکذری اختصاص داشت که در همان ابتدا علیرضا غفاری مجری نشست اعلام کرد که هنگامه قاضیانی به دلیل مشکلی در حنجره خیلی صحبت نخواهد کرد، در حالی که این بازیگر تا پایان نشست علاوه بر صحبت با عباس غزالی به کَلکَل و پاسخگویی به برخی صحبتهای مجری پرداخت. هنگامه قاضیانی نیز در سخنانی کوتاه گفت: ۷۰ درصد این فیلم مونولوگ بود، در حالی که در سینما این چنین مونولوگهایی نداشتهایم و از آنجا که از بازی غلو شده هراس دارم تلاش کردم از پس این نقش بربیایم.
او همچنین اضافه کرد که در تمام سکانسها تلاش کرد بازی خود را داشته باشد و تأکید کرد که عادت به استفاده از اشک مصنوعی هم ندارد. تکرار استفاده نکردن از اشک مصنوعی باعث شد علیرضا غفاری که اجرا و مدیریت نشست را بر عهده داشت بگوید صحنههای اشکآور فیلم زیاد نبود و خیلی هم نیاز به استفاده از اشک مصنوعی نبود. این جمله با واکنش هنگامه قاضیانی همراه شد که گفت نقش من همراه با بغض زیادی بود که خوب درآوردن این کار سخت است و در جواب شنید که بغض دیگر جزو بازی است. با هم نگاهي به سه فيلم ديگر بخش سوداي سيمرغ كه در روز دوم جشنواره به نمايش درآمدند مياندازيم.
دلبری
کارگردان : سيد جلال اشكذري
امتیاز: صفر
يكي ديگر از فيلمهايي كه روز دوم به نمايش درآمد دومين ساخته اشكذري است. «دلبری» دومین ساخته سید جلال اشکذری که در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد، يك ملودرامی اجتماعی است و روایت تازه ای از دفاع مقدس را بیان می کند.قصه فیلم «دلبری » درباره زنی به نام طوبی است که در شب مراسم عروسی خواهرزادهاش اتفاقاتی برایش رخ میدهد.
اولین ساخته سید جلال اشکذری به نام «خانه ای کنار ابرها» در سیودومین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. هنگامه قاضیانی، آتیلا پسیانی، عباس غزالی، محمدرضا شیرخانلو، مهسا هاشمی ومهدی عطاران در آن به ايفاي نقش پرداخته اند.دلبري فیلمی بهشدت کلافهکننده است با داستانی کشدار و تکرارشونده.
فیلم تنها یک لوکیشن دارد و هسته محوری ساختارش استوار است بر دیالوگهای طوبی(هنگامه قاضیانی) با همسرش. یلم در تمام مدتش نمیتواند دلیل و دغدغه ساختش را توضیح دهد.رویکرد اصلی تجلیل از مقام والای یک همسر جانباز است و رویکرد تجلیل از خود جانباز در پسزمینه. عامل بسط دهنده قصه در پاسخ میثم(همسر جانباز طوبی) با چشمک زدن به سوال طوبی نهفته است. مسئلهای که سبب میشود کل موضوع و کنه فیلم به کشف معمای «چشمک چهارم» میثم تقلیل یابد.
یک شهروند کاملا معمولی
کارگردان :مجيد برزگر
امتیاز: صفر
فیلمی در ادامه «پرویز» و «پریدن از ارتفاع کم». با این تفاوت که اینبار هاله و ابهام بیشتر و غلیظتری شخصیتها را احاطه کرده. محال است متوجه شوید که شخصیت اصلی (آقای صفری) گرفتار چه سندرومی است که مدام عاشق میشود و چرا ابزار بیان علاقهاش نان سنگک است.برزگر سعی کرده با کاستن از گفتار شخصیت اصلی به نوعی روایت محوری را از درون تهی کند و ساختاری صرفا متکی بر میزانسن بنا نهد. اما نوع روایت مانع تجسم ایده اصلی برزگر میشود و همچنین رابطه مخاطب با فیلم را مختل میکند. هرچند که به نظر میرسد برزگر در معدود نماهایی مانند نمای آتلیه موفق است اما در کلیت دو آدم اصلی کنش و واکنشهایشان هیچگاه عمق نمییابد و صرفا در سطح بصری دو بعدی پرده باقی میماند.
توضیح منطقی شخصیت آقای صفری اینگونه است که او دوست ندارد صورت و چهره خاصی از معشوق را برای همیشه به خاطر بسپارد از همین روی محل صورت همسرش را در عکسها بریده .نمایی که در بردارنده این امر است گویی نقیض مختصات شخصیت اصلی است که خاطره بازی را دوست نمیدارد. وهمینطورچرا ابزار بیان عشق نان سنگک است. مسئلهای که با توضیحات عامیانه مامور پلیس ناخودآگاه پیوند معناداری مییابد. همان مسیری که در فیلم «پرویز»، یک آدم ساده و ترحم برانگیز تبدیل به هیولا میشود را هم آقای صفری طی میکند. نقطه آغاز آن نمایی است که موهایش را رنگ میکند و نقطه پایانش صحنه جنایت که البته به مخاطب نشان داده نمیشود.شاید خیلیها پایان فیلم را نقطه قوت و نجات دهنده فیلم تلقی کنند اما بهنظر پایانبندی نهتنها نقطه قوت نیست بلکه فیلم بیشترین لطمه را هم از همین نقطه میخورد.
آخرین بار کی سحر رو دیدی؟
کارگردان :فرزاد موتمن
امتیاز: صفر
آخرین فیلم موتمن به شدت ناامید کننده است. فیلمی با پیرنگی معمایی و لوکیشنهای بسیار که سعی دارد داستانی جنایی-پلیسی را با محوریت و فرمت کارآگاهی کمحرف و باهوش روایت کند.الگوی بصری فیلم در نیمه ابتدایی ماحصل برشهای متقاطعی است که فیلمساز بین خانواده سحر و کارآگاه میزند و در نیمه دوم وزن کارآگاه بیشتر می شود.نکته اصلی فیلمهایی با پیرنگ معمایی این است که در عین حال که پاسخ معما همواره در مقابل چشمان مخاطب است اما مخاطب را تا انتها با خود همراه میکند تا مخاطب نتواند زودتر از کاراگاه معمای داستان را حل کند.در حالی که فیلم موتمن اینطور نیست.تقریبا از میانه داستان با نشان دادن مظنونی و عدم تعقیب و بررسی ابعاد مبهم پیرامونش همه طرح و ساختار معمایی داستان فرو میریزدهمچنین آدمهای اصلی فیلم بهعلت فقدان شخصیتپردازی مناسب در نمایبسته متوالی و متعددی که پی هم میآیند به درستی برای مخاطب ترسیم نمیشوند.
مشخصا سحر، خواهر بزرگترش و برادرش هر سه لحن و ادبیاتشان طبقه متوسطی است و هیچ شباهتی به طبقه حاشیهنشین و مورد اشاره ندارند و حتی در سطح بصری هم کنتراست شدیدی بین مادر و پدر سحر با بچههایشان وجود دارد.همینطورفلاشبک پایانی فیلم بهشدت اضافی و آزار دهنده است.شخصیت کارآگاه که فریبرز عرب نیا نقشش را بازی میکند فاقد رد و نشانی از هوش بالا و متمایز کننده یک کارآگاه باهوش است.فیلم چه در جزییات و چه کلیاتش در سطح پایینتری از ادراک و هوش مخاطب خود قرار دارد و از این منظر تجربه ناموفق دیگری است در کارنامه فیلمسازی فرزاد موتمن.
نظر کاربران
همه صفرن؟!!!
با چي مقايسه ميشن؟
صف يا صد؟
جالبه