۲۸۰۶۲۰
۱ نظر
۵۰۳۰
۱ نظر
۵۰۳۰
پ

کارگردانان هالیوودی؛ زندگی پشت دوربین

گروهي از كارگردانان بزرگ سينما را در يك اتاق بگذاريد و ببينيد كه امكان ندارد درباره فيلم‌هاي مورد علاقه‌شان صحبت نكنند.

وب سایت۷فاز: گروهي از كارگردانان بزرگ سينما را در يك اتاق بگذاريد و ببينيد كه امكان ندارد درباره فيلم‌هاي مورد علاقه‌شان صحبت نكنند.

اما چه كسي فكرش را مي‌كرد كه يك كارگردان صاحب سبك مثل ريدلي اسكات يك كمدي استراليايي و ديويد اوراسل يك كمدي قديمي بريتانيايي به نام "انتخاب هابسون" را به عنوان فيلم محبوب خود انتخاب كنند؟ اين تنها ذره‌اي از غافلگيري‌هاي اين گفتگو بود.

کارگردانان هالیوودی؛ زندگی پشت دوربین

دني بويل ۵۹ ساله (استيو جابز)، تام هوپر ۴۳ ساله (دختر دانماركي)، الخاندرو جي.ايناريتو ۵۲ ساله(از گور برگشته)، راسل ۵۷ ساله (جوي)، اسكات ۷۸ ساله (مريخي) و كوئنتين تارانتينو ۵۲ ساله (هشت نفرت انگيز) در استوديو عكس لس انجلس دور يكديگر جمع شده‌اند و درباره بزرگترين عشق‌هايشان در سينما مي‌گويند.

يك غافلگيري ديگر؟ بايد هيجان تارانتينو را براي نشستن دركنار اسكات ببينيد و ماجراي كمك استنلي كوبريك در فيلم "بليد رانر" را از زبان ريدلي اسكات بشنويد.

الخاندرو، تو از ساخت فيلم‌هاي مستقل به فيلم پرهزينه‌اي مثل "از گور برگشته" رسيدي. چه اتفاقي افتاد؟

ايناريتو: اتفاقات خوب زيادي افتاد، براي حركت درست بايد واقعا بجنگيد. يادم است كلينت ايستوود زماني گفت: "تو با اسب و برف سروكار داري. برايت متاسفم."

از خودم پرسيدم چطور مي‌خواهم يك اسب را فيلمبرداري كنم؟ گرفتار كابوس شده بودم. همه چيز در كوه‌ها مي‌گذشت، در لوكيشن‌هاي دورافتاده و شرايط خيلي بد. هوا مثل يك تروريست شده بود، هرچيز امكان داشت در لحظه منفجر شود.

مثل اينكه بدون طناب كوه‌نوردي كنيد. زماني كه قوانين فيلم را وضع كرديم ديگر نمي‌توانستيم چيزي را تغيير دهيم. زماني كه از كوه بالا مي‌رويد راه برگشتي وجود ندارد. يا صعود مي‌كنيد يا مي‌ميريد.

تارانتينو: ما هم مشكلات مشابه زيادي داشتيم. يكي از چيزهايي كه كمكم كرد تماشاي مستندي درباره "اينك آخرالزمان" بود و شنيدن صداي استورارو (فيلمبردار) كه مي‌گفت: "به محض ورود به كار ديگر راه بازگشتي وجود ندارد."

من اين را به عوامل فيلم‌ام گفتم. ما قرارست اين چيز را بسازيم و نمي‌توانيم رو به عقب حركت كنيم. اگر سه ماه براي اين صحنه زمان لازم داشته باشيم، بايد با بارش برف هماهنگ باشيم، پس همين كار را خواهيم كرد.

شما هردو كارگردان فيلم‌هايي هستيد كه با افزايش بودجه مواجه شدند. كوئنتين، تو از ۴۰ ميليون دلار به ۶۰ ميليون دلار رسيدي..

اسكات : خيلي هم بد نيست.

تارانتينو: ممنون، خودم هم اين فكر را نمي‌كردم. شصت و پنج ميلي‌متر، خيلي هم بد نيست.

ايناريتو: پدرم هميشه مي‌گفت صحبت كردن درباره پول سر ميز غذا بداشتهايي مي‌آورد. فيلم را بايد با ويژگي‌هاي خلاقانه‌اش سنجيد نه با سوددهي مالي. اين كار تاجرهاست.

در چنين شرايطي با استوديوها چطور كنار مي‌آييد؟

تارانتينو: آن‌ها هواي ما را دارند. همه مي‌دانند مشكلات از كجا ناشي مي‌شوند، درسته؟ اينطور نيست كه ما بخواهيم كله‌شق بازي دربياوريم. آن‌ها همه مي‌دانند مشكل اصلي چيست و مي‌دانند ما براي چه تلاش مي‌كنيم. آن‌ها پروژه را در ابتداي كار مي‌بينند و حمايت‌شان را بيشتر مي‌كنند.

کارگردانان هالیوودی؛ زندگی پشت دوربین
ايناريتو

ايناريتو: يك فرم هنري و يك فرم تجاري وجودذ دارد. براي همين كار به شدت متناقضي است. بسيار هيجان انگيز و در عين حال چرك و كثيف. اما ما با مسئوليت پذيري به شرايط پاسخ مي‌دهيم.

وقتي آن بيرون بوديم همگي مي‌دانستيم قراردادي 90 تا 95 ميليوني را پذيرفتيم، و مي‌دانستيم اين خطرناك است. اما حدس بزنيد چه شد؟ با گرمترين زمستان تاريخ كلگري (در كانادا) روبه‌رو شديم كه باعث مي‌شد هوا هفت مرتبه در روز تغيير كند.

ماه فوريه رسيده بوديم و ديگر برفي باقي نمانده بود و حالا به دنبال يخ بوديم و اين واقعا سخت بود. اين باعث شد مرحله پيش توليد فشرده شود و ما زمان زيادي نداشتيم و پول بيشتري خرج كرديم. آيا اين تقصير ما بود؟ نه، ما پاسخ مناسبي به آن داديم. هيچ افراطي در كار نبود.

اسكات : برنامه‌ريزي چيز بزرگي است. مجري طرح‌تان كه بود؟ شايد لازم بود كمي گوش‌مالي‌اش بدهيد.

من به استراتژي بسيار معتقد هستم چراكه تجربه زيادي با تبليغات دارم، آن‌ها را در هرجايي مي‌توان ساخت، سرو ته، در درياچه‌‌ها، زير آب، در برف. و اين چيزي است كه در فيلمسازي گيرتان نمي‌آيد.

اگر ديديد مشكلي از آن دوردست‌ها پيدايش مي‌شود، پيش از آنكه به شما نزديك شود بايد سركوب‌اش كنيد.

هوپر: گاهي اوقات بزرگترين جنگ شما با زمان و پول است، كمبود منابع. با اين حال همه ما راهي پيدا مي‌كنيم كه اين جنگ را نامرئي نشان دهيم.

بنابراين زماين كه فيلم نهايي را تماشا مي‌كنيد از حقيقت چيزهايي كه كارگردان درگيرش بوده بي خبر هستيد. من فيلمنامه‌اي با 184 صحنه و 44 روز زمان فيلمبرداري در اختيار داشتم، چهار صحنه در روز. و در سيستم بريتانيا اين زمان بايد 11 ساعت پياپي در روز باشد.

الخاندرو، آيا فيلم پرهزينه ديگري هم خواهي ساخت؟

ايناريتو: نمي‌دانم. حالا خيلي خسته هستم. اين اولين باري بود كه دو فيلم متوالي را كارگرداني مي‌كردم. ساخت اين يكي را پيش از بردمن شروع كردم بنابراين از لحاظ فيزيكي نمي‌توانم حالا به ساخت يك فيلم ديگر فكر كنم.

بزرگترين چالش بطور كلي در فيلمسازي امروز چيست؟

اسكات: مشكل اين شهر اين است كه استرداد ماليات در آن وجود ندارد. ما در يك روستا هستيم، در هاليوود، و استرداد ماليات وجود ندارد.

تارانتينو: فيلم هاي امروز مشكلات فلسفي دارند. صادقانه بگويم، بايد حقيقت را بشنويد. بسياري از فيلم‌هايي را كه 10 سال پيش به سينما مي‌رفتم و تماشايشان مي‌كردم، حالا مي‌توانم صبر كنم كه شبكه‌هاي كابلي برسند.

آن‌ها را شش يا هفت ماه بعد تماشا مي‌كنم و درواقع از آن‌ها لذت مي‌برم، اما واقعا چيز زيادي را هم از دست نخواهم داد.

ايناريتو: فيلمسازي مستقل حالا به تلويزيون منتقل شده. داستان‌هاي خوب زيادي وجود دارد و شايد بتوانيم بگوييم سينماي امروز حالا پر از فيلم‌هايي است كه انگار براي تلويزيون ساخته شدند. هيچ افشاگري يا رمز و رازي وجود ندارد. من نيازمند اين رمز و راز هستم.

کارگردانان هالیوودی؛ زندگی پشت دوربین
اسكات

اسكات: اوضاع كساد شده چراكه راه‌هاي زيادي براي فيلم ساختن بوجود آمده. شايد كارگردانان زيادي در اين عرصه حضور دارند و درنتيجه كيفيت كلي فيلم‌ها بدتر شده است.

ايناريتو: چيزي كه متوجه اقتصاد جهاني است حالا در سينما هم در حال رخ دادن است. 99 درصد يك طرف و 1 درصد در طرف ديگر. حالا يا فيلم‌هاي سوپر گران وجود دارند يا فيلم‌هاي فوق‌العاده كم هزينه. فيلم‌هاي طبقه متوسط در حال محو شدن هستند.

آخرين فيلم شاهكاري كه تماشا كرديد چه بود؟

اسكات : ديشب يك فيلم خيلي خوب تماشا كردم، با كمديني بزرگ كه حالا بازيگر شده و-

تارانتينو: اوه، فيلم سارا سيلورمن (I Smile Back)؟ هنوز تماشايش نكردم اما تعريفش را شنيدم.

اسكات، بله. همه اين فيلم‌هاي پرزرق و برق با افكت‌هاي ديجيتال و همه اين مزخرفات و حالا اين فيلم... وقتي مي‌بينيد دو، سه سال پيش در چه وضعيتي بوديم احساس ناراحتي مي‌كنيد. من نسبت به كيفيت كلي فيلم‌هاي امروز نااميد شدم.

بويل: ما به تازگي از يك تجربه دردناك با استيو جابز بيرون آمديم، سعي داريم بيشتر آن را در آمريكا به نمايش بگذاريم. نتوانستيم گروه وسيعي از تماشاگران را با فيلم همراه كنيم، و اين اتفاقي است كه بايد بيفتد چراكه تماشاي فيلم در سينما مثل كلوب رفتن نيست.

اين تماشاگران در اصل همان آدم‌هاي معمولي بودند كه در آخر يك هفته سخت به تماشاي يك فيلم مي‌رفتند و مي‌خواستند خودشان را در اختيار يك ايده يا تصوير يا مخلوق خارق‌العاده بگذارند.

تارانتينو: نكته كليدي چيزي كه مي‌گويي همين است، اين مديوم كارگري است. اين اپرا نيست، تئاتر نيست. اين يكي از دلايل درخشيدن سينما در دهه 30 است. چيزي كه امروز وجود ندارد.

تام، آيا سينما چنين مديومي است؟

اسكات: مال تو اينطور نيست، تام. تو روشنفكر هستي.

هوپر: اميدوارم فروش دو فيلم آخرم در گيشه (نطق پادشاه، بينوايان) عليه آن از من دفاع كند. منظورم اين است كه من هميشه احساس كردم براي تماشاگران فيلم مي‌سازم. واقعا آن ها را براي خودم نمي‌سازم.

اسكات: من هيچ وقت اين كار را نمي‌كنم. فقط براي خودم فيلم مي‌سازم.

ايناريتو: خب ما به يكديگر نگاه مي‌كنيم. اگر فردا روزي يك بمب اتمي نسل‌مان را نبود كند و من تنها فرد زنده باقي بمانم آيا باز هم براي خودم فيلم مي‌سازم؟ فكر نمي‌كنم. ما براي ايجاد رابطه و بيانگري ساخته شده‌ايم. فيلم هم درباره همين است: نياز به اشتراك‌گذاري.

بگذاريد بگوييم اين بمب اتمي كار نكند و در عوض يك كپسول زماني در اختيار بگذارند تا بتوانيد يك لحظه از يك فيلم را داخل آن بگذاريد. آن لحظه چه خواهد بود؟

بويل: اوه، هماني كه در 2002: يك اوديسه فضايي ديديم؟ همان شكل كپسولي تاريخ كه چيز زيادي درباره‌مان مي‌گويد.

ايناريتو: من لحظات و صحنه‌هايي را به ياد مي‌آورم كه حتي هنوز هم قادر به فهم‌شان نيستم. اما نوعي افشاگري را در آن‌ها احساس كردم. مثل "استاكر" از تاركوفسكي.

هربار كه آن فيلم را مي‌بينم فقط از خودم مي‌پرسم "يعني چه؟" فقط نوعي افشاگري دررابطه با تجربه‌هاي انساني احساس مي‌كنم كه من را به نوعي كشف و شهود متصل مي‌كند.

فكر كنم درباره يك نوع بينش منحصر بفرد باشد، نه؟ بنابراين هر نما براي روايت يك ماجرا كاربرد ندارد بلكه راهي است كه مي‌گويد شما كه هستيد.

اسكات: شما مي‌توانيد درباره يك خودكار فيلم بلند سينمايي بسازيد، بستگي به بينش‌تان دارد. به همين سادگي. بزرگترين لغت واحد هيمن بصيرت و جهان‌بيني است.

کارگردانان هالیوودی؛ زندگی پشت دوربین
هوپر

هوپر: آن كبريتي كه در لارنس عربستان به خورشيد مي‌رسد. زماني كه بچه بودم اين فيلم را در سينماي پرنس چارلز تماشا كردم، آن تنها سينماي لندن بود كه اين فيلم‌هاي بزرگ را نمايش مي‌داد.

چيزي به شدت خارق‌العاده درباره آن وجود داشت، نمي‌توانيد آن را با كلمات توصيف كنيد. آن لحظه هنوز هم برايم پررمز و راز است.

اسكات: فيلم "عروسي موريل"، شش بار تماشايش كردم. بي‌نظيرست.

تارانتينو: من مي‌خواهم اين سوال را رد كنم. نمي‌دانم حرف‌هايم براي نسل‌هاي آينده يا موجودات بيگانه فايده‌اي خواهد داشت. اما احتمالا يك صحنه درخشان اكشن سينمايي را انتخاب مي‌كنم.

نمي‌خواهم آن را معرفي كنم، نمي‌دانم واقعا انتخاب‌ام اين است يا نه، اما بسيار خب، انتخاب مي‌كنم؛ صحنه اوج فيلم "داستان پليسي 3" جكي چان به كارگرداني استنلي تانگ.

اين صحنه‌اي است كه بيگانه‌ها هم با تماشاي آن شگفت‌زده مي‌شوند. واقعا مي‌تواند درك مشخصي از سينما به شما بدهد، با همه آن حركات و سوت‌ها و صداهايش.

بويل : صحنه اوج فيلم "شلوارهاي اشتباهي" هم همين‌طور. يكي از بهترين صحنه‌هاي اكشني كه تا به حال تماشا كردم.

راسل: از آن زمان ساخت "سه پادشاه" استفاده كردم. ريتم آن. با صحنه‌هاي تعقيب و گريز، مي‌خواستم آن كيفيت انفجاري را داشته باشد. خارق‌العاده بود. بارها آن را تماشا كردم. از تماشاي فيلم لذت مي‌برم، برايم مثل موسيقي هستند.

من را خوشحال مي‌كنند. باعث مي‌شوند بخواهم زنده بمانم و زندگي كنم. اخيرا يكي از فيلم‌هاي ديويد لين را تماشا كردم، "انتخاب هابسون" كه يك گنج بزرگ است و مثل پسرخاله "جوي"، هردو درباره يك زن هستند، زني كه دست كم گرفته شده و بايد بيرون برود و خودش را اثبات كند.

اما در هر حال هيچ منبع الهامي بزرگتر از اين وجود ندارد كه يك نفر را دست كم بگيريد، اين باعث ورود فرد به جمع و جنگيدن و پيشرفت‌اش مي‌شود.

هيچ‌كدام از شما فكر مي‌كند كه به حق‌اش نرسيده‌ يا دست كم گرفته شده‌است؟

او راسل : در همه ما يك كهنه سرباز با كلي زخم و شكستگي در بدن وجود دارد و هر چقدر در زندگي جلو مي‌روي و با مشكلات بيشتر سر و كله مي‌زني بيشتر فروتن مي‌شوي.

همين‌ها باعث مي‌شود تا به يك انسان تبديل شوي و قصه‌هاي بيشتري را دوست داشته باشي. همين‌ها باعث مي‌شود تا همدردي بيشتري با انسان‌ها پيدا كني، حالا چه يك كارگري باشد كه در فلزكاري كار مي‌كند چه يك خواننده.

آيا لحظاتي بوده كه در دوران فيلم‌سازي‌تان به نااميدي رسيده باشيد؟

اسكات : وقتي «بليد رانر» را تمام كرده بودم با يك فاجعه روبه‌رو بودم. سرمايه‌گذاران فيلم هم خيلي به من سخت مي‌گرفتند و مي‌خواستند پايان فيلم حسي باشد. به همين دليل به استنلي كوبريك زنگ زدم و كمك خواستم.

او هم يك سري راش‌هايي كه براي فيلم «درخشش» با هليكوپتر گرفته بود و در فيلمش نگذاشته بود را به من داد تا استفاده كنم. پايان‌بندي «بليد رانر» با فيلم‌هايي كه كوبريك گرفته ساخته شده است.

راسل : پايان رومانتيك واقعا جادو مي‌كند. و اين يكي از دلايلي است كه من به سينما مي‌روم؛ براي جادو.

اسكات : تو بايد تهيه‌كننده من باشي.

راسل: كارگردانان زيادي را مي‌شناسم كه بعد از تجربه شرايط سخت فيلم‌سازي به شك مي‌افتند كه آيا مي‌خواهند به فيلم‌سازي ادامه دهند يا خير. پروسه ساخت فيلم به شدت سخت و چالش‌برانگيز است. اما بايد قادر باشي كه در دنيايي جادويي زندگي كني و جادو كني.

جدا از فيلم‌سازي چه كارهايي را مي‌خواهيد انجام دهيد؟

تارانتينو : من برنامه‌اي دارم كه 10 فيلم بيشتر نسازم. به همين دليل به اينكه چه كار كنم، فكر كرده‌ام.

اسكات : چرا مي‌خواهي اين كار را بكني؟

کارگردانان هالیوودی؛ زندگی پشت دوربین
تارانتينو

تارانتينو : مي‌خواهم در نقطه‌اي دست از كار بكشم.

اسكات : بعد از آن مي‌خواهي چكار كني؟

تارانتينو: مي‌خواهم رمان بنويسم و در تئاتر نويسندگي و كارگرداني كنم. بايد ببينم بعد از اكران «هشت نفرت‌انگيز» چه حسي خواهم داشت. دوست دارم نسخه‌اي از آن را روي صحنه تئاتر ببرم.

دوست دارم اين فرصت را به بازيگران ديگري هم بدهم تا كاراكترهايي كه دوستشان دارم را بازي كنند. نوشتن مقاله و كتاب سينمايي هم در برنامه كارم است اما از همه بيشتر مي‌خواهم كارگردان تئاتر شوم.

آيا تجربه كارگرداني تئاتر را داشته‌ايد؟

تارانتينو: نه، هيچ وقت.

آيا تا به حال نمايشنامه نوشته‌ايد؟

تارانتينو: نه، تو همه چيزهايي كه تا به حال نوشته‌ام را مي‌داني.

يك جلسه فيلمنامه‌خواني براي هشت نفرت انگيز برگزار شد. چطور بود؟

تارانتينو: آن درواقع به بخش بزرگي از پروسه فكري من شكل داد. اگر با متريال آن احساس راحتي نمي‌كردم نمي‌توانستم به آساني درباره نمايش خياباني آن با پروژكتورهاي 70 ميلي متري فكر كنم. و پروسه فيلمنامه خواني واقعا طولاني بود.

شما مي‌توانيد "لعنتي‌هاي بي‌آبرو" و "جانگوي رها شده" را مثل يك قطعه ادبي بخوانيد، اما من هنوز بايد پيش از شروع فيلمبرداري با آن‌ها كلنجار بروم.

اما براي هشت نفرت انگيز همه چيز درست آنجا بود. نمي‌گويم فيلم شاهكاري است، فقط مي‌گويم متريال آن را دوست دارم بنابراين به نتيجه آن هم مطمئن هستم.

کارگردانان هالیوودی؛ زندگی پشت دوربین
دیوید اوراسل

راسل: من نويسندگي‌ را انتخاب مي‌كنم. من پيش از آنكه يك فيلمساز شوم نويسنده بودم. دوست داشتم داستان‌هاي خيالي بنويسم.

مارد و پدر من در يك پستخانه يكديگر را ملاقات كردند، مادرم دختري ايتاليايي بود و پدرم يك مهاجر روسي از منهتن، آن‌ها در اتاق پست انتشارات سايمون و شوستر ملاقات كردند.

پدرم تمام كتاب فروشي‌هاي بزرگ آمريكا را مي‌شناخت و به همه آن‌ها سر مي‌زد بنابراين كتاب‌ها برايم بسيار فريبنده بودند. من درواقع در حال ساخت يك فيلم مستند درباره دنياي نشر هستم.

تمام آن به زمان چارلز ديكنز برمي‌گردد، زماني كه ديكنز به ايالات متحده پا گذاشت سوار يك قطار شد، فكر مي‌كرد هوا برفي است اما آن درواقع تف‌هاي ملت بود كه از پنجره‌ها بيرون مي‌ريخت، تف كردن آن زمان رواج داشت.

شما بر روي يك فرش راه مي‌رفتيد كه با تف سيگاري پوشيده شده بود. به هر حال، مشغول اين فيلم مستند هستم و برايم بسيار جذاب است. اما نويسندگي را دوست دارم.

هميشه در حال فيلمنامه نويسي هستم. معمولا رمان‌گونه هستند. دنياهاي زيادي در آن‌ها چيده شده. فكر مي‌كنم بسياري از فيلم‌هاي بزرگ توانايي خلق فيلم‌هاي بزرگ ديگري را از درون‌شان دارند.

تارانتينو : بله، منظور من هم همين بود. شما هنوز هم بايد در رمان‌هايي كه فيلمنامه نشده‌اند يك كد بزرگ را بشكنيد و پيش برويد.

راسل : بله، بله، بله. رمان به شما اجازه مي‌دهد وارد داستان‌هاي ديگر شويد. مادر جنيفر لارنس در جوي عاشق سوپ اپرا است. بنابراين ما يك سوپ اپرا را از دهه 60 تا سال 2000 فيلمبرداري كرديم، با سوزان لوسي و موريس بنارد كه مثل براندوي سوپ اپراهاست.

تارانتينو : اين مي‌تواند يكي از جالب‌ترين صحبت‌هاي اين ميزگرد باشد. قدرت بازيگران سوپ اپرا. اين واقعا يك ايده ناب واصيل است و صددرصد موافق آن هستم.

آيا جوي را براي جنيفر نوشتي؟ اين سومين همكاري شما دو نفر است.

راسل: چيز ديگري هم بود كه براي او نوشته بودم. تابستان دو سال پيش. نزديك به 600 صفحه نوشتم. يك اثر خانوادگي دو بخشي كه مايل به ساخت آن هستم. پس از آن جوي را نوشتم.

در حين ساخت فيلم‌هايتان از چه كسي بيشتر درس گرفته‌ايد؟

هوپر : يك‌بار زمان فيلم‌برداري يك سريال، هلن ميرن پيشنهادي در مورد حركتش جلوي دوربين داد كه فهميدم بازيگران بزرگ، در ذهن‌شان ميزانسن دارند. از آن لحظه به بعد ديگر هيچ‌وقت نظرم را به بازيگران تحميل نمي‌كنم.

کارگردانان هالیوودی؛ زندگی پشت دوربین
بويل

بويل: هنگام فيلم‌برداري فيلم «استيو جابز» در زمان تمرين‌ها، مايكل فاسبندر پيشنهاد داد تا از تمرينات هم فيلم بگيريم و ديدم كه اين اتفاق چقدر به كار مي‌آيد. ديگر هميشه اين كار را مي‌كنم. به نوعي بازيگر را راه مي‌اندازد.

تارانتينو : هاروي كايتل من را زير پر و بالش گرفت. يكي از نكته‌هايي كه او يادم داد اين بود كه وقتي بازيگران به درون كادر مي‌آيند چه كار كنم. به من ياد داد كه نيازي نيست به آن‌ها همان اول بگويم چه مي‌خواهم. بايد بگذارم تا ايده‌اي كه در ذهن دارد را بازگو كنند. چون ممكن است ديگر بروزش ندهد. الان 23 سال است اين نصيحت را به كار مي‌برم.

اسكات : من هيچ‌وقت تمرين نمي‌كنم اما استوري بورد دارم. همه چيز را از اول در ذهن دارم. با هاروي كايتل موافقم. نبايد به بازيگران گفت چه كنند. بايد ببيني خودشان چطور جلو مي‌روند.

هيچكدام‎تان حسرت يا پشيماني‌اي در دوره فيلم‌سازي خود نداريد؟

اسكات : اصلاً

بويل: در فيلم «ميليون‌ها» يك موسيقي خوب را استفاده نكردم. اين تنها حسرتي است كه يادم مي‌آيد.

تارانتينو : خيلي مواقع كه فيلم‌برداري طولاني مي‌شود، خسته و عصبي مي‌شوم. اين جاست كه همه از من فاصله مي‌گيرند و مي‌گويند كوئنتين امروز احوال خوبي ندارد. از اين اخلاقم بدم مي‌آيد.

از واكنش اخيرتان نسبت به پليس پشيمان نيستيد؟

تارانتينو: خب، نه. چراكه باور دارم حقيقت را گفته‌ام. و از زبان مردمي صحبت مي‌كردم كه خودشان قدرت زيادي براي بيان اين نظرات ندارند.

آيا خاطره بخصوصي از كار بر روي يكي از فيلم‌هاي محبوب‌تان داريد؟

فكر مي‌كنم لحظه چرخش داستان در پالپ فيكشن باشد. همين‌طور به ذهنم رسيد. اگر جان تراولتا اين كار را نمي‌كرد چطور؟ من درنهايت به يك رقاص خارق‌العاده رسيدم كه مردم مشتاق تماشاي رقص او بودند. آن صحنه را تنها با حضور تماشاگران بود كه درك كردم.

اوه خداي من! به همراه تماشاگراني كه پيش از اين تماشايش نكرده بودند. وقتي او كفش‌هايش را درآورد صداي آهسته آن‌هار ا مي‌شنيدم كه مي‌گفتند "قرارست برقصد!" واقعا لحظه خوبي بود و من هنوز در اين حرفه جوان بودم. دوست‌داشتني بود.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • علي 17

    wow
    كاش ميشد منم از ااكسيژن اين اتاق استنشاق ميكردم

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج