داستان یک «ترور» در تئاتر شهر
«ترور» نوشته و کار حمیدرضا نعیمی است؛ اثری متفاوت درباره موقعیت ها در زندگی و تصمیم ابنملجم مرادی برای به شهادت رساندن حضرت علی(ع).
در این نمایش که به شیوه اکسپرسیونیستی اجرا میشود ما با قاتلی آشنا میشویم که روایت تازهای از این شخصیت عرضه می کند و حمیدرضا نعیمی کارگردان این نمایش با تصویری بدیع از تصمیم ابن ملجم، مخاطب را با نگاه تازهتری روبهرو میکند.
این نمایش بنابه دلایلی در اوایل اجرا یکی دو روزی متوقف شد اما بلافاصله اجرای خود را از سرگرفت و این مسأله به نوعی خبرساز هم شد. درباره شیوه اجرای این نمایش با نعیمی گفتوگویی کردهایم که میخوانید.
ما در یک جامعه دینی زندگی میکنیم که در آن روایات، داستانها و اتفاقهای تاریخی در تمام ابعاد زندگی ما جریان دارد و فقط مختص مساجد و تکایا نیست.
همه ما از کودکی با این شخصیتها و اتفاقها آشنا میشویم. واقعه شهادت حضرت علی(ع) به دست ابن ملجم مرادی یکی از موضوعاتی بود که خیلی دوست داشتم فیلم یا تئاتری دربارهاش ببینم.
تنها تجربه خوبی که به این موضوع بهطور جدی پرداخته سریال امام علی(ع) است. بعد از آن هم چند نمایشنامه نوشته شد که یکی از آنها «مجلس ضربت زدن» استاد بهرام بیضایی بود. اما احساس خودم این بود که به این واقعه خیلی خوب نپرداختهاند.
حتی در سریال امام علی(ع) به شخصیتهای تاریخی پرداخته شد اما از شهادت امام علی(ع) و اساساً ابن ملجم عبور کردند. ما اجازه نداریم تصویر بزرگان و امامان مان را نشان بدهیم. بعدها که مجلس ضربت زدن را خواندم به عنوان درامی که بخواهم کارش کنم اصلاً راضیام نکرد.
بعد از مدتی که خودم وارد حوزه تئاتر و نمایشنامهنویسی شدم، همیشه فکر میکردم که روزی باید نمایشنامهای درباره ترور امام علی(ع) بنویسم. همیشه برایم مطرح بود که چگونه میتوانم از این مناقشهای که همواره بین هنرمندان و بزرگان عرصه فقه هست، عبور کنم و آن هم مسأله نشان دادن چهره معصومین(ع) است.
وقتی قرار است که روایت نکنم و به دیالوگ برسم، مشخصاً نیاز دارم که شخصیت خلق شدهام نشان داده شود و دیالوگ برقرار شود و این شخصیت از حد روایتهای همیشگی هم عدول کند که تاکنون درباره شخصیتهای دینی اتفاق نیفتاده است، به هیچوجه هم قرار نیست چیزی تغییر کند.
زیبایی و کرامت جای خودش محفوظ است ولی وقتی قرار است با یک کاراکتر نمایشی طرف باشیم و آن هم معصومی باشد مجبوریم قصه بگوییم.
برای قصهگویی هم باید دست به تخیل زد، آفرید و دیگر نمیشود فقط چند روایت ساده را تکرار کرد. این مسأله باعث شده بود همیشه این چالش وجود داشته باشد که هرگز نشود درباره امام علی(ع) و دیگر بزرگان دینی نمایشنامهای نوشته شود.
اینطور بگویم که اساساً اعتقادی به درام تاریخی ندارم، چون نمیشود کلمه به کلمه یک متن جزو مستندات باشد و بعد عنوان درام به آن دهیم. اما در واقع باز هم از ادبیاتی پیروی میکند که هر نویسنده از صافی ذهنش میگذراند.
یعنی من اگر اثری مثل هانری پنجم نوشته شکسپیر را میبینم، بازهم متن از ادبیات شکسپیر نشأت گرفته و امکان ندارد این اثر تاریخی باشد. همانطور که در مورد فیلم مستند هم گفته میشود که یک نفر کادر میبندد روی طبیعت و واقعیت؛ این یعنی در آن دخل و تصرف دارد صورت میگیرد.
یعنی او از زاویه ذهن خودش با کادربندی و تدوین خاص خودش واقعیت را میبیند و این یعنی دیگر مستند و واقعیتی وجود ندارد. بنابراین در تئاتر مستند هم تخیل وجود دارد. یعنی میتوان با نگاه شاعرانه یک روایت مستند را نشان داد.
چون من یک راوی تاریخ نیستم و کارم روایت درام است. سینما، تلویزیون و تصویر خیلی راحت میتوانند به واقعیت نزدیک شوند.
در تصویر بارها دیدهایم که یک شخصیت را با لباس و قرار دادن در یک لوکیشن واقعی به همان کاراکتر واقعی نزدیک میکنند. اما در تئاتر اینطور نیست چنانچه کاراکتری مرد است اما یک زن آن را بازی میکند.
یادم میآید که نمایش بسیار خوبی به نام آرش ساد، کار محمد رحمانیان اجرا شد. در یک تیمارستان، تعدادی دیوانه بودند که میخواستند نمایش بیضایی را اجرا کنند.
یک نفر بود که بدن قوی داشت که میشد نقش آرش را به او واگذار کرد اما مشکل اینجا بود که او توان حرف زدن نداشت.
تنها کسی که میتوانست بخوبی حرف بزند یک زن بود که او هم روی ویلچر بود و توان حرکت نداشت، ولی چون میتوانست حرف بزند و دیالوگ بگوید وظیفه اجرای آرش را به آن زن دادند و از آن لحظه به بعد آرش را در آن هیأتی که مهتاب نصیرپور به زیبایی بازی میکرد دیدیم و باور کردیم.
حوزه تئاتر، حوزه قراردادهاو نشانگان است، به همین دلیل نمیشود تاریخ را در تئاتر بازسازی کرد.
روزی که تصمیم گرفتم شخصیت امام علی(ع) را بنویسم می دانستم که نمی توان چهره این معصوم را نشان داد. خیلی دوست داشتم در یکی از صحنههای ذهنی نمایش ترور، ابن ملجم پیش از ضربت خوردن با امام علی(ع) روبهرو میشد.
چیزی که در واقعیت اتفاق نیفتاده اما امام علی(ع) پیش از شهادت با قاتل خودش ملاقات میکند. این فقط در ذهن اتفاق میافتد.
چه صحنه ناب و جانانهای میشد که اگر اجازه میدادند آن را به نمایش درآوریم. ولی باید از خیلی از این صحنهها که فقط در ذهن می پروراندم دست برمیداشتم. به ناچار باید سراغ دشمن امام علی(ع) میرفتم.
این باعث نمیشود که در درام مذهبی پیشرفت چندانی نداشته باشیم؟
با نظرتان موافق هستم و تا الان هم اتفاقی نیفتاده و در آینده نزدیک نیز فکر نکنم اتفاقی بیفتد. به همین دلیل همواره به این نکات در درام مذهبی اعتراض کردهام. به این دلیل که همواره اتکایشان به متنها و اجراهای ضعیف بوده است.
بهرغم اینکه اکثر این متنها و اجراها با احترام نوشته و کار شدهاند چون اجازه هیچگونه تخیلی را به هنرمند ندادهاند هیچگاه فراتر از آیتمهای تلویزیونی پیش نرفتهاند و هیچگاه برایم شوقبرانگیز نبودهاند و از دیدنشان لذت نبردهام.
حتی به برداشت و نوع نگاه جدیدی هم نرسیدهاند. برای همین، کار مشکل بود چون در حوزه درام نمایشنامههای جذابی نوشته بودم و تماشاگرانی را جذب اجراهایم کردهام که از دیدن آن لذت بردهاند.
اکنون میخواستم درباره امام علی(ع) بنویسم دیگر نمیشد او را نشان بدهم و مجبور شدم از حضور ایشان در نمایشم صرفنظر کنم. فقط راجع به او در لحظاتی فقط صحبت میکردیم.
برای همین مسیر سختتری را انتخاب کردم و به سراغ دشمن رفتم و متأسفانه در این حوزه هم مشکلاتی بود و کارهای بدی در این رابطه کردهایم. به زعم خودم ابن ملجمی که نوشتهام یکی از بهترین ابن ملجمهایی است که در حوزه درام دینی به نمایش درمیآید.
بله، به این دلیل که به او اجازه داده میشود که مثل همیشه بدمنظر و بددهان نباشد و مثل همیشه در خورد و خوراک و شهوت افراطی نباشد و همینطور از لباسهای بد، رنگ تند و خونریز و شقی استفاده نکند.
ضمن آنکه، مثل بقیه نمایشها به او اجازه دهیم که احساسش مثل همه آدمها نشان داده شود. نیازهای اجتماعی، عاطفی و خانوادگیاش احساس شود.
از این روی میتوانم بگویم که این ابن ملجم یکی از امتیازاتی است که در درام دینی ما نشان داده شده است. همواره برای ما از ابن ملجم گفتهاند که شقی ثانی است. شقی اول کسی بود که شتر نبی صالح را پی کرد. شقی دوم طبق روایتی که پیامبر(ص) پیش از شهادت گفته است، کشنده امام علی(ع) است.
همین نوع برخورد باعث برخورد تیپیکال با شخصیتها میشود. شخصیتهای سست عنصر، خشن و بدون کمترین نشانهای برای آنکه بشود یک کاراکتر نمایشی را از آن به تماشا نشست.
فکر کردم به اینکه باید دوباره نگاه کنیم به تاریخ. چطور میشود کسی که جزو یاران نزدیک است مثل ابن ملجم در جنگ صفین به امام علی(ع) کمک میکند و بعدها کشنده او میشود.
چطور میشود که یکی از یاریگران علی(ع) در جنگ صفین شمر بن ذوالجوشن است و در دفاع از امام علی زخمی میشود. کسی که تفسیر قرآن میکند و شانزده بار به حج میرود اما بعد در صحرای کربلا سر فرزند همان مولای خودش را گوش تاگوش میبرد. پس لااقل اینها را درست و حسابی به مردم نشان بدهیم.
نشان دادن یک شمر که دچار مرض پیسی و پوستی است دیگر برایم جذاب نیست. بعضی از این فیلمها را نشان میدهند که در آن شمر با چشمهای خونریز است و با صورتکریه فقط میخندد. با خودم میگویم تا کی باید با شعور تماشاگران، سطحی برخورد کنیم.
بنابراین انگیزهای قوی برای انجام اینکار داشتهاید؟
بله، اول اینکه نشان بدهیم تروریستها چیزی کمتر و بیشتر از همین مردمی که دور و برمان میبینیم، نیستند. دوم اینکه نباید ترور امام علی(ع) را امر عجیبی بدانیم و اگر امروز هم بود به دست عدهای، با توجه به تفکرات افراطی ها از سویی و عدالتخواهی امام از سوی دیگر ، ترور میشد.
سوم، امام علی(ع) جسماً ترور شد و این فقط به خاطر حضور فیزیکیاش در قدرت نبود بلکه به خاطر ایدئولوژیاش بود. اینجا جایی است که باید به شخصیتی که مقابل امام علی(ع) است فرصت کشف بدهیم.
ما میبینیم که او نماز میخواند و در تنهاییاش قرآن میخواند و... اینکه فکر کنیم که ابن ملجم یک کافر و مشرک بوده، درست نیست چون او مدعی بوده که دلایلی برای کشتن علی(ع) دارد. اعتقاد داشته که حتماً باید این اتفاق بیفتد و صلاح دین، پیامبر و مؤمنین را در چنین اتفاقی می دانسته است.
من وقتی نگاه میکنم پدیدهای مثل داعش شکل میگیرد و جوانان آرام اروپایی به بدترین وجه آدم میکشند، باورکردنی است؟! خانوادههای این جوانان بهتزدهاند که میبینند پسرشان تروریست شده است.
تروریستها شاخ و دم ندارند. تروریستها به چنان اعتقاد و قضاوتی میرسند که فقط باید طرف مقابل را حذف کنند؛ این بود آن نکتهای که مرا به نوشتن نمایش ترور واداشت.
ترور مسألهای نیست که آن را فقط به دوره امام علی(ع) نسبت بدهیم چون پیش و پس از او هم آدمهای خوبی ترور شدهاند. به نظرم مبحث تروریسم میتواند نشان دهد که ترور امام علی(ع) به عنوان یک واقعه تاریخی فقط مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش نیست.
این اتفاق براحتی اطراف ما رخ میدهد. اینکه حالا بشود جلو گسترش آن را گرفت دیگر کار من نیست چون من فقط به مسأله تروریسم میپردازم. همین کسی که به عنوان شقیترین انسان میبینیم، میتواند مثل من و شما به خوبی زندگی کند و در بسیاری مواقع مثل ماست اما یک انتخاب اشتباه دارد که مسیر زندگیاش را تغییر میدهد.
مشخصاً دارای یک خطای تراژیک است و این خطای تراژیک انتخاب اشتباه اوست و ما میتوانیم درباره این خطا حرف بزنیم. بنابراین ویژگیهای روانی و اجتماعیاش هم قابل بررسی است.
گویا برخوردی اگزیستانسیل از نوع نظرات ژان پل سارتر با ماجرا داشته اید؛ ابن ملجم هم دست به انتخاب میزند هرچند که این انتخاب اشتباه است و او را به ویرانی میکشاند؟ اوخیلی باورمند است و خیلی مواقع مثل هریک از ماست.
شاید شما میخواهید در این کشف او را گناهکار نشان دهید، چون توطئهگرانی هستند که برای کسب قدرت نمیخواهند حضرت علی(ع) در رأس باشد؟
بله ما از شکوه صدر اسلام فاصله گرفته ایم.
فکر میکنم در کارتان به لحاظ فلسفی، اگزیستانس لحاظ شده و در زمینه روانشناسی نیز انسان متر و معیار در نظر گرفته شده است که از چنین منظری حتی یک تروریست را ببینیم.
در نگاه کلاسیک خیر و شر وجود دارد اما از منظر یک روشنفکر امروزی به دلیل احاطه بر نکات روانشناسانه شاید دیگر منطقی نباشد افراد را در دو دسته خیر و شر خلاصه کنیم.
در حالیکه روانشناسی انسان ابعاد منفی و شر و هم ابعاد مثبت و خیر را در خود دارد. ابن ملجم شما هم امروزی است و هم میشود گفت که به یک ابن ملجم در آن دوره تاریخی نگاه میشود؟
اگر حضور ذهن داشته باشید و به آثار دیگری درباره این واقعه نظر کنید روایتهایی که در اینباره هست، میگویند که در مسیر ابن ملجم زنی به نام قطامه قرار میگیرد که بیشترین تأثیر را بر این مرد برای ترور امام علی(ع) گذاشته است.
من حتی در این نقطه به تاریخ هم شک کردم ابن ملجمی است که برگرفته از ذهن و تخیل من است که میتواند اینگونه هم باشد.
زنی مقابل او قرار میگیرد و میگوید اگر میخواهی کابین مرا ببینی علی را بکش و ابن ملجم شمشیرش را برمیدارد و خانه این زن را ترک میکند، چون اعتقاد دارد برای این زن قیام نمیکند و زمانی که از خانهاش بیرون میآید آن شیطانکها ابن ملجم را دعوت میکنند که به خانه قطامه برگردد و در شمایل مادر که نیروی پاکی است او را به کائنات و قرآن قسم میدهد که این کار را نکند. به ماه و خورشید قسم میدهد و سوره شمس را میخواند.
برخورد او با نیروی خیر و شر در اینجاست که باید بر تردیدش غلبه کند چنانچه در پایان به خانه قطامه برمیگردد، زن فکر میکند که برگشته تا بگوید صبح میرود و علی را میکشد بلکه او برگشته تا بگوید نه علی را میکشد و نه کسی دیگر را بلکه دوتایی برای شروع زندگی خوشبخت و با سعادت به نقطه دیگری در این جهان برویم.
اما دسیسهها کار خودشان را میکنند و مردان زر و زور و تزویر به درستی کار خودشان را انجام میدهند تا در نهایت آن چیزی که قرار است اتفاق بیفتد هم تدبیر و هم تقدیر باشد. تدبیر توطئهگران به تقدیر متصل میشود و علی(ع) به شهادت میرسد.
ارسال نظر