گفتگویی صمیمی با مهدی سلطانی
مهدی سلطانی سروستانی جزو بازیگرانی است که در این حرفه تحصیلات آکادمیک پیشرفته داشته و حرفه بازیگری را از روی کاغذ تا صحنه تئاتر و جلوی دوربین سینما و تلویزیون خط به خط لمس کرده و میشناسد.
او که این روزها با دکتر رفیعی در تالار وحدت از امیرکبیر نمایشی را روی صحنه دارد مهمان یک فنجان چای بانیفیلم شد تا جدا از تجربههای اخیرش از دنیای بازیگری با ما از فن و تکنیک در اجرای نقش بخصوص کاراکترهای منفی، خاکستری و ضد قهرمان بگوید.
این مدرس بازیگری و نمایش در این گفتوگوی تحلیلی از سبک و شیوههای اجرا برای نزدیک شدن به نقش گفت و از راهکارهای خلق یک شخصیت خاکستری اما دوست داشتنی صحبت کرد.
بازیگر سریالهای «مدینه»، «دیوار»، «مادرانه» و... در گفتوگویش از اوضاع و احوال دانشگاههای هنری و همکاری مجددش با حسن فتحی در سریال «شهرزاد» میگوید.
- بله... (میخندد)
در همین روزهای شلوغ کاری همکاریتان با دانشگاه که ادامه دارد؟
- بله، معمولاً ساعتهای تدریس سر کلاس حضور دارم. یا اگر کاری مربوط به دانشگاه باشد رسیدگی میکنم.
اوضاع و احوال تحصیل و تدریس و شرایط روزهای آکادمیک حرفه بازیگری چگونه است؟
- خب متناسب با شرایط و وضعیت اقتصادی و فرهنگی، اوضاع و احوال تحصیل آکادمیک در این رشته متغیر است.
و این روزها...
- این روزها هم مثل وضعیت فرهنگی و اقتصادی ماست.
چه ناامید...
- (میخندد) اگر وضعیت اقتصادیمان خوب است خب وضع آنجا هم خوب است. اگر وضع فرهنگیمان خوب است خب آنجا هم اوضاع خوب است. به هر حال اینها به هم ربط دارند.
به لحاظ نسل هنری، اوضاع را با دوران خودتان مقایسه کنید، چقدر علاقهمندان هنر، امروز صبر و شکیبایی دوران شما را برای رسیدن به هدف دارند؟
- واقعاً نسل عوض شده است. دیدن دانشجویان ۲۰-۳۰ سال پیش خاطرهای است در مدینه فاضله، این روزها همه چیز تغییر کرده، انگیزهها و آرمانها متفاوت شده است. آن روزها شاید آرمان و آرمان خواهی رنگ و لعاب بیشتری داشت. نسل امروز عجول و خیلی ناشکیبا و پر توقع هستند نسبت به کارهایی که نکردند.
و شما به آنها حق نمیدهید؟
- اگر بخواهم با خودم و دورهای که دانشجو بودم مقایسه کنم، نه! حق نمیدهم. چون ما نابرده رنج به گنج نرسیدیم. ما زحمت کشیدیم. کار میکردیم، مطالعه میکردیم و سخت هم زحمت میکشیدیم. بسیاری از دانشجویان نسل امروز یک دهم نسل من هم زحمت نمیکشند.
ولی توقع دارند جایگاه یکی مثل من یا بالاتر از من را داشته باشند. (البته من که جایگاهی ندارم مثال میزنم) از این جهت پر توقع هستند. اما اگر زحمت بکشند، کار کنند، مطالعه کنند، ولی به نتیجهای نرسند، بله! آن زمان باید بگویم حق با آنهاست.
البته در دوره شما هم خیلیها زحمت کشیدند، تلاش کردند، با کمیها و کاستیهای این حرفه ساختند ولی امروز جایگاه واقعیشان را ندارند؟
- شرایط فرهنگی و هنری به خیلی چیزها ربط پیدا میکند. مثل شرایط اداری و کارمندی نیست که بگوییم طرف ۲ سال کارمند باشد رتبه بگیرد و کارمند درجه بالاتری نسبت به موقعیت قبلیاش بیاید و در واقع پلههای ترقی را با سنوات پر کند. نه شما گاهی در هنر به واسطه استعداد، اقبال، شاید انتخاب درست و... به جهش میرسید.
- روابط که متاسفانه در تمام زمینهها هست، اما در عالم هنر بخصوص بازیگری میشود با پارامتر شایسته سالاری بیشتر با این موضوع برخورد کرد.
یعنی معتقدید در دنیای بازیگری فقط شایستهها هستند که وارد عرصه میشوند؟!
- میشود ورود پیدا کرد ولی اگر شایسته نباشی و مردم دوستت نداشته باشند خود به خود پس زده میشوی. به هر حال هستند هنوز دانشجویانی که کماکان آرمان دارند و آرمان خواه هستند، هنوز انگیزه و پشتکار دارند و با استعدادی هم که دارند، پلههای ترقی را به درستی طی میکنند.
مجدداً با حسن فتحی همکاریتان شکل گرفت، شما پس از بازگشت به ایران اولین بار با سریال «در مسیر زاینده رود» جلوی دوربین ایشان رفتید و در واقع از مهدی سلطانی رونمایی شد...
- (میخندد)
همکاری مجددتان با حسن فتحی با سریال «شهرزاد» و شخصیت هاشم خان چگونه شکل گرفت؟
- آقای فتحی جزو کارگردانان بسیار خوب کشورمان هستند.
یعنی اگر بخواهیم از پنج سریال ساز نامدار تلویزیون نام ببریم، حتماً آقای فتحی جزو آن پنج نفر هستند. سریالهای ایشان معمولاً هم از سوی عموم و هم منتقدان با اقبال همراه است.
یعنی عام و خاص از کار ایشان راضی هستند. علت هم این است که آقای فتحی کارش را بلد است، درام را خوب میشناسد، دست به قلم خوبی دارد و به نظر من پیشینه تئاتری هم خیلی در این زمینه به او کمک کرده است.
بنابراین هر بازیگری دوست دارد با همچین کارگردانی کار کند، مخصوصاً اگر سبقه تئاتری هم باشد و احساس کند زبان مشترکی بینشان وجود دارد. آقای فتحی برای نقش هاشم خان، در این سریال از من دعوت کردند.
سیناپس فیلمنامه را خواندم، بعدها فیلمنامه کامل هم به مرور در اختیار من قرار گرفت و وارد فاز تولید شدیم.
ایفای شخصیت تاریخی مرتبط با فاصله از امروز (حتی معاصر) نیازمند این است که بازیگر از لحن، استایل و شیوه اجرای به روز یا همان رئالیست فاصله بگیرد و به تاریخ روایت قصه نزدیک شود. در این شرایط قابل لمس و باور بودن نقش شرایط ویژهای میطلبد در این باره صحبت کنید.
- این مسئله به شاخصههای شخصیت پردازی بر میگردد که بازیگر باید در کارش به آن توجه داشته باشد. از این شاخصهها سه ویژگی بسیار مهم است.
یکی شاخصه بیرونی مثل فیزیک، جنس صدا، راه رفتن و... این ویژگیها اصولاً جسمانی و بیرونی هستند. یک بازیگر برای ارائه شخصیت باید این فاکتورها را حتماً بشناسد. دوم ویژگیها یا شاخصههای درونی هستند...
- دقیقاً، بررسی روحی و روانی شخصیت، اینکه کاراکتر از این لحاظ چه ویژگیهایی دارد. آدم ترسویی است، آدم زیاده خواهی است، یک انسان وسواسی است و... (هزار پارامتر دیگر) سومین ویژگی بر میگردد به فاکتورهای محیطی، آن شخصیت در چه محیطی زندگی میکند و ویژگیهای آن محیط چیست؟! کاراکتر در چه فرهنگی زندگی میکند، دین و مذهبش چیست! جغرافیایی که در آن زندگی میکند چه ویژگیهای اقلیمی دارد.
مناسبات اجتماعی آن مکان چیست؟ یعنی تاثیراتی که محیط و حواشی آن روی شخصیت یک فرد میگذارد. مثل یک شغل و... این سوال شما بر میگردد به ویژگیهای محیطی، که این شخصیت در کجا زندگی میکند و آن محیط چه تأثیراتی بر روح و روان او گذاشته و میگذارد.
زمان حضور کاراکتر در آن محیط چه زمانی بوده است؟ در آن دوران تاریخی مناسبات، اخبار، رفتارها، قوانین و آداب و سنت چگونه بوده و انگیزههای حرکت و زندگی مردم چه بوده است.
شما به عنوان بازیگر نقش (هاشم خان) سریال «شهرزاد» با تحقیق و مطالعه به این مسئله رسیده بودید یا اینکه به فیلمنامه و اطلاعات موجود در قصه اکتفا کردید؟
- به ناچار شما باید تحقیق کنید، بخشی از این مطالعات میدانی است، یک بخشی مطالعات کتابخانهای و بخشی هم تخیل، کافی است شما بدانید تعصبات ناموسی در فلان منطقه از کشور یا در فلان زمان نسبت به امروز چه ویژگیهایی داشته است.
خب حالا این را به وسیله تخیل در خودت ایجاد میکنی و اندازه آن را هم بر مبنای تخیل تغییر میدهی! بنابراین شما بر اساس کم و زیاد کردن دوزهای روانی، ویژگیهای رفتاری و... میتوانی به نقش برسی، همه رفتارها و دوزهای روانی در تمام انسانها موجود است با این تفاوت که برخی رفتارها در بعضی بیشتر و در بعضی کمتر است و همین مسئله تفاوت میان انسانها را آشکار میکند.
کافی است ما به این پی ببریم که در آن شخصیتی که قرار است بازی کنیم کدام یک از ویژگیها و عناصر روانی نسبت به شمایی که قرار است آن نقش را بازی کنی دوز بیشتر یا کمتری دارد.
با تخیل و تکنیکی که آموختید این دوز را کم و زیاد و به یک آهنگ روان و خوش ریتم رسیده و آن را به عینیت میرسانید. این میشود که یک نقش قابل باور میشود و نقش دیگری با بازی یک بازیگر دیگر، قابل باور از آب در نمیآید.
خیلی از بازیگران ما اصولاً کارگردان محورند، در واقع این رسیدن به نقش با حضور کارگردان و تاثیر اوست که عینیت پیدا میکند. بعضی از بازیگران هم اصولاً خودشان را کارگردانی میکنند و نقش کارگردان را یک مکمل میدانند. اینجا از تاثیر کارگردان در رسیدن بازیگر به نقش صحبت کنید؟
- نقش کارگردان بسیار مهم است. کارگردان مثل یک رهبر ارکستر یا یک مربی فوتبال میتواند موثر باشد. هدایت موزیسینهای یک ارکستر که چگونه، چه وقت و به چه میزان بنوازند کار رهبر ارکستر است. پس ما نمیتوانیم این نقش را در ایجاد یک ملودی و یا آهنگ جذاب نادیده بگیریم.
مثل فوتبال هم که چگونه مقابل تیم رقیب قرار بگیریم که بتوانیم آن تیم را ببریم یا حداقل شکست نخوریم. در کارگردانی هم همین طور است.
کارگردان به عنوان مغز متفکر تمام عوامل، خودش را هماهنگ میکند تا به بن اندیشه و احساسی که قرار است اتفاق بیفتد برسیم.
حال اینکه بعضی بازیگران بهتر و برخی کمتر توانایی دارند بر میگردد به داشتهها و استعداد بازیگر، توانایی در درک آن چیزی که کارگردان میخواهد، توانایی در درک آنچه که نقش طلب میکند و توانایی در اجرای آن نقش. طبعاً توانایی بازیگران مختلف متفاوت است.
مثل بازیکنان فوتبال که تواناییهایشان متفاوت است. شاید کارگردان تمام داشتههایش را ارائه میدهد ولی برداشت بازیگر گاهی به آنچه مطلوب کارگردان است نزدیک و گاهی یک مقدار با فاصله خواهد بود.
- بله دقیقاً...
سریال «شهرزاد» از یک فرش قرمز و تبلیغات بین المللی سود برد، به نظر شما (به عنوان بازیگری که تحصیلاتی در خارج از کشورمان در این حوزه داشتهاید) چقدر این اقدامات میتواند در انعکاس هنر و البته در مرتبه بعدی فرهنگ ملی کشورمان به آن سوی آبها موثر و مفید واقع شود؟
- این تاثیر میتواند خیلی زیاد باشد. آنقدر که فرهنگ برای شناخت فرهنگ یک حکومت، یک جغرافیا و فرهنگ مردم آن کشور موثر است، هیچ چیز دیگر نمیتواند تاثیر داشته باشد.
شما آمریکا را نگاه کنید، ما این کشور را بیشتر بر اساس فیلمها و بازیگران هالیوودی آن میشناسیم، با اینکه در ورزش هم حرفهایی زده ولی ورزش آمریکا هیچگاه ذهن ما را معطوف نکرده.
شاید شما فلان شناگر، کشتیگیر و دونده آمریکایی که طلای جهانی گرفته را همین حالا نتوانی اسم ببری، ولی ۲۰ بازیگر معروف سینمای آمریکا و هالیوود همین الان در ذهن مردم هست و جای دارد. این آمریکاییها به واسطه فیلمهایشان فرهنگ خودشان را تبلیغ میکنند.
تواناییهایشان را به تصویر میکشند که هیچ، ناتواناییهای خودشان را هم به توانایی میکشند و آن را تبلیغ می کند و کشور آمریکا فقط از طریق فیلمهایش میتواند برای ما یک مدینه فاضله باشد، خب این مختص آمریکا نیست! فیلمهای خوب ما میتواند در انتقال فرهنگمان نقش داشته باشد.
در معرض نمایش بین المللی قرار گرفتن آثار ایرانی، فیلمها و اقدامات فرهنگی ما به خاطر پیام و تاثیری که دارند باعث ایجاد صلح میشوند.
من وقتی فرانسه بودم و میگفتم ایرانیام همه از عباس کیارستمی میپرسیدند و یاد میکردند. در واقع منِ ایرانی را به واسطه عباس کیارستمی میشناختند. مخصوصاً کسانی که اهل مطالعه و فرهنگ و هنر بودند.
این مسئله برای من، هم جای شگفتی داشت و هم جای خوشحالی، چرا مردم خودمان عباس کیارستمی را آن طور که باید نمیشناسند؟! جالب است بدانید از ایشان با افتخار یاد میکنند. خب این تاثیر فرهنگ و هنر است، فقط نشان دادن تکنیک سینما نیست.
ما به وسیله فیلمهایمان فرهنگمان را نشان میدهیم و تواناییهایمان، پتانسیلهایمان، ژرفا و عمق دانش و هنرمان را به تصویر میکشیم. بدون تاکید شعار گونه ما پیش چشم مردم خوب دیده میشویم...
«شهرزاد» اولین سریال بین المللی ماست که البته از تلویزیون صادر نشده است...
- فرش قرمز برای آن ۴۰۰ بلیت فروخت و جالب است بدانید ایرانیهای مقیم با خرید بلیت دوباره کار را به سانس دوم کشاندند. یعنی علاقهمندان ایرانی به دیدن محصولات کشور خودشان میل و رغبت فراوانی داشتند. شاید این علاقه به مراتب بیشتر از علاقه مردم داخل کشور است.
بسیاری از آن افراد سریالهای داخلی را هم آنجا دنبال میکردند و من را رجوع میدادند به فلان سکانس از فلان سریال یا فیلم، تا این حد ریز و دقیق پیگیر سریالها بودند. خب این برای من و همکاران من خیلی قابل احترام و اهمیت بود.
- در خدمتم...
نویسنده، طراح قصه، کارگردان و البته روایت قصه اصولاً بر این خط و ربط است که ضد قهرمان در مقابل قهرمان قرار بگیرد و این چالش و تنش به وجود آورنده درام باشد...
- همین طور است.
این فرمول از یونان باستان پایه و اساس درام بود و قابل کتمان نیست که جذابیت یک اثر دراماتیک در همین تقابل است...
- بله...
چطور میشود که این ضد قهرمان را در مقام (بازیگر) طوری طراحی، پرداخت و اجرا کرد که مخاطب از این کاراکتر حتی سیاه و شاید در لحظاتی متمایل به خاکستری نه تنها ذهنیت منفی پیدا نکند که برایش جذاب هم باشد. چگونه میتوان یک شخصیت منفی را هم محبوب نشان داد؟
- اول مهم این است که انگیزه ما چیست؟ بخواهیم این کار را انجام بدهیم یا نخواهیم. یک وقت ما میخواهیم یک شخصیت را شرور نشان دهیم، در این حالت خودمان داریم راجع به آن کاراکتر قضاوت شرارت میکنیم.
یعنی به عنوان یک قاضی که قرار است آن نقش را بازی کند میرویم به سمت رفتارهای نامناسب و شر، که من اصلاً بازیگر این نقشها نیستم، اصلاً مناسب این کارها نیستم و اصلاً نمیخواهم که باشم.
اعتقاد دارید که این دست نقشها کاراکتر نیست؟
- بله، این نقشها کاراکتر نیستند، اینها کاریکاتوری از شرارت هستند و با واقعیت فاصله دارند و چون با واقعیت فاصله دارند تماشاگر با آنها همذات پنداری نمیکند و...
ارسال نظر