مصائب لیلا
گفتگو با نیکی کریمی درباره چهارشنبه، ۱۹ اردیبهشت
کیفیت بازی نیکی کریمی در تمام این سال هایی که از اولین روزهای جوانی تا امروز در سینمای ایران فعالیت داشته، ثابت شده. او را به عنوان بازیگری می شناسیم که از همان ابتدای کارش متوسل به چهره اش نشد و خیلی خوب ثابت کرد که دغدغه های بسیاری دارد، مثل فیلمسازی، ترجمه، خوانش شعر و ...
برای این کار گریم همیشگی و شناخته شده اش را کنار گذاشته و نقش لیلا، زنی با اراده و در عین حال سختکوش از طبقه نیازمند جامعه را با چهره ای شکسته و خسته به خوبی ایفا کرده است.
به دلیل بازی استاندارد کریمی و تحسین های نوشته شده بسیاری که شایسته اوست، گفتگو با او بیشتر با محور و رویکرد اجتماعی درباره شخصیت لیلا پیش رفت تا از دغدغه های او به عنوان یک زن هنگام بازی در چنین نقش سختی مطلع شویم. حتما این را هم می دانید که او تنها بازیگر زن ایران است که طی سال های متمادی و بسیاری در جشنواره های معتبر بین المللی به عنوان داور حضور داشته. مصاحبه ما هم با او زمانی صورت گرفت که برای داوری بین المللی خارج از کشور بود.
چقدر این طبقه از اجتماع را می شناختید خانم کریمی؟ به عبارت دیگ رمی خواهم بدانم لازم بود برای ایفای این نقش با چیزی روبرو شوید که تا به حال تجربه اش را نداشتید؟
- بازیگر کار و وظیفه اش این است که با دقت به محیط پیرامون و جامعه اطرافش نگاه کند تا بتواند برای کارهایی که بازی می کند، از آنها وام بگیرد. این طبقه از جامعه را من دیده بودم چون همه ما کارخانه های اینچنینی با آدم های این شکلی را از نزدیک یا دور دیده ایم و با زندگی سخت آنها آشنا هستیم. البته قبل از فیلم هم آقای جلیلوند فیلم های مستندی را در اختیار من گذاشتند راجع به زنان کارگری که در این طبقه اجتماعی فعالیت می کردند که نمی توانم منکر کمک شایان دیدن این تصاویر برای ارائه این نقش شوم. باید بگویم من تا به حال چنین نقشی را بازی نکرده بودم و برای من خیلی جذاب بود، پس سعی کردم دستاویز عجیب و غریبی را برای خودم الگو و ملاک قرار ندهم جز این که این آدم را درک کنم و بتوانم به شکلی کاملا قلبی به این نقش نزدیک شوم، نه این که بخواهم با تفکر از پیش تعیین شده و پیش زمینه آن را بازی کنم.
لیلا قربانی چه چیزی است؟ تنها یک اتفاقِ دردناک که برای همسرش افتاد؟ یا می شود مجموعه ای از عوامل اجتماعی را ریشه نابسامانی وضعیت زندگی او دانست؟
- از نظر من از نگاه اگزیستانسیالیستی، همه ما، هر انتخابی که انجام می دهیم، روی سرنوشت ما هم تاثیر می گذارد و لیلا هم همینطور بوده؛ چون در گذشته قرار بوده با شخص دیگری ازدواج کند اما این فرد را به دلیل علاقه اش انتخاب می کند و بعد از فوت پدرش و همه این ماجراهای پیش آمده زندگی اش تغییر می کند. ضمن این که فکر نمی کنم این فیلم، فیلمی باشد که بخواهد مسائل و معضلات اجتماعی را فقط مقصر بداند بلکه از طبقات مختلفی تشکیل شده مثل زیر ذره بین قرار دادن خانواده، پس فقط اجتماع را نشانه نگرفته است.
اگر در دنیای واقعی شما به جای جلال آشتیانی باشید، چه راهی را انتخاب می کنید؟ جدا از این که این حرکت او نوعی تسویه حساب شخصی با گذشته اش بود، آیا این دست فعالیت های خیریه را می پسندید؟
- جلال آشتیانی نمونه یک آدم آرمانگراست و اتفاقی که برای او افتاده، او را با سوال های زیادی روبرو کرده است، مثل تصادف و مرگ بچه اش و این تصمیم باعث می شود بداند که آدم های دیگری هم هستند که به اندازه خودش رنج می کشند و او مدام با خودش فکر می کند حالا که کسی نیست کمک شان کند، پس ما هم نباید معرفت و شناخت داشته باشیم؟! من شخصیت جلال آشتیانی را خیلی می پسندم، برای این که ما نباید خودخواه باشیم، بلکه هر آن باید با انسانیت خودمان روبرو شویم و سعی کنیم هر کاری که از دستمان برمی آید، برای دیگران بکنیم، حتی اگر خودمان رنج کشیده باشیم.
از شما به عنوان کسی که خیلی خوب در قالب نقش زنی تحت فشار و مسئول خانواده فرو رفته، می خواهم که کمی از مصائب لیلا بگویید. از مصائب و تنهایی لیلا و لیلاها در جامعه ایران .
- لیلا به نظر من آدم بدبختی نمی آید، چون دارد با عشق زندگی می کند و این خیلی مهم است. او و همسرش عاشق هم هستند ولی این اتفاق تمام زندگی اش را تحت الشعاع قرار داده و بار زندگی افتاده روی دوش لیلا. چنین زن هایی که سرشان را بالا می گیرند و اجازه نمی دهند هیچ کس راجع به آنها فکر بدی بکند، حتی وقتی مثل لیلا در این قصه دلداده پیشین شان را می بینند، هیچ چیزی و هیچ احساسی بین آنها رد و بدل نمی شود چون لیلا زن ویژه ای است و غیر از بیرون کشیدن زندگی خودش از این گرفتاری و مصیبت دنبال هیچ چیز دیگری نیست.
به عنوان یک شهروند، آیا می دانید چه مسیرهایی پیش روی خود دارید. اگر قصد انجام یک کار خیر داشته باشید؟ به نظر شما این مسیرها و گزینه ها کافی اند؟
- فیلم فقط از این جهت که کسی دارد کار خیر انجام می دهد مطرح نیست بلکه در حقیقت به فکر دیگران بودن مهم است؛ وگرنه نوع کار خیر مهم نیست.
فرش قرمز چهارشنبه، ۱۹ اردیبهشت
لیلا چرا با علی ماند؟ چقدر با لیلایی که علی را به خاطر مشکلش ترک کرده هم ذات پنداری می کنید؟
- ببینید، هیچ چیزی قطعی نیست و نسبی است. باید دید شرایط کسی که با علی زندگی می کند چیست؟ ولی تجربه شخصی من از دیدن زندگی های دیگران این نتیجه را به من ثابت می کند که زن ها در زندگی می مانند. ماندن و ساختن ویژگی بارز آنهاست. به ندرت زنی ترک می کند. این که لیلا و علی با هم مانده اند، برای من اتفاق شفاف و روشنی است. مخصوصا که آنها صاحب یک فرزند هستند. در مجموع من در سینما و کتاب و زندگی، زنانی را که با اصول زندگی می کنند و ارزش های اخلاقی برایشان مهم است، خیلی می پسندم. به دلیل این که دنیا و جامعه می تواند خیلی اغواگر باشد و این آدم ها نشان دهنده مهر و وفا و اخلاق و ارزش های انسانی هستند.
به نظر شما بزرگترین آرزوی لیلا چیست؟
- بزرگترین آرزوی لیلا این است که علی حالش خوب بشود و بتوانند مثل سابق زندگی کنند. به همین دلیل هم روزنامه را دنبال می کند تا راهی برای به دست آوردن مسیری برای بهبودی علی پیدا کند.
از دختربچه ای صحبت کردید که یکی از دلایل محکم زندگی علی و لیلاست. از سرنوشت دختربچه کوچکی که همیشه با لیلا بود، بگویید. فکر می کنید با چنان بستر تربیتی چه زندگی ای خواهد داشت؟ او مثل یک ناظر همه چیز را در سکوت تماشا می کرد، کمی از دنیایی بگویید که آن دختربچه می دید.
- من مطمئنم سرنوشت خوبی روبروی اوست چون لیلا کار می کند و برای زندگی تلاش می کند. او عشق میان پدر و مادرش را می بیند. به نظر من چیزی که مهم است، ارزش ها و اصول خانواده است که سطح زندگی دخترشان را مشخص می کند.
اگر قرار بود شما یک پایان خوش و البته کاملا واقعی و پذیرفتنی برای این فیلم بسازید، چه اتفاقاتی می افتاد؟
- بهتر بود این سوال را کارگردان یا فیلمنامه نویس جواب می داد. این که در نهایت دختر توانست مردی را که دوست دارد، با آن پول از زندان نجات دهد، خودش یک پایان خوب است و از این طرف هم فکر می کنم اتفاق بزرگی برای لیلا و علی با جور نشدن این پول نیفتاده چون از قبل هم نبوده، پس باز هم زندگی شان را به خوبی جلو می برند.
به گفته خودتان چنین نقشی را برای اولین بار بازی کردید، این تجربه سخت نبود؟
- من تصمیم ندارم هیچ نقشی را عجیب و غریب بازی کنم. بازیگر همیشه باید با قلبش بازی کند و نقش را باور کند. من عاشق نقش های سخت هستم؛ نقش هایی که حرفی دارند. فیلمنامه از روز اول برای من باوری به همراه داشت که اتفاق خوبی در راه است.
نظر کاربران
خانم متین و با شخصیت سینمای ایران. به امید موفقیت روزافزون ایشان.
ایشون تو کیمیا واقعا بد بازی میکنه!!!!واقعا در حد یه بازیگر باسابقه نیست
مثل جامعه شناس هاي اميدوار جواب داده نه يك بازيگر!