حمله ناموفق «جن»ها به تماشاگران ایرانی!
مدت هاست که سینمای ایران خنده را به روی لب مردم نشانده؛ اما هنوز ترس و وحشت واقعی گریبان تماشاگران، هر چند اندک سینمای ایران را نگرفته.
البته قصه این فیلم طنز است؛ اما حضور یک درآکولا در سینمای ایران اولین بار است که اتفاق می افتد. از طرف دیگر پولاد کیمیایی، قصد دارد برای ساخت اولین فیلم سینمایی اش به سراغ ژانر وحشت برود. ساخت این دو فیلم بهانه ای بود که مروری بر فیلم های ساخته شده در ژانر وحشت سینمای ایران داشته باشیم.
فیلم «رز زرد»(سال ۸۱) به کارگردانی داریوش فرهنگ را به سختی می شود در ژانر وحشت گنجاند؛ شاید تلفیقی از دلهره و جنایت بهتر بتواند فضای این فیلم را توضیح بدهد.
عزیزالله حاجی مشهدی، منتقد سینما در زمان اکران «رز زرد» درباره آن نوشته بود: «فیلم می کوشد تا فضایی پر تعلیق و دلهره آمیز فراهم سازد ، که متاسفانه کمترین توفیقی در این راه به دست نمی آورد.
بازی ها در حد معمول است و همه ظرافت ها و زیبایی های احتمالی فیلم، از فیلمبرداری گرفته تا تدوین آن، زیر سایه فیلمی با موضوع خام و ناپخته انجام می گیرد.
«رز زرد» داستانی است که حتی در دنیای جرم و جنایت نیز پذیرفتنی و باورپذیر جلوه نمی کند و مهمتر این که، طرح توطئه چنین داستانی، آنچنان غریب و دور از ذهن به نظر می رسد که حتی در دنیای فیلمهای دلهره آور، جنایی و معما گونه نیز کمتر قابلی تعمیم است.» قصه این فیلم درباره داوود و لیلی است که در شب عروسی خود راهی شمال می شوند.
آن ها در میانه راه با مهشید و آرش آشنا شده و با هم همسفر می شوند. آرش که بدنبال سانحه تصادف باعث مرگ مردی سیاهپوش شده بود با همکاری داوود جسد را به درون مرداب پرتاب می کند. داوود که پس از این اقدام تصمیم به بازگشت می گیرد با مخالفت آرش روبرو می شود. آن دو با هم درگیر می شوند...
فیلم«خوابگاه دختران» سومین همکاری محمدرضا لطیفی، کارگردان با ایرج طهماسب در مقام فیلمنامه نویس بعد از فیلم های عینک دودی (1378) و دختر ایرونی (1381) بود. این فیلم بهترین استفاده را از باورهای قدیمی فرهنگ ایرانی، یعنی باور به وجود «جن» کرده بود.
اما مهم ترین مشکل آن استفاده از مجید صالحی، بازیگر طنز بود که در نهایت نتوانست فضای وحشت آمیز فیلم را تا پایان حفظ کند.
داستان این فیلم درباره شیرین و رویا با بازی باران کوثری و نگار جواهریان بود که در دانشگاه یکی از شهرستانها قبول شده اند اما خوابگاه دانشگاه جایی برای آنها ندارد. دخترها در خانه سرایدار خوابگاه زندگی میکنند که رو به روی یک ساختمان مخروبه قرار دارد که اهالی معتقدند جن زده است.
با این حال «خوابگاه دختران» در سال 84 اکران شد و به عنوان پنجمین فیلم پرفروش سال 446 میلیون تومان فروخت. و البته 637 هزار نفر تنها در تهران برای تماشای این فیلم به سینماها آمدند.
«آل»، اولین فیلم سینمایی بهرام بهرامیان بود که پیش از این با کارگردانی مجموعه های تلویزیونی شناخته شده بود.
این فیلم یک سال بعد از «پستچی سه بار در نمی زند» ساخته شد و علی معلم، تهیه کننده آن از همان ابتدا برایش تبلیغات زیادی کرد. فیلمنامه اولیه «آل» را بهرام عظیمی نوشت و امیرپوریا منتقد سینما آن را بازنویسی کرد.
البته کارگردان و تهیه کننده فیلم هرگز «آل» را فیلمی در ژانر وحشت محسوب نکردند، بلکه آن را بیشتر فیلمی دلهره آور می دانستند.
این فیلم در کشور ارمنستان فیلمبرداری شد و داستان آن درباره یک مهندس جوان (مصطفی زمانی) بود که به دستور مدیر شرکتی که در آن کار میکند باید به مأموریتی در ارمنستان برود. زن مهندس باردار است.
تلاشی برای احیای دوباره ژانر وحشت
«روایت ناپدید شدن مریم»، جدیدترین فیلم سینمای ایران در ژانر وحشت با نگاهی به باورهای قدیمی ایرانیان است که در سال گذشته در گروه هنر و تجربه به اکران در آمد.
قصه اولین فیلم محمدرضا لطیفی درباره مرتضي حسيني مستند ساز است که در سال 1387 در پي حادثهاي در جادهايي دور افتاده به کما ميرود و همسرش مريم شريفي ناپديد ميشود.
او به همراه دوستش مجيد شکري و ياسر جعفري در حال ساخت فيلمي مستند پيرامون نيروهاي ماورايي بودند کما رفتن مرتضي سر آغازي است براي .... البته این فیلم به دلیل اکران در گروه «هنر و تجربه» تنها در چند سانس محدود به نمایش در آمد و برای همین فروش آن از 31 میلیون تومان در تهران بالاتر نرفت.
هر چند که «روایت ناپدید شدن مریم» در جشنواره فیلم فجر با استقبال زیادی رو به رو شد؛ اما این فیلم نتوانست جایزه ای ببرد.
فیلم دلخواه منتقدان
حسن فتحی، فیلم«پستچی سه بار در نمی زند» به عنوان دومین فیلم سینمایی اش بعد از «ازدواج به سبک ایرانی» در سال 87 ساخت. داستان این فیلم از یک قصه گروگانگیری شروع می شد. محمدرضا فروتن کارگر یک کارخانه است و دختر صاحب کارخانه را گروگان میگیرد تا با او تسویه حساب کند.
از جایی که معلوم نیست کجاست صدای ترسناک خنده یک بچه میآید؛ تابلوهای روی دیوار خانه جا به جا میشوند و صداهای عجیب و غریب ادامه پیدا میکند. در دو طبقه دیگر ساختمان آدمهایی از زمان گذشته زندگی میکنند که با باران کوثری و محمدرضا فروتن درگیر میشوند... .
این فیلم در بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر بسیار مورد استقبال منتقدان قرار گرفت و آنها حجم زیادی از نقدهای خوب را برای این فیلم نوشتند.
امیر قادری از منتقدان سینما سال گذشته و در زمان جشنواره، این فیلم را بزرگ ترین غافلگیری جشنواره خوانده بود یا کیوان کثیریان درباره آن نوشته بود«شاید اگر بخش های پایانی «پستچی سه بار در نمی زند » نبود می شد این فیلم را یک اتفاق در جشنواره بیست و هفتم قلمداد کرد.»
دیالوگ های این فیلم به دلیل شباهت به آثار مرحوم حاتمی بسیار مورد توجه قرار گرفت. البته فیلم فتحی تنها توانست در 9 بخش کاندید شود و هیچ سیمرغی را با خود به خانه نبرد. همچنین این فیلم در تابستان سال 88 در حالی اکران شد که نتوانست فروشی بیشتر از 390 میلیون تومان به دست آورد.
در حالی که در همان سال فیلم های«اخراجی ها2»، «درباره الی» و «دو خواهر» پرفروش ترین فیلم های سال شدند؛ اما در نهایت انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در سومین جشن خود جایزه بهترین کارگردانی را به حسن فتحی برای «پستچی سه بار در نمی زند» اهدا کرد.
طهماسب صلح جو
ژانر وحشت و دلهره تفاوت های اساسی با هم دارند. البته گاه پیش آمده که ژانر وحشت از عناصر سینمای دلهره استفاده می کند یا بالعکس.
اما برای آن که تفاوت این دو بیشتر مشخص شود، مثالی می زنم: اگر شما فیلمی را مجسم کنید که قهرمان آن در حال طی کردن مسیری است و در ادامه راهش دامی برایش گذاشته شده.
شما به عنوان تماشاگر از آنچه درباره ادامه مسیر این قهرمان و نزدیک شدن او به آن می دانید، دچار دلهره می شوید. در این جا آگاهی تماشاگر نسبت به اتفاقی که قرار است بیافتد، باعث دلهره او می شود.
ولی در نسخه وحشت همین فیلم، حتی بیننده هم از دامی که بر سر راه قهرمان قرار دارد، اطلاعی ندارد و همین غافلگیری موجب وحشت و ترس او می شود.
فیلم های «ضربت»، «فریاد نیمه شب» و «دلهره» ساموئل خاکچیان از نمونه های سینمای دلهره در سینمای ماست. در واقع خاکچیان اولین فیلمسازی است که در بین فیلمسازان ما به سراغ این گونه سینمایی رفت.
ژانر وحشتی که از فرهنگ غربی وارد کشور ما می شود و در نهایت به فیلمی کمدی تبدیل می شود.
جواب این سوال که«چرا فیلمسازان ما کمتر به سراغ ساخت فیلمی در این دو ژانر می روند؟» را باید در سلیقه مخاطبان ایرانی جستجو کرد.
باید دید چقدر فیلم های خارجی در این دو گونه مورد توجه تماشاگران ایرانی بوده؟ یادم هست در دهه شصت میلادی سری فیلم های درآکولایی وارد ایران شد. مردم در آن زمان از این فیلم ها استقبال کردند. به صورت کلی شخصیت درآکولا برای مردم ما جذاب بود.
خصوصا با بازی کریستوفر لی که حتی برای مخاطبان ایرانی هم شناخته شده بود. جالب است که چند روز پیش که روزنامه های آن زمان را مرور می کردم به خبری برخوردم که نوشته بود: در آن زمان دختربچه ای در مشهد با دیدن یکی از همین فیلم ها سکته می کند و می میرد.
اما به صورت کلی فکر می کنم از آنجایی که گونه وحشت، برای تماشاگران مشمئزکننده است؛ یعنی با خراب کردن حال تماشاگران به نتیجه می رسد.
برای ما ایرانی ها نمی تواند محبوبیت چندانی داشته باشد. چون معمولا ما از دیدن صحنه های خون و خون ریزی لذت نمی بریم. این موضوع هم به ریشه های فرهنگی ما برمی گردد و به همین دلیل هست که موفق ترین آثار ما در ژانر ملودرام ساخته می شود.
در واقع ملودرام با فرهنگ و روحیه ما سازگاری بیشتری دارد. این نکته را هم مد نظر داشته باشیم که ما حتی در داستان های عامیانه هم عناصر ترسناک زیادی نداریم.
ولی ژانر دلهره ماجرای متفاوت تری در سینمای ایران دارد. چون این گونه از عنصر تعلیق؛ یکی از قوی ترین عناصر درام استفاده می کند و با آن مخاطب را به هیجان می آورد. این گونه برای ما ایرانی ها هم لذت بخش بوده است. بنابراین فیلم هایی از این دست می توانند به موفقیت درسینمای ایران امیدوار باشند.
این نکته را هم باید اضافه کنم که به دلیل وجود نداشتن طبع وحشت در ایرانی ها، حتی خود فیلمسازی که می خواهد وارد این گونه سینمایی شود هم دچار مشکل می شود.
چون روحیه نازک طبعی دارد و در نهایت نمی تواند فیلم خوبی در این زمینه بسازد. به همین خاطر فیلمسازان ما بیشتر در ساخت ملودرام های واقع گرا موفق هستند تا آثاری در ژانرهای فانتزی.
گونه وحشت را به فیلمسازان با تجربه بسپاریم
امید روحانی
اول از همه این موضوع به وضعیت فرهنگی ایران برمی گردد. ما تجربه ادبیات وحشت را نداشتیم در حالی که اروپا و آمریکا از دویست سال پیش این نوع ادبیات را تجربه کرده اند.
در وهله دوم این که ما باید بتوانیم گونه وحشت را بومی و خودی کنیم. تلاش هایی در این زمینه انجام شده؛ اما هنوز نمونه قابل اتکا و وحشت آوری ساخته نشده است.
بهترین فیلمی که در این زمینه می توانیم مثال بزنیم، فیلم«پستچی سه بار در نمی زندِ» حسن فتحی است که کوشش کرده این ژانر را ایرانی کند.
منظورم این است که ما هیچ وقت نمی توانیم ژانر وسترن را به سینمای ایران بیاوریم چون تاریخش را نداریم؛ اما ژانر وحشت را می شود ایرانیزه کرد و به سینمای ایران آورد.
سومین موردی که در این زمینه باید به آن اشاره کرد، بنیان های کلیشه ایست که هر گونه سینمایی دارد.
و چون ما تجربه ای در این زمینه نداریم، پس اصول، گرامر و نوع روایت گونه وحشت را هم آنچنان نمی شناسیم و نتوانسته ایم برایش یک قالب و شکل درست پیدا کنیم.
در نهایت به نظرم کسانی می توانند به سمت ساخت چنین فیلم هایی بیایند که در فیلمسازی استخوان خورد کرده باشند و بر مسائل تئوریک سینما احاطه داشته باشند.
ارسال نظر