«هفت» جديد اتاق فكر ندارد
فرقي نميكند در كدام فضا باشد، افخمي تلويزيون، افخمي سينماگر يا نماينده مجلس و اين روزها مجري برنامه «هفت»، بهروز افخمي هميشه درحال تجربه كردن است و قواعد خاص خودش را دارد.
آماري از مخاطبين«هفت» و ريزش آنها داريد؟
همين سه برنامه؟ به ما ۱۵ ميليون نفر را گفتهاند، درباره برنامه آقاي گبرلو هم گفتهاند به يك ميليون نفر رسيده بود. يك ميليون نفر براي تلويزيون فاجعه است.
اين توقف تاثير منفي نداشته است؟
احتمالا تاثير مثبت داشته است، بالاخره مردم به جمعهها عادت كرده بودند و اگر خود آقاي گبرلو هم بعد از سه ماه شروع ميكرد، در شروع مجدد بيشتر از يك ميليون مخاطب داشت.
اين آمار را از چه طريقي داريد؟
از روي پيامكها و مقدار مراجعه به سايت هفت ارزيابي ميشود و تخمين ميزنند.
«هفت» جيراني چقدر مخاطب داشته است؟
دقيق نميدانم ولي احتمالا خيلي بيشتر بوده است، چون افت در دوره آقاي گبرلو باعث شد كه فكر تغيير مجري برنامه پيش بيايد.
برنامه گبرلو مدلي داشت كه اين مدل تقريبا در تلويزيون ايران تكرار ميشود، برنامه جيراني هم جذابيتهايي داشت كه برنامه گبرلو نداشت، برنامه گبرلو يكسري استانداردهايي كه همه تلويزيون رعايتش مي كند را رعايت مي كند و به خاطر همين احتمالا دوره گبرلو هم به شما كمك كرده است يعني اگر شما بعد از جيراني برنامه را مي گرفتيد اينقدر ديده نميشد.
بله قطعا. ولي به بنده گفتند دوره آقاي جيراني ما تا يك ميليون اساماس داشتيم، يك ميليون پيامك يعني چيزي حدود ۱۵ ميليون بيننده.
الان ميتوان درباره «هفت» صحبت كرد ياهنوز بايد صبر كرد؟
خير هنوز تكميل نشده است، نه دكور و نه گرافيكمان هنوز تكميل نشده است و خيلي گران تر از دوره قبلي است. فكر ميكنم چند برابر قيمت برنامههايي كه آقاي گبرلو ميساخت، است، علتش هم اين است كه آن برنامه زنده بود و روز پنجشنبه آماده ميشدند و روز جمعه هم ضبط ميكردند، البته مقدماتي داشت اما اينطور نبود كه تمام هفته گرفتار باشند ولي ما تمام هفته و شبانه روزي گرفتاريم يعني برنامههايمان در طول هفته ضبط مي شود و شبها تدوين ميشود.
از اينكه برنامه توليدي است راضي هستيد؟
اصرار داشتم كه برنامه توليدي باشد يعني اين شرط من بود.
گفتيد در طول هفته دائما درگير برنامه هفت هستيد و برنامه قبلي به خاطر اقتضائاتش پنجشنبه برنامه ريزي ميشد و جمعه روي آنتن ميرفتند. پنجشنبه با آقاي ساداتيان درباره «خمسه خمسه» صحبت ميكرديم و اينكه با برنامه هفت شما قابل جمع است؟ و ايشان گفت به نظرم برنامه هفت دو روز بيشتر از آقاي افخمي وقت نميگيرد.
خير، من در برنامه هفت بيشتر از يك سال نميمانم، نخستين بار كه با آقاي پورمحمدي صحبت كردم قرار سه ماه گذاشتم چون از اول زمستان ميخواستم فيلمبرداري خمسه خمسه را شروع كنم منتهي بعد ديديم كه معنا ندارد يك برنامه مثل هفت را سه ماه اداره كنيم و بعد در همان سه ماه كساني را آماده كنيم كه بتوان برنامه را به آنها بسپرد و چهارچوب برنامه را هم بتوانند حفظ كنند و از آن طرف هم ديدم دليلي ندارد كه در زمستان فيلمبرداري خمسه خمسه را شروع كنيم در حالي كه نمي توانيم به جشنواره برسانيم.
يعني ما ميتوانيم ديرتر شروع كنيم، برنامهاي كه الان ميسازم هر روز هفته كار دارد يعني فقط شنبهها كاري نداريم، ذهنيت آقاي ساداتيان برنامه زنده است، ممكن است برنامه بعد از يكسال در شرايطي قرار بگيرد و چارچوب هايي پيدا كند كه كساني ديگر كه همين الان هم با ما كار ميكنند بتوانند برنامه زنده را با همان چارچوب ادامه دهند و واقعا دو روز در هفته كار كنند يا كمي بيشتر.
شما سه قسمت «هفت بازميگردد» را ساختيد، آنها هم اينقدر وقت گرفت؟
خيلي بيشتر وقت گرفت.
پس چطور به دو سفر خارجي رفتيد؟
خير، در اول مهر تا ده مهر كه برنامه پخش شد ده روز دائما فيلمبرداري ميكرديم و هفتاد درصد متريالي كه استفاده كرديم در همان ۱۰ روز فيلمبرداري كرديم، در همان حال برنامه اول را تدوين كرديم تا هفدهم مهر كه رفتم باز مقدار ديگري گرفتيم كه متريال هر سه برنامه فراهم شد، يعني ما هفده روز برنامه فيلمبرداري فشرده داشتيم كه شبها تدوين انجام مي گرفت و تقريبا گروه ۲۰ روز بدون وقفه كار كردند بعد دو برنامه را كه آماده كردم و وقتي برنامه اول پخش شد و برنامه دوم آماده پخش شد رفتم و درست روز قبل از پخش برنامه سوم برگشتم.
براي «هفت» اتاق فكر داريد؟
خير، هيچ اتاق فكري در كار نيست.
معاون سيما خيلي تاكيد داشتند كه حتما «هفت» بايد اتاق فكر داشته باشد و هم مدير شبكه سه اصرار داشت كه حتما وجه نخبگاني برنامه رعايت شود.
الان كسي اعلام آمادگي و علاقهمندي به همكاري نكرده كه من هم قبولش داشته باشم. كسي سعي نكرده كه اتاق فكري را براي من طرح يا تحميل كند اما اگر كسي اعلام آمادگي كند و بخواهد همكاري كند به شرطي كه قبولش داشته باشم اين كار را ميكنيم.
من از بعضي از اتاقهاي فكري كه خارج از سازمان صدا و سيماست استفاده ميكنم مثلا يك شوراي راهبردي سينماي ايران را داريم كه يك گروه ۲۵ نفره از فيلمسازان قديمي هستند كه از علي معلم، رسولصدرعاملي و كرم پور و... هستند و هفتهاي يك جلسه تشكيل ميدهيم و حرف ميزنيم.
به آنها گفتم هركدامتان كه علاقه داريد همكاري كنيد يا چيزي به نظرتان ميرسد كه به من بگوييد، سه شنبهها در جلسهشان شركت ميكنم، تقريبا در جريان همهچيزهايي كه ممكن است آنها بگويند پيشاپيش هستم يا مثلا درباره خانه سينما آن جلسه اي كه با ميركريمي صحبت كردم و به عنوان مشاور جلوي دوربين به ايشان گفتم كه اگر اختيار سينماي ايران در دست تو باشد چه تغييراتي پيشنهاد مي كني و چه كار بايد بكني؟
به عنوان مشاور خانه سينما از ميركريمي ميپرسيم كه اگر قرار باشد ۱۰ استاد در حرفههاي مختلف انتخاب كنيم و در يك آيتم مخصوصي در برنامه اينها را معرفي كنيم و توانايي و سابقه شان را بيان كنيم كدام را بايد معرفي كنيم يا خانه سينما بايد از يك مجموعه كه خودش صلاح مي داند معرفي كند؟ بنابراين خانه سينما را هم به عنوان يك مشاور فكري نه به صورت رسمي و سازماني، اما افرادش را ميشناسم و از آنها استفاده مي كنم.
در دوره قبل يك شوراي سياستگذاري سينما در تلويزيون بود كه هم در دوره جيراني و هم در دوره گبرلو بود و از جايي به بعد گبرلو حاضر نشد كه با آن شورا همكاري كند و بعد سمت و سوي برنامه هفت كمي عوض شد و يكسري بچه هاي مطبوعات دخيل شدند به جاي اينكه سينماگران بيايند و خيلي راحت در بحث سياستگذاري برنامه هفت مشاوره بدهند بيشتر طيف بچه هاي مطبوعاتي بودند، شما براي خودتان خط قرمزي قائل هستيد كه مثلا نمي خواهم اين وارد برنامه شود يا اين جناح و آن جناح باشد؟
خير، بنده هيچ خط قرمزي ندارم.
شايد دليل گبرلو از آوردن مطبوعاتيها در برنامه اين بود كه بتواند فضاي مطبوعات را مديريت كند، شما ابايي از اين جريان نداريد؟
موضوع سايت هايي كه با گروه ۴۰۰-۵۰۰هزار نفري از مخاطبين بيكار و علاف سروكار دارند در حدي نيستند كه دربارهشان فكر كنيم يا بخواهيم در برنامه مشاركتشان بدهيم، خودشان فكر مي كنند كه خيلي مطرحند اما مطرح نيستند. اينكه آدم فكر كند يك گروه ۵۰-۱۰۰ هزار نفري از بچه دبيرستانيها كه هيچ معياري براي شناختن آنچه آموزش صحيح از مزخرفگويي هست ندارند و يك لپتاپ هم دارند و مراجعه به يك سايت ميكنند و به جايي ميرسد كه آدم احساس خطر ميكند كه ذهن اينها طوري خراب بشود كه ديگر درست شدني نباشد، يعني وقتي به دانشكده سينمايي ميآيند اصلا بايد مدتي سعي كنيم بگوييم كه شما زير صفر هستيد و هرچه بلديد بايد فراموش كنيد.
اگر چنين شرايطي باشد آدم احساس خطر ميكند يعني ممكن است يك سايت زرد كاملا بيارزش مورد توجه يك بچه ۱۵-۱۶ ساله قرار بگيرد كه هيچ معياري براي شناخت اينكه چه چيزي را بايد براي يادگرفتن فيلمسازي دنبال كند ندارد، شخصی خيلي از اصطلاحات و ادبياتي كه خودم يادش داده بودم سوءاستفاده ميكرد. اين بد نيست كه آدم بداند اصطلاحاتي كه سر كلاسهايش به كار مي برد بعدا يكي از شاگردانش استفاده مي كند ولي اگر ببينيد كه قلب معنا كرده و از آن سوءاستفاده مي كند آن وقت طبيعتا آدم نگران اين هم مي شود كه دارد آبرو و حيثيت ما را مي برد.
مثلا من اصطلاح سينماي نفتي را ۱۰ سال پيش در برنامهاي به كار برده بودم و منظورم از سينماي نفتي سينماي ظاهرا خصوصي بود يعني تهيهكنندگاني كه از دولت نگاتيو ارزان مي گرفتند و كمكي ميگرفتند كه باعث ميشد ورشكستگيشان پوشيده شود و گاهي اوقات يك طور ديگر بودجههاي ديگري هم ميگرفتند و در واقع مساله اين بود كه تهيهكننده بخش خصوصي بايد واقعا بخش خصوصي باشد يعني لياقتش را در ساخت فيلمهايي كه از خود بازار پولش را دربياورد نشان بدهد، كرده كه فيلمسازاني به سفارش دولت فيلم ميسازند و بهشدت در اين معنا تقلب شده است.
يعني آدم بايد خيلي كندذهن باشد كه این شخص يا به دليل اينكه كندذهن است يا به دليل اينكه ميخواهد از اين مفهوم سوءاستفاده كند، سينماي نفتي را به اين تبديل كرد، نميشود دولت را از فيلمسازي ممنوع كرد، اين به معني اين است كه تلويزيون دولتي هم بايد تعطيل شود و كسي نبايد از دولت پول بگيرد و محصول فرهنگي توليد كند، اين حد از كندذهني مخصوصا كه از اصطلاحات خود من استفاده ميكند باعث شد از يك جايي تصميم بگيرم كه این فرد را از حيطه فكر كردن و حرف زدن متفكرانه يا منتقدانه از سينماي ايران اخراج كنم و اين كار را در روزنامه هفت صبح شروع كردم و فكر ميكنم همان مقالاتي كه آنجا نوشتم مقداري كار دستم داد و باعث شد نظر پورمحمدي جلب شود و اين برنامه را به من سفارش دهد.
برنامه ۹۰ را مي بينيد؟ طرحي در سازمان بود كه ۹۰ را در موضوع كتاب و سينما درست كنيم و جزو اهداف اوليه اي كه برايش مي گفتند عموميسازي يا جذابيت بخشي براي عموم مردم و البته رعايت جوانب حرفه اي حوزه سينما بود، فكر مي كنيد الان سري جديد چه مقداري به عموميسازي و آسيبشناسي عمومي اهميت مي دهد و چقدر مي خواهد كار تخصصي كند؟
ما يك اشكال بنيادي داريم و آن اين است كه سينماي ايران ورشكسته است و وضعيت فوتبال را ندارد، يعني كساني كه متوجهش هستند خيلي كم شدند. ۹۵% مردم ايران به سينما هيچ اهميتي نميدهند يعني سينماي ايران را كاملا رها و فراموش كردهاند و اين ارقام هم مبالغهآميز نيست و واقعي است، يعني شايد حدود دو ميليون نفر تماشاچي داشته باشيم كه سالي سه چهار دفعه سينما ميرود، تعداد بليط اين را نشان مي دهد و اين مجموعا هشت ميليون بليط ميشود، يك تعداد كمي هم هستند كه شايد حدود یک ميليوننفر باشند منتظرند كه چه زماني فيلم كمدي نمايش داده ميشود تا آن را ببيند كه خود اينها هم دو سه ميليون بليط براي سه چهار فيلم كمدي ميشوند .
گذشته از مشتري نسبتا دائمي سينماي ايران تماشاچي اضافه به سينما ميآيند و اين مجموعا ۱۰-۱۱ ميليون بليط مي شود و از آن مقدار بليط مي شود فهميد كه ۹۵% جمعيت ايران اصلا مدتهاست وارد سالن هاي سينما نشدند و اين خيلي با فوتبال فرق مي كند، خيليها متوجه فوتبال هستند و دائما يا گاه به گاه مسابقات را دنبال ميكنند بنابراين كار برنامه هفت براي اينكه تبديل به برنامه ۹۰ بشود سخت است و اول بايد سينماي ايران را نجات دهيم و مردم را متوجه سينماي ايران كنيم و مطالبات مردم را براي ديدن فيلم دوباره احيا كنيم و بعد اميدوار باشيم كه برنامه پرمخاطب باشد.
در اين يك سال قرار است شما حرفهايتان را بزنيد كه ذهن ديگران آماده شود كه سينما را نجات بدهند يا پلان عملي هم براي اين كار داريد؟
يك مطلب هم اضافه كنم كه بالاخره بستر برنامه هفت در تلويزيون است يعني برنامه هفت جديد را در يك تلويزيون خصوصي نبرديد و در همان تلويزيوني اجرا ميكنيد كه جيراني و گبرلو اجرا كردند، پس بايد قائل به سليقه مديران باشيد و ادعاي نجات سينما از طريق «هفت» خيلي بزرگ است!
خير، در چارچوب برنامه هفت كه فقط ميتوانيم حرف بزنيم يعني نميتوانيم مثلا بگوييم اگر پخش فيلم يا شيوه هاي پخش فيلم را هم به ما بدهيد اداره ميكنيم، يا اگر آقاي ايوبي اجازه بدهند جاي ايشان مينشينيم و سازمان سينمايي را اداره مي كنيم.
اين برنامه در حد حرف زدن است و در حد اينكه مي شود خرافهشكني كرد يعني تصوري كه درباره سينماي ايران هست و به نظرم خرافاتي است كه مشهور شده و به نظر ميرسد حقيقت است را شكست بدهيم و اينكه فيلم براي مديران مملكت ساخته ميشود خرافهاي است كه از اول جايگزين سينماي واقعي شده است، اينكه فيلم ميسازيم كه مديران ببينند و بعد بگويند سينما خيلي فرهيخته است، فيلم اصلا با اين هدف ساخته ميشد و مردم كاملا كنار گذاشته شده بودند و تشويق ميشدند كه سينما نيايند يعني اينطور بود كه اگر نياييم اهميتي ندارد.
ما برعكس هستيم و مي گوييم آنهايي كه خودشان را نخبه و روشنفكر و صاحبان سينماي انديشمند مي دانند برنامه ما را نبينند برايمان هيچ اهميتي ندارد.
پس گيشه و مخاطب عام مهم است؟
مهمترين نكته همين است.
ارسال نظر