گزارشی از خرید و فروش نقش در سینما و تلویزیون
این بازیگران پولکی ماندگار نمی شوند!
اگر روزی در فوتبال بازیکنان پول می دادند تا فوتبالیست شوند، حالا سینما هم پر از بازیگرانی شده که برای رفتن جلوی دوربین، بهایش را پرداخته اند.
هفته نامه تماشاگران امروز - علی کیانی موحد: سال 87 فیلم «وقتی همه خوابیم» بهرام بیضایی جنجالی شد. فیلمی درباره اتفاقات پشت پرده سینما. از هنرپیشه های پولی تا کارگردان و بقیه. بیضایی که بعد از حاشیه های ساخت یک فیلم حسابی شاکی بود، «وقتی همه خوابیم» را ساخت و به آمریکا کوچ کرد.
سال ها بعد از آن فیلم، حالا دیگر همه درباره پشت پرده سینما سخن می گویند. درباره فساد و رد و بدل شدن فیلم و نقش فروشی؛ پدیده ای که روز به روز وسعت بیشتری پیدا می کند.
مثلا اگر روزی در فوتبال بازیکنان پول می دادند تا فوتبالیست شوند، حالا سینما هم پر از بازیگرانی شده که برای رفتن جلوی دوربین، بهایش را پرداخته اند. همین چند وقت پیش تهیه کننده سرشناسی چون فرحبخش نالیده بود از این شرایط و گفته بود مادری را می شناسد که برای پسر عشق هنرش ۲ میلیارد تومان هزینه کرده و به جای اینکه برایش ماشین میلیاردی بخرد، پول داده تا فیلم بسازد و سرگرم باشد. ۲ میلیارد تومانی که بخش بزرگی از آن به هنرپیشه های سرشناس رسیده است. حالا دیگر گفتن درباره این نکات خیلی عجیب نیست.
پانصد میلیون می دادند برای یک نقش
نجات شکوندی را در فیلم سینمایی «وقتی همه خوابیم» بسیاری از علاقمندان سینما به یاد دارند. بازی علیرضا جلالی تبار در فیلم بیضایی نویددهنده تولد ستاره ای جدید در سینمای ایران بود اما به نظر می رسد همان اتفاقات وقتی همه خوابیم برای او نیز افتاده است.
اتفاقی که بهرام بیضایی در «وقتی همه خوابیم» روایت می کند برای خود شما افتاد؟ اینکه کسی بخواهد نقشی را با پول و رابطه از شما بگیرد؟
- من فکر می کنم آن وضعیت یک روایت صادقانه و پاستوریزه شده از پشت صحنه سینما بود. اینکه برای من اتفاق افتاده یا نه، مهم نیست. این مهم است که این موضوع تا قبل از ساخت «وقتی همه خوابیم» داشت تبدیل به یک روند استاندارد می شد و این خیلی وحشتناک و دردآور بود.
شما مثال عینی از خرید و فروش یک نقش دیده اید؟
من آدمی را می شناسم که خیلی سرمایه دار است و حاضر است سیصد میلیون تومان برای خرید یک نقش بدهد. خودم شاهد بوده ام که فردی برای خرید نقشی که فرد دیگری سیصد میلیون برای آن داده بود و آن نقش را خریده بود آمد و یک چک پانصد میلیون تومانی نوشت.
این دریافتی ها هزینه ساخت می شود!
محمدرضا عمادین؛ او یکی از تهیه کنندگان نسبتا با سابقه سینما و تلویزیون است. یکی از آنهایی که شاید خیلی آثار معروفی نداشتند. سریالی مثل آینه درون یا فیلم سینمایی تلاش نهایی را در کارنامه کاری او می شود دید. این تهیه کننده ابایی ندارد از اینکه بگوید چنین اتفاقاتی در سینمای امروز ایران می افتد.
شما به عنوان تهیه کننده از افرادی پول می گیرید تا جلوی دوربین بروند؛ درست است؟
- زمانی که من تهیه کننده می خواهم کاری را شروع کنم، هیچ اسپانسری برای من در کار نیست؛ بودجه ای هم از طرف ارگان های مربوطه پرداخت نمی شود؛ از وزارت ارشاد گرفته تا صنف تهیه کنندگان هیچ حمایتی در کار نیست. راهی پیش پای من نمی گذارند. از طرفی خود تلویزیون هم بودجه اولیه را در اختیار ما نمی گذارد. من تهیه کننده نوعی، مجبورم برای تولید، هزینه ها را از جایی تأمین کنم.
باور بفرمایید کاری به تهیه کنندگی من در مهر ماه ۹۳، از یک شبکه تلویزیونی پخش شده است اما با وجود قراردادهای مالی منعقد شده و تعهداتی که نسبت به یکدیگر داریم هنوز بعد از چندین ماه مطالبات مان را دریافت نکرده ایم. حتی یک ریال از پول مان را نداده اند. مگر من دوست ندارم بازیگر حرفه ای سر کار بیاید تا برای اسم و رسم خودم هم بهتر باشد؟ عده ای فکر می کنند ما این پول ها را در جیب خودمان می گذاریم. اصلا به این موضوع توجه ندارند که این دریافتی ها هزینه تولید و ساخت می شود.
چطور این افراد را پیدا می کنید؟ و اصولا مبلغی که از آنها دریافت می شود چطور تعیین می شود؟
- کار سختی نیست. عده ای هستند که کارشان معرفی این افراد است. در ضمن این افراد آنقدرها هم بی ارتباط نیستند. حداقل به سبب علاقه شان، ارتباط هایی با افراد فعال در زمینه سینما و تلویزیون دارند؛ قیمت هایی هم که برای آنها در نظر گرفته می شود بسته به توانایی و میزان حضورشان در کار دارد. آنهایی که بهتر هستند پول کمتری می دهند و ضعیف ترها پول بیشتری می دهند. اعداد و ارقام برای این افراد متفاوت است، ضمن اینکه فرد مورد نظر چه نقشی بازی کند، چقدر جلوی دوربین باشد و دیالوگ بگوید، همه اینها در تعیین قیمت موثرنرد.
امین تارخ: شراکت شیوه معقولی است
اولا من ندیده ام؛ ثانیا این قضیه ای نیست که اگر اتفاق بیفتد، مربوط به امروز باشد. یک چیزی حدود هفت، هشت، ده سال پیش، خیلی مد شده بود که بعضی، بعضی، بعضی (تکیه می کنم روی این کلمه)، بعض۲ی از تهیه کنندگان ابراز تمایل می کردند که اگر کسی باشد و پولی بدهد، می تواند نقش اول و دوم فیلم شان را بازی کند. قبول دارم که در سال های اخیر، این موضوع رواج بیشتری پیدا کرد و در همین راستا چند نفر، از جمله خود بنده با وزارت ارشاد تماس گرفتیم و گفتیم که این شیوه معقولی نیست.
ببینید اگر کسی تجربه ای در بازیگری داشته باشد؛ حالا چه در تئاتر، چه در تلویزیون و چه در سینما و به شکل آکادمیک آموزش دیده باشد و در عین حال صاحب سرمایه نیز باشد و بیایند به او پیشنهاد دهند که مثلا در پنجاه درصد از فیلم شراکت کنید، اسم تان هم در پروانه ساخت می آید، یک امر جداگانه و بسیار معقولی است؛ مشکلی هم ایجاد نمی کند.
طرف، صاحب فکر، اندیشه و تجربه است، موقعیت خوبی برایش پیش نیامده است و حالا با اتکا به سرمایه اش می تواند آن موقعیت را هم ایجاد کند و با یاری تهیه کننده ای که او هم نیازمند شراکت است، این اتفاق می افتد. این مدل در اکثر نقاط دنیا هم صورت می کیرد. تام کروز به همین سبک تام کروز شد اما اینکه هر کسی بیاید، مثلا جوانی که وضعیت مالی خوبی ندارد را از فرط علاقه اش در رودربایستی قرار دهند و بگویند که مثلا شما بیا، هشتاد میلیون تومان بده و من نقش اول یک تله فیلم را به تو می دهم یا حتی یک فیلم سینمایی، یک فریب مطلق است.
الان به نظر می رسد کسانی که با این شیوه آمده اند، متنبه شده اند چون پول شان به اندازه کافی خورده شده و به جایی هم نرسیده اند و هرگز هم با این شیوه راه به جایی نخواهند برد.
خاطرم است که آن موقع وزارت ارشاد یک آگهی را منتشر کرد با مضمون همین موضوع، در زمانی که معاونت امور سینمایی وجود داشت و هنوز سازمان سینمایی شکل نگرفته بود. در آن آگهی دوتا شماره تلفن دادند که اگر کسی اطلاعاتی در مورد این قضیه دارد با آن شماره ها تماس بگیرد. همان آگهی مقدار زیادی زهر ماجرا را گرفت.
بازیگر پولکی ماندگاری ندارد
فرهاد آئیش مدت ها در سینمای ایران کار انتخاب بازیگر را بر عهده داشته. هر چند که این روزها دیگر دور آن شغل را خط کشیده! هم کلامی با آئیش درباره سوژه این گزارش بسیار جالب بود. او از نگاه دیگری به قضیه خرید و فروش نقش نگاه می کند.
تهیه کننده ای می گفت وقتی پول برای تهیه فیلم ندارم، مجبور هستم نقش های مختلف را بفروشم. این اتفاق به نظر شما باید در سینمای ایران بیفتد؟! روندی طبیعی است یا خیر؟
- شاید بخشی از فیلم های سینمای ایران به این طریق تولید می شوند. یعنی تهیه کننده حس می کند از روی اجبار باید فیلم بسازد و به همین دلیل از افراد مختلف پول می گیرد و به آنها نقش می فروشد. در جواب شما هم باید بگویم من دوست ندارم این اتفاق را به چشم ببینم چرا که هر مقوله ای باید سالم باشد تا زیبا باشد. البته حس می کنم این موضوع در سینمای ایران خیلی زیاد نیست.
خودتان با این قضیه برخورد داشته اید؟
- بله، زمانی که در پروژه های مختلف مسئول انتخاب بازیگر بوده ام، دو بار به من پیشنهادهایی برای فروش نقش شد. یکی از آنها آنقدر اصرار کرد که از او تست گرفتم اما در مغزم جا نمی گرفت که این کار را انجام دهم. این کار به هیچ وجه درست و قشنگ نیست. اگر این کار باعث شود عده ای دیگر نتوانند به جایگاهی که باید برسند، دست یابند اتفاق بسیار غم انگیزی است.
به نظر شما بهترین راه ورود به این دنیای جذاب چیست؟!
- بهترین راه را نمی دانم. مدتی خودم در دانشگاه تدریس می کردم اما دیگر این کار را انجام نمی دهم. نمی توانم بگویم کدام راه خوب و کدام راه بد است اما در مجموع تحصیلات آکادمیک می تواند در موفقیت و پیشرفت در این زمینه کمک کند. از آنجا که امیر جعفری چند باری درباره این موضوع صحبت کرده، من از او اسم می برم. زمانی که امیر پیش من آمد و با من صحبت کرد، نه او را می شناختم و نه دوستش داشتم و نه فامیل من بود. با من که حرف می زد او را جلوی دوربین تصور می کردم که در حال درخشش است.
سپسی چند تئاتر از او دیدم و به خودم گفتم حق این آدم است که در تلویزیون و سینمای ایران حضور داشته باشد. این آدم با این همه استعداد اصلا نیازی به پول و پارتی نداشت. اگر من هم با او آشنا نمی شدم، شاید کمی دیرتر فرد دیگری او را به مخاطبان معرفی می کرد. من نیازی هم ندارم که او از من تشکر کند چون خودش عامل موفقیتش بود وگرنه من ۱۰ نفر دیگر را هم وارد این دنیای سخت کرده ام اما موفق نشده اند. در ورزش هم اینگونه است. خیلی ها می گویند پارتی بازی زیاد است اما کدام پارتی می تواند فرهاد آئیش ۶۰ ساله را بازیکن فیکس تیم ملی فوتبال کند؟
ارسال نظر