سالار عقیلی:نمی خواهم از آواز ایرانی فاصله بگیرم
هرچند بسیاری از صاحبنظران حوزه موسیقی عقیده دارند که موسیقی نواحی باید در خاستگاه خودش حفظ شود و تبدیل به موسیقی شهری نشود اما اگر این آلبوم را بتوانیم به عنوان یک تلنگر برای بیداری افراد مسوول بدانیم، حرکتی بود که در حفظ و معرفی این ژانر از موسیقی تاثیرگذار است.
آلبوم سر هزار ساله به عنوان تنها فعالیت سالار عقیلی در حوزه موسیقی مقامی با استقبال زیاد مخاطبان روبهرو شد و این نوید را داد که اگر به موسیقی مقامی به اندازه کافی توجه شود، میتواند به عنوان یکی از شاخههای موسیقی ایرانی به تمام دنیا معرفی شود. روزنامه اعتماد به همین بهانه گفتوگویی را با سالار عقیلی و کیوان کیانیان در مورد همکاریشان در این آلبوم ترتیب داده که شرح آن در ادامه آمده است.
آقای عقیلی شما در این آلبوم به عنوان خواننده حضور داشتید. اما در حالی خواندن در این آلبوم را پذیرفتید که تا امروز در موسیقی مقامی کاری انجام ندادهاید. همکاری با آقای کیانیان در آلبوم «سر هزار ساله» را به عنوان یک تجربه در موسیقی نواحی و مقامی چگونه ترسیم میکنید؟
باید بگویم که ایفای نقش در این آلبوم به عنوان خواننده کار، کمی برایم مشکل بود و با موسیقی دستگاهی که ژانر اصلی فعالیت من در موسیقی ایرانی است، ارتباط چندانی نداشت. البته موسیقی مقامی تنبور که پایه اصلی آلبوم «سر هزار ساله» را تشکیل میداد، به عنوان یکی از دستههای موسیقی نواحی و مقامی ایران برای من بسیار ارزشمند بود و خوشبختانه با استقبال مخاطبانم روبهرو شد. یکی از علل پذیرش این کار از جانب من ارتباطی بود که همسرم با قطعات این آلبوم گرفت چون همیشه در انتخاب کارهایم به توصیههای همسرم در طول این سالها گوش دادهام، این بار هم خواندن این آلبوم را پذیرفتم و درست همانطور که فکر میکردم کار باکیفیت و جذابی از آب در آمد.
در ادبیات موسیقیهای نواحی و مقامی موجود در ایران، تعریف واحد و دقیقا مشخصی ارایه نشده است و بنا به همین دلیل ممکن است برخی مخاطبان در مورد کلیت این نوع از موسیقی ابهاماتی داشته باشند. آقای کیانیان شما به عنوان آهنگساز و همینطور نوازنده یکی، دو ساز در آلبوم، چه تعریفی در مورد موسیقی مقامی و به ویژه موسیقی مقامی تنبور ارایه میدهید؟
موسیقی مقامی در ایران را میتوان به عنوان زیرمجموعهای از موسیقی نواحی معرفی کرد که از شأن و جایگاه مشخصی در میان خواص و در تاریخ موسیقی کشور بر خوردار است. خراسان، آذربایجان، کردستان و گیلان از جمله مناطقی در کشور ما هستند که هنوز هم در دل موسیقی نواحیشأن، موسیقی مقامی را زنده نگه داشتهاند و سعی میکنند مسیر پویایی آن را دنبال کنند. در ساز تنبور که بهطور تخصصی روی آن کار میکنم و بیشتر آهنگهایم را نیز بر مبنای آن میسازم مقامهایی وجود دارد که هرکدامشان آفرینش به خصوص خود را دارد و در مسیر شکلگیریاش به تکاملی رسیده که امروز میتوانیم بشنویم.
این مقامها درست مثل سایر نواهای موسیقی نواحی، به شکل سینه به سینه و در یک محدوده جغرافیایی خاص شکل گرفته و در بین مناطق مختلف در یک ناحیه نیز با هم متفاوت است. دو منطقه صحنه و گهواره به عنوان برجستهترین مناطق فعال در طول تاریخ مقامهای تنبور شناخته میشوند. با توجه به بررسیهای انجام شده و اشتراکاتی که در تعداد مقامها در این دو منطقه وجود دارد، به نظر میرسد که حداقل تعداد ٧٢ مقام مورد قبول هر دو منطقه در مقامهای ساز تنبور وجود داشته باشد.
آقای عقیلی، صرفنظر از لهجه و تفاوت گویش زبانی میان شما به عنوان یک فارس زبان با لحن رایج کلام در خوانش آهنگهای مقامی تنبور که طبیعتا زبان کردی است، تفاوتهای تکنیکی در موسیقی دستگاهی در مقایسه با موسیقی ویژه تنبور را چگونه حل کردید؟
من بابت اجرای هریک از قطعات با آقای کیانیان تمرین میکردم و اصلا قبل از اینکه کار ضبط آلبوم آغاز شود، آقای کیانیان خوانش اشعار را با صدای یک خواننده دیگر و همینطور صدای خودشان روی قطعات گذاشته بودند و خوشبختانه در طول این مدت و با استفاده از زمانی که داشتم، توانستم لحن موردنظر این موسیقی لااقل در مورد این آلبوم را خوب تمرین کنم و درنهایت کار را بخوانم. باید سختی کار برای من در این آلبوم را درک کنید. خواندن این آلبوم برای منی که با زبان و لحن کردی آشنایی چندانی نداشتم، درست مثل کودکی آلمانی بود که از او بخواهند با آموزش در زمانی کوتاه ابوعطا را به بهترین نحو اجرا کند. طبیعی است که کار من در مقایسه با خوانندهای کردزبان بسیار مشکلتر بود اما خوشبختانه به قضاوت خود آقای کیانیان و مردم توانستم بهخوبی از پس کار بر بیایم.
همانطور که آقای عقیلی هم توضیح دادند شاید اگر یک خواننده کردزبان این آلبوم را اجرا میکرد، احتمالا هم نسبت به آقای عقیلی کار راحتی در پیادهسازی لحن و لهجه داشت و هم نوع خوانش او با موسیقی مقامی تنبور متناسبتر بود. آقای کیانیان با وجود همه اینموارد چه اتفاقی افتاد که تصمیم به همکاری با سالار عقیلی برای اجرای آلبوم «سر هزار ساله» گرفتید؟
همه میدانیم که آقای عقیلی جزو یکی از چهرههای برجسته موسیقی ایرانی هستند و مردم با کارهای شورانگیز و غرورآفرین این هنرمند ارزشمند، خاطرات فراوانی دارند. فارغ از تواناییهای هنری آقای عقیلی از جمله رنگ صدای شاخص و شنیدنی و همینطور توانایی تکنیکی بالا در اجرای تحریرهای موسیقی ایرانی بهطور کلی و علاقه مردم به آقای عقیلی یکی از مهمترین دلایل انتخاب من بود. من میتوانستم این آلبوم را با صدای یک خواننده کردزبان و آشنا به موسیقی مقامی تنبور ضبط کنم اما مطمئنا استقبال از آلبوم بهحدی که امروز در جامعه صورت گرفته، اتفاق نمیافتاد و قطعاتی که حاصل سالها تفکر و تلاش من در زمینه موسیقی مقامی تنبور بود، به این اندازه شنیده نمیشد.
امروز وقتی، به نتیجه همکاریام با سالار عقیلی نگاه میکنم از نظر هنری کاملا راضی و خوشحالم و امیدوارم این همکاری در آینده هم اتفاق بیفتد. باید توضیح دهم که کار ضبط آلبوم بعدی در همین حال و هوا را با آقای عقیلی آغاز کردهایم و به جز یکی، دو قطعه که هنوز آماده نیست، بقیه قطعات ضبط شده و در مجموع آلبوم در مراحل پایانی خود قرار دارد. آقای عقیلی در ابتدا به خاطر نوع صدایی که در اجراهای قبلی از خودشان داشتند کمی دچار تعجب و حتی تردید شدند اما وقتی استقبال همسرشان و همین طور مردم را دیدند، بسیار خوشحال شدند و از همکاری با من ابراز رضایت کردند.
با توجه به موفقیتی که در این آلبوم به دست آمد و مراحل پایانی ضبط آلبوم بعدی به آهنگسازی آقای کیانیان تا چه اندازه فکر میکنید که میتوانید در این حوزه (موسیقی مقامی) کار کنید و چقدر به ادامه این راه علاقه دارید؟
وقتی پس از پایان مراحل ضبط آلبوم برای اولین بار آلبوم را گوش دادم (با توجه به نظر همسرم) فهمیدم که میتواند جزو یکی از موفقترین کارهایی باشد که تا امروز انجام دادهام. من حدود ٢۵ سال است که برای مردم میخوانم و در طول این سالها به خوبی با سلیقه مردم آشنا شدهام. آقای کیانیان وقتی به من پیشنهاد خواندن این آلبوم را دادند، آهنگهای آن را با صدای خوانندهای دیگر برایم فرستادند و این قطعات را من و همسرم هر روز در اتومبیل شخصیمان گوش میدادیم. یکی، دو قطعه از آلبوم خیلی مورد توجه ما قرار گرفت و همسرم پیشنهاد داد خواندن این آلبوم را بپذیرم. خوشحالم که پذیرفتم و امروز از دیدن نتیجه آن راضیام اما نباید فراموش کنیم که حوزه اصلی فعالیت من آواز ایرانی (موسیقی دستگاهی) است و نباید خیلی از آن فاصله بگیرم.
این آلبوم و همکاری بعدی من با آقای کیانیان به عنوان نقطهای درخشان و موفق در زندگی هنریام خواهد بود ولی ترجیح میدهم بعد از این، کار در موسیقیای که در آن تخصص دارم را ادامه دهم و از خاطره این آلبوم لذت ببرم. قبلا هم گفته بودم که علاقه من به کار در ارکسترهای بزرگ و اصلا قطعاتی است که توسط ارکستر بزرگ اجرا میشود چون بیشتر کارهایی که از من در خاطره مردم وجود دارد مثل «وطنم» و «خوشه چین» از همین دست است و بعد از گذشت سالها جزو پر طرفدارترین قطعات من و پردرخواستترین کارهای من به انتخاب مردم در کنسرتهای تهران و شهرستانهاست. تلاش میکنم که این نوع قطعات را کار کنم و از خواندن چنین کارهایی لذت میبرم.
آقای کیانیان، با توجه به پایه این آلبوم که به گفته شما بر مقامهای ساز تنبور بنا شده، به نظر میرسد برخی قطعات مبنای چندان دقیقی از مقامهای تنبور نیست و در یکی، دو قطعه ساز تنبور نقش اصلی را بازی نمیکند…
من اصلا اصراری برای نامگذاری این آلبوم به عنوان یک آلبوم مقامی ندارم. فکر میکنم در این آلبوم حال و هوای کلی در سراسر کار بر مبنای تنبور باشد نه اینکه تکتک قطعات عینا و تماما از روی مقامات تنبور الگوبرداری شود. در برخی قطعات برداشتهای آزادی از چند مقام مختلف تنبور داشتهام و در یکی، دو قطعه برای اینکه گوش مخاطب خسته نشود، ساز عود را به عنوان پر رنگترین ساز قطعه در نظر گرفتم. به این ترتیب، هم از توانایی بالای شهرام غلامی که یکی از برجستهترین نوازندههای عود در ایران است استفاده کردیم و هم بین قطعات اعتدال و تنوع ایجاد شد تا مخاطب بتواند تا پایان آلبوم با ما همراه شود. در مجموع تلاش ما در این آلبوم، آشنایی گوش مخاطب موسیقی دستگاهی با موسیقی مقامی تنبور بود و اگر بنا بود صرفا از مقامهای تنبور آن هم به صورت بیانعطاف استفاده کنیم، ممکن بود مخاطب از گوش دادن به این قطعات خسته شود.
از طرف دیگر تمام دستههای موسیقی ایرانی مبتنی بر شعر است و آنچه موسیقی مقامی را در مقایسه با سایر ژانرهای موسیقی ایرانی شاخص میکند، توجه به کلام عارفانه و هماهنگی آن با نوای موسیقایی است که بتواند شنونده را به سمت خداوند حرکت دهد و سازنده روح هنرمند و مخاطب باشد. به همین دلیل در انتخاب شعرها کمال دقت را به خرج دادم تا بتوانم منظور قلبیام را که توجه معنایی در این نوع موسیقی که همان عرفان خداوند است، به خوبی منتقل کنم. اگر به چینش اشعار در آلبوم دقت کنید مثلا در قطعه «پرده در پرده» سعی کردم تا با این شعر این حس را به مخاطب انتقال دهم که منظور مولانا از کسی که پشت پرده است به درستی نشان دهم و خداوند را در ذهن مخاطب تداعی کنم. همان قدرتی که برای بیشتر انسانهای روی زمین دیدنی نیست اما باید حضورش احساس شود. این هدف نهایی موسیقی مقامی تنبور است و اگر این موسیقی از شأن و جایگاه معنایی بالایی برخوردار است به خاطر همین توجه به خداوند است.
شما از علاقه شخصیتان به موسیقی ارکسترال ایرانی صحبت کردید. با توجه به تعداد اندک نوازنده در اکثر گروههای موسیقی که با آنها همکاری میکنید، چه برنامهای دارید که بتوانید در کنسرتهای پیشرو کارهای مورد علاقه مخاطبانتان را که البته نیازمند یک ارکستر منظم است، اجرا کنید؟
برای اینکه امکان اجرای کارهای شورانگیز موسیقی ایرانی را در کنسرتها و کارهای موسیقایی پیش رو فراهم کنم، به تازگی گروه ارکستر راز و نیاز را تاسیس کردهام. این کار را برای این انجام دادم که در اجرا با گروههای موسیقی کوچک امکان اجرای کارهایی مثل «وطنم» که بسیار مورد علاقه مردم است، وجود نداشت و در همه اجراها با گروههای کوچک به خاطر عدم امکان اجرای این دست کارها، شرمنده مردم شده بودم. البته قبل از این اتفاق و درست زمانی که ارکستر ملی ایران تعطیل شد، توانستیم با ثبت گروه ارکستر مهرنوازان تا حدی این ضعف در کنسرتها را رفع کنیم.
ارسال نظر