ناگفته های کارگردان ماموریت غیر ممکن ۵
یکی از افکار مهم من در طول ساخت فیلم این بود که سکانس پایانی دقیقاً چگونه باشد و سؤالی که از خودم میپرسیدم این بود که چرا باید سکانس پایانی هر یک از این فیلمها بسیار چشمگیرتر و پرهیاهوتر از کار قبلی باشد؟
در این قسمت که اسم جنبی و تکمیلی «ملت سرکش» هم به آن اطلاق شده، مک کواری با ایده حذف سندیکای تبهکاران از متن قصه مدتها کلنجار رفت اما مجبور شد گونهای از آن را در فیلم باقی بگذارد ولی موفق شد اتان هانت را که با بازی تام کروز مأموری جیمز باند وار و حتی فراتر از اوست رها از قید و بندهای قبلیاش به سازمان جهنمی سیا و بهعنوان مأمور فراملیتی توصیف کند. او در مصاحبه پیش رو هم از کوشش عظیمش برای رهاماندن از هر تعهد بر جای مانده از فیلمهای قبلی مجموعه سخن میگوید.
چه میزان از اتفاقات و وابستگیهای آثار قبلی به قسمت پنجم نیز انتقال یافته است؟
من در قسمت چهارم این سری فیلمها نقش قابل ذکری در نگارش سناریو داشتم و در نتیجه خط فکری و حس لازم را در ارتباط با این فیلمها بهدست آورده بودم. در سکانس آخر قسمت چهارم (با نام جنبی «پروتکل خیالی») به نقش مهم سندیکای تبهکاران و رویارویی آن با اتان هانت اشاره میشود و من کوشیدم این سهم را در قسمت پنجم به حداقل برسانم. از این طریق ما ضمن حفظ نشانههای آثار قبلی توانستیم موضوعات جدید را بیشتر مبنا قرار بدهیم.
برخی میگویند صحنه تعقیب و گریز با موتورسیکلت در فیلم شما و همچنین سکانس سرقت، در فیلمهای دوم و اول این سری آثار هم مشاهده شده است. آیا تشابه زیاد آنها را قبول دارید؟
در فیلمهایی از این دست نمیتوان چیزی ساخت که فارغ و رها از اینگونه قیاسها باشد ولی اگر بنای کارتان این باشد که نمایی بگیرید که از صحنه مشابه در یکی از فیلمهای قبلی بهتر باشد، به هدف زدهاید. با این حال اگر موارد معدودی را که نام بردید نادیده بگیریم، ما فیلم جدید را رها از هرگونه وابستگی و تقلید صرف از روی کارهای قبلی ساختیم و اجازه دادیم روند اتفاقات به ما نشان بدهد که پایان قصه چیست و چه اتفاقاتی باید بیفتد.
یکی از افکار مهم من در طول ساخت فیلم این بود که سکانس پایانی دقیقاً چگونه باشد و سؤالی که از خودم میپرسیدم این بود که چرا باید سکانس پایانی هر یک از این فیلمها بسیار چشمگیرتر و پرهیاهوتر از کار قبلی باشد؟ در نهایت قرار شد این کار جدید را با هیچیک از فیلمهای قبلیمقایسه و چیزی را کپی نکنیم. در عینحال صحنه تعقیب با موتورسیکلت را با علم به اینکه قبلاً هم وجود داشته تکرار کردیم، زیرا نشانگر یک دوئل واقعی است و بهکل فیلم ریتم میدهد.
ظاهراً عادت دارید برخی صحنهها را در زمان فیلمبرداری از نو و به گونهای دیگر طراحی و اجرا کنید.
بله، این کار را روی فیلمهای دیگران انجام دادهام. در زمان ساخت فیلم «جک ریچر» که در آن هم تام کروز بازی میکرد، سناریو بسیار منسجم و غیر قابل انعطاف نشان میداد و نمیشد به آن دست زد ولی ما یک صحنه تعقیب با اتومبیل را با قدری تغییر در قیاس با طرحهای اولیه گرفتیم و چیز خوبی هم از آب درآمد. البته در «جک ریچر» همه چیز براساس کتابی که فیلم از روی آن ساخته شد، تنظیم شده بود و امکان تغییر در آن اندک بود.
در فیلمهایی از این دست و بخصوص کمیک استریپها داشتن یک کاراکتر بد که فوقالعاد منفی باشد، بسیار باب شده است، آیا شما با این پروسه موافقاید؟
کاراکتر بد و میزان بد بودن وی باید با متن قصه و منطق همخوانی داشته باشد. از طرف دیگر کاراکتر بد قصه شما باید اقداماتش همسو با شخصیت مثبت باشد و از او فراتر نرود. ما باید حساب میکردیم که آرتیست قصهما یعنی اتان هانت چگونه آدمی است و آنگاه کاراکتر بدمان را براساس هانت تدوین و ارائه میکردیم و این شخصیت نمیتوانست به کلی فارغ از او عرضه شود زیرا بیمسما میشد.
اینکه ما یک غول منفی بسازیم و درون فیلم براه بیندازیم و او بیرحمانه کشتار کند، اگر با ذات قصه همخوانی نداشته باشد یک چیز مسخره خواهد شد. تنها موردی که در سالهای اخیر یک آدم بد ذاتاً آشوبگر کاملاً در یک فیلم جا افتاده و کارهایش منطقی جلوه کرده، مربوط به کاراکتر ژوکر با بازی عالی هیت لجر در «شوالیه تاریکی» میشود. او هرج و مرج میخواست و بهدنبال دلیل برای آن نبود و جهان را با آنارشی دوست داشت و هر روز بلوایی تازه را تدارک میدید.
سناریوی فیلمهای متعددی را برای تام کروز نوشتهاید و ظاهراً فیلم «واکری» را هم شامل میشود. این همکاری تا چه حد خلاقانه و مثمرثمر بوده است؟
بهاندازه کافی خلاقانه و زنده بوده اما میزان تغییرات هم درکارهایمان کم نبوده است. در «واکری» که یک فیلم جنگی است چون کمبود بودجه داشتیم، کروز هر روز میآمد و به قصد صرفهجویی در مخارج هر چه را که من و ناتان الکساندر دیگر سناریست فیلم نوشته بودیم، به هم میزد و قرار میشد آن را با بنیاد فکری ارزانتری بنویسیم. در «مأموریت غیر ممکن ۵» هم تغییراتی داشتیم اما بهخاطر مسائل مالی نبود بلکه آدمهایی مثل رابرت الس ویت که از تهیه کنندگان این فیلم است بارها میآمد و لزوم چیزی را توصیه میکرد و برای ملاحظه آن مسأله مجبور میشدیم یک صحنه را از نو بگیریم. وقتی با آدمی در اندازههای کروز و با شهرت و نفوذ او و اطرافیان وی کار میکنید از هیچیک از این تغییرات و اتفاقات نباید متعجب شوید.
ارسال نظر