«پی یر کافین» و «کایل بالدا» کارگردان های انیمیشن «مینیون ها»
مینیون ها از خوراکی ها درآمدند!
آنها قدیمی ترین موجودهای زنده روی کره زمین هستند! این موجودهای ریزه میزه زردرنگ با عینک های درشت شان، قبل از دایناسورها وجود داشتند و هنوز هم وجود دارند! آنها در تمام طول تاریخ دنبال «رییس» گشته اند، یک رییس قوی و پر زور که از همه بالاتر باشد؛ حالا می خواهد یک «دایناسور» باشد یا «ناپلئون»!
هفته نامه همشهری دوچرخه - ترجمه سحر منصوری: آنها قدیمی ترین موجودهای زنده روی کره زمین هستند! این موجودهای ریزه میزه زردرنگ با عینک های درشت شان، قبل از دایناسورها وجود داشتند و هنوز هم وجود دارند! آنها در تمام طول تاریخ دنبال «رییس» گشته اند، یک رییس قوی و پر زور که از همه بالاتر باشد؛ حالا می خواهد یک «دایناسور» باشد یا «ناپلئون»!
بعد از موفقیت دو قسمت قبلی انیمیشن «منِ نفرت انگیز»، حالا «پی یِر کافین» و «کایل بالدا»، کارگردان های این مجموعه در سومین قسمت این انیمیشن به سراغ گذشته رفته اند؛ اینکه «مینیون»ها از کجا آمده اند و چطور در نهایت «گرو» را به عنوان رییس خود انتخاب کردند.
انیمیشن «مینیون ها» که این روزها در سینماهای جهان اکران شده، فروش بسیار بالایی داشته است. به همین بهانه برای این هفته، ترجمه گفتگویی با کارگردان های این انیمیشن را برایتان انتخاب کرده ایم تا بیشتر با این موجودهای بامزه آشنا شوید.
بیایید در ابتدا درباره زبان من درآوردی مینیون ها صحبت کنیم. چه شد که به این زبان رسیدید؟
پی یر کافین: خب، باید برگردیم به اولین قسمت انیمیشن «من نفرت انگیز» . من اولین مسئله، شکل ظاهری آنها بود. تحقیق کردیم، طرح زدیم، موجودهای گرد و منحنی زیادی بر صفحه های کاغذ کشیده شدند تا در نهایت به شخصیت های زرد کوچولویی رسیدم که امروز، همه آنها را می شناسند.
در یکی از صحنه های این انیمیشن، مینیون ها باید می گفتند: «گرو! گرو! گرو!» و این صحنه ای بود که «گرو» شخصیت اصلی داستان، به روی صحنه نمایش می رفت و مینیون ها او را تشویق می کردند. این نهایت کلامی بود که برای آنها در نظر گرفته بودیم. وقتی که شروع به جان بخشی این صحنه کردیم، «کری ملداندری»، تهیه کننده ما، ظرفیت و پتانسیل بیشتری در آنها دید. او معتقد بود که این موجودهای زرد می توانند داستانک ها، ماجراها و زندگی خود را داشته باشند و به ریتم انیمیشن کمک کنند.
این شد که کم کم فضا و قصه های بیشتری را به مینیون ها اختصاص دهیم. کار خوب پیش رفت اما یک سوال بزرگ مطرح شد: «چطور می شود این داستانک ها و ماجراجویی ها را روی شخصیت های بی کلام بگذاریم؟» اینجا بود که یک تجربه جدید برایم به وجود آمد. من به کلمه هایی گنگ و مفهوم رسیدم. کلمه هایی که از زبان انگلیسی مشتق شده اند اما نمی توان گفت انگلیسی هستند.
در انیمیشن «منِ نفرت انگیز ۲»، مینیون ها نقش محوری داشتند و لازم بود زبان شان بیشتر قابل درک باشد. شاید برایتان جالب باشد که بیشتر واژه هیا زبان مینیون ها را از چیزهایی که می خوردم، الهام گرفتم! مخصوصا سر ناهار! چیزهایی مثل «بِنانا» (موز)، «تیکا ماسالا» (نوعی خوراک) و «پوپادوم» (نوعی نان)، در انیمیشن اول، ما فهمیدیم که موسیقی واژه ها بسیار اهمیت دارد.
برای همین کلمه هایی که موزون بودند در لیست ما جا گرفتند. «برایان لینچ»، فیلم نامه نویس انیمیشن ما، در قسمت سوم دامنه کلمه ها را گسترده تر کرد. برای همین در انیمیشن «مینیون ها»، وقتی دوتا مینیون دعوا می کنند یا یک مینیون، لطیفه ای تعریف می کند. شما می توانید واژه هایی را از زبان های چینی، ایتالیایی، کره ای، ژاپنی و اسپانیایی بشنوید.
خالق مینیون ها کیست؟ شما یا کمپانی «یونیورسال»؟
پی یر کافین: هیچ کدام! بی شک خالق مینیون ها برایان لینچ، فیلمنامه نویس این مجموعه است. او ایده ای داشت و با این ایده به سراغ کریس ملداندری رفت و این، نقطه شروع زندگی مینیون ها است.
داستان فیلم در شهر لندن و در حدود سال های ۱۹۶۰ میلادی می گذرد، چرا این برهه از تاریخ شهر لندن را برای داستان انتخاب کردید؟
کایل بالدا: لندن در دهه ۶۰ شهر شگفت آوری بود. شگفت آور، هم از جنبه روحی و هم از لحاظ گرافیک تصویری؛ یعنی در مدل لباس ها، مدل ماشین ها، رنگ ها و زندگی مردم، نوعی شادی به چشم می خورد. علاوه بر این، موسیقی نیز جزیی از زندگی روزانه مردم شده بود. ما می خواستیم از همه اینها استفاده کنیم.
پی یر کافین: برای یک کارگردان هیچ چیز هیجان انگیزتر از این نیست که فضایی در اختیارش باشد که ایده ها و خلاقیت هایش را آزادانه و رها به تصویر بکشد. برای ما لندن دهه ۶۰، همان مکان و زمان بود.
این فروش بالا را پیش بینی می کردید؟
پی یر کافین: باور کنید اصلا احتمالش را نمی دادم! سوال و نگرانی بزرگ ما این بود که آیا فیلم موفق می شود؟ به نظر من درست از لحظه ای که شما به این فکر کنید که می خواهید یک کار موفق انجام دهید، در مسیر شکست قدم گذاشته اید. این تئوری من است. من آرمانگرا هستم و شاید این به ریشه فرانسوی من برگردد. برای همین همیشه از هر کاری که می کنم، رضایت کامل ندارم. درباره این انیمیشن هم اصلا نمی توانستم آینده آن را پیش بینی کنم. البته چیزی که می گویم به این معنا نیست که از تک تک لحظه های ساخت آن لذت نبرده ام.
کایل بالدا: هیچ فرمولی وجود ندارد. اینطور نیست که شما بگویید این عناصر، این شخصیت ها یا این اتفاق ها را در داستانی می گذاریم و انیمیشن موفقی خواهیم داشت. ما سراغ خیلی از داستان ها رفتیم. به خیلی چیزها فکر کردیم و در نهایت برگشتیم به مینیون ها. وقتی شما با شخصیت هایی کار می کنید، از آنها «استوری برد» (فیلمنامه ای مصور) می زنید و مدام طرح های مختلفی از آنها می کشید. کم کم این شخصیت ها خودشان به شما می گویند که کجا می خواهند بروند. مسئله، اعتماد و درک است. شما باید به داستان و شخصیت های آن اعتماد کنید و به درک درستی از قابلیت های آن دست پیدا کنید.
در مقایسه با انیمیشن های دیگر، «مینیون ها» بودجه کمتری داشته است. بودجه کمتر به حذف برخی چیزها از کار منجر نشد؟
پی یر کافین: ما هر چیزی را که تصمیم داشتیم در کار گنجاندیم و اینطور نبود که کسی به ما بگوید: «نمی شود!»
این ماجرا درباره موسیقی انیمیشن هم صادق بود. هر بار که درخواست ترانه دیگری می کردیم، موافقت می شد. کریس ملداندری، از مدیران بسیار موفق و کاربلد است. او قصه گوی متبحری است. می تواند انیمیشن ساخته نشده را ببیند. یک بار از او پرسیدم: «واقعا چطور پیش بینی هایت همیشه درست از کار درمی آید؟» گفت: «من فقط می بینم! همین.» درست است که بودجه انیمیشن ما کم بود اما به این معنی نبود که با بودجه کم، از خلاقیت و ایده پردازی ما هم گم شود.
کایل بالدا: کارگردانی انیمیشن «مینیون ها» برای من شبیه پرواز با هواپیمایی بود که هنوز ساختش تمام نشده و در هوا و در حین پرواز، مراحل ساخت و سازش هم چنان ادامه دارد! ما خیلی زود وارد روند تولید شدیم، در حالی که هنوز درگیر داستانش بودیم. «مینیون ها» انیمیشن بسیار سریعی در تولید بود. ما طرح می زدیم و استوری برد کشیده می شد و فضاسازی ها شکل می گرفت و تصویربرداری انجام می گرفت، در حالی که هنوز فیلمنامه تمام نشده بود! ساخت و تصویربرداری این انیمیشن سه سال طول کشید و این در حالی بود که تا ماه آخر همچنان نگارش فیلمنامه ادامه داشت!
در حین ساخت «مینیون ها» تحت فشار بودید؟ یعنی مجبور بودید مدام به رقابت با استودیوهای بزرگ مثل «پیکسار» و «دیزنی» فکر کنید؟
پی یر کافین: اصلا! شاید این چیزی بود که مدیران استودیوی یونیورسال به آن فکر می کردند اما من دغدغه های بزرگتری برای زندگی ام دارم و رقابت با این استودیوها جزء نگرانی های من نبوده و نیست.
کایل بالدا : من نمی توانم منکر فشار و استرس کار شوم؛ اما نه در این موردی که شما گفتید. نگرانی ما درباره عقب افتادن از استودیوهای دیگر نبود. ما به این فکر می کردیم که چطور داستانمان را با ترفندهای نو و غافل گیری های جدید به تماشاگران نشان دهیم. ترس ما از درجا زدن و تکراری شدن انیمیشن و اتفاق هایش بود. برای همین خیلی به خودمان سخت گرفتیم تا فیلمی دست اول بسازیم.
ارسال نظر