گفتوگویی با عوامل فیلم «دوران عاشقی»
علیرضا رئیسیان: نسبت به خودم و اطرافیانم خیلی سختگیرم و حتماً باید موضوعی وجود داشته باشد که ذهنم را درگیرکند و با آن کلنجار بروم و همه فکر و ذهنم با آن تداخل پیدا کند، بعد هم باید بتوانم آن را اجرا کنم.
«دوران عاشقی» آخرین فیلم اوست که در حال حاضر روی پرده سینماهاست. درامی خانوادگی با چاشنی نقد و درباره عشق؛ رئیسیان قبول ندارد که فیلمی درباره خیانت ساخته است و استدلالش را هم بیان کرده. او نقد اجتماعی و اقتصادی را هم از یاد نبرده و عقیده دارد چنین نقدهایی صرفاً نباید در میان سیاسیون و منازعات جناحی مطرح شود و سینما را ابزار مناسبی برای طرح آنها میداند. در این گفتوگو مهسا محبعلی نویسنده فیلمنامه و همچنین مینا وحید بازیگر «دوران عاشقی» علیرضا رئیسیان را همراهی کردند که در ادامه می خوانید:
5 سال از آخرین فیلمی که ساخته اید میگذرد. دلیل فاصله زیادی که معمولاً بین فیلمهایتان وجود دارد چیست؟
علیرضا رئیسیان: نخستین دلیل این است که خیلی حرفهای و دوم اینکه خیلی فعال و به روز نیستم و این روحیه را ندارم که تحت هر شرایطی مثلاً هر دو سال یک بار فیلم بسازم. نسبت به خودم و اطرافیانم خیلی سختگیرم و حتماً باید موضوعی وجود داشته باشد که ذهنم را درگیرکند و با آن کلنجار بروم و همه فکر و ذهنم با آن تداخل پیدا کند، بعد هم باید بتوانم آن را اجرا کنم. اگر ببینم فیلمی خواهد شد که دیگران بهتر از آن را میسازند سراغش نمیروم. سرمایه فیلم هم مسأله بعدی است، من نه سمت نهادهای دولتی میروم و نه سرمایهگذارهای ما جسارت لازم برای تجربههای متفاوت دارند. این شرایطی است که تازه به نظرم هر پنج سال یک بار فیلم ساختن در آن خوب است. اگر خاطرت باشد من ایران نبودم که در دولت قبل درخواست پروانه ساخت دادم و موافقت اصولی داده شد. از همانجا نامه تندی نوشتم که این فیلم را تحت هر شرایطی میسازم پاسخهایی داده شد و بالاخره کوتاه آمدند.
از سال ۸۴ تا ۹۳ تنها سه فیلم ساختهاید. آیا این تعداد اندک، به همین دلایلی است که اشاره کردید، یا عوامل دیگری مثل فضای سیاسی و اجتماعی کشور هم در آن تأثیر داشته است؟
رئیسیان: من سعی نمیکنم خودم را در میزانسنی قرار دهم که آنها بگویند. به هر حال به تجربه دریافتهام که ساختار سینما و مدیریتش به فیلمهای متفاوت و متنوع احتیاج دارد و وقتی تصمیم میگیرم، از خواسته خودم کوتاه نمیآیم، اصولاً کار روشنفکر قهر کردن نیست.
در دو سالی که از کار دولت جدید میگذرد چه ارزیابی از مدیریت سینما دارید؛ اصلاً تحولی به وجود آمده و سینمای مستقل رمقی پیدا کرده؟
رئیسیان: در این سی و چند سالی که درگیر فیلمسازی بودهام، شرایط برای کاری که من میخواسته ام انجام دهم خیلی مهیا نبوده است. به نظر می رسد متأسفانه حوزه فرهنگ و بویژه سینما اولویت هیچیک از دولتهای بعد از انقلاب نبوده است و نیاز به بازنگری در ساختار و رویکرد مدیریت سینمایی داریم. برنامههایی که دیده میشود عموماً واکنشی، لحظهای و کمتر مطالعه شده هستند. بعضی از دوستان البته زحمت زیادی میکشند ولی باید در مسیری بیفتد که مجموعه سینما رو به جلو حرکت کند. زمانی این اتفاق میافتد که بخش خصوصی بهطور جدی تقویت شود. من به شخصه انتظاری که از ریاست جمهوری دارم این است که ملاقاتی با هنرمندان و سینماگران برای یک گفتوگوی جدی داشته باشند.
داستان «دوران عاشقی» از کجا شروع شد و چه نکتهای داشت که باعث شد ذهن تان درگیرش شود؟
رئیسیان: در دورانی که فیلم نمیسازم بیکار نمینشینم. موسیقی خوب گوش میدهم، رمان میخوانم و تدریس میکنم. یک ایده چندخطی وجود داشت که به نظرم میشد موقعیت نمایشی خوبی از آن درآورد. ایده اولیه متعلق به خانم رویا محقق بود و بعد هم خانم مهسا محبعلی به جمعمان اضافه شد تا اینکه به سیناپسی رسیدیم و کارهای اجرایی را آغاز کردیم.
خانم محبعلی، به نظر شما طرح اولیه چه ویژگیهایی داشت؟ آیا آنقدر جذابیت داشت که شما را برای نگارش فیلمنامه قانع کند؟
مهسا محبعلی: آدمی در حرفه وکالت و دفاع از دیگران، در موقعیتی قرار میگیرد که حرفهاش درمقابل احساساتش قرار میگیرد. این تقابل حرفهای بودن و احساسات، محور طرح بود که به نظرم جذاب بود؛ ولی خیلی روی این طرح کار شد تا روابط پیچیده بین آدمها شکل بگیرد. تقریباً هر هفته در دفتر آقای رئیسیان جلسه داشتیم و قرار بود سیناپس را من بنویسم و دیالوگنویسی بر عهده خانم محقق باشد. آقای رئیسیان از همان اول گفتند که شاکله اصلی کار و سیناپس برایشان اهمیت دارد و شیوه کارشان به این شکل است که با سیناپس سر صحنه میروند و دوست دارند تا بازیگر، فیلمبردار و همچنین خودشان دیالوگها را با خلاقیتی که در لحظه شکل میگیرد، بسازند.
چون به نظرم برای چنین فیلمی که مخاطب عام را هم در نظر داشته نباید صرفاً به این عامل توجه کرد.
محبعلی: فکر میکنم فیلم موقعیت دراماتیک خیلی خوب و بهروزی را مطرح کرده است، به موضوعی پرداخته که معمولاً کسی جرأت نمیکند سراغش برود. شکافی که در فیلمنامه بین شرع و قانون و عرف و اخلاق وجود دارد و روی آن تمرکز شده، جسارت میخواهد تا کسی سراغش برود. تصور میکنم اقبال به فیلم هم برای همین جسارت باشد؛ اینکه سراغ موضوعی رفته که معضلی اجتماعی است و خیلیها درگیر آن هستند.
آقای رئیسیان خیلیها فیلمتان را با محور و تم خیانت توصیف میکنند و میدانم که شما چنین چیزی را قبول ندارید. استنباط شما از این برداشت چیست و فکر میکنید چه چیز باعث شده تا این برداشت ایجاد شود؟
رئیسیان: اتفاقی که در فیلم میافتد هم ملاک قانونی دارد و هم شرعی، از این بابت نمیتوان آن را خیانت دانست براساس تعاریف امر خائنانه امری غیرقانونی است.
لزوماً نه! اینجا بحثهای عاطفی و احساسی اهمیت دارند.
رئیسیان: چرا، وقتی یک بحران بزرگ سیاسی اتفاق میافتد در نهایت یک قانونی دور زده شده یا خلأ قانونی وجود داشته. در عرف جوامع مختلف مکانیزمهایی وجود دارد که نه در قانون و نه در احکام اتفاق نمیافتند ولی تعاریفی برای آنها قائل هستند. اتفاقاً همین مسأله داستان را جذاب میکند که آیا این چیزی که ما از آن حرف میزنیم یک بحران عاطفی در خلأ عشق است یا دوست داریم با این لفظ (خیانت) خیال خودمان را راحت کنیم.
من چون این طور فکر نمیکنم، میگویم راجع به یک بحران و خلأ عاشقانه و عاطفی حرف میزنیم. این مسأله عوارض و محاسنی دارد. در همین رابطه، دختر (میترا) فکر میکند خیلی عاشقانه عمل میکند. مرد اصلاً اینطور فکر نمیکند، همسر مرد (بیتا) اصلاً از منظر دیگری نگاه میکند. پدر بزرگ هم تعریف دیگری دارد بنابراین مثل دایرهای است که گردش میکند و آدمهای مختلف در آن قرار میگیرند و میچرخند و ما از منظر آنها روایت شان را میبینیم. بر سر الفاظ بحثی ندارم، هر کسی میتواند تعبیر خودش را داشته باشد. به نظر من خطایی صورت گرفته و مسأله این است که چطور باید با آن برخورد کرد، تمرکز من بر پیشنهادی است که مطرح میشود.
پس اینکه کاراکتر مرد فیلم ازدواج کرده و مشکلی شرعی و قانونی برای کارش وجود ندارد، تمهیدی از سوی شما نبوده که به طور عریان و مستقیم خیانت را مطرح کنید؟
چراکه به نظرم در نهایت قضاوت اکثر مخاطبان این است که حتی اگر شما اسمش را خطا بگذارید، خطایی به بزرگی خیانت است.
رئیسیان: نه، واقعیت این است که هیچ وقت به سیستم ممیزی و دستگاه نظارتی این طور نگاه نمیکنم. من کار خود را میکنم آنها هم کار خودشان را میکنند. از ابتدا به آن فکر نمیکنم؛ کارم را میکنم و آن وقت اگر مشکلی پیش آمد و اتفاقات بیرونی حادث شد در موردش فکر میکنم. رابطه بین حمید و میترا دوطرفه بوده و حس و برداشتی که دارند با یکدیگر متفاوت است. برای همین مرد در همان ابتدای کار دچار سوءظن میشود و دختر چون به خودش اطمینان دارد میگوید برای من کشف حقیقت مهم است. این یک کیفیت پیچیده بشری است که اگر خوب بیان شود، میتوان از حوادث هولناک دیگر جلوگیری کرد.
مدتی پیش با یکی از کارگردانهای جوان صحبت میکردم و بدون اینکه نامی از فیلم شما ببرد میگفت فیلمی با موضوع خیانت در جشنواره جایزه گرفته که در انتها آن را تقبیح نمیکند و همه چیز هم به خیر و خوشی تمام میشود.
رئیسیان: آن کارگردان، جوان بوده که این حرف را زده! چراکه اصلاً پایان فیلم را متوجه نشده است. من قرار نیست به عنوان فیلمساز بگویم هر عملی کاملاً خوب یا بد است. موقعیتی را ترسیم و بیننده را در آن شریک میکنم، مخاطب قضاوت خودش را خواهد کرد. به هر حال وقتی یک فیلمساز در مورد همکارش قضاوت میکند خواستهها و میل فیلمسازی خودش را دخالت میدهد. عقیده ایشان محترم است ولی اصلاً متوجه فیلم نشدهاند.
مینا وحید: صد درصد نقش میترا برای من خیلی آسان نبود چون نسبت به خیلی از شخصیتهایی که تا به حال در سینما نشان داده شدهاند، ابعاد متفاوت و نه متناقض شخصیتی داشت. شخصیت یکنواختی نداشت و دیگر شخصیتها هم دارای پیچیدگیهایی هستند که جذاب است. میترا سالها در خارج زندگی کرده بود و برایم مهم بود که شبیه شخصیتهای کلیشهای که از آن طرف آمدهاند و با لهجه و حرکتهای مبالغهآمیزشان نمایش داده شدهاند، نباشد. یکی از ویژگیهای او این است که خیلی صادقانه پای عشقش میماند و در تصمیمگیری، شجاع و قاطع است. بدون در نظر گرفتن حواشی عاشق میشود و از طرفی وقتی میبیند عشق خسارت به بار میآورد، تصمیمهای جدید میگیرد. اینها شخصیت او را پیچیده میکرد و با صحبتهایی که با آقای رئیسیان داشتیم به تحلیل واحدی در این مورد رسیدیم.
آقای رئیسیان چه کمکی برای درک نقش توسط شما کرد؟
مینا وحید: ایشان از آن کارگردانهایی نیستند که بگویند فلان شخصیت اینطور است ولاغیر. خیلی وقتها نظر مرا میپرسیدند و مثلاً میگفتند اگر تو جای میترا بودی چه میکردی. این طور نبود که من یا ایشان به تنهایی شخصیت میترا را شکل بدهیم بلکه با هم این کار را کردیم.
میترا چرا تصمیم میگیرد بچه را با خودش ببرد و در ایران نمیماند؟
مینا وحید: میترا برعکس خیلی از افرادی که با این شرایط در ایران بزرگ میشوند، مسائل مادی قضیه برایش مهم نبود. وجه احساسی رابطه برایش اهمیت داشت؛ به خاطر معیارهای خودش عاشق شد و به محض اینکه فهمید عشقش به او شک دارد به این نتیجه رسید حمید نمیتواند پدر مناسبی برای فرزندش باشد.
مینا وحید: بله به نظر من با توجه به اینکه حمید از اول صداقت نداشت و تأهلش را پنهان کرد، بعد هم قول رابطه زناشویی میدهد اما میفهمیم که قبل از این رابطه، وازکتومی کرده و بنابراین در ذهن او رابطه زناشویی و خانواده بیمعنی بوده، جدایی از او کار درستی است. خوب است که پدر بالای سر فرزند باشد اما وقتی که قرار است تربیت را دچار تناقض کند و به ضرر بچه باشد بهتر است که نباشد.
جذابترین وجه شخصیت میترا چیست؟
مینا وحید: شجاعت و استقلالش؛ اینکه خیلی شجاعانه تصمیم میگیرد و محکم پای تصمیمش میایستد و اینکه تنها شخصیت فیلم است که به طور قطعی تصمیم میگیرد و آن را اعلام میکند، بقیه شاید به شکل مستتر تصمیم میگیرند.
رئیسیان: در ابتدای فیلم و در برخورد اول میترا و حمید، میترا میگوید من طوری تربیت نشدم که به همهچیز شک کنم. این درست نقطه فاصلهای است که بین او و آدمهایی که اینجا بزرگ میشوند، وجود دارد و همیشه شخصیتهای چندگانه دارند.
مینا وحید: دقیقاً این شخصیت در سکانسهای مختلف هم نشان داده که انتخابگر است و دختر منفعلی نیست. در برخورد با حمید، اوست که سؤال میکند و قدمها را برمیدارد، کاملاً میداند که چه میکند.
خانم محبعلی شما در مورد کاراکترها چه فکر میکنید؟ چقدر مابهازای آنها را میتوانیم در جامعه ببینیم و تا چهاندازه مخاطب میتواند به آنها و داستان نزدیک شود؟
محبعلی: من به ماجرا بیشتر به عنوان یک معضل اجتماعی نگاه میکنم. معضلی که از فاصله بین قانون و شرع از سویی و عرف از سوی دیگر وجود دارد. در خیلی از کشورها از جمله ایران قانون چند همسری وجود دارد اما عرف آن را نمیپذیرد. چرا همه در مورد فیلم از خیانت میگویند در صورتی که این عمل قانوناً اتفاق افتاده.
من شخصیت بیتا را خیلی دوست دارم، بیتا تناقضی را با خودش حمل میکند. حمید خانه، همسر و کار خوب دارد اما در یک لحظه و در خلأ عشق همسرش پایش میلغزد و به میترا دروغ میگوید. نخستین کسی هم که به میترا شک میکند حمید است و یک درصد احتمال درست انجام نشدن جراحی را نمیدهد؛ چرا که خودش خطاکار است و در واقع کافر همه را به کیش خود پندارد. بیتا هم در چنین موقعیتی است و از لحظهای که به ماجرا پی میبرد ترجیح میدهد ظاهر محترم خانواده حفظ شود و دورویی و مشکلات داخل خانواده باقی بماند و ویترینی که از خانواده ارائه میشود زیبا باشد. این قاطعیت را ندارد که در لحظه تصمیم بگیرد و بگوید دیگر نیستم. خیلی از ما ایرانیها همینطور هستیم؛ در داخل خانه به یک شکل و بیرون از آن به شکل دیگر. تنها شخصیتی که همانطور که فکر میکند عمل میکند میتراست.
در واقع فیلم چنین رفتاری را نقد میکند.
محبعلی: بله فیلم روی دوگانگی شخصیتهایی که در این جامعه بزرگ میشوند انگشت میگذارد. شخصیتهایی که در درجه اول به خودشان دروغ میگویند.
پایانبندی فیلم این ظن را ایجاد میکند.
مینا وحید: من هم شخصیت حمید را خیلی جاها مظلوم میدیدم. میتوانیم خودمان را جای او بگذاریم که وازکتومی کرده و حالا میترا میگوید باردار است، نمیشود فقط گفت میترا مظلوم است. ضمن اینکه زندگی حمید و بیتا، یک چیزهایی کم دارد. به عنوان مثال در جایی از فیلم میبینیم که حمید حلقهاش را به بیتا میدهد تا برایش تنگ کند اما او حلقهای را که نشانه ازدواج و عشق است فراموش میکند برای تعمیر ببرد. خود بیتا هم به این نتیجه میرسد که کمبودهایی وجود داشته است.
مهسا محبعلی: اثر هنری خوب این است که شما را با یک پرسش و بحران مواجه کند و با همان بحران از سینما بیرون بیایید و از زوایای مختلف شخصیتها را ارائه دهد. این هنر صاحب اثر است که در لحظه به همه حق بدهید. اگر قرار باشد سفید و سیاه باشد که تکلیف روشن است و میتوان گفت آن آدم بد است و این خوب. اما وقتی تماشاگران از سینما بیرون میآیند و یکی میگوید حق با حمید بود یکی میگوید بیتا، دیگری میگوید بیچاره میترا و … همین چالش است که فیلم را پرمخاطب میکند.
انتهای فیلم بهگونهای است که پایان محتومی ندارد. شاید بیتا حمید را راه ندهد و از طرف دیگر امکان حل شدن ماجرا هم وجود دارد. من هم که از سینما بیرون میآمدم میشنیدم که برخی تماشاگران میگفتند حمید خطاکار است اما در انتها امکان چشمپوشی از خطای او وجود دارد و از این بابت راضی به نظر نمیرسیدند.
رئیسیان: ما در ایران یک تربیت رسانهای داریم که تلویزیون بیشتر این نقش را بازی میکند و طبق آن هر بدی را با بدی باید شست و هر نابخردی را با کینه باید جواب داد. من نسبت به این نگاه بشدت موضع دارم و فکر میکنم خود مخاطب با اثر مشارکت میکند. ما نشان دادیم که بیتا اهل بخشش است دزد را میبخشد؛ ولی معلوم نیست در انتها هم همین کار را بکند چون میگوید فعلاً یکیمان باید برود. حمید هم میفهمد اوست که باید برود. به هر حال اساس فهم فیلم، این است که من برای خانواده به عنوان یک نهاد مهم ارزش قائلم. برای پرکردن خلأ عاطفی بهترین راه حل این نیست که همهچیز از هم بپاشد.
درواقع برای واکنشهای لحظهای و فوری آلترناتیوی ارائه میدهید.
رئیسیان: دقیقاً پیشنهاد من این است. اگر بخواهیم دموکراتیک برخورد کنیم، راهش این نیست که نسبت به همه چیز بیتفاوت باشیم. اتفاقاً باید ضمن حفظ حدود و اندازهها و مسئولیتها در روابط به فکر رفتار صحیح بود.
علاوه بر تم اصلی فیلم نقدهای اجتماعی و اقتصادی هم در این فیلم مطرح میشوند. چه شد که تصمیم گرفتید چنین اشاراتی را هم در «دوران عاشقی» بگنجانید؟
رئیسیان: تمرکزم در فیلم روی بود و نبود عشق است. این شاید نخستین فیلمی است که به دقت جریان اقتصادی در چند سال گذشته را هم نقد میکند. اقتصادی که وسط خیابان تعیین تکلیف میشود. این مسائل که فقط نباید در لایههای بالای سیاسی و درگیریهای جناحی مطرح شوند. اینهاست که درام اجتماعی را شکل میدهند. اگر بخواهیم شاهد پدیدههایی مثل رندی در جامعه نباشیم راه حلش صرفاً با قانون که حل نمیشود. باید خصلتهای خوب را مدام گوشزد کنیم.
دوران عاشقی در روایت قصــــهاش مــوفق است، موقعیتهای تعلیقی خوبی دارد و مخاطب را با خود همراه میکند اما نقصهایی هم دارد. فیلم درباره روابط بین ۳ نفر است اما تعمقی روی این رابطهها وجود ندارد و منشأ بسیاری از کنشها مشخص نیست و صرفاً پیامدهای این روابط را میبینیم.
محبعلی: داستانها معمولاً زمانی جذاب میشوند که نزدیک انتهایشان، کات بزنیم.آن وقت یک زمان حال داریم و یک گذشته نزدیک یا دور که در لایه زیرین قرار میگیرد. ما جایی کات میزنیم که همه اتفاقها افتاده است و فیلم در اوج بحران آغاز میشود. به نظر من از نظر دراماتیک درست و منطقی است و قرار نیست روایت خطی داشته باشیم.
رئیسیان: برای نخستین بار است که این موضوع را مطرح میکنم و از زمان نگارش سناریو در مورد آن فکر شده بود، در فیلم یک روایت سیال دیده میشود. یعنی هیچ وضعیتی مقدمهچین وضعیت بعدی به معنای عناصر نمایشی نیست. ممکن است وضعیت بعدی در یک عالم و محیط دیگری باشد. برای همین هیچکس نمیتواند بگوید زمان این فیلم از کجا تا کجاست. بنابراین از این تمهید و تکنیک استفاده کردیم تا نخواهیم فیلم روانشناسانه بسازیم؛ در واقع در فیلم برشی به یک جامعه نابسامان میزنیم. شاید یکی از دلایلی که به سمت درام روانشناسانه نرفتیم عمدی بود، تا بگوییم پیامدهای یک امری از چگونگی پیدایش آن مهمتر است.
و نکته آخر اینکه کاراکتر پدر با بازی پرویز پورحسینی، تناسب زیادی با فیلم ندارد، ضمن اینکه مخاطب امروزی خیلی حوصله اندرز و نصیحتهای او را ندارد.
رئیسیان: اعتراف میکنم که فیلم میسازم تا همین حرفها را بزنم. به نظرم بعضی حرفها را فقط مستقیم میشود گفت و نمیشود در پرده و لفافه بیانشان کرد. آدمهایی که این قدر مغشوش و سردرگم و پریشان هستند حتماً باید یک نقطه تعادلی وجود داشته باشد تا مخاطب چگونگی و چرایی این پریشانی را درک کند. او که آرامتر از بقیه است حتی زودتر از دخترش فهمید که چه مشکلی وجود دارد. این یک علم غیبی نیست و اتفاقاً یک ویژگی کاملاً بشری است. به دخترش هم میگوید حمید کار بدی کرده ولی الان سرنوشت پارسا مهم است که به تصمیم تو بستگی دارد.
اگر این شخصیت نبود فیلم ناقص میشد؟
رئیسیان: من هنوز آن قدر تبحر ندارم که این حرفها را به شکل دیگری مطرح کنم. شاید آن هم کیفیت مترقیتر و بهتری میشد. اما من چون میفهمم اشکال بشر امروز در کجاست، با وجود اینکه هنوز راه حلش را نمیدانم، اما میفهمم باید با چیزهای دیگر بیان شود.
نگاهی به داستان «دوران عاشقی»
فیلم درباره زندگی یک زن وکیل -بیتا- است که اغلب پروندههای مربوط به طلاق را میپذیرد.
همسرش -حمید- در شرکتی مشغول کار است و بهخاطر شغلش با زنی- میترا- که از خارج آمده آشنا شده و او را عقد میکند.
در ادامه میترا از حمید باردار میشود اما حمیداین مسأله را نمیپذیرد و معتقد است که مدتهاست عمل وازکتومی انجام دادهاست.
در ادامه داستان، دایی میترا حمید را تهدید میکند که از همسرش طلاق بگیرد و با میترا به زندگی ادامه دهد و...
ارسال نظر